زن تنها، ماه خوشبخت!
پارسینه: نور نوازشگر ماه، آرامش تاریکی را دوچندان کرده است. این دو خلاف هماند اما دشمن نیستند؛ تناقضی همسو دارند که پیکر زنِ تنها را در بر گرفته است.
تن زن در تاریکی شب و روشنایی مهتاب با سایۀ خود همداستان شده و دستبهدستِ سایه به رقصی جادویی مشغولاند.
زن چه میکند؟ سماع؟ عبادتی عجیب؟ آیینی پیچیده ویژۀ ادیان منسوخ که از ناخودآگاه زن بیرون جهیده است و دستها و پاها و کل پیکرش را در برابر خدایش به حرکت وامیدارد؟
نه! هیچیک! وقتی نزدیک تر بروی میبینی، زنِ تنها زیر نور ماه در حیاط خانهاش، نه میرقصد، نه عبادت میکند، نه هیچ حرکت عجیب دیگری. او دارد رختهای شستهشده را پهن میکند. ساعتی به شستن مشغول بوده و حالا آنها روی بند پهن میکند؛ بندی که با لباسها، با زن، با سایۀ همۀ اینها یکی شده است.
ماه، ماه خوشبخت، همۀ اینها را نگاه میکند. کودکش خوابیده، مردش خوابیده، همسایهها خوابیدهاند. فقط زنی تنها زیر نور ماه بی هیچ صدایی انگار میرقصد.
الف.شین
اولش زیبا بود اخرش ربطی به اولش نداشت