گوناگون

ضرورت پاسخگویی به شبهات مستضعفین عقلی

پارسینه: باید از جنگ با دشمن برگردیم و به شبهات مستضعفین عقلی خودی پاسخ داد. این نقد بر این نوشته‎ی عاری از تفکر نیست، ترحمی بر خوانندگان نادان است که از قرآن و سنت و خرد روی‎گردانده‎اند و پای منبر کسی نشسته‎اند که کارش از نقد گذشته است، نیازمند ترحم و تیمار است.

دوران عجیبی است. امروز وظیفه‎‎ی نخست موحدین، اتحاد و جنگ با الحاد است. و بعد مباحث میان ادیانی و سپس میان مذاهبی و… اما گاهی افرادی یافت می‎شوند که ما را بازمی‎دارند از این وظیفه. مانند رزمنده‎ی خودی‎ای که ناخواسته در شب با فانوس گرا به دشمن می‎دهد. باید نخست جلوی این رزمنده‎ی خودی را گرفت. دوران بدی است.

باید از جنگ با دشمن برگردیم و به شبهات مستضعفین عقلی خودی پاسخ داد. این نقد بر این نوشته‎ی عاری از تفکر نیست، ترحمی بر خوانندگان نادان است که از قرآن و سنت و خرد روی‎گردانده‎اند و پای منبر کسی نشسته‎اند که کارش از نقد گذشته است، نیازمند ترحم و تیمار است. آن‎چه برای این پاوبلاگی‎ها مهم است اول شدن در کامنت‎هاست نه جست‎وجوی معرفت.

گفته است: "همان اولیایی که ما را به رعایت ادب توصیه کرده اند اولا دروغ را از زنا بدتر می دانند و ثانیا خود به وقت لزوم خطاب می کنند که؛ "مادرت به عزایت بنشیند". "ای مردان نامرد". "ای زنازاده ها"."

یک : ادبیات عرب با ادبیات فارسی متفاوت است. عرف عراق و حجاز با عرف ایران فرق دارد. عثمان از اسامی رایج در میان عرب بوده است، و معنای آن مار و بچه مار است. در پارسی چنین اسمی ناپسند است، اما در عرب اسمی عادی به شمار می‎آمد و حتی امیرالمؤمنین و امامان دیگر این نام را بر فرزندان خود می‎نهادند. همین‎طور معنای معاویه و جعفر و… معنای این اسامی در عرف ایران ناپسندند. اما مردم عرب این را می‎پذیرند و نکوهش نمی‎کنند.

ادبیات هر ملت را باید به عرف همان ملت معنایابی و بررسی کرد. هیچ‎گاه در فارسی نمی‎گویند مانند شتر دوساله باش! کن فی الفتنة کابن اللبون ! عادات و رسوم و ادبیات و عرف هر ملتی با ملت دیگر متفاوت است. شاید لغتی در فارسی دشنام باشد، اما در عربی نام فرزند.

دو : ای کاش این برادر یک روایت می‎آوردند که اهل‎بیت به کسی گفته باشند "زنازاده". فقط یک روایت. این انتساب به اهل بیت دروغ بزرگی است که به قول نویسنده‎ی آن از زنا بدتر است. چنین چیزی اصلاً نداریم. بر فرض که چنین روایتی داشته باشیم - که نداریم- با اشکالات فراوانی روبه‎روست. 1. سند و اعتبار و توثیق 2. تعارض با آیات قرآن - سوره‎ی نور آیات 3-8 و آیه‎ی 23 . و درباره‎ی تعارض روایات با قرآن گفته شده است که روایتی که با قرآن متعارض است بر دیوار بکوبید. ما خالف قول ربنا فاضربوه عرض الجدار. 3. این روایت- برفرض وجود- متعارض با روایات دیگر است. خود اهل بیت نهی از دشنام می‎کردند و روایات فراوانی در این باب است. ( + ) 4. العیاذ بالله آیا این انتساب اگر بدون دلیل باشد، چهار شاهد عادل که خود دیده باشند، مستوجب قذف نیست؟

سه : "ثکلتک امک" دشنام نیست، نفرین است. و نفرین دعایِ علیه است نه دعای له. نه در زبان فارسی نه در زبان عربی "مادرت به عزایت بنشیند" را دشنام نمی‎شمرند. نفرین معمولاً در برابر ظلم به کار می‎رود، همان‎گونه که دعای برای غیر غالباً در برابر خدمت است. نفرین یا لعن چیزی غیر از دشنام است. در قرآن هم نفرین داریم، سوره‎ی مسد، هم لعن. اما دشنام نداریم. در روایات هم این‎گونه است. البته چه کسانی مستحق لعن یا نفرین‎اند، سخنی است دیگر.

چهار : "یا اشباه الرجال و لا الرجال". ای مردنمایان و نامردان. این نیز دشنام نیست. دشنام نسبت ناروا و نادرست و زشت به غیر است. شما اگر به کسی که در حق شما ظلم کرده است بگویید ستم‎گر، این دشنام نیست، اگر چه مخاطب ناخشنود است. همین‎گونه است درباره‎ی فردی که جوان‎مردی را رعایت نکرده است، نامردی دشنام نیست. دشنام نسبت نارواست. نه نسبت روا. بی‎وفا بودن کوفیان دشنام نیست. حقیقتی است تاریخی. این فراز حقیقت خارجی را بیان می‎کند درباره‎ی کسانی که مردانگی را رها کرده‎اند. نامرد به معنای این نیست که تو زن هستی و آناتومی زنانه داری، بل‎که خارج شدن از دایره فتوت است، به زن‎ها هم می‎توان نامرد گفت.

گفته است: "خدای با ادب ما هم به وقت لزوم عده ای را که امروز سران فتنه مصداق بارز آن هستند "کمثل الحمار" خوانده و گاه حتی عده ای را چون سگ خطاب کرده و یا حتی نام بلندترین سوره اش را گذاشته "گاو". خوب است عده ای اگر نمی خواهند اندازه گاو بفهمند، لااقل اندازه گوساله بفهمند و با وجود این همه استاد نازنینی که من دارم به من ادب یاد ندهند. ".

یک : سوره‎ی بقره راز نام‎گذاری‎اش ذکر داستان گاو بنی‎اسرائیل است و نه گاوخواندن کسی. ای کاش کمی قرآن بخوانیم. ای کاش.

دو : قرآن کسی را سگ خطاب نکرده است. بل‎که در قصه‎ی بلعم باعورا می‎گوید: داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حمله‏ور شوى زبان از كام برآورد و اگر آن را رها كنى [باز هم] زبان از كام برآورد. این تمثیل است نه انتساب و خطاب.

سه : میان تمثیل و خطاب و انتساب تفاوت است. مانند شتر دوساله بودن در فتنه‎ها فضیلت است نه رذیلت. مانند شتر دوساله بودن دشنام نیست. بل‎که تمجید است. ولی تو شتری، ناپسند است و توهین. تفاوت این دو در این است که آن‎چه در تشبیه و تمثیل انتساب داده می‎شود وجه شبه است، یعنی آن چیزی که میان مشبه و مشبه‎ به مشترک است. مثلا تو ماهی. به این معنا نیست که تو یک قمر خاکی مدور هستی، بل‎که به معنای زیبایی است. در این تشبیه زیبایی انتساب داده شده است نه کره‎ی ماه بودن.

چهار : قرآن خود از دشنام نهی می‎کند حتی به بت‎ها، آیا این تعارض‎سازی در آیات قرآن نیست که بگوییم قرآن دشنام می‎دهد.

پایان : بسیار جای تأسف دارد که چنین ناآگاهانِ بیماری که نه از دین می‎دانند و نه عاملِ به آنند و هر جا دل‎شان خواست به دین می‎چسبانند و کلام خدا را تحریف می‎کنند و به اهل بیت علیهم السلام نسبت ناروا می‎دهند، نام حزب اللهی نهاده شده است و بالاتر از آن خود را سکان‎دار حزب الله و دین‎داران معرفی می‎کنند. متاسفانه افرادی که با تملق ایشان را بزرگ کرده‎اند ساکت نشسته‎اند. کسانی که وی را عمار می‎خوانند و بهترین نویسنده‎ی سال فتنه!!! و ادبیات انقلاب را مدیون ایشان می‎دانند. اگر می‎خواهید فحش بدهید، بدهید. ولی چرا به اسم دین تمامش می‎کنید. چرا به اسم خدا و اهل بیت. چرا به اسم قطعه‎ی بیست وشش. کار این فرد از نقد گذشته است، نیاز به تیمار و ترحم دارد. اسم وبلاگ را بگذار لوتی‎های گذر باغ پنبه و فحش بده. هیچ کس کاری ندارد. سیلی بزن توی گوش هر کس دلت می‎خواهد بزن. ولی نه به اسم بابای شهید خدا بیامرزت.
تا دیروز باید می‎نوشتیم تا بگوییم مؤمنین دشنام‎گو نیستند، اینک باید این اتهام را از دامان پیشوایان دین و حتی خدا بستریم. کار به جایی رسیده است که باید فانوس از دست این رزمنده‎های نادان که ناخواسته! به دشمن گرا می‎دهند بگیریم. همان غضنفرهایی که باید مارادونا را رها کرد و بهشان چسبید. بد روزگاری است. بصیرت به به و چه چه کردن برای سخنان پیشوایان نیست. فهم است، تفکر است، اندیشه است. برخی از سخنان وی قذف و یا تعزیر دارد. البته عدالت خوب است نه برای همه.

پ.ن:
1. راه درمان بی‎ادبی چیست؟
2. کنترل بددهانی و فحاشی
3. کمافی‌السابق: «از ماست» و هم‌چنان: «بر ماست»!
4. قدیانی، بی‌ادبی و مرزبندی با بی‌ادب‌ها / پایان این نوشته تعدادی لینک درباره‎ی این مطلب است.
5. ادب در برابر مخالف

منبع: وبلاگ درویشی نشسته بر پوست پلنگ(+)

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار