"هاشمی در طول این سالها هرچه که خواست گفت و هرکار هم که خواست کرد"

جامعه دارد برای خود همینجور می‌بافد که مثلاً منظور هاشمی چه و چه بوده است.

گیرم که بشود قیاساتی چند کرد اما قیاس‌کنندگان با تباینات فاحش تاریخی چه می‌کنند؟

امیرکبیر 3 سال و سه ماه بیشتر صدراعظم نبود و در حمام فین رگ دستش را زدند. هاشمی هشت سال رییس‌جمهور بود و هرکاری که خواست کرد. و بعد از آن هم رییس مادام‌العمر ‌مجمع تشخیص مملکت و مستقر در کاخ مرمر بود. همان کاخی که شاه، مصدق را به حضور می‌پذیرفت.

هاشمی در طول این سالها هرچه که خواست گفت و هرکار هم که خواست کرد و مشکلی هم برایش پیش نیامد و اگر با احمدی‌نژاد در سال 84 در افتاد، طبیعت یک نزاع سیاسی بود که خود انتخاب کرده بود و الان هم یکی از نزدیکترین دوستان و معتمدانش رییس‌جمهور است. از این بیشتر دیگر چه می‌خواست؟

نمی‌دانم جامعه‌ی ما دنبال چیست؟

دیروز دوستی از مراسم سخنرانی علی مطهری در دانشگاه مشهد گزارش آنلاین ارائه می‌داد که علی مطهری دارد می‌گوید پدرش قائل به این بود که عدالت معیار دین است نه دین معیار عدالت. این دوست عزیز که استاد دانشگاه آنجا بود، در ادامه نوشت که؛ دانشجویان دارند خمیازه می‌کشند و عده‌ای دارند سالن را ترک می‌کنند. عرض کردم، حق دارند. چون آمده‌اند تا علی مطهری لخت شود و روی سن هل‌من‌مبارز بطلبد و یک بزن‌بزن حسابی راه بیفتد.
حالا گیرم عدالت معیار دین باشد. تا کی شنونده باید این گزاره را در مغزش پایین بالا کند تا بداند مثلا این که مطهری گفته، یعنی چه!

محمد حسن غیاثی