تعبیر انقلابی های بعد از احمدی نژاد/گول حرف رسانههای تازه انقلابی شده را نخورید
پارسینه: سایت آیتا... هاشمی رفسنجانی در حاشیهنگاری از دیدار رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با جمعی از آزادگان هشت سال دفاع مقدس نوشت: بچههای جنگ،«ولایت» به دل داشتند، نه به کام. از همین رو تا امامشان گفت بجنگید، جنگیدند و تا فرمود بایستید، ایستادند. نه دلواپس شدند و نه مدعی خیانت. فقط بیتی زیر لب داشتند و عشقی در دل. «رشتهای بر گردنم افکنده دوست؛ میبرد هر جا که خاطرخواه اوست.»
به گزارش پايگاه اطلاعرساني آيتا... هاشميرفسنجاني، در متن كامل اين حاشيهنگاري آمده است: «دوشنبه 26مرداد 94 است. حوالي ساعت11به در مجمع ميرسم. هوا گرم است و ازدحام ميهمانان زياد. سر بچههاي حفاظت هم اين روزها خيلي شلوغ است با ديدارهاي متعدد آيتا.... وظيفه شان خطير است. تكليف بزرگي كه امكان كوچكترين اشتباه را نميدهد. امروز هم مثل هميشه، كارشان را بسيار با دقت و صبوري انجام ميدهند ولي گاهي هم برخي ميهمانان ناراحت ميشوند. هم از گرما و هم از ازدحام. خيليها هم به طمانينه و صبر ميگذرند. مثل همان مقام در سال 64 كه وقتي بازرسي بدني شد، نه تنها ناراحت نشد، بلكه با سعهصدر گفته بود: «هركاري براي حفظ جان آقاي هاشمي برايم دلپذير است، حتي بازرسي بدني خودم.» جالب است كه برخي ماها امروز تحمل چند دقيقه معطلي را هم بر اين امر خطير نداريم. خدا قوتي در دل به محافظان ميگويم و ميگذرم. بار سنگيني بر دوش آنهاست. در مسير جلسه با چند نفر از آزادگان همراه ميشوم. حرفها همه ناظر بر تاثيرگذاري منحصربهفرد اين روزهاي آقاي هاشمي است. جالب است كه يكي از آنها ميگويد: آقاي هاشمي اين روزها بيشتر در قلب حزباللهيهاست. در قلب رزمندگان دفاع مقدس. در قلب بچههاي سپاه. بعد هم ميگويد: گول حرف رسانههاي تازه انقلابي شده را نخوريد. اينها در صف انقلابيهاي اصيل، جايي ندارند. تعبير جالبي هم بهكار ميبرد. ميگويد: اينها انقلابيهاي بعد از احمدينژادند! با او آمدند و با او هم خواهند رفت. ميزان براي انقلابيهاي اصيل، همان حرف امام است كه فرمود: هاشمي زنده است، چون نهضت زنده است. وارد جلسه كه ميشوم آرام جاگير ميشوم. قلم و كاغذي درميآورم تا اصل حاشيهنگاري را آغاز كنم. مينويسم. آقاي هاشمي كه وارد ميشود، بچههاي جنگ، از ته دل صلواتي ميفرستند و شعار ميدهند. ديدار فرمانده و ياران دفاع مقدس هميشه پرشور از آب در ميآيد. مردان بيادعاي ديروز، امروز هم ادعايي ندارند. درست مثل رفقاي شهيدشان. نه منّتي بر مردم دارند بابت دفاع مقدس، نه فخري ميفروشند بر عالم و آدم كه ما بچه جنگيم!. بچههاي جنگ، بچههاي ادب و معرفتند. بچههاي عشق و عرفان. هرچه سرشان در جبههها بالا بود، در شهرها سر به زيرترين آدمهایند. دشمنشناسند نه دشمنتراش. از همين رو عزيز ملّتند. بچههاي جنگ، «ولايت» به دل داشتند. نه به كام. از همين رو تا امامشان گفت بجنگيد، جنگيدند و تا فرمود بايستيد، ايستادند. نه دلواپس شدند و نه مدعي خيانت. فقط بيتي زير لب داشتند و عشقي در دل «رشتهاي بر گردنم افكنده دوست؛ ميبرد هر جا كه خاطرخواه اوست.» چقدر غريب شدهاند اين روزها. هم بچههاي دفاع مقدس و هم فرمانده جنگ. حرفها كه آغاز ميشود، جملگي بوي خوش آشنايي ميدهد. يكي از اردوگاه ميگويد و يكي از جبهه. يكي از اسارت خود ميگويد و يكي از شهادت رفيق. يكي «درد دل» آورده، يكي دلواپسي. يكي از غربت بچههاي جبهه ميگويد و يكي از قربت كاسبان جنگ. خاطره زياد آوردهاند. باب شوخي هم باز است. يكيشان حلاليت ميخواهد كه تقليد صداي هاشمي كرده. ديگري هم به مطايبه از نخ تسبيه پاره شده نماز جمعهها ميگويد. آخرش هم يك تعبير جالب ميگويد و تمام كه «آزادي آزادگان با كليد هاشمي بود.» اتفاق جالبي هم كه ميافتد، اهداي كتاب «23نفر» به آقاي هاشمي است، توسط يكي از همان 23نفر كه امروز عضو هيات علمي دانشگاه خوارزمي شده. صحنههاي جالبي است. هم لبخند دارد و هم اشك. اشك شوقش از قدرشناسي پرهزينه اين كارهاست. به قول نويسنده كتاب «پايي كه جا ماند»، كشيدن كاريكاتور صدام، آن هم در حال تعظيم به هاشمي، در پيش چشم عراقيها، ارزش شلاق خوردنش را داشت! «آدم خيس كه هراس باران ندارد.»
بچههاي جنگ به ميدان بيايند
نوبت سخن كه به آیتا... هاشمي ميرسد، چشمهايشان برق ميزند. شوق حظّ ديدار بچههاي جنگ در چهره شان موج ميزند. نخستين جمله ايشان هم حكايت از همين موضوع دارد. «امروز شيرين ترين جلسه دوسال اخيرم است.» حرف اول آقاي هاشمي بعد از بيان شيريني اين ديدار، حرف رسانه است. حرف اينكه چرا صدا و سيما از خاطرات اسرا و آزادگان و اردوگاههاي رماديه و... نميگويد؟ از خاطراتي كه غرورآميز است و پر از ايثار. گويي تعصبات سياسي آنقدر برخی را غرق كرده كه فراموش كردهاند بايد از شكست صدام بگويند! توصيه آقاي هاشمي به بچههاي جنگ داشتن رسانه است. اين توصيه هميشگي ايشان است به همه اقشار جامعه. از كتاب و مجله و ماهنامه گرفته تا وبلاگ و سايت و اينستاگرام. خاطرات بچههاي جنگ و آزادگان مكمل خاطرات فرمانده است. پس بايد به ميدان بيايند. براي جلوگيري از تحريف تاريخ دفاع مقدس. براي تبيين پيروزي بزرگي كه برخيها چون هنوز باورش نكردهاند، تبليغش هم نمي كنند تا مردم نفهمند عاقبت پذيرش قطعنامه 598 چه شد؟ حرف بعدي هاشمي، حرف امام است. حرف دوبار ديدن حزن و اندوه شديد امام. آن هم نه براي آبروي خود و نوشيدن جام زهر كه براي تعطيلي حج و عاقبت خانوده اسرا. با شنيدن اين جملههاي كوتاه چهرهها پر از بهت و شُكوه ميشود. شكوهش از شنيدن بزرگي امام است. بهتش هم از سخنها در شناخت امام. امامي كه به قول رهبري، حرف دلش را بايد از هاشمي شنيد. ولي كاري كردهاند كه گويي اندوه امام فقط براي خودش بود. زهي تاسف از اين همه جفا كه مردي كه جز مصالح اسلام و مردم چيزي نميخواست، اندوهش را تا حد ناراحتي از خدشه بر آبروي خود پايين ميآورند. هاشمي از دو بار حزن و اندوه شديد امام ميگويد. تا مردم بدانند اندوه امام از چه بود و دلواپسياش از چه؟ اندوه امام از دوري مسلمين از يكديگر بود. غم بزرگشان هم از تعطيلي حج. از دور افتادن مسلمانان از هم. امامي كه ميگفتند اول از همه بايد با مسلمانان كار كنيم يا «ما انقلاب نكردهايم كه حج را تعطيل كنيم». چگونه ميتواند از وضع امروز مسلمانان اندوهگين نباشد. از دوري و رقابت روزافزون کشورهای مسلمان كه نانش شده براي اسرائيل و دودش براي مردم عراق و يمن و سوريه و...!
بزرگترين تحريف امام تحريف جام زهر بود
اشاره بعدي آیتا... هم به دلواپسي امام است. دلواپسي نه براي منافع خود كه براي مردم و مصالحشان. هاشمي از حزن زياد امام در اين باره ميگويد. غم عاقبت خانوادههاي آزادگان. آن روزها كه جنگ به آتشبس رسيده بود و رزمندگان داوطلب به خانه برگشته بودند ولي خانوادههاي اسرا در انتظار عزيزان مهجور خود بودند. تا همه بدانند امام نه مرد مبارزههاي كور بود و نه انقلابي ترمز بريده. براي امام «مبارزه بخشي از انقلاب بود. نه تمام آن. پس جايي كه لازم بود، مبارزه ميكرد و دفاع. در جايي هم كه مصلحت ميديد، مذاكره كرد و صلح. دلواپسيهاي امام از جنس دلواپسيهاي امروز نبود. دلواپسيهاي امام براي مصلحت مردمش بود. براي مصلحت انقلاب و نظام. نوشيدن جام زهر امام هم از همين مشرب بود تا آدرسي سرراست باشد براي آيندگان. شايد بزرگترين تحريف امام همين تحريف جام زهرشان باشد. با تحريفگراني كه حتي نميدانند اگر جام زهر امام نبود، عاقبت چه ميشد؟ حرف بعدي آقاي هاشمي، حرف مقاومت است. مقاومتي كه دو مصداق پيدا كرده. يكي دفاع مقدس و يكي دوران تحريمها در دولت گذشته. هاشمي ميگويد: مقاومت واقعي دوران جنگ بود. دوران تحريمهاي دولت گذشته، آن هم با دشمنتراشيها، دوران مقاومت نبود. دوران فقيرتر كردن كشور بود! دوران فقيرتر كردن مردم و اختلاسها كه نميشود دوران مقاومت. مقاومت مال روزگار نفت10دلاري بود نه 100دلاري. لفظ مقاومت برازنده دولت دفاع مقدس بود و نه دولتهای نهم و دهم. تعبير مقاومت هم دچار تحريف ميشود. اگر جريان انحرافي مصداقش بشود! حرف آخر آقاي هاشمي هم تقدير است و هم هشدار. تقدير از ولايتمداريهاي دوران دفاع مقدس. هشدار از ولايتمعاشيهاي برخي در اين روزگار. آقاي هاشمي در همين چند جمله آدرس عاقبت دلواپسيها را ميدهد. فرجام دلواپسيها از قطعنامه 598 تا قطعنامه 2231 و برجام. تقدير هاشمي براي رزمندگاني است كه آن روزها دلواپس بودند ولي با ولايتمداري و پذيرش حرف امام، شهد شيرين پيروزي را نوشيدند. هشدار هاشمي اما به ولايت معاشاني است كه دلواپس توافق هستهاياند ولي هنوز نفهميدهاند كه بياذن رهبري انجام چنين كاري هرگز ميسر نبود. همانطور كه پذيرش قطعنامه 598 بياذن امام نميشد. هاشمي اين هشدار را ميدهد تا بگويد شهد شيرين توافق هستهاي هم در راه است. درست مثل فرجام پذيرش قطعنامه 598. فقط ميماند كه چه كساني دلواپس ميمانند و چه كساني دلشاد ميشوند؟ آينده پاسخ اين سوال را خواهد داد. روايت مصلحت همچنان باقي است...
ارسال نظر