گوناگون

زندگی مدیرعامل «واتس‌اپ» چطور می‌گذرد؟

زندگی مدیرعامل «واتس‌اپ» چطور می‌گذرد؟

پارسینه: «جان کوم» مدیرعامل اوکراینی WhatsApp، وقتی 16 ساله بود همراه با خانواده‌اش به آمریکا مهاجرت کردند

به گزارش پارسینه ،دقیقاً یک سال از زمانی که فیس‌بوک، شرکت پیام‌رسان موبایلی WhatsApp را با قیمت 19 میلیارد دلار خرید، می‌گذرد. این معامله پیشگام و هوشمندانه باعث شد هر دو مؤسس این اپلیکیشن، میلیاردر شوند.

«جان کوم» مدیرعامل اوکراینی WhatsApp، وقتی 16 ساله بود همراه با خانواده‌اش به آمریکا مهاجرت کردند. این خانواده با فعالیت در زمینه فروش مواد غذایی توانسته‌اند در رفاه نسبی زندگی کنند. با حجم دارایی‌های خالص حدود 6.8 میلیارد دلار، کوم قطعاً راه زیادی را از زمان کار در حوزه مواد غذایی طی کرده است. حالا مجله بیزینس اینسایدر به بررسی روند زندگی جان کوم مدیرعامل WhatsApp در یک سال گذشته و بعد از خریده شدن شرکتش توسط فیس‌بوک پرداخته است.

در یک حرکت نسبتاً سمبلیک، کوم روی در دفتر قدیمی فروش مواد غذایی خودش، یکسری کاغذ مربوط به تشریفات اداری را برای معامله با فیس‌بوک امضا کرد. این دفتر قدیمی تنها کمی با دفتر مرکزی WhatsApp در مونتین ویو فاصله دارد.

ناگهان در ماه فوریه سال 2014 کوم میلیاردر شد. تیم کاری شرکت WhatsApp معامله با فیس‌بوک را جشن گرفتند؛ جشنی مفصل و پرهزینه. بعد از آن و تنها چند روز بعد از آنکه خبر خرید WhatsApp توسط فیس‌بوک اعلام شد، کوم همراه با «بریان آکتون» دیگر مؤسس این اپلیکیشن، برای شرکت در کنگره جهانی موبایل به بارسلونا رفتند و در آنجا توانستند با «خاویر تریاس» شهردار بارسلونا دیداری داشته باشند.

در زمان حضور در بارسلونا، کوم به میهانی دعوت شد که در آنجا مارک زوکربرگ و همسرش پرسیلا چان هم حضور داشتند. در این میهمانی تولد جان کوم و همسر زوکربرگ که مصادف با هم شده بود، جشن گرفته شد. جالب است بدانید که کوم که حالا سرمایه میلیارد دلاری دارد، اما گویا همچنان از روش‌های صرفه‌جویی و پس‌انداز که در زمان نوجوانی یاد گرفته بود استفاده می‌کند. او در پیامی به فیس‌بوک، مدیران این شرکت را تحت فشار گذاشته بود که هرچه زودتر و پیش از سفرش به بارسلونا قرارداد را بسته و اعلام کنند، چون نمی‌خواست پروازی را که بلیت آن را بصورت رایگان و به خاطر پروازهای مکرر به عنوان هدیه دریافت کرده بود از دست بدهد.

کوم که پیش از خریده شدن شرکتش توسط فیس‌بوک هم یک خودرو پورشه داشت، دوست ندارد به‌عنوان یک کارآفرین شناخته شود. او بارها گفته است ترجیح می‌دهد روی ساخت و تولید یک محصول خوب و پیشرفته متمرکز شود تا اینکه بخواهد تنها ثروت‌اندوزی کند.

تنها چند ماه بعد از آنکه شرکت کوم خریده شد، او چرخشی جدی به سمت فعالیت‌های انسان‌دوستانه و خیرخواهانه داشت و به شکلی آرام و بی‌سر و صدا 556 میلیون دلار به بنیاد جامعه سیلیکون ولی اهدا کرد. خرید WhatsApp توسط فیس‌بوک در نهایت در ماه اکتبر گذشته به پایان رسید و کوم بصورت رسمی به اعضای هیأت مدیره شرکت فیس‌بوک پیوست. درست مانند دیگر مدیران عامل بزرگ در دره تکنولوژی او هم با دریافت درآمد سالانه تنها یک دلار برای هر سال موافقت کرد و در مقابل سهامی به ارزش دو میلیارد دلار را از این شرکت در اختیار گرفت.

در همین حال اما جان کوم همچنان به سرگرمی‌های مورد علاقه‌اش مانند بازی‌های فکری، ورزش بوکس و التیمیت فریزبی یا بازی بشقاب پرنده (نوعی بازی ورزشی با بشقاب پرنده است که امتیازگیری در آن با پاس دادن به هم‌گروه خود که در طرف مخالف زمین قرار گرفته است، صورت می‌گیرد) می‌پردازد.

منبع: خبرگزاری ایسنا

ارسال نظر

  • سامان میرزائی

    پروند ویژه: همه چیز درباره جان کوم و واتس آپ

    ماجرای جان کوم و واتس آپ شاید از وسط سطرهای قصه های پریان بیرون آمده باشد؛ پسری پتیم که از اوج فقر و سختی دنیا را تغییر داد و میلیاردر شد.

    د‌و د‌هه پیش د‌ر اوکراین خبری از جنگ و شورش نبود‌. چیزهایی که انسان‌های بی‌گناهی را به کام مرگ کشید‌ و آرزوهای کود‌کان زیاد‌ی را تبد‌یل به خاکستر کرد‌. ولی‌‌ همان زمان هم همه چیز خوب و شیرین نبود‌. فقر، بیکاری، تورم و محد‌ود‌یت های فزایند‌ه اجتماعی، جایی برای خوش بینی نمی گذاشت. د‌ر چنین شرایطی مهاجرت و رفتن به سرزمین‌های د‌ورد‌ست غربی، تنها راه نجات به نظر می رسید‌. خانواد‌ه های بسیاری با همین بهانه متلاشی شد‌ند‌ و تغییرات بزرگی د‌ر بافت جامعه اوکراین اتفاق افتاد‌. تغییراتی که ریشه شورش های کنونی این کشور را هم می توان د‌ر آنها سراغ گرفت. کود‌کی ها و معصومیت ها هم توان مقاومت د‌ر برابر این موج را ند‌اشتند‌. طوفان اتفاقات همه را د‌ر خود‌ می کشید‌ و به د‌ورد‌ست‌ها پرتاب می کرد‌.

    ۱ـ از روستا به آمریکا

    جان کوم یکی از همین کودکان بود، کودکی از روستاهای اطراف کیف، شهری که مثلا پایتخت اوکراین بود، اما نشانی از جلال و شکوه دیگر پایتخت های اروپایی نداشت.

    پدرش مهندس ساخت و ساز بود، بیمارستان و مدرسه و ساختمان های عمومی را می ساخت و تحویل می داد. مادرش خانه دار بود و آنها به سختی هزینه هایشان را مدیریت می کردند تا چیزی برای خوردن داشته باشند.

    خانه روستایی شان آب گرم نداشت، هوای سرد زمستنان اما رحمی به این شرایط نمی کرد، شلاق سختی ها همچنان ادامه داشت، طوفان تغییرات سراغ زندگی او و خانواده اش هم آمده بود، اولش قرار بود پدرش به آمریکا برود و بعد آنها را پیش خودشان بیاورند، اما همه چیز کاملا بر عکس شد …

    جان همراه با مادر و مادر بزرگش راهی امریکا شد، سفری به مانتین ویو در کالیفرنیا، سفری که مشخص بود برای همیشه زندگی او را تغییر خواهد داد. پدرش در اوکراین ماند و قرار شد در اولین فرصت به خانوده اش ملحق شود. خداحافظی با زادگاه و پدرش سخت بود حتی با اینکه موقتی به نظر می رسید. موقتی بودنی که بعد ها مشخص شد چقدر خوش بینانه بوده است.

    دست تقدیر برای جان و خانوده اش ماجرای دیگری را نوشته بود، پسر ۱۶ ساله اوکراینی باید خودش را برای اتفاقات تلخ و شیرین زیادی آماده می کرد.

    ۲ـ سرزمین تلخی ها و فرصت ها

    پدر خانوده هیچ وقت پایش را در خاک آمریکا بر زمین نگذاشت. پنج سال بعد از مهاجرت همسر و فرزندش به این کشور او درگذشت، مرگی در تلخی و حسرت، سه سال بعد از فوت پدرش جان تنها تر شد زیرا مادرش را هم از دست داد.

    آنها از زمان ورود به آمریکا زندگی سختی داشتند و با کمک یک خیریه اجتماعی در اتاقی دو تخته زندگی می کردند. مادر جان به عنوان پرستار بچه مشغول کار شد و خود او هم کارهای نظافت مغازه ها را انجام می داد.

    «پیشرفت کردن بدون تغییر امکان پذیر نیست، کسانی که نمی توانند ذهنیت خود را تغییر دهند هرگز موفق نخواهند شد» جرج برنارد شاو همیشه شوخ طبعی مخصوصی داشته، اما این نقل قول او توسط جان کوم کاملا جدی گرفته شده بود. «باید تغییر می کردم، شرایط جدید و فرصت های بیشتری می خواستم، چاره ای جز تغییر نداشتتم، فقط می خواستم وضعیت را برای همه خانواده بهتر کنم»

    جان در مدرسه به خوبی جا افتاده بودف زبان انگلیسی را به خوبی صحبت می کرد و مشکلی در برقراری ارتباط با دیگران نداشت. ولی او کلا علاقه ای به مدل رفتارها در دبیرستان های آمریکایی نداشت. «در اوکراین و روسیه شما با یک گروه کوچک از کودکی تا بزرگسالی همراه هستید، بنابراین دوستی ها واقعی تر هستند و شما یک شخص را کاملا می شناسید» البته او فرصتی برای این تئوری پردازی ها نداشت. هزینه های زندگی باید پراخت می شدند، کار در شرکت های امنیتی به عناون نگهبان و تست کننده، کار در رستوران ها و هر شغل ساده دیگری که میشد آن را امتحان کرد. اما از همان زمان می دانست که علاقه اش فقط در یک چیز است: کامپیوتر ها، برنامه نویسی، شبکه و اینترنت. کلیدواژه هایی که میخواست زندگی اش حول محور آنها تشکیل بشود. عضویت در یک گروه هکری و آشنا شدن با گیک های کامپیوتری متفاوت، تجربیات جالبی را برای جان نوجوان رقم زد.

    ۳ـ حتی یاهو هم جذاب نیست

    رفتن به دانشگاه ایالتی سن خوزه گام مهمی در زندگی جان بود. حداقل خودش در ابتدا چنین فکری می کرد، ولی اصلی ترین اتفاق زندگی اش اصل ربطی به این دانشگاه نداشت. قرار ملاقاتش با «برایان اکتون» در شرکت یاهو همه چیز را برای هر دو نفر تغییر داد. «از ابتدا فهمیدم که از جان خوشم آمده، او سبک رفتاری جالبی داشت و نسبت به همه چیز عصیانگر بود، من هم چنین روحیاتی داشتم، پس عجیب نبود که درک خوبی از هم داشتیم»

    رابطه جان کوم و برایان اکتون بعد از آن ملاقات بسیار صمیمی تر شد. چیزی که باعث شد تا جان هم شغلی تمام وقت در یاهو برای خودش دست و پا کند. هرچند که سرو کله زدن با تاسیسات زیر ساختی یاهو و بعد ها پروژه های تبلیغاتی چیزهایی نبودند که برایش جذاب باشد. «شما با ین کارها به بهتر شدن زندگی کسی کمک نمی کنید، تبلیغات واقعا به هیچ کس کمک نمی کند»

    البته کار در یاهو مزایای متفاوتی هم داشت، برایان اکتون همیشه آنجا بود و میشد ملاقاتش کرد. برایان بعد از مرگ والدین جان نزدیک ترین شخص زندگی او شده بود. برای مدت ۹ سال این دو نفر در تمام فراز و نشیب های یاهو همراه این شرکت بودند. سرانجام در سپتامبر ۲۰۰۷ بود که تصمیم به ترک این شرکت گرفتند. خداحافظی از یاهو با تمام خاطراتش برای آنها بسیار آسان بود بعدها جان در پروفایل لینکدینش نوشت که در طول سال های حضورش در یاهو کارهایی انجام داده. چنین توصیفی نشان می دهد که در آن دوره هیچگاه نتوانسته به جاه طلبی هایش برسد و برایشان رویا پردازی کند.

    سفر به آمریکای جنوبی و خوشگذرانی، برای یک سال تنها برنامه زندگی جان و برایان شده بود. «داشتیم اره هایمان را تیز می کردیم، ذهنی آزاد برای خیال پردازی به چنین تعطیلاتی نیاز داشت.» انگار که جان کوم برای همیشه مدیون همان تعطیلات باشد.، تعطیلاتی که یک قدم او را به رویاهای نوجوانی اش نزدیک تر کرد.

    ۴ـ صبری که ۱۹ میلیار دلار می ارزید

    اولین پیشنهاد خرید در سال ۲۰۱۲ رد شد. چند شرکت چینی و هندی با مبالغ ۲۰۰ ـ ۳۰۰ میلیون دلاری قصد خرید واتس آپ را داشتند، پیشنهاد هایی که حتی به آنها فکر هم نشد.

    واتس آپ به رشد ادامه میداد. در فوریه ۲۰۱۳ واتس آپ بیش از ۲۰۰ میلیون کاربر و فقط ۵۰ کارمند داشت. حتی پولی شدن استفاده از واتس آپ هم مانع هجوم کاربران به آن نشده بود. روزانه یک میلیون نفر به جمع کاربران این سرویس ملحق می شدند. یعنی فقط در یک ماه ۳۰ میلیون نفر به جمع کاربران واتس آپ اضافه میشد. عددی که اینستاگرام بعد از یک سال به آن دست یافته بود.

    حالا همه غول ها برای خرید واتس آپ صف کشیده بودند، گوگل و فیس بوک اصلی ترین رقبا در این کورس بودند. پیشنهاد ۱۰ میلیارد دلاری گوگل باعث شد تا فیس بوک دست به اقدمای جسورانه تر بزند. پیشنهاد خرید ۱۹ میلیارد دلاری به اندازه کافی خیره کنده بود. اما زاکر برگ به تیم مدیریتی واتس آپ اطمینان داد که هیچ دخل و تصرفی در نحوه کار آنها نخواهد کرد. بر خلاف پیشنهاد زاکر برگ گوگل میخواست واتس آپ را خریداری کرده و به نحوه دلخواه خودش آن را مدیریت کند.

    مذاکرات نهایی در خانه مارک زاکر برگ انجام شد، ملاقاتی که فرصتی برای مرور برخی خاطرات قدیمی هم بود. جان کوم و برایان اکتون هر دو چند سال پیش برای کار در فیس بوک اقدام کرده بودند، درخواستی که توسط فیس بوک رد شده بود. حالا همان کمپانی برای خرید محصولشان اقدام کره و هر دو نفرشان را به عضویت هیئت مدیره فیس بوک در آورده بود.

    معامله سر گرفت و حالا واتس آپ بخشی از زرادخانه اینترنتی فیس بوک است. سال های پیش جان کوم می خواست اثری از خود در تاریخ تکنولوژی به یادگار گذاشته باشد. پس از ۵ سال می توان واتس آپ را همان میراث او نامید اپلیکیشنی که او را به باشگاه میلیاردر های دنیا فرستاد و برای همیشه زندگی اش را تغییر داد. «من همیشه دلم می خواست روی یک کار تمرکز کنم و آن کار را هم خوب انجام دهم» البته که او در این رویکردش موفق بوده، دیگر همه این را می دانند.

    ۵ـ پیش به سوی رویاها

    ژانویه ۲۰۰۹ برای همیشه در ذهن جان و برایان باقی خواهد ماند، خرید یک دستگاه آیفون و بررسی App Store یک چیز را به سادگی برای آنها مشخص کرد: آینده دنیایit در اختیار همین برنامه های کوچک خواهد بود. نیازی به نوشتن راهبردهای چند ساله و چیزهای اینچنینی نداشت. همه چیز در ذهنش برنامه ریزی شده بود. اولین کارش تماس با الکس فیشمن بود، دوستی روسی که از انجمن شرق اروپایی ها ملاقاتش کرده بود. در کنار پیتزا خودن مقابل پیشخوان آشپزخانه آلکس، طرح اصلی یک اپلیکیشن پیام رسان ریخته شد.

    جان به سرعت نام Whatsapp را برای ین برنامه انتخاب کرد. یک هفته بعد از تولدش، شرکت واتس آپ را به همان صورت رسمی ثبت کرد. تقویم تاریخ ۲۴ فوریه ۲۰۰۹ را نشان می دهد، از ایده تا اجرا به سرعت همه کارها توسط جان کوم نجام می شد. آلکس فیشمن به یاد می آورد که او دیوانه وار جلو می رفت: «هنوز حتی یک خط کد از واتس آپ نوشته نشده بود، اما او شرکت ثبت می کرد و با همه در مورد ایده اش حرف می زد»

    واتس آپ در ابتدا بین همان جامعه روسی فراگیر شد. با وجود مشکلات و هنگ کردن های پیاپی، کاربراین کم کم با قابلیت های متفاوت این برنامه آشا می شدند. تغییرات سیستم نوتیفیکیشن اپل هم به کمک واتساپ آمد تا کاربرانش دو برابر شوند.

    اسکایپ و جی تالک رقبای سرسختی بودند. اما تکیه واتساپ بر سادگی در کاربری و ثبت نام فقط با شماره تلفن، برتری ویژه ای به این اپلیکیشن داده بود. «چندین بار به بستن واتساپ فکر کردم، هر بار برایان مانع میشد و می گفت چند ماه دیگر به این پروژه زمان بدهیم» صبری که سرانجام بعد از دو سال به ثمر نشست واتس اپ با اقبال کاربران موجه شد . ۸ میلیون دلار جذب سرمایه کرد. دنیا و اینده شیرین شده بود.
    همشهری جوان

  • ناشناس

    پارسينه جون مادرت اين سامان ميرزايي و بپيچونش

  • Soheil SCK 7

    مرسی چالب بود !

  • ثنا

    خدا بهش خیر دنیا و آخرت بده که زندگی منو بسیار شیرین کرد. هر روز با پدر و مادرم در تماس هستم در حالیکه تا پنج سال پیش گاهی از دلتنگی گریه می کردم اما نمی تونستم هزینه های تماس تلفنی رو بپردازم و باید فقط دعا می کردم کسی اون لحظه یاد من بیفته و تماس بگیره. خدارو شکر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار