گوناگون

متن استعفای شهید رجایی و دکتر حبیبی از نهضت آزادی/۱۳۵۸

پارسینه: پارسینه:آنچه را که از نظر می گذرانید، متن استعفای تعدادی از اعضای نهضت آزادی از جمله شهید محمدعلی رجایی، عزت الله سحابی، حسن حبیبی است که به نقل از جلد دوم کتاب همگام با آزادي «از آزادي تا انقلاب اسلامي» خاطرت شفاهي دكتر سيد محمد مهدي جعفري، ناشر: صحيفه خرد، نقل می شود.

بسم‌الله‌الرحمان الرحيم
ذِمَّتِي بِمَا اَقُولُ رَهِينةٌ وَ اَنَا بِهِ زَعِيمٌ اِنَّ مَن صَرَّحَت لَهّ العِبَرّ عَمَّا بَينَ يَدَيهِ مِنَ المَثّلاتِ حَجَزَتْهّ التَّقوي عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبَهاتِ. (امام‌علي عليه‌السلام ـ نهج‌البلاغه، از خطبه 16)

(در برابر آنچه مي‌گويم خود را متعهد مي‌دانم و مسؤوليتش را به گردن مي‌گيرم، بيگمان هر كس كه پيشامدها و حوادث را وسيله آموزش كند، پرواپيشگي و هشياري انقلابي او را از درافتادن كوركورانه در موضع‌هايي اشتباه‌انگيز و در پيش‌گرفتن راه‌ها و پرتگاه‌هاي كور باز مي‌دارد).

حركت رو به رشد مبارزات آزاديبخش ملل اسير و بيداري خلق‌هاي مستضعف در برابر جهانخواران غرب، در دهه 70 استعمار جهاني و در راس آن ايالت متحده امريكا را دچار بحران‌هاي اقتصادي و تنگناهاي سياسي و بالنتيجه عقب نشيني‌هاي تاكتيكي كرد تا از مواضع حساب شده‌تري براي دفاع از موجوديت غرب سرمايه‌دار و پيشرفته كسب كند. بدين منظور از سال 1975، پس از شكست ويتنام و رسوائي واترگيت و هندوچين و لائوس با سر رشته‌داران و برنامه‌ريزان سياست و اقتصاد امريكا كه رهبري سياست و اقتصاد جهان را بعهده دارند به انديشه و تلاش افتادند و كميسيون سه جانبه‌اي محصول اين تكاپو بود. اين كميسيون مركب از حدود دويست نفر از برجسته‌ترين و بالاترين طراحان سياسي و اقتصادي ايالات متحده، اروپاي غربي و ژاپن است پيشگامي و رهبري آن را ديويد راكفلر رئيس چيس مانهاتان بانك و مديريت و سخنگويي آن را برژينسكي استاد فعال و پر حرارت دانشگاه اجتماعي ـ سياسي هاروارد بر عهده داشته و دارند (مصاحبه‌هاي برژينسكي در سال‌ها‌ي 75 و 76).

نخستين خط مشي و استراتژي جديد غرب كه برنامه‌ريزان كميسيون سه جانبه طراحي كردند تحت نام «حقوق بشر» در جهان معروف گرديد و همانست كه راه را براي تحولاتي در كشورهاي جهان سوم كه آماده شورش و انقلاب بودند باز كرد. اين سياست همانست كه تبليغ‌گران غرب آنرا «حركت كارتري» مي‌دانند و برخي از رجال و شخصيت‌هاي سياسي جهان سوم را نيز به اشتباه انداخت و چنين پنداشتند يا وانمود كردند كه حركات انقلابي اين كشورها منجمله انقلاب اسلامي ايران هم وابسته و محصول يا مديون و مرهون آن است و اين يك خلط سياسي و تاريخي بوده است چرا كه آنان بدون توجه به عنصر دروني حركت و انقلاب در ايران و تحول بنيادي كه در انديشه و ارزش‌هاي مردم ناراضي و شوريده ايران در شرف تكوين و تكامل بود تنها عامل و محرك خارجي را منشأ حركت و انقلاب خواندند و تأكيدي بيش از نقش واقعي بر آن نهادند. همين اشتباه در ارزيابي و تحليل تاريخي حوادث دو ساله اخير ايران و جهان، پدران و پيشگامان نهضت آزادي را بدان راه كشانيد كه خط فكري تحليلي جدا و منتزعي از آنچه در درون جامعه انقلابي در جريان بود و سير واقعيت سياسي و اجتماعي در اين سرزمين اتخاذ كرد و بر آن مبنا آثار عملي و حركتي از خود بروز دهند.

شخصيت‌ها، گروه‌ها و احزاب سياسي در طول حيات خود ممكن است اشتباهات و لغزش‌ها و نارسائيهايي را تجربه كنند، ولي نوع و نحوه اين اشتباهات در سرنوشت آنها و بالنتيجه در استقبال اجتماعي از آنها بكلي مختلف است. اشتباهات در عمل، نحوه تبليغ، نقائص سازماني و ... همه موجب كندي در رشد يك سازمان سياسي مي‌شوند، ولي اگر متفكران و برنامه‌ريزان آن به راستي واقعيت حركت جامعه و سياست را درك كرده باشند هرگز از صحنه حركت و سياست جامعه رانده نتوانند شد. ما اينها را خطاي تاكتيكي يا نارسائيهاي سازماني مي‌شناسيم كه در هر زمان امكان تغيير و تعويض و اصلاح آن وجود دارد. ولي خطا در شناخت واقعيت و مبناي فرآيند يك انقلاب و تشخيص انگيزه‌هاي اصلي و فرعي و عوامل دروني و ذاتي يا بيروني آن يك امر تاكتيكي يا ناشي از نقائص سازماني نيست اينها معمولاً اشتباهات بينشي و تاريخي هستند. اين گونه‌ خطاها همانها هستند كه رجال و احزاب سياسي را از حركت اجتماع عقب انداختند و انزوا و مرگ سياسي را براي آنها به ارمغان آوردند.

ريشه اصلي عقب ماندگي نهضت آزادي ايران از سال‌هاي 56 به بعد، در همين واقعيت نهفته است. وقتي خود جامعه و سير تحولي و تكاملي حركت ضد رژيمي و تغييرات بنيادي كه در ارزش‌ها و آرمان‌هاي مردم شورش‌گر پيدا شده بود به طور عيني و علمي شناخته نشده و به تاريخ گذشته اين سرزمين، علي‌الخصوص دويست سال اخير آن از سرپيشداوري و وصله كاري‌هاي تخيلي و نه واقعي به تحليل و تجربه گرفته شد و پيدايش استعمار كه منبعث از رشد سرمايه‌داري در مغرب زمين در صحنه تاريخ از اواخر قرن هيجدهم و تاثير آن بر روند حوادث و حركات اجتماعي و سياسي ايران ناديده انگاشته شد و با صراحت و سماجت تمام به افكار و انديشه‌ها و تحليل‌هاي افراد ديگر درون نهضت و متفكران و تحليل‌گران غير نهضتي بي اعتنايي شد، ماحصل آن همان اشتباه تاريخي و بينشي است كه اوايل سال 57 نهضت آزادي ايران را بر غم همه گذشته‌هاي غني و افتخار آميزش و همه صداقت‌ها و فداكاري‌ها و تقواي رهبران و كادرها و فعالينش، دچار عقب ماندگي از حركت انقلابي جامعه ايراني كرد.

نهضت ملي ايران به رهبري مرحوم دكتر مصدق يك نهضت ضد استعماري نمونه بود كه به دلايلي به شكست منجر شد. يكي از آن دلايل آن كه پيشواي بزرگ اين نهضت نقش اسبتداد را نقشي فرعي و ناچيز گرفته بود ولي اين بدان سبب نبود كه اصل نهضت و تشخيص استعمار بعنوان اصلي‌ترين تضاد و گره كور راه سعادت ايرانيان غلط بوده است. تكامل نهضت ملي و ضد استعماري مصدقي در اين بوده و هست كه وجه ضد استبدادي و ماهيت مكتبي بر آن افزوده گردد و اين همان بود كه جنبش ملي ايران از سال‌هاي 41 به بعد به تدريج بدان دست يافت و تا سرحد يك انقلاب همه جانبه و تاريخ ساز ارتقاء يافت، ولي رهبران و پدران نهضت آزادي ايران را اين انديشه بوده و هست كه بعد از مرحوم مصدق نهضت فقط عليه استبداد داخلي جريان و تكامل يافته است و اين دقيقاً خلاف مسير واقعيت در جامعه ايراني مسلمان بوده و هست.

فراموش نكنيم كه در دادگاه نهضت آزادي در سال 42 كه اوج اثر و پيشگامي و پيشتازي نهضت در حركت سياسي، اجتماعي ايران بود تنها استبداد مورد حمله و تحليل قرار گرفت و پيشواي فقيد و مرحوم ما دكتر مصدق نسبت به مدافعات جناب مهندس بازرگان اين ايراد را گرفته بود كه چرا هيچ اثري از نقش استعمار در اين مدافعات نيست.

به هر حال اين اشتباه و نارسايي در تحليل واقعيت تاريخي حركت و تحول در جامعه ايران يك خطاي استراتژيك بود كه عامل اصلي و اساسي عقب‌ماندگي نهضت آزادي از انقلاب و انقلابيون شد. و اين دقيقاً مربوط و معطوف بود به اصرار و لجاجت پدران ما و به ويژه جناب مهندس بازرگان و كادرها و فعالين نهضت كه در خارج و داخل كشور يا در داخل زندان بودند اين نقيصه را به خوبي تشخيص مي‌دادند ولي به سبب نظام پدر سالاري كه بر نهضت حاكم بوده و هست احترامي براي پدران خود قائل بوده و هستند، هرگز درد آنها مورد اعتنا قرار نگرفت و فريادشان به جايي نرسيد. بهترين و صادقانه‌ترين زحمات و فداكاري‌هاي فعالين نهضت در سال 57 و بعد از آن در سال 58 بعلت همين خطاي بينشي و تاريخي رهبران، بي ارزش شد و بازتاب واقعي و در خور خود را نداشت و زحماتشان به هرز رفت. آنها در درون نهضت خود را مي‌خوردند و در بيرون به توجيه كاري اعلاميه‌ها و بيانات و موضع‌گيري‌هاي رهبرشان مي‌پرداختند، و اين گذشته از تلخي دردناكش براي اشخاص و گروه‌هاي خصم نهضت نيز بهانه‌هاي بسياري به دست داد.

خطاهاي بينشي و استراتژيك فرد يا گروه سياسي موجب شكست سياسي آنها مي‌شود و اگر بر سر آن لجاج و تاكيد رود آن فرد يا گروه سياسي به خزانه تاريخ سپرده خواهد شد. نهضت آزادي ايران كه به بركت صداقت و تقوي و فداكاري پيشروان و فعالين دست اولش از آغاز فعاليت در سال 40 و با روشن بيني سياسي كه داشت پيشتاز حركت سياسي در آن دوران و تنها نارسايي آن نقص سازماني و انضباطي‌اش بود و تمام تحليل‌ها و پيش‌بيني‌هاي آن كه در آثار و بيانات آن دوران منعكس است بعدها به تصديق حركت واقعي حوادث رسيد، امروز از چنين موضع عقب مانده و بي جاذبه‌اي برخوردار شده است. از اشتباهات اساسي و سازماني يك حزب آن است كه رهبران يك حزب همه چيز را به خود نسبت دهند و معتقد باشند و به دليل آن كه تاثير اخلاقي بر ساخت و بافت ارزش و فرهنگ حزب دارند، سازمان بدون ايشان و نظر ايشان هيچ است. اين طرز تلقي به معناي صفر دانستن و هيچ گرفتن نقش و تاثير ديگران نيست؟

درست است كه افرادي به دليل استعداد شخصي يا اعتقاد جمعي از امكان نوشتن و گفتن برخوردار مي‌شوند و به تشخيص و تصميم جمع آن را به خود اختصاص مي‌دهند، اما اين كار نبايد موجب شود كه حزب عرصه را بر رشد استعداد ديگران تنگ كند و يا نقش تاثير ايشان را در وجود مثبت سازمان ناديده انگارد. چنين معنايي موجب از ميان رفتن امنيت فكري و عملي اعضاي فعال و متفكر مي‌شود و افراد حزب استقلال شخصيت را از كف مي‌دهند و خصلت جمعي و سازماني حزب به هدر مي‌رود.

از طرف ديگر نهضت آزادي ايران از آغاز تشكيل خود از يك تركيب ناهمگن بلحاظ مكتبي و گرايشات اجتماعي برخوردار بود و تنها بنا به تحليل و برداشت برخي از رهبران آنروز نهضت از يك بافت جبهه‌اي برخوردار بود تا بافت حزبي و مكتبي. اين بافت در سال‌هاي 42-40 از كارايي سياسي كافي بهره‌مند بود ولي پس از گذشت پانزده سال و تغييرات بنيادي در حركت انقلابي و اسلامي مردم ديگر آنچنان بافت كارآيي لازم را ندارد و از آن گذشته عناصر و افراد مختلف قديم نهضتي در جريان پانزده سال گذشته نسبت به گسستگي روابط سازماني و يا مباني و تربيت اوليه خود، در رشته‌ها و افكار گوناگوني رشد يافتند و اغلب با شرايط اقتضايي انقلاب اسلامي حاضر هماهنگي ندارند و همين است كه هر روز شاهد مواضع سياسي و اجتماعي مختلفي از جانب سرشناسان قديمي نهضت آزادي مي‌باشيم. به طوري كه امروزه هر فرد نهضتي مجبور است بار مسئوليت افراد و گرايشات و رفتارهاي سياسي و اجتماعي اشخاص گوناگون را بر دوش كشد، رفتار و افكاري كه خود در آن نقش و مسئوليتي نداشته است.

با وجود همه اين سوابق ما امضاء كنندگان در مهر ماه 58 بدان اميد كه دولت را در برابر حركت‌هايي كه بر پايه تقوي و صداقت سياسي و اجتماعي جريان ندارد تقويت و زمينه‌اي براي جمع و تشكل همه عناصر انقلابي اسلامي و روشنفكر جامعه فراهم آيد، با نهايت اخلاص دست همكاري و وحدت به سوي دوستان و برادران ديرين خود دراز كرده و آغاز فرآيند تشكل و فعاليت و ايفاي نقش را در جامعه به خود و به برادران ديگر نويد داديم تا مگر با همكاري و هم ياري يكديگر بر وجوه تفرقه غالب آمده مشتركات را تسجيل و تثبيت نماييم. ولي از آن تاريخ تا كنون روند حوادث و عمليات در ميان دوستان و برادران نهضت آزادي حقائق دردناكي را بر ما روشن ساخت.

از مجموع عمليات بعضي از برادران كه در يكماهه اخير از مسئوليت‌هاي اجرايي خارج شدند و به كار نهضتي پرداخته‌اند بر ما چنين روشن شد كه صرف نظر از تفاوت‌هاي ريشه‌اي و يا غير ريشه‌اي در انديشه‌ها و برداشت‌هاي سياسي اجتماعي كه ما خود را آماده حل آنها كرده بوديم، مسائل ديگري وجود دارد كه در مجموع روابط خالصانه و صادقانه ديرين را كه خاصه و ويژگي نهضتي بودن شناخته بوديم، در ميان ما خدشه‌دار مي‌سازد. سنت نهضت چنين بود كه هميشه مسائل و افكار و منافع شخصي تحت‌الشعاع مصالح جمع و حركت جنبش بود. در حالي كه ما چنين احساس مي‌كنيم كه امروزه نام نهضت آزادي وسيله‌اي براي تبليغ پيشبرد افكار خاص شخصي و غير منطبق با ايدئولوژي توده نهضت و ارزش‌هاي انقلاب اسلامي ايران در نزد بعضي از برادران و يا پايگاهي براي تبليغ مصالح شخصي نزد بعضي ديگر مي‌گردد. و اين بكلي محيط صفا و برادري اوليه ما را بهم مي‌زند، لذا در محيطي كه نه تفاهم و تطابق فكري وجود دارد و نه اعتماد متقابل شخصي، كدام عمل و حركت سياسي و خالصانه و اسلامي را مي‌توان پيش برد.

بدين دليل است كه ما امضاء كنندگان زير ضمن قدرشناسي و تكريم شخصي خود نسبت به رهبران نهضت آزادي ايران، به خصوص پيشگامان و معلمان ايدئولوژيك و اسلامي خود مهندس بازرگان و دكتر سحابي و ديگر برادران خويش كه هر يك به نوبه خود سهمي و حقي در جنبش عظيم اسلامي ملت ما دارند و نيز به اين منظور كه آن برادران از آزادي بيشتري برخوردار باشند اعلام مي‌داريم:

1- با توجه به مسائل كلي و اصولي فوق به نظر ما ادامه همكاري در مجموعه كنوني نهضت آزادي ايران امكان پذير نيست. بنابراين امضاء كنندگان زير بدينوسيله استعفاي خود را تسليم مي‌دارند.
2- ايمان ما به رهبري امام خميني از اين واقعيت سرچشمه مي‌گيرد كه امام را تبلور كاملي از آرمانهاي ضد استعماري، ضد استبدادي و ضد استثماري توده‌هاي قيام كرده و شهيد داده ملت ايران مي‌دانيم و بدين دليل رابطه طبيعي امامت امت بين ايشان و اين ملت هدف‌دار بر قرار است و لذا هرگونه مقابله و مخالفت با ايشان و مواضع اساسي ايشان را در حقيقت مقابله با امت و انقلاب امت تلقي مي‌كنيم.

3- ما در آينده نزديك، تحليل خود را نسبت به وضع سياسي و اجتماعي حاضر كشور و راه‌هاي پيشنهادي جهت خروج از تنگناها و بن‌بست‌هاي كنوني عرضه خواهيم داشت.

و مالنا الا نتوكل علي الله فقد هدانا سبلنا.

محمود احمدزاده هروي، عبدالعلي اسپهبدي، محمد بسته‌نگار
سيد محمد مهدي جعفري، حسن حبيبي كريم خدا پناهي
علي دانش منفرد، عزت‌الله سحابي، فريدون سحابي
حسن عرب‌زاده، انسيه مفيدي، امير ناطقي
همايون ياقوت فام، محمد علي رجايي
( آذر ماه 1358)

ارسال نظر

  • ناشناس

    نان به نرخ روز بخور در همه جای دنیا هست.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار