الهیات رهاییبخش سیستانی: تبصره بر آن بیست توصیه
پارسینه: آیتالله سید علی سیستانی طی ده سال گذشته، الگویی بدیل از مرجعیت دینی و الهامبخشی اجتماعی را در صحنهٔ عراق رقم زده است.
آیتالله شیخ جعفر نطنزی از شاگردان مرحوم آیتالله خویی اخیرا در مصاحبهای با وبسایت دینآنلاین گفته است: "آقای سیستانی هیچ رفتوآمدی با کسی نداشت و هیچ وقت نمیگذراند و اصلا سر و صدایی نداشت... غیر از دروس طلبگی اطلاعات و مطالعات متفرقهاش هم خیلی زیاد است و شاید بتوان گفت در این عصر و پیش از این بینظیر است. در حدی مطالعه دارد که در زمینههای مختلف اهل نظر است. هر کتابی که به دستش میرسید میخواند و اینکه نویسنده این کتاب یهودی است یا کافر است مانع از خواندن آن نمیشد."
این مصاحبه نکات خواندنی دیگری نیز دارد. باری، واقعیت آن است که آیتالله سید علی سیستانی طی ده سال گذشته، الگویی بدیل از مرجعیت دینی و الهامبخشی اجتماعی را در صحنهٔ عراق رقم زده است. این الگو، هماکنون بیش از هر کجا، در رهاییبخشی جامعهٔ عراق از عارضهٔ «ابراهیم السامرایی» معروف به «ابوبکر البغدادی» خود را متبلور کرده است. توصیهنامه ای که چند روز پیش به قلم وی و خطاب به رزمندگان جبههٔ مقابله با داعش منتشر شده است، نمونهای از این الگو و سرفصلی بر الهیات رهاییبخش اسلامی به روایت مرجعیت شیعی است.
نکات ذیل، حاصل تأملی گذرا در این مکتوب است:
۱ آیتالله در نامهٔ خود، جهاد را به عنوان فریضهای دینی و نه وظیفهای ملی یا قومی، میشناسد و میشناساند، و بدین ترتیب، مبنای آداب و حدود آن را "حکمت و فطرت" دینی و نه نظام سلسله مراتبی و مصالح ملیگرایانه، میداند. او مخاطبان خود را نه با تمسک به انتزاعیات مبتذل و نژادپرستانهای از قبیل "منافع ملی"، بلکه صرفا در چارچوبهٔ سیرهٔ پیشوایان دینی موعظه میکند. ارجاعات مکرر این نامه به تاریخ سنت اسلامی، آن را به سندی مختصر و غنی در باب «اخلاق جهاد» بدل کرده است. آخرین بار که نامهای اجتماعی-سیاسی از یک شخصیت دینی خواندید و هر عبارت آن را مستند به روایتی یا حدیثی یافتید، کی بود؟
سیاستهای رهاییبخش شیعی، آنطور که آقای سیستانی روایت میکند، با فرا رفتن از حصار قهقرایی ملت-دولت و امتثال به سنت اخلاقی اسلام ممکن میشود: "همه باید تعصبات زشت را کنار بگذارند و به اخلاق پسندیده پایبند باشند، چرا که خداوند مردم را به صورت اقوام و ملت های مختلف آفریده تا با یکدیگر آشنا شوند، منافع خود را رد و بدل کنند و پشتیبان همدیگر باشند، بنابراین تفکرات تنگنظرانه و غرورهای شخصی بر شما غلبه نکند."
۲ متن آقای سیستانی را بار دیگر از آغاز به پایان بخوانید، بعد از خودتان بپرسید چرا وی در هیچ کجای وجیزهاش این گروه جانورخوی و هرجومرجطلب را - به روش رایج - "مزدوران آمریکا" و "ایادی اسراییل" ننامیده است، حتی اگر چنین باشند؟ آقای آیتالله، اغلب افراد خصم را کسانی میداند که "با سخنان گمراه کنندهٔ دیگران دچار شبهه شدهاند،" و چارهٔ آن شبهه را نیز "رفتار نیک و نصیحت و عدالت و گذشت به جا و پرهیز از ظلم و بدرفتاری" معرفی میکند.
راست آنکه تصور ما از داعش، حاصل تصویر سراسر رسانهای و وانمودهای آن است. تروریسم "جامعهٔ نمایشی" داعش، همانطور که «جان رالستون سال» دو دهه پیش نوشته است، "به استثنای آنچه بر معدود قربانیان میگذرد،... عمدتا یک رویداد رسانهای است. آدمها را نمیکشند که درس عبرتی برای دیگران شوند. آنها را میکشند تا تصاویر ویدئویی و نسخههای روزنامهای فراهم شود، ویدئوها و روزنامههایی که امر جزئی و محدود را تعمیم خواهند داد و بدین ترتیب تاثیر سیاسی خواهند گذاشت. [1] "
داعشیها، یا آنطور که عربها می گویند، دواعش، تروریستهای سلبریتی هستند، که در شهرت بصری-رسانهای خود هیچ تفاوتی با سیاستمداران سلبریتی یا ورزشکاران سلبریتی ندارند. داعش فراوردهای از جامعهٔ نمایشی و مصرفی معاصر است که هویت خود را تا حد زیادی از گذر «کالایی کردن» خشونت و «مصرف تودهای» آن در رسانهها میجوید. دقت در روشهای دائما نوبهنو شوندهٔ خشونت داعش (به بردگی گرفتن زنان، سر بریدن، سوزاندن، الخ) و نحوهٔ بازنمایی آن توسط خود داعش، این واقعیت را آشکارتر میکند. در نتیجه، داعش به این دلیل داعش شده است که مخاطبانش، آن را به عنوان موجودیتی همسان با تصویرش پذیرفتهاند. داعش برای ادامهٔ حیات خود به تداوم این تصویر نیاز دارد.
حالیا، گویی آیتالله سیستانی وجه نمایشی این تروریسم را که منشأ هویتطلبی داعش است، تعمدا نادیده گرفته است. دهشت و هیجان آن جنایتهای تلویزیونیشده، در متن نامه به چشم نمیخورد. آیتالله حتی آنها را به مثابه تروریست هم به رسمیت نشناخته است. به علاوه، در سراسر این متن، حتی یک بار هم حاضر نشده است آنها را به نام مطلوب خودشان، یعنی داعش، بخواند.
اگر داعش در هزارتوی موحش ظواهر به موجودیت خود ادامه میدهد، سید السیستانی انگشت اشاره به سوی عناصری از اسلام گرفته است که دقیقا در تصویر داعش غایب است: بندهای متوالی از این نامه اهمیت و مرکزیت نماز، قرآن، و اخلاقیات را یادآوری میکند.
۳ آقای سیستانی نه تنها مخاطبان و موکلان خود را از تکفیر دیگران باز میدارد، بلکه آنها را تحذیر میکند که "برای مباح شمردن حرمتها به دین مردم تهمت نزنید" و تاکید میکند: "هر کسی شهادتین را بگوید مسلمان است و خون و مال او محترم است حتی اگر گمراه باشد و بدعتگذار باشد." سیستانی حدیث "باهتوهم" نمیخواند. او داعش را "پیروان دور از فقه" خوارج میداند و عملشان را نتیجهٔ "برخی برداشتهای اشتباه از متون." از نگاه آیتالله، درست همانقدر که داعش از سیرهٔ اسلامی برون رفته است و بر چهرهٔ آن ننگ نشانیده است، مبارزه با داعش، منحصرا در عمل به اسلام است و بس: "غلو نکنید، اعضای کشتهشدگان را نبرید، نیرنگ نکنید، پیران فرتوت و کودکان و زنان را نکشید."
۴ فقه سیستانی، آنطور که این نامه القا میکند، دغدغهٔ عدالت و اخلاق دارد، نه مصلحت و مصادره. صراحت آیتالله جایی برای یک خوانش بدیل در مقابل این متن باقی نمیگذارد: "کسی گمان نکند ظلم چیزی را درست میکند که با عدالت درست نمیشود." آقای سیستانی، واقعگرایی ماکیاولیایی را که مضمون سیاستهای ملت-دولت است نفی میکند و همه چیز و همه کس را بار دیگر به سنت اسلام ارجاع میدهد.
بر این مبنا، آموزههای اخلاقی این متن کم نیست: او از رزمندگان خواسته است "جانب خدا" را در جان دیگر انسانها و در حق آنها که "با شما نجنگیدهاند... حتی اگر از بستگان افرادی باشند که با شما میجنگند" رعایت کنند، مراقب باشند نفرتشان از افراد توجیهگر تعدی به حرمتهای آنها نشود، و "از مؤاخذهٔ کسی به گناه دیگری" بپرهیزند. آیتالله، دقت را همان "احتیاط در کارها" میداند. وی در بندی دیگر از نامهاش، وجه ناگفتهای از این روش احتیاط آمیز را توضیح میدهد: "حتی اگر خویشتنداری و تامل و اتمام حجت - برای رعایت موازین و ارزشهای والا- اندکی خسارت نیز برای ما داشته باشد، باز هم این کار برکت و عاقبت و نتیجهٔ بهتری خواهد داشت."
او میخواهد مسلمان رزمنده بداند که علی بن ابیطالب (علیه السلام) "با مخالفان خود همانند سایر مسلمانان رفتار میکرد البته تا زمانی که به جنگ ایشان نپردازند و هیچ گاه جنگ با آنان را آغاز نمیکرد مگر اینکه خودشان آغاز کنند." به علاوه، گذشته از شیوهٔ مواجهه با مسلمانان، آقای سیستانی توصیه میکند که مسلمانان باید بر حرمت غیر مسلمانان نیز "همانند خانوادهٔ خویش غیور باشند."
۵ سید، برای اهل جنگ با قبیلهٔ مرگ، مانیفست زندگی نوشته است.
[1] Saul, J. R. (1992). Voltaire's bastards: The dictatorship of reason in the West . New York: Free Press, pp. 183-184.
آيا اين درسته كه ميگن آقاي سيستاني اعتقاد دارند سياست بايد از ديانت جدا باشه و روحانيون نبايد در سياست دخالت كنند؟؟!!!!!!!!!
ناشناس محترم پاسخ سؤالتان در متن بالا وجود داشت.
درود بر این عالم فرزانه.واقعا من از شخصیت والای ایشون شگفت زده هستم.بی نظیرند
پناه بر خدا، حالا سخنان سیستانی رو مقایسه کنید با آنچه در نماز جمعه های ما گفته میشه
درود بر مرجع عالیقدر شیعه آیت الله العظمی سیستانی