هم داریم و هم میشود...
پارسینه: اما نمیشود به هر قیمتی تاژ را در چشمهای مخاطب فرو کرد و هی فشارش داد.
پارسینه/امیر اسماعیلی: تقریبا به نیمه رسیده است. اینک مجال خوبی است که بتوان نکتههایی راجع به آن گفت. 20 فروردین با سر و صدای رسانهای تصمیم به ساخت سری چهارم مجموعه پایتخت گرفته شد. سریالی که تا چند وقت همه را در بیان و لفظ، نقی و ارسطو میکند و به واسطه هوشمندی محسن تنابنده (ستون اصلی سریال) از جنس مردم است و قابل درک. البت در سه سری گذشته.
مهمترین ایرادی که در فضای مجازی تا به حال به آن پرداخته شده است، فاصله گرفتن فضای شخصیتها از بطن قابل فهم برای جامعه است.
قهرمان جهان، راننده بینالمللی ترانزیت، عضو شورای شهر، نماینده اعزامی به آفریقا و ... که قابل تعمیم به فضای ثابت رشد اجتماعی نیست.
این نکته قبول که فیالبداههها و تیکههای انداخته شده(خواندن عسل بانو و دادن امتیاز 9 از 10 بعد از صرف غذا و ...) موجب سرگرمی مقطعی مخاطبان سریال میشود و این برای آنهایی که به دمی فراغت و لبخند از خستگیهای بیپایان روزمره نیاز دارند، حکم معجزه پیدا میکند، اما نمیشود به هر قیمتی تاژ را در چشمهای مخاطب فرو کرد و هی فشارش داد.
مخلص کلام آن که پایتخت4، حاصل یک دورهمی باعجله است و فاقد هیچ داستانی. بسته به حال روز محسن تنابنده و خشایارالوند موقعیتهایی تعریف شده که بسیاریشان ارتباطی هم با هم ندارند.
این که بهبود از شاخ آفریقا تصمیم به فروش طبقه بالای خانهاش میگیرد و مشتری از تهران میفرستد و همهی آقایان پشت و جلوی شاسی بلند سوار میشوند که معامله را جوش بدهند فقط بنر مزین به تاژ آویزان از ساختمان نیمه کاره را کم دارد. مخاطب باید ببیند و بگردد کجا کسی تیکهای میاندازد که بخندد و دلش خنک شود.
ای کاش این تیکههای ریز و درشت خوب، در بطن داستانی محکم و جذاب تعریف میشد و ما چه بسیار نویسندگان حاذقی داریم که تخصصشان و معیشتشان کلمه و داستان است که میتوانستند کمک کنند و خوب بنویسند تا دیگران خوب بسازند.
کارشناس ارشد علوم ارتباطات و رسانه
مهمترین ایرادی که در فضای مجازی تا به حال به آن پرداخته شده است، فاصله گرفتن فضای شخصیتها از بطن قابل فهم برای جامعه است.
قهرمان جهان، راننده بینالمللی ترانزیت، عضو شورای شهر، نماینده اعزامی به آفریقا و ... که قابل تعمیم به فضای ثابت رشد اجتماعی نیست.
این نکته قبول که فیالبداههها و تیکههای انداخته شده(خواندن عسل بانو و دادن امتیاز 9 از 10 بعد از صرف غذا و ...) موجب سرگرمی مقطعی مخاطبان سریال میشود و این برای آنهایی که به دمی فراغت و لبخند از خستگیهای بیپایان روزمره نیاز دارند، حکم معجزه پیدا میکند، اما نمیشود به هر قیمتی تاژ را در چشمهای مخاطب فرو کرد و هی فشارش داد.
مخلص کلام آن که پایتخت4، حاصل یک دورهمی باعجله است و فاقد هیچ داستانی. بسته به حال روز محسن تنابنده و خشایارالوند موقعیتهایی تعریف شده که بسیاریشان ارتباطی هم با هم ندارند.
این که بهبود از شاخ آفریقا تصمیم به فروش طبقه بالای خانهاش میگیرد و مشتری از تهران میفرستد و همهی آقایان پشت و جلوی شاسی بلند سوار میشوند که معامله را جوش بدهند فقط بنر مزین به تاژ آویزان از ساختمان نیمه کاره را کم دارد. مخاطب باید ببیند و بگردد کجا کسی تیکهای میاندازد که بخندد و دلش خنک شود.
ای کاش این تیکههای ریز و درشت خوب، در بطن داستانی محکم و جذاب تعریف میشد و ما چه بسیار نویسندگان حاذقی داریم که تخصصشان و معیشتشان کلمه و داستان است که میتوانستند کمک کنند و خوب بنویسند تا دیگران خوب بسازند.
کارشناس ارشد علوم ارتباطات و رسانه
چرا هرکس که کارش میگیرد فقط بلدیم له ونابودش کنیم به جای این کارا پشتش در بیایم با این حال از خیلی فیلم ها قشنگ تره.از اقای محسن تنابنده تشکر میکنم
پایتخت 1و 2 خوب بود. 3 و 4 وارد یه فازایی شد که دیگه یه خانواده معمولی رو نشون نمیداد.
با اين حال بازم واسه چند لحظه ام شده خنده رو به خونه مردمي كه از يه زندگي سخت و مشكل با گرفتاري هاي جورواجور كه توي جامعه وجود داره و شب ميان گردهم مياره.
آقا ولمون کنین تو این روزگار کم خنده یه کم خوش باشیم اینکه داستانش شاید ضعیف باشه اشکال نداره مهم خندوندن مردمه من عاشق کسایی هستم که دوست دارن لبخند ببینند رو لب مردم...
دیگه ماجراش لوث شده