گوناگون

نكات جديدى درباره روزنامه سلام

پارسینه: پاسخ كريم ارغنده پو از روزنامه نگاران اصلی سلام در به سوالات مهرنامه درباره روزنامه سلام

شما چه سالى به روزنامه سلام رفتيد؟

- تداركات اوليه براى تشكيل روزنامه در نيمه ى سال ٦٩ صورت گرفته بود. همه ى تيمى كه انتخاب شده بودند سياسى بودند و كسى تجربه ى چندانى در حرفه ى روزنامه نگارى نداشت. به همين دليل قرار شده بود ابتدا چندين پيش شماره منتشر شود تا كم كم روال كار روشن تر شود. اولين پيش شماره در بهمن ٦٩ منتشر شد. من در همان سال و از پيش شماره سوم همكارى ام شروع شد. جزييات را در كتاب خاطراتم توضيح داده ام و اينجا دوباره تكرار نمى كنم. ابتدا به سرويس سياسى رفتم. بعد از چند ماه در سرويس اجتماعى مطلبى نوشته شد كه با خط مشى روزنامه فاصله داشت. دبير سرويس اجتماعى مسعود مظفرى بود كه به دليل بيمارى نمى توانست سر كار حاضر شود. آقاى خويينى ها از من خواست دبير سرويس اجتماعى شوم. از سال ٧٠ در اين سمت بودم و يادداشت هاى سياسى هم براى صفحات اصلى مى نوشتم.

قبلا با مديران روزنامه آشنا بوديد؟

بيشتر مديران روزنامه از چهره هاى شناخته شده جناح چپ بودند. برخى از اعضاى هيات رييسه مجلس سوم يا روساى كميسيون ها -مثل موسوى لارى و اصغرزاده و ولايى و رضوى يزدى- يا جزو سردبيرى بودند يا دبير سرويس بودند. رفت و آمد بقيه ى چهره ها هم زياد بود. برخى از اين افراد را دورادور مى شناختم ولى به دليل علاقه ام به سياست، ابتدا توسط واسطه اى به همراه جمعى از دوستان به ديدار آقاى خويينى ها رفتيم. ايشان ما را به سردبيرى معرفى كرد. از ميان آن جمع فقط من و مهرداد فريد -كه هم اكنون كارگردان سينماست- به طور دائم مانديم. دقيقا يادم نيست بقيه چه كسانى بودند و چه شدند.

سردبيرى روزنامه چه كسانى بودند؟
موسوى لارى، عباس عبدى، محمد نعيمى پور و ابراهيم اصغرزاده تيم اوليه سردبيرى بودند. اصغرزاده در همان مراحل اوليه انتشار روزنامه اختلاف پيدا كرد و همكارى اش را قطع كرد. نعيمى پور در واقع معاون اجرايى بود و كارش تا بازداشت اول عباس عبدى در سال ٧٠ يا ٧١ ادامه يافت. موسوى لارى كمتر در جزييات ورود مى كرد. اين شد كه كم كم عباس عبدى براى مدتى در شوراى سردبيرى محوريت يافت. البته دبيران سرويس چهره هايى نبودند كه فرمان بر باشند. به اين دليل گاهى انتقاد مى شد كه با اين دبيران سلام به يك مجمع الجزاير مستقل تبديل شده!

شكل ابتدايى روزنامه از نظر حرفه اى با روزنامه هاى امروز چه فرقى داشت؟

اختلافش زياد بود. آن زمان اينترنت نبود. حتى فكس هم تازه راه افتاده بود و خيلى ابتدايى بود. ما يك تلكس خبرگزارى جمهورى اسلامى داشتيم و يك تلكس آسوشيتدپرس. حروف چينى كامپيوترى تازه راه افتاده بود.

فكر مى كنم كيهان و اطلاعات هنوز با حروف سربى منتشر مى شدند. ما در مرحله پيش شماره ها در داخل روزنامه هنوز كامپيوتر براى حروف چينى نداشتيم. با دفترى قراردادى بسته شده بود براى حروف چينى. پيكى استخدام شده بوود كه با موتور مرتب مطالب را به آن دفتر مى رساند و از آنجا مطالب حروف چينى شده را بر مى گرداند.

اين هم خودش داستان جالبى بود. چون بيشتر همكاران، حرفه اى نبودند دست خط هايشان كاملا خوانا نبود و به همين خاطر مطالب حروف چينى شده با غلط هاى زياد برمى گشت.

همكاران غلط گيرى مى كردند ولى در همان اثنا وسوسه مى شدند جملاتى را حذف و مجددا مطالبى اضافه كنند. اين كار را با همان دستخط هاى سخت خوان انجام مى دادند در نتيجه رفت و برگشت مطالب براى حروف چينى تمام ناشدنى به نظر مى رسيد و صفحه بندى را با تاخير زياد مواجه مى كرد.

صفحه بندها در شيفت صبح براى روزنامه كيهان كار مى كردند و از اين همه رفتار غير حرفه اى گاهى به ستوه مى آمدند. همكاران ما تايپ بلد نبودند و تندنويسى هم ياد نگرفته بودند. خلاصه اوضاعى بود. فضاى روزنامه اوليه كاملا مردانه بود. همكاران زن خيلى معدود بودند. امروزه بيشتر همكاران خوب روزنامه خانم ها هستند. اگر فضاى اوليه سلام را بازسازى كنيم با آنچه امروز هست تفاوت زيادى دارد.

سلام بر پايه چه ايده اى شكل گرفت؟

جناح چپ تا زمان رحلت بنيانگذار جمهورى اسلامى در اركان سه گانه كشور حضور غالب داشتند. پس از آن كم كم به حاشيه رانده شدند. در انتخابات مجلس خبرگان دوم افراد شاخص اين جناح رد صلاحيت شدند. برخى هم به امتحان دعوت شدند كه آن را نپذيرفتند و توهين تلقى كردند. دو نفر از افراد شاخِ تاييد صلاحيت شده يعنى آقايان خويينى ها و عبايى خراسانى در اعتراض به رد صلاحيت ها نهايتا انصراف دادند. مجمع روحانيون كه اصلى ترين گروه در اين جناح محسوب مى شد در اعتراض به رد صلاحيت ها اطلاعيه اى صادر كرد كه امكان بازتاب در هيج رسانه اى نيافت.

اين براى نخستين بار بود كه آنها با بايكوت خبرى گسترده مواجه شده بودند. همان طور كه پيش از اين هم گفتم اينترنت و تلفن همراه و امكانات ارتباطى امروزه در آن زمان نبود. فقط پنج روزنامه بود و صدا و سيما و خبرگزارى جمهورى اسلامى. به اين ترتيب مجمع روحانيون تصميم به راه اندازى يك روزنامه گرفت كه نظرات آن جناح را بازتاب دهد.

جلساتى تشكيل شد و از آقاى خويينى ها تقاضا شد كه اين مسئوليت را قبول كند. او در ابتدا به دليل آنكه سختى هاى اين كار را درك مى كرد استنكاف مى كرد ولى نهايتا پذيرفت. مرحوم سيد احمد خمينى هم در جريان مذاكرات اوليه تشكيل سلام بود چنانكه نام روزنامه به پيشنهاد او بود.

تحريريه و شوراى سردبيرى سلام بر چه اساسى شكل گرفت؟

نگاه و هدف اصلى روزنامه، سياسى بود و به همين خاطر بيشتر انتصابات اوليه هم با اولويت سياست شكل گرفته بود. دبيران سرويس هر يك چهره ى سياسى بودند. و به آنها اختيار داده شده بود كه همكارانشان را خودشان برگزينند. سردبيرى بيشتر بر كليات كار روزنامه نظارت مى كرد و نه در خط دهى به سرويس ها. اين وضعيت مدت زيادى دوام نيافت و رفته رفته سلام به ضرورت هاى حرفه اى پايبندى بيشترى نشان داد. سلام تعصبات و سرسختى هاى غيرقابل درك دو روزنامه قديمى عصر -كيهان و اطلاعات- را در روند كارى اش نداشت. مسئولان روزنامه هم تحول خواه بودند در نتيجه هر چه زمان جلوتر مى رفت سلام در نوآورى حرفه اى پيش قدم تر مى شد.

جايگاه سلام در عزلت جناح چپ چگونه بود؟ آيا نقش حزب را بازى مى كرد يا نقش يك پاتوق سياسى را؟

-سلام بيش از يك روزنامه بود. به همين خاطر مطالبى كه منتشر مى كرد اهميت مى يافت. افراد اصلى جناح چپ در همه سطوح با آن ارتباط و رفت و آمد داشتند.

تقريبا فرد مهمى در اين جناح نبود كه به نوعى با سلام مربوط نباشد. چه سنتى و چه مدرن. بخشى از اين ارتباطات به خاطر دوستى ها بود، بخشى به خاطر جايگاه شخص آقاى خويينى ها نزد افراد جناح و بخشى هم به خاطر فقدان وجود حزبِ موثر بود. به همين دليل انتظار از سلام هم بيش از يك روزنامه بود و از سوى ديگر حساسيت ها بر روى آن هم بيشتر از حد يك روزنامه عادى بود.

آقاى خويينى ها در ابتداى تاسيس سلام، همزمان رييس مركز تحقيقات استراتژيك هم بود، برخى از مسئولان روزنامه هم در آن مركز كار مى كردند ولى پس از مدتى جايگاه روزنامه كمتر از مجمع نبود. برخى از جمله رييس جمهور وقت - آقاى هاشمى رفسنجاني- تصور مى كردند سلام به بخشى از مجمع تبديل شده.

يادم هست كه آقاى هاشمى در حاشيه نتيجه يكى از تحقيقات مركز با كنايه به اين نكته اشاره كرده بود ولى واقعا اين طور نبود. به همين دليل آقاى خويينى ها روزنامه را بر موقعيت مجمع ترجيح داد و از آنجا استعفا داد و روزنامه نه تنها افت نكرد بلكه تقويت هم شد.

-آيا به جز عبدى كه معاون مركز تحقيقات استراتژيك بود افراد ديگرى هم در مديريت روزنامه بودند؟

بله وفا تابش (دبير خارجى) و محمد نعيمى پور (معاون اجرايى و عضو سردبيرى) هم بودند.

حجاريان و علوى تبار و بهزاد نبوى چطور؟

علوى تبار مطلب مى داد و در بحث ها شركت داشت ولى مدير نبود. حجاريان در روزنامه حضور داشت ولى در تحريريه سمت مديريتى نداشت. بهزاد نبوى نبود.

آيا مرحوم سيد احمد خمينى به روزنامه رفت و آمد داشت؟

ايشان رفاقت نزديكى با آقاى موسوى خويينى ها و برخى ديگر از اعضاى مجمع روحانيون داشت و طبعا در جريان مسائل روزنامه بود ولى من هيچگاه ايشان را در محل روزنامه نديدم.

آيا در تمام سال هاى فعاليت، سلام جايگاهش را در جناح چپ حفظ كرد؟

طبيعتا سلام با در طول دوران حياتش فراز و فرودهايى داشت. بعضى اوقات حساسيت ها بيشتر مى شد كه محدوديت هايى را تحميل مى كرد، گاهى هم عامل اين محدوديت ها داخلى بود از جمله كمبود نيروى حرفه اى و يا كمبودهاى مالى. ولى در مجموع مى توانم عرض كنم كه سلام همواره بر روى همان ريلى كه از آغاز آمده بود حركت مى كرد ولى حركتش معمولا رو به جلو و زاينده و موثر بود.

آيا سلام تنها منفذ و رسانه ى جناح چپ بود؟

در ابتداى امر بله. پس از مدتى روزنامه جهان اسلام از سوى آقاى سيد هادى خامنه اى شروع به فعاليت كرد كه امكان دوام زيادى نيافت. بعد مجله ى بيان از سوى آقاى محتشمى پور منتشر شد كه بيشتر در برگيرنده ى نظرات سنتى تر جناح چپ بود، گرايش سلام نوگراتر بود. در سال هاى بعد روزنامه همشهرى توسط شهردار وقت آقاى غلامحسين كرباسچى منتشر شد كه نزديكى هاى زيادى بين دو روزنامه بود. البته سلام مستقل بود در حالى كه همشهرى يك روزنامه متعلق به بخش عمومى بود.

آيا مساله ى اصلى سلام در ابتدا انتقاد به آقاى هاشمى بود؟

حتما نه. سلام منتقد دولت آقاى هاشمى رفسنجانى بود. خود آقاى هاشمى هم بارها به نقدهاى سلام در تريبون هاى مختلف و در خاطراتشان اشاره كرده اند ولى مساله سلام هيچگاه فرد نبود. انتقادات سلام به سياست ها و روش ها بود. در مجموع سلام شعارهاى مشخصى داشت كه انتقادهايش بر اساس آن اسلوب شكل مى گرفت. مثل حاكميت قانون يا دموكراسى يا حقوق شهروندى و امثال آن.

آيا سلام به جاى آنكه يك روزنامه مكتبى باشد خود به يك مكتب تبديل شد؟

-من با اين تعابير چندان موافق نيستم. در ايران عنوان مكتب فكرى يا روشى كه همان school در ادبيات انگليسى است با تسامح به كار مى رود به همين دليل خيلى ها معتقدند خودشان پايه گذار يك مكتب فكرى يا حرفه اى جديدند كه من با بيشترشان موافق نيستم. مكتب نيازمند گفتگو در سطح گسترده است. اين كار نيازمند نقدهاى همه جانبه است. مادامى كه نظرى يا روشى به اندازه ى لازم بسط داده نشود و نقد نشود امكان قضاوت درباره ى آن محدود است و به حدس و گمان مى رسد. البته درباره ى بخش نخست سوال شما با قاطعيت مى توانم بگويم سلام يك روزنامه ايدئولوژيك با آن ايده اى كه شما از مكتبى بودن در دهه شصت داريد نبود. سلام به اصول انقلاب وفادار بود و چارچوبها را محترم مى داشت ولى از سوى ديگر براى پاسداشت آزادى مخالفش هم هزينه مى پرداخت. سلام زير بار بدعت ها هم نمى رفت.

الو سلام چگونه بوجود آمد؟ هدف از ايجاد آن چه بود و زير نظر چه كسى كار مى كرد؟

- سلام به ايجاد تعامل دو سويه ارتباطى با مخاطبانش احترام مى گذاشت. از نظر حرفه اى اين يكى از مترقى ترين اصول روزنامه نگارى است. هم اكنون هر چه كار يك رسانه تعاملى تر باشد رسانه موفق تر است.

سلام مى خواست به طور روزانه جايى براى اظهار نظر و حضور مخاطبانش در صفحات اصلى روزنامه باز كند. ستون الو سلام در ابتدا با حالت آزمون و خطا بوجود آمد ولى رفته رفته به يكى از اصلى ترين بخش هاى روزنامه تبديل شد. ايجاد الو سلام يكى از نو آورى هاى ماندگار روزنامه بود. كم كم همه روزنامه هاى ديگر از اين ستون الگو گرفتند ولى هيچيك نتوانستند مشابه آن را بازسازى كنند. گردش كار اين گونه بود كه شماره تلفن هايى اعلام شده بود كه مردم با آنها تماس مى گرفتند و پيغامشان را مى گذاشتند.

اين پيام ها همان روز مكتوب مى شد و نزد مدير مسئول يا در مقاطعى نزد سردبير فرستاده مى شد. ويراستارى اصلى در آنجا صورت مى گرفت. تكرارى ها و آنها كه امكان انتشار نداشتند-مثلا توهين آميز بودند يا انتشارشان منع حقوقى داشت يا روزنامه احساس مى كرد بهتر است براى اجتناب از خطر توقيف آنها را منتشر نكند- كنار مى گذاشت و الباقى را به دو دسته تقسيم مى كرد. يا آنها را به همان صورت براى انتشار مى فرستاد يا اينكه سفارش مى داد بخش مربوطه درباره ى آنها تحقيق كند يا درباره ى آنها توضيح دهد.

اصلى ترين پيام ها آنها بود كه خود مدير مسئول يا در مواردى عضوى از سردبيرى آنها را جواب مى دادند. اين پيام ها و پاسخ هايشان گاهى از يادداشت هاى اصلى روزنامه پرمخاطب تر و جذاب تر بود. مدتى بعد از بازداشت عباس عبدى، آقاى موسوى خويينى ها شخصا ستون الو سلام را اديتورى مى كرد. اين كار تا روز توقيف روزنامه براى چندين سال پياپى ادامه يافت.

البته ايشان يادداشت هاى اصلى را هم مى خواند و نظر مى داد. بخش زيادى از وقتش هم به پاسخگويى به شكايات و اتهامات عجيب و غريب مى گذشت. به عنوان روزنامه نگار بايد عرض كنم آقاى خويينى ها استعداد فوق العاده اى در اين حرفه از خود نشان مى داد و به همين خاطر ستون الو سلام يا يادداشت هايى كه شخصا مى نوشت جذاب و پر خواننده بود.

نقش سلام در پيروزى دوم خرداد چه بود؟

تا پيش از دوم خرداد، روزنامه سلام تريبون اصلى جناح چپ محسوب مى شد. در دوم خرداد هم نقش اصلى را در تبليغ و ساپورت رسانه اى خاتمى برعهده داشت. همچنين بايد ضدتبليغ هاى گسترده را خنثى مى كرد. نقش اصلى سلام اين بود كه اولا شعارهاى اصلى خاتمى را بسط دهد و ثانيا گفتمان اصلاح طلبانه او را جا بيندازد. اين كار چندان دشوار نبود چون شعارهاى آقاى خاتمى با اصول روزنامه در يك امتداد بودند. واقعا بين سلام و آقاى خاتمى در آن زمان اندك فاصله اى نبود. سلام البته يك روزنامه ى محدود و بى امكانات بود ولى انتظارات از آن در آن مقطع تاريخى فوق العاده بالا بود. من كه در آنجا بودم شايد در قضاوت كمى دست پايين را بگيرم ولى اغراق نكرده ام اگر بگويم سلام تا اندازه زيادى توانسته بود انتظارات را در حد توان خود عملى كند. اين كار واقعا با تلاش هاى مديريت و اندك اعضاى تحريريه اش انجام شد.

جايگاه سلام بعد از دوم خرداد چه شد؟

سلام پيش از دوم خرداد يك روزنامه موثر بود و بعد از دوم خرداد تا روز توقيف در تير ٧٨ همچنان يك روزنامه موثر ماند. تا قبل از دوم خرداد افرادى از جناح اصلاح طلب هم در روزنامه رفت و آمد داشتند ولى بلافاصله بعد از پيروزى افرادى از تكنوكرات ها و حتى جناح اصول گرا براى ملاقات با مديريت يا حضور در صفحات روزنامه صف كشيدند و تلاش مى كردند. تضادهاى قبل و بعد از اين واقعه توسط افراد مختلف واقعا تماشايى بود. خيلى ها كه دوست داشتند در دولت جديد پست بگيرند هم به روزنامه مى آمدند.

بعد از پيروزى دو نكته حائز اهميت بود اول اينكه مطالبات زيادى شكل گرفته بود. سلام به موج سوارى اعتقادى نداشت در نتيجه نه تنها بر تندروى ها مهار مى زد بلكه بر اهميت مسائل اصلى نسبت به مسائل فرعى تاكيد داشت. سلام و افرادش به دنبال سهم خواهى نبودند. شما هيچ نشانه اى مبنى بر سهم خواهى همكاران اصلى ما پس از دوم خرداد پيدا نمى كنيد. نكته ى دوم هم اين بود كه سلام مثل سابق نه فقط در چاله هايى كه بر سر راه اصلاحات حفر مى شد گير نمى كرد بلكه همواره در بازكردن موانع پيش راه آقاى خاتمى پيش قدم بود. سلام اگرچه متحد اصلى دولت بود ولى دولت را نقد هم مى كرد. سلام مهمترين رسانه در طرح مساله قتل هاى زنجيره اى بود.

از سلام به عنوان پدر معنوى روزنامه هاى دوم خردادى و سپس اصلاح طلب ياد مى كنند، اين عنوان به چه دليل است؟ آيا به صرف اينكه اولين روزنامه جناح چپ بود اين عنوان به آن اطلاق شده؟

نمى توانم بگويم پاسخ سوال شما منفى است. سلام يك روزنامه با هويت بود. ثبات داشتن در يك هويت مستقل در شرايط كشور ما با توجه به نحيف و محدود بودن يك روزنامه در برابر دولت، كار ساده اى نيست. سلام به تنهايى هم روزنامه بود و هم يك جناح سياسى را به تمامى نمايندگى مى كرد. طبيعى است كه اين نقش او خودبخود بر ديگران تاثيرگذار و خط دهنده بود. تا وقتى سلام بود در طرح مسائل اساسى معمولا پيش قدم بود.

آيا آقاى موسوى خويينى ها فرمان اين پايگاه فكرى را بر عهده داشت يا افرادى به صرف آنكه ديدگاهى انتقادى داشتند مى توانستند در آن حضور پيدا كنند؟

همه مى توانستند در مقاله و يادداشت نويسى در روزنامه نقش داشته باشند ولى فرمان اصلى در دست مديريت روزنامه بود. روزنامه با افراد بسيارى كه بعدها شهرت فراوانى در اصلاحات پيدا كردند ارتباطات نزديك داشت. مديريت هر بخش روزنامه درباره ى مطالب خود تصميم مى گرفت و در صورت لزوم با سردبيرى مشورت مى كرد

. نمى توانم در اينجا به نقش و جايگاه محسن ميردامادى در دو سال آخر كار سلام اشاره نكنم. ميردامادى پس از اتمام درسش وقتى از انگلستان برگشت مستقيم به روزنامه آمد و محوريت سردبيرى را برعهده گرفت. با اين وجود در مطالب اصلى و تعيين كننده معمولا با آقاى موسوى خويينى ها هم مشورت مى شد. از اين زاويه پاسخ سوال شما مثبت است. فرمان اصلى هدايت ماشين روزنامه در دستان مدير مسئولش بود ولى همكاران بسيار توانمند ديگرى هم در اين راه به او يارى مى رساندند. از اين نظر هيچ روزنامه اى بعد از آن در آن سطح از ارتباطات و يارى رسانى چهره هاى سياسى و علمى توانمند نبود.

شوراى سردبيرى و پاره اى از دبيران سرويس هر روز راس ساعت شش بعد از ظهر در دفتر آقاى موسوى خويينى ها جمع مى شديم. اين جلسات گاهى مهمانانى از بيرون هم داشت. در آن جلسات كه معمولا بيش از يك ساعت طول مى كشيد درباره ى مهمترين اخبار روز مفصلا بحث مى شد. اين بحث ها در شكل گيرى يك نگاه تحليلى دقيق تر و همه جانبه در ميان دبيران هر بخش حائز اهميت بود. مطالب بسيارى از يادداشت هاى روزنامه از خلال همين بحث ها تامين مى شد.

سلام در فرم روزنامه اى ساده بود. چرا بعد از دوم خرداد با تحولات جامعه پيش نرفت و فرم خود را تغيير نداد؟

اولين بار كه سلام در صفحه اول خود يك عكس رنگى منتشر كرد تاريخى است و مربوط به اعلام نامزدى خاتمى در انتخابات رياست جمهورى در سال ٧٥ بود.

از آن به بعد رنگ به صفحات سلام راه يافت، البته قطع روزنامه تا آخر، قطع بزرگ باقى ماند. ميردامادى كه آمد مى خواست تحولاتى در روزنامه بدهد. بخشى از اين تحولات صورت گرفت ولى پاره اى محدوديت ها امكان تغييرات را كم مى كرد. مثلا عدم تغيير قطع روزنامه به محدوديت هاى چاپخانه مربوط بود. صفحه آرايى ما هم تا انتها كامپيوترى نشد و دستى انجام مى شد. يك دليلش هم رودربايستى با تيمى بود كه از ابتدا كار را اداره كرده بودند. همين تيم، هفته نامه "عصر ما" را هم صفحه آرايى مى كردند. يادم هست در اوايل دهه هشتاد و پس از توقيف سلام ديگر هيچ روزنامه اى با دست صفحه آرايى نمى شد ولى همان تيم، صفحات عصر ما را سنتى مى بستند. بله سلام در فرمت روزنامه اى ساده بود. بيشتر اعتبار روزنامه به كيفيت محتواى آن بازمى گشت.

آيا حدس زده مى شد توقيف روزنامه به اعتراض گسترده دانشجويان بينجامد؟

اينكه تعطيلى سلام منجر به اعتراضات گسترده و تاريخى شود مورد تصور نبود ولى شرايط زمانى توقيف روزنامه، پر التهاب بود. فاجعه قتل هاى زنجيره اى به تازگى اتفاق افتاده بود و سلام نقش مهمى در تصميم دولت در اعلام آن داشت. بعد مجلس پنجم قرار بود قانون مطبوعات را محدودتر و فضا را براى رسانه هاى مستقل تنگ تر كند. سلام در روزى كه قرار بود طرح در مجلس تصويب شود نامه ى سعيد امامى -كه اتفاق قتل هاى زنجيره اى به آمريت او منتسب بود- به وزير اطلاعات را منتشر كرد كه در آن طرح مشابهى در مجلس را پيشنهاد كرده بود. روزنامه به همين خاطر توقيف شد و به اعتراضات گسترده انجاميد. در همين جا بد نيست به خاطره اى اشاره كنم. سال ها پيش از توقيف در سال هاى اوليه كار روزنامه، مدير روزنامه به خاطر چند شكايت در دادسراى ويژه روحانيت محاكمه شد. قاضى دادگاه، همين آقاى روح الله حسينيان بود كه امروز نماينده ى دلواپس مجلس است. در حاشيه ى جلسه ى محاكمه، حسينيان به آقاى خويينى ها گفته بود شما فكر مى كنيد اگر سلام بسته شود، شلوغ مى شود؟ (نقل به مضمون) خويينى ها جواب داده بود شلوغ نمى شود ولى اينكه نبايد مبناى داورى مراجع تصميم گيرى باشد. (نقل به مضمون)

شما اخيرا در يادداشتى به "چپ گلخانه اى" اشاره كرده ايد. در دوران انتشار سلام اين ضرورت وجود داشت كه چپ واقعى وارد عرصه شود فكر مى كنيد اگر روزنامه سلام هنوز منتشر مى شد همچنان بر گفتمان چپ پاى مى فشرد؟

سلام هم البته با تحول و تطور اصلاح طلبان در طول زمان تغيير مى كرد. اين از جمله امتيازات روزنامه بود كه در مدت انتشار هم آن را بروز داده بود. البته سلام در اقتصاد ليبرال نمى شد. اگر گرايش سوسيال دموكراسى را چپ فرض كنيم گرايش سلام امروز احتمالا در همان چارچوب بود. سلام در هر صورت اگر بود حتما منبع معتبرى براى بازتاب مسائل محرومان و اقشار فرودست بود ولى اين كار را با شيوه هاى پوپوليستى انجام نمى داد همان طور كه هيچگاه در طول انتشارش شيوه هاى مردم فريبانه نداشت.

حكم توقيف سلام پنج سال بود ولى حالا شانزده سال است كه سلام منتشر نمى شود. چرا ديگر علاقه اى به انتشار آن وجود ندارد؟

مساله علاقه نيست. روشن است كه همه علاقه دارند ولى امكانش ديگر نيست. سلام فقط يك اسم كه نبود بلكه مجموعه اى از نيروى انسانى معتبر و كارآمد بود، بعد از توقيف سلام همه ى آن نيروها در جاهاى ديگر مشغول به كار شدند و البته در بين معتبرترين افراد در روزنامه هاى ديگر بودند. بعضى هم به دولت و مجلس رفتند. پاره اى احزاب و نهادهاى مدنى مهم هم افرادى از سلام در راس خود داشتند. از هر دليلى مهم تر اين بود كه پس از اتمام حكم، آقاى موسوى خويينى ها به نظرم انگيزه ى اصلى انتشار را نداشت. به هر حال ايشان ترجيح مى داد كار را جوان ترها در دست بگيرند. البته اگر روزنامه باقى مانده بود ايشان تا آخر پايش مى ايستاد. به نظرم سلام بدون حضور موسوى خويينى ها در راس آن، ديگر سلام سابق نبود.

الان جاى خالى آن احساس مى شود؟

بله حتما. حاكميت در ايران آن قدر فراگير و پرقدرت است كه امكان دوام يك روزنامه مستقلِ منتقدِ با هويت در برابر آن بسيار دشوار است. عمر سلام همان قدر بود. عمرش پر بار بود و دست آوردهاى زيادى هم از خود در تاريخ سياسى و نيز تاريخ مطبوعاتى از خود باقى گذاشت. سلام براى هميشه يك نام معتبر و محترم باقى خواهد ماند. سلام چراغى را روشن كرد و بعد از نه سال پايدارى آن را به دست ديگران داد. خوشبختانه اين شمع با همه ى فراز و فرودها همچنان روشن و هدايت گر است

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار