گوناگون

وقتی سازمان اطلاعاتی چین نقشه سفارت بغداد را برای رئیس CIA فرستاد!

وقتی سازمان اطلاعاتی چین نقشه سفارت بغداد را برای رئیس CIA فرستاد!

پارسینه: در مارس 2003 یکی از افسران بلند مرتبه سیا در مدیریت عملیات به دفتر من آمد و در حالی که لبخندی بر لب داشت گفت : «هی رئیس!باور نمی کنی!همین الان از دستگاه اطلاعاتی چین پیامی دریافت کردیم.»

پارسینه: جرج تنت؛ ۱۸مین رئیس سازمان سیا بود. او هفت سال ۱۹۹۷ - ۲۰۰۴ ت مدیر «سیا» بود . دوران ریاست او بر این سازمان اطلاعاتی از دوران حکومت بیل کلینتون آغاز شده بود.

وی در سه دهه اخیر تنها مدیر سیا بود که پس از تغییر رئیس جمهوری سمت خود را حفظ کرده بود.

در کتاب خاطرات جرج تنت که با عنوان "در چشم توفان" و با ترجمه علی اکبر عبدالرشیدی منتشر شده است، خاطره جالبی از گاف سیا در بمباران سفارت چین در جریان جنگ بالکان می پردازد، متن این خاطره بدین شرح است:


اوایل مه 1999 در شب پیش از سفرم به لندن برای شرکت در یک نشست عادی با همتایان اطلاعاتی انگلیسی مان ، مایکل مورل دستیار اجرایی من تلفن زد و مرا از خواب بیدار کرد.

مرکز عملیات سیا با او تماس گرفته بود. پیش از آن ، ژنرال وسلی کلارک فرمانده نیروهای آمریکایی در بالکان ، با این مرکز تماس گرفته و پرسیده بود :«چرا سیا دستور بمباران سفارت چین را در بلگراد صادر کرده است ؟»

من متقابلا باید از او می پرسیدم :«چرا بانک اطلاعاتی ژنرال کلارک به روز نیست و نمی داند که سیا چه دستورهایی صادر کرده است.» اگر بانک اطلاعاتی او به روز بود مانع از تحقق آن تراژدی می شد. البته این به معنای نادیده گرفتن اشتباهات ما نیست. خبرها نشان می داد که دولت پکن اعلام کرده است سفارت چین در بلگراد به وسیله هواپیماهای آمریکایی بمباران شده است.

درساعات اولیه فکر می کردیم که یک موشک یا یک بمب اشتباها به سفارت چین اصابت کرده است. درست است که این هم یک فاجعه است اما گاه در جنگ از این گونه اتفاقات می افتد که بمبی یا موشکی اشتباها به هدف دیگری اصابت کند.

سوار برهواپیما راهی لندن بودم که خبرهایی دریافت کردم مبنی بر اینکه هواپیمای مذکور دقیقا هدف را مشخص و به آن حمله کرده است.

در واقع سفارت چین در بلگراد هدف اصلی بوده است. آنها هدف خود را بر اساس اطلاعاتی مشخص کرده بودند که سیا در اختیار آنان قرار داده بود.

در این حمله سه نفر هم زخمی شده بودند. هنوز نمی دانستم چه عواملی باعث شده است که سیا اطلاعات اشتباه به ارتش بدهد. طبیعی بود که این قضیه تبدیل به یک رسوایی بین المللی می شد. از معاون خود ژنرال جان گوردون خواستم هر چه زودتر ته و توی قضیه را در آورد.

مقامات نامشخصی از پنتاگون گوشی تلفن را برمی داشتند و می کوشیدند با صحبت کردن با این و آن خود را از اتهام تبرئه کنند. آن ها به رسانه ها اعلامی می کردند که علت بروز این اشتباه بهره گیری سیا از نقشه های قدیمی و نادقیق بوده است. اما واقعیت فراتر از آن بود.

در جریان جنگ هوایی مختصری که در بالکان رخ داده بود سیا چند هدف مهم نظامی را مشخص کرده بود . پنتاگون هدف های خود را زده بود و از سیا خواسته بود که هدف های دیگری را که در نظر دارد اعلام کند. سیا هدفی را مشخص کرده بود که فکر می کرد مدیریت تدارکات و پشتیبانی فدرال یوگسلاوی است.

فرض بر آن بود که این مرکز محل تامین قطعات موشکی یوگسلاوی به کشورهای سرکشی چون لیبی و عراق است. متاسفانه این مرکز روی نقشه اشتباه مشخص شده بود. ما به اشتباه مشخصات سفارت چین را در بلگراد به پنتاگون داده بودیم. مرکز مورد نظر ما سیصد متر دورتر از سفارت چین بود.

پس از آنکه اطلاعات ما به پنتاگون داده شده بود آن ها هم نتوانسته بودند متوجه این اشتباه بشوند. در واقع سیستم کنترلی آن ها هم عمل نکرده بود تا فرق میان این دو هدف را تشخیص دهد. ارتش باید اطلاعات به روز شده خود را در زمینه جاهایی که «نباید» هدف قرار گیرند در اختیار داشته باشد. ارتش باید بیمارستان ها ، مدارس ، کلیساها، مسجدها، سفارتخانه ها و مراکزی از این قبیل را دور از اهداف خود ترسیم بکند. اما در این مورد ارتش نتوانسته بود از بانک اطلاعاتی خود درست استفاده کند.

یکی از افسران سیا که البته در مشخص کردن سفارت چین به عنوان هدف دخالت نداشته است متوجه این هدفگذاری نادرست شده و این مسئله را مطرح کرده که چرا باید به این نقطه حمله شود. او چند سال پیش از آن از هدفگذاری انبار خبر داشت. متوجه شده بود که این هدف چند متر آن طرف تر بوده است.

این افسر سه روز پیش از این بمباران با توجه و دقت فراوان به فرماندهی نیروهای ضربت در ناپل تماس تلفنی گرفته بود و گفته بود که مرکز پشتیبانی مورد نظر یک بلوک آنطرف تر از آن است که هدفگذاری شده است.

با وجود این روز هفتم مه آن افسر در کمال تعجب دریافت که آن ساختمان همان شب در فهرست اهداف بمباران است. باز هم تلفنی با ناپل تماس گرفت . اما دیر شده بود. چون هواپیماها درمسیر انجام ماموریت بودند.

بعدها مقامات نظامی اعلام کردند که از تماس آن افسر این گونه برداشت کرده اند که اگرچه آن هدف مرکز تدارکات و پشتیبانی نبوده است با این وجود هدف خوبی برای بمباران بوده است. درست به یاد ندارم که چه حرف هایی زده شده بود. اما یک نکته مشخص بود و آن اینکه هیچ کس در تمام سطوح نمی دانست که ساختمان مورد حمله سفارت چین است.

فردای بمباران هنوز هواپیمای من در انگلستان فرود نیامده بود که ساندی برگر مشاور امنیت ملی رئیس جمهور کلینتون به من زنگ زد. برگر از من خواست که فورا به واشینگتن برگردم . گفت: «برگرد و گرنه شغلت را از دست خواهی داد.» من هم بازگشتم تا ببینم چه شده است.

مسئله نقشه های نادرست همان شب در تلویزیون ها و فردای آن روز در روزنامه ها، در قالب کاریکاتور ، موضوعی برای مضحکه و خنده شده بود. از نظر ما قضیه شوخی بردار نبود. سه نفر از ماموران اطلاعاتی چین در اثر این اشتباه پنتاگون کشته شده بودند.

فشار زیاد و اجتناب ناپذیری بر کاخ سفید وارد شده بود. احتمال داشت که مسئله به رسوایی بیانجامد. اگر قرار بود کسی پرونده ما را بررسی کند خوشحال بودم که آن شخص ساندی برگر باشد. پیش از آنکه به سیا بروم و مسئولیت معاونت آنجا را برعهده بگیرم مدتی در شورای امنیت ملی مشغول به کار بودم. ساندی همیشه یک نگرانی داشت و آن مراقبت و مواظبت از رئیس جمهور بود.

حادثه ای از این دست که فقط به جزئیات امر توجه دارد و اصل ماجرا را مورد توجه قرار نمی دهد درست همان چیزی بود که ساندی نمی خواست اتفاق بیفتند. من و ساندی برگر همیشه یک زبان داشتیم . خیلی صریح بود. درست مثل ساکنان کوینز که من در آنجا بزرگ شده بودم. از همه مهم تر وقتی با ساندی برگر بودی همیشه می توانستی بفهمی کجا ایستاده ای . اگر قرار بود عصبانی باشد عصبانیت را مستقیما از زبان او درک می کردی. او کسی نبود که حرف خود را از طریق نقل قول های کور در روزنامه ها بیان کند.

از لندن که به کاخ سفید بازگشتم اعلام کرد که چقدر از عملکرد سیا در هدف قرار دادن سفارت چین بدش آمده است. اما رئیس جمهور کلینتون مرا آرام کرد و با این موضوع که من شخصا مسئولیت مستقیم حادثه را برعهده بگیرم مخالفت کرد.

من جان همر معاون وزارت دفاع در برابر کنگره حاضر شدیم تا مشخص کنیم که مسئله تا کجا بصورت یک اشتباه رخ داده است. همر در پذیرش مسئولیت وزارت متبوع خود صریح رفتار کرد.

نظر ژنرال به نمایندگی از سوی پنتاگون این بود که این قبیل اتفاقات در جنگ رخ می دهد و نمی توان کسی را در وزارت دفاع به خاطر این رویداد سرزنش کرد.

تقریبا یک سال پیش از این واقعه ، مرکز تعیین مسئولیت ها درسیا اعلام کرد که تعدادی از افسران سیا که مسئول تعیین اهداف بوده اند اقدامات لازم و روشنی برای هدف قرار گرفتن اهداف مشخص انجام نداده اند. تعدادی از این افراد شفاهی یا کتبی توبیخ شدند.

یک افسر نظامی بازنشسته که پیمانکار سیا بود مسئول اصلی این سوء شناسایی هدف شناخته و اخراج شد. من از اخراج آن فرد حمایت کردم اما امروز از کرده خویش پشیمانم. کسان دیگری هم در سلسله مراتب بودند که باید توبیخ می شدند.

پنتاگون هیچ مسئولیتی در قبلا حادثه نپذیرفت و معنای آن این بود که این مرد تنها مقصر حادثه بوده است . این کار درستی نبود و متاسفانه این آخرین باری نبوده است که سیا را تنها مسئول این اشتباهات دانسته و دیگر سازمان ها و بنگاه های مسئول را تبرئه کرده اند.

به گزارش پارسینه در ادامه خاطرات جرج تنت آمده است:

تصمیم مرکز تعیین مسئولیت آخرین کاری نبود که انجام شد . در روزهای پیش از جنگ عراق در مارس 2003 یکی از افسران بلند مرتبه سیا در مدیریت عملیات به دفتر من آمد و در حالی که لبخندی بر لب داشت گفت : «هی رئیس!باور نمی کنی!همین الان از دستگاه اطلاعاتی چین پیامی دریافت کردیم.» لحظه ای مکث کرد تا توجه مرا به خود جلب کند.

پرسیدم : «چه گفته اند؟»

گفت: «نقشه محل قرار گرفتن سفارتشان را در بغداد برای ما فرستاده اند و خواسته اند این نقشه در همه بانک های اطلاعاتی پنتاگون قرار داده شود.»

ارسال نظر

  • رضی

    بسیار جالب بود
    تشکر
    جای اینگونه مطالب واقعا در سایت پارسینه خالی است

  • ناشناس

    هار هار هار

  • رضا

    تيتر مطلب اشتباه است

  • ناشناس

    كشور دوست و برادر چين!!!!!!
    مطمئن باشين همين فردا پس فردا نوبت ما هم ميشه و اين دو كشور دوست روسيه و چين از پشت بهمون خنجر ميزنن!!!

  • ناشناس

    البته در تیتر مطلب باید نوشته می شد نقشه سفارت چین در بغداد ونه نقشه سفارت بغداد!!

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار