گوناگون

دلیل جالب آیت الله حسن زاده آملی برای تعطیل درس هفتگی

دلیل جالب آیت الله حسن زاده آملی برای تعطیل درس هفتگی

پارسینه: شبی ایشان در پایان درس فرمودند: «آقایان من! مرا ببخشید و از محضر شریف شما عذر می‌خواهم. مسائلی پیش آمده که با وجود آنها نمی‌توانم در خدمت شما باشم.»

به گزارش پارسینه، حجت الاسلام حسن رمضانی، از شاگردان آیت الله حسن زاده آملی در خاطره ای به دلیل ناگهانی تعطیلی درس استاد خود در مدرسه امیرالمومنین(ع) قم اشاره کرده است که از نظر می گذرانید:

اوائل آشنایی با حضرت استاد علامه حسن زاده آملی، ایشان درسی داشتند که به صورت هفتگی بود و این درس شده بود تنها پناهگاه ما و ما در طول هفته منتظر بودیم دو روز پایان هفته فرا برسد و ما در محضر ایشان قرار گرفته و از بیان عالمانه و عرشی ایشان بهره بگیریم. اما از آن رو که در عالم رویا دیده بودم این سیر و این لذت متوقف شده بود همواره این بیم در دلم بود که مبادا استمرار درس با مشکل مواجه شود لذا همواره نگران وقوع یک حادثه بودم که پیش بیاید و توفیق حضور در درس را از ما بگیرد.


درست یادم نیست و نمی‌دانم پنج یا شش هفته گذشته بود یا بیشتر که شبی ایشان در پایان درس فرمودند: «آقایان من! مرا ببخشید و از محضر شریف شما عذر می‌خواهم. مسائلی پیش آمده که با وجود آنها نمی‌توانم در خدمت شما باشم.»

من که نگران وقوع این حادثه بودم آه از نهادم برآمد. چون در طول طلبگی‌ام این تنها درسی بود که واقعا از آن بهره می‌بردم و برایم حیاتی و لذیذ بود و اینکه داشتم آن را از دست می‌دادم تأسف خوردم.

مدرسه امام امیرالمومنین آقای مکارم که محل این درس بود تقریبا پر می‌شد. در اینجا خوب است که من به سرّ تعطیلی این درس که بعدها آن را فهمیدم اشاره کنم؛ چون بیانگر درجه تأدب و پایبندی ایشان به مسائل اخلاقی است.

به گزارش پارسینه، رمضانی ادامه داد: ایشان بعدها فرمودند من یک شب وارد مدرسه شدم و دیدم آقای مکارم (آیة الله مکارم شیرازی) به نماز ایستاده و تعداد معدودی از طلاب پشت سر ایشان اقتدا کرده‌‌اند ولی عده زیادی هم در گوشه‌ای نشسته و در نماز شرکت نکرده‌اند! گویا آنها منتظر درس بودند و حضورشان فقط برای درس بود و این برای من بسیار سخت بود که می‌دیدم شخصیتی از اساتید حوزه به نماز ایستاده و تعداد زیادی از طلاب همین‌طور نشسته و به او اقتدا نمی‌کنند. تحمل این واقعه که ظاهری بسیار زننده داشت و معنای بدی را تداعی می‌کرد برای من خیلی سنگین بود خصوصا وقتی که می‌دیدم آن افراد جزو شاگردان درس ما هستند. روی همین جهت بود که من درس را تعطیل کرده و ادامه آن را به صلاح ندانستم.

ارسال نظر

  • ناشناس

    آقا من ببینم برادرم دوزار از من بیشتر درمیاره رگ گردن از حسودی می زنه بیرون. این مردان خدا چقدر خوب بودن چقدر دوست داشتنی بودن.
    درود خدا به شما مردان خدا

  • ناشناس

    خوب ساعت درس رو عوض می کردند!

  • ناشناس

    احسنت به شما به خاطر این مرام و مروّت .
    تو زندگی همیشه آدم های با معرفت می مونن.

  • داود

    خب زمان درس را تغییر میدادند!!!!!!عده ای ..................

  • ناشناس

    خوب اصلا چرا زمان كلاس به وقت نماز بود مگر علامه خودشان اول وقت نماز نميخوانند ؟

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار