گوناگون

عکس: تخت روانچی!

عکس: تخت روانچی!

پارسینه: تخت روان یکی از وسایل اشرافی مسافرت قدیم بود که اعیان و طبقات مرفّه از آن استفاده می کردند.

تخت روان اتاقکی چوبی بود با در ورودی از هر دو طرف که چهار پایه افقی دراز داشت و آن را از جلو و پشت به چارپایان می بستند و مسافر در طول سفر می توانست به راحتی در آن بخوابد یا بنشیند و غذا صرف کند.

برای سوار شدن به تخت روان نیز نردبان های کوتاهی وجود داشت که مسافران موقع سوار یا پیاده شدن از آن استفاده می کردند.


1850 میلادی

ارسال نظر

  • ناشناس

    کاش این وسیله دوباره تولید بشه نخواستیم سوار ماشینهای درپیت بشیم

  • محبوبه

    پارسینه نامرد
    فکر کردم موضوع در مورد دکتر تخت روانچی معاون آقای ظریفه

  • حامد

    يكي از مسئولين وزارت امورخارجه خودمون اسمش تخت روانچي هستش!!!
    احتمالا وجه تسميه اسمشون بر ميگرده به اين كه ايشون يا راكب بودند يا مركوب!!!!!!!!!!!!!!!!

  • سامان میرزائی

    تخت ، نشیمنگاهی چوبی یا فلزی یا سنگی ، معمولاً دارای چهار پایه ، از ملزومات تاجگذاری . تخت معمولاً از سطح زمین بلندتر بوده و از قدیم از آن برای نشستن و خوابیدن استفاده می شده ، بخصوص در مناطقی که خوابیدن بر روی زمین به سبب رطوبت یا وجود حشرات ممکن نبوده است ( رجوع کنید بهاثاث * ). تخت سلطنت به شکل نیمکت یا صندلی یا نشیمنگاه بدون پشتی ، مزین به جواهرات و فلزات گرانبها ساخته

    می شد و سلاطین در مراسم تاجگذاری یا روزهای بار و سلام بر آن می نشستند. تخت پیوسته نماد قدرت و سلطنت محسوب می شده تا بدان حد که مقر حکومت پایتخت * نامیده می شده است .

    واژة تخت در زبان پهلوی با همین تلفظ ( taxt ) به کار رفته است (مکنزی ، ذیل واژه ). واژه های دیگری نیز به همین معنی به کار رفته است که عبارت اند از: اَفْرَنگ ، اَوْرَند ، اورنگ (جمال الدین انجو؛ شاد، ذیل همین واژه ها؛ هرن و هوبشمان ، ذیل «اورنگ »)، پاد (جمال الدین انجو؛ شاد، ذیل همین واژه )، گاه (فردوسی ، کتاب اول ، ج 1، ص 46، بیت 266، ص 54، بیت 451، ص 114، بیت 175، 177، ص 221، بیت 3، ص 244، بیت 12؛ شمس منشی ، ذیل «گاه »)، کَتْ (فرخی سیستانی ، ص 83؛ اسدی طوسی ، ص 490؛ تبریزی ، گ 53) و در دورة اسلامی کُرسی ، سَریر، مَسنَد، اَریکه و عرش (معین ، ذیل واژه ها). واژة تخت به برخی زبانهای دیگر راه یافته است ، از جمله به ارمنی (آیوازیان ، ذیل واژه )، عربی (شیر، ص 34)، ترکی (ناجی ، ذیل واژه ) و اردو (دهلوی ، ذیل واژه ).

    در عهد عتیق (کتاب اول پادشاهان ، 10: 18ـ20) از تخت عاج سلیمان که پوشیده از زر خالص و پشت آن مدور بوده ، سخن گفته شده است . این تخت ، شش پله در جلو و دو تکیه گاه برای قرار دادنِ دست داشته و مجسمة دو شیر در دو طرف تخت و دوازده شیر در اطراف پله های آن وجود داشته است (قس طبری ، ج 5، ص 1236). بنا بر اوستا ( یشت ها ، ج 2، «رام یشت »، جاهای متعدد)، بعضی از پادشاهان پیشدادی در حالی که بر گاه (تخت ) زرین نشسته اند، برخی ایزدان را نیایش می کنند. در قرآن کریم از تخت عظیم بلقیس ، بدون اشاره به شکل آن ، یاد شده است (نمل : 23). در برخی متون تاریخی ، شکل و اندازة این تخت بتفصیل شرح داده شده است (طبری ، ج 5، ص 1245).

    قدیمترین تخت موجود متعلق به فراعنة هزارة دوم پیش از میلاد است که طی کاوشهای باستان شناختی در مصر به دست آمده و قطعاتی نیز از سنگ و بلور از تخت سناخریب ، پادشاه آشور (حک : 705ـ681 ق م ) برجا مانده است (حکمت ، 139).

    در نقوش پلکانهای تالار آپادانا در تخت جمشید، نقش تخت شاهی به صورت صندلی مزینی دیده می شود که پشت و پایه های آن تزیینی مارپیچی دارد و پایه های آن به شکل پاهای شیر است که بر زیرْپایه های کروی قرار گرفته اند. دو کلاف افقی در پایین و وسط پایه ها، آنها را به هم وصل کرده و بر روی هر دو کلاف نقش گل و تزییناتی کنده کاری شده است . بالشی مکعب شکل روی نشیمنگاه تخت دیده می شود که احتمالاً با قالیچه ای که لبة آن از دو سو آویزان بوده ، پوشیده می شده است . این نقش در سایر بناهای تخت جمشید نیز تکرار می شود (شهبازی ، ص 49).

    مشکوتی (ص 31) از تخت طلایی اشکانیان (حک : ح 250 ق م ـ ح 226 میلادی ) که در ایوان کاخ عظیمی واقع در شهر تیسفون نصب شده بود، سخن گفته است . معروفترین تخت دورة ساسانی (ح 226 ـ652 میلادی ) «تخت طاقدیس » است که فردوسی آن را وصف کرده است . به گفتة وی ، طاقدیس را مردی به نام جَهْنِ برزین برای فریدون ساخت . فریدون آن را به پسرش ایرج سپرد و از آن پس دست بدست گشت و هرکس چیزی به آن افزود تا آنکه به فرمان اسکندر (حک : 336ـ323 ق م ) قطعه قطعه شد. بزرگان ایران بازماندة تخت را نگه داشتند تا اینکه به دستور خسرو پرویز (حک : 590ـ 628میلادی ) درودگران از روم و چین و بغداد و ایران گرد آمدند و پس از دو سال کار مداوم بر روی آن ، تختی پدید آمد از عاج و ساج که صفحه ها و نرده های آن از زر و سیم بود. طول آن 180 ذراع ، عرضش 130 و ارتفاع آن 15 ذراع بود و پله هایی از چوب سیاه و آبنوس با قاب زرین داشت . بالای تخت طاقهایی از طلا و لاجورد قرار داشت که تصویر صور فلکی و بروج و اقالیم هفت گانه و صورت پادشاهان و مجالس بزم و رزم و شکار بر آن نقش شده بود و ابزاری در آن تعبیه شده بود که ساعتهای مختلف روز را نشان می داد. در این تخت ، چهار نشیمنگاه مزین به چهار قطعه فرش تافتة مروارید و یاقوت نشان وجود داشت که هر یک معرف یکی از فصول سال بود (فردوسی ، کتاب چهارم ، ج 7، ص 2176ـ2179؛ ثعالبی مَرغَنی ، ص 698ـ699).

    در ایران دورة اسلامی نیز استفاده از تختهای سلطنتی معمول بود. یعقوب لیث صفاری (حک : 247ـ265) بر تخت چوبین و بلندی می نشست تا بر همة لشکر مسلط باشد (قزوینی ، ص 134؛ قس مسعودی ، ج 5، ص 112). در دورة آل بویه نیز خلفا و پادشاهان بر کرسی و سریری مرتفع می نشستند که شکل و جنس آن به طور دقیق روشن نیست (صابی ، ص 85، 90ـ91)، اما از وصفهای مأمونی بخارایی چنین برمی آید که این کرسی ، نشیمنگاهی وسیع و چرمین با پایه های بلند آهنین بوده است (ثعالبی ، ج 4، ص 196).

    ساختن تخت مسعود غزنوی (حک : 421ـ432) بیش از سه سال به درازا کشید. این تخت با جواهرات فراوان و زر سرخ تزیین شده بود و چادری از دیبای رومی روی آن را می پوشاند و چهار مجسمة انسان بر چهار ستون تخت قرار داشت که با دستهای خود تاج را که از سقف آویزان بود، نگه می داشتند (بیهقی ، ص 539 ـ540). سلطان سنجر سلجوقی (حک : 511 ـ 552) نیز بر تخت می نشست (راوندی ، ص 171).

    در نقاشیهای دورة ایلخانان (ح 654ـ ح 750) تختی چهار پایه تصویر شده که پایه های جلو و پشت آن با کلافی به هم متصل است و پشت و پهلوهای آن سه دیوارة بلند دارد. این تخت و زیرپایی صندوق مانند آن ، با نقش گیاهان که به نظر می رسد روی چوب کنده کاری شده ، تزیین شده است (پوپ ، ج 10، تصویر 827، 829).

    از تختهای پادشاهان صفوی (حک : ح 906ـ1135) اطلاع چندانی در دست نیست . ژان شاردن که در دوران شاه عباس دوم (1052ـ 1077) و جانشینش شاه سلیمان (حک : 1077 یا 1078ـ 1105) به ایران سفر کرد، در وصف تخت مربع شکل پادشاه آورده است که این تخت را با پارچة سفیدی که دورش مرواریددوزی و میانش با تارهای طلا تزیین شده ، پوشانده اند. اطراف پارچه با گویهای زرین جواهرنشان تزیین شده است . بر روی تخت یک پشتی بزرگ و دو بالش که روی آنها مزین به انواع گوهرهای گرانبهاست ، جای دارد (ج 3، ص 1287). شاردن (ج 4، ص 1638ـ1639) و کمپفر (ص 47ـ 48) از تخت دیگری نیز یاد کرده اند که به مراسم تاجگذاری اختصاص داشت . این تخت تکیه گاه نداشت . پایه های آن روی چهار گوی درشت و زرین قرار می گرفت که تمام آنها مرصع و مزین به انواع جواهر بود و نشیمنگاه تخت نیز از طلا ساخته شده بود. به گفتة شاردن (همانجا)، در سایر مواقع این تخت را در خزانة پادشاه واقع در برج قلعة اصفهان می گذاشتند و بدقت از آن محافظت می کردند. برخی اشارات مندرج در منابع حاکی از آن است که تخت نشینی در میان شاهان صفوی چندان معمول نبوده و گاه حتی در مراسم رسمی نیز بر تخت نمی نشستند. اولئاریوس (ص 194) در تشریح بارعام شاه صفی ، گفته است که شاه مانند افراد عادی ، چهار زانو بر تشکی ابریشمین نشسته بود.

    نادرشاه افشار (حک : 1148ـ1160)، تختی معروف به «تخت طاووس » از هند آورد و به دستور او تخت دیگری ساختند که «تخت نادری » نام گرفت (استرآبادی ، ص 346ـ347؛ رجوع کنید به ادامة مقاله ).

    در 1216، به فرمان فتحعلی شاه و به مباشرت نظام الدوله محمدحسین خان صدراصفهانی ، فرمانفرمای اصفهان ، تخت عظیمی ساخته شد که به سبب نقش خورشید مرصعِ بالای آن ، به «تخت خورشید» معروف شد (صبا، ص 383؛ بیانی ، ص 94). ظاهراً فتحعلی شاه در ایام نوروز یا موقع بار دادن به نمایندگان دولتهای خارجی ، بر آن جلوس می کرد. این تخت بعدها به سبب انتسابش به یکی از زنان شاه به نام طاووس ، «تخت طاووس » نامیده شد (اعتمادالسلطنه ، ج 2، ص 143؛ بیانی ، ص 96). این تشابه اسمی سبب شد که برخی آن را با تخت طاووسی که نادر از هند آورده بود، یکی بدانند (کرزن ، ص 53). در 1216، تخت سلطنتی دیگری ساخته شد که به علتی نامعلوم به تخت نادری اشتهار یافت (ذکاء، 1346ش ، ص 60؛ بیانی ، ص 99). از این تخت بعدها در مراسم تاجگذاری رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی استفاده شد. تخت طاووس و تخت نادری در بانک مرکزی نگهداری می شوند ( رجوع کنید به جواهرات سلطنتی * ).

    در دیگر کشورهای اسلامی نیز تختهای سلطنتی بسیار مورد توجه بود. مستنصر (حک : 647ـ675)، از امرای بنی حفص در مغرب ، بر کرسی عظیمی می نشست که در محلی به نام «قبة الجلوس » قرار داشت (برونشویگ ، ج 2، ص 26). بر روی برخی اشیای به جا مانده از دوران ممالیک مصر (648ـ922) نیز تصاویری از تختهای پادشاهی حک شده است ، از جمله ظرفی که روی آن تصویر چهار تخت نقش شده که هریک دارای چهار پایه و تکیه گاهی بلند است و دو شیر در زیر تختها نشسته اند (بلوم ، ص 15، 23ـ26). ابن بطوطه در سدة هشتم ، از تخت سلطان محمد ازبک (از سلاطین ناحیة قفقاز) که در بارگاهی به نام «گنبد زرین » قرار داشت ، یاد کرده و گفته است که این تخت با ورقه های نقرة مذهّبی پوشیده شده و پایه های آن از سیم ناب و سرْپایه های آن مرصع است و سلطان در روزهای جمعه پس از نماز بر آن جلوس می کند (ج 1، ص 367). در همان زمان ، سلاطین یمنی بر روی سکوی مفروش آراسته به پارچه های حریر می نشستند (همان ،ج 1،ص 275). در سدة هشتم ، تخت علاءالدین تَرمشیرین ، پادشاه ماوراءالنهر، صندلی منبر مانندی بود که آن را با ابریشمی زربفت پوشانده بودند (همان ، ج 1، ص 413).

    در هند دورة تیموری (932ـ1274)، تخت پادشاه را بر ایوانهایی به نام «جِروکا» قرار می دادند که مهمترین آنها، «جروکای خاص و عام » بود (کخ ، ص 12). تخت مرصع شاهجهان (حک : 1037ـ 1068) که بعدها به تخت طاووس شهرت یافت ، از معروفترین تختهای این دوران است . ظاهراً کاربرد نماد طاووس بر تختهای سلطنتی هند، پیشینه ای کهن داشته ، چنانکه اسدی طوسی (متوفی 465) در گرشاسب نامه (ص 72) از تختِ طاووسْنشانِ مِهراج ، پادشاه باستانی ـ افسانه ای هند، سخن گفته است .

    ساخت تخت طاووس شاهجهان ، هفت سال طول کشید (لاهوری ، ج 1، حصة 2، ص 77ـ 78؛ کنبو، ج 2، ص 71). این تخت ، مستطیل شکل و مسقف بود و بر روی چهار پایه قرار داشت . طول آن سه گز و ربع ، عرضش دو و نیم گز و ارتفاع آن تا زیر سقف تخت پنج گز بود. دوازده ستون باریک از زر ناب ، خیمة

    روی تخت را نگه می داشت . خیمة دور تخت با رشته های مرواریدی که هر مروارید تا ده قیراط وزن داشت ، تزیین شده بود. سقف آن به شکل قُبه بود و روی آن دو طاووس زرینِ میناکاری شده با بال گشاده ، روبروی هم قرار داشتند. جلو سینة طاووسها نگین درشتی نشانده بودند که از زیر آن مرواریدی به وزن پنجاه قیراط آویخته شده بود. هریک از طاووسها قطعه لعلی به منقار داشت . سقف تخت از داخل ، طلای میناکاری داشت و از بیرون مرصع بود. تخت تکیه گاهی داشت که دورادور آن را فرا می گرفت . در قسمت ورودی تخت شبکه ای مرصع و پلکانی با چهارپایه وجود داشت . تمامی قسمتهای تخت با طلای میناکاری مرصع به الماس و یاقوت و لعل و زمرد و مروارید، تزیین شده و در تکیه گاه پشت تخت قطعه لعل معروف شاه عباسی نشانده شده بود. در پوشش درونی تخت نیز مثنوی بیست بیتی از قدسی شاعر، با مینای سه رنگ حک شده بود (لاهوری ، ج 1، حصة 2، ص 78ـ82؛ کنبو، ج 2، ص 71ـ73؛ بیانی ، ص 47ـ 48).

    تخت طاووس را بعدها نادر به ایران آورد و در دوران سلطنت خود از آن استفاده کرد. از سرنوشت این تخت پس از انقراض حکومت افشاریان (ح 1210) اطلاع دقیقی در دست نیست . بنا به روایتی ، تخت طاووس و تخت نادری پس از قتل نادر نابود شدند (کرزن ، ص 53)، اما طبق روایتی دیگر شاه سلیمان ثانی در 1163 بر آن جلوس کرده است (گلستانه ، ص 46؛ مرعشی صفوی ، ص 110، 116). فلاندن نیز از وجود این تخت در اوایل قرن سیزدهم خبر داده و آورده است که آقامحمدخان قاجار (حک : 1210ـ1211) الماسها و یاقوتهای آن را جدا کرد و فروخت (ص 141). از اوایل قرن سیزدهم از آن در ایران و کشورهای دیگر و حتی در مکتوبات ، اثری دیده نشده است (ذکاء، 1339 ش ، ص 15).

    از تختهای معروف عثمانیان می توان از «تخت بیرام » نام برد. این تخت در 933 به دستور دامادْابراهیم پاشا، وزیر مراد سوم ، ساخته و به مراد سوم هدیه شد و تا اواخر سلطنت عثمانی ، در اعیاد و مراسمِ جلوس از آن استفاده می شد. این تخت در حال حاضر در موزة طوپقاپی سرای ترکیه نگهداری می شود ( د.ترک ، ذیل واژه ؛ رجوع کنید به تصویر 6). در طوپقاپی سرای چند تخت دیگر متعلق به سلاطین عثمانی وجود دارد، از جمله تخت مرصعی که نادرشاه افشار به سلطان محمود عثمانی (حک : 1143ـ1167) هدیه کرده است (بیانی ، ص 35ـ 38؛ د.ترک ، همانجا). این تخت بیضی شکل است و چهار پایة قطور به ارتفاع 46 سانتیمتر، شبیه به پای فیل ، دارد. بدنة تخت چوبی و روکش بدنه و پایه های آن از طلاست که با رنگهای سبز و سرخ میناکاری شده است . در این تخت ، زمرد و یاقوت و مروارید که به شکل گُل و شاخه تراش خورده ، به کار رفته است . بلندی تکیه گاه پشتی تخت 41 سانتیمتر است و سطوح داخلی و خارجی آن میناکاری شده است . در پشت تخت برجستگیهای مخروط شکل وجود دارد که با یاقوت تزیین شده و روی هر برجستگی قطعه زمردی نصب گردیده است . پلة تخت نیز تزییناتی مشابه تخت دارد ( د.ترک ، همانجا؛ اصفهانیان ، ص 20). تخت احمد اول و تخت بسیار مشهور مراد چهارم نیز از دیگر تختهای معروف سلاطین عثمانی است که در این موزه نگهداری می شود ( د.ترک ، همانجا).

  • سامان میرزائی

    در بارة تخت روان رجوع کنید به کجاوه *

    منابع : علاوه بر قرآن و کتاب مقدّس . عهد عتیق ؛ ماریا آیوازیان ، وام واژه های ایرانی میانة غربی در زبان ارمنی ، تهران 1371ش ؛ ابن بطوطه ، رحلة ابن بطوطه ، چاپ علی المنتصر کتانی ، بیروت 1975؛ محمدمهدی بن محمدنصیر استرآبادی ، تاریخ جهانگشای نادری ، تهران 1370ش ؛ علی بن احمد اسدی طوسی ، گرشاسب نامه ، چاپ حبیب یغمائی ، تهران 1354ش ؛ داود اصفهانیان ، «تخت اهدائی نادرشاه افشار به سلطان محمود عثمانی »، هنر و مردم ، ش 156 (مهر 1354)؛ محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه ، خیرات حسان ، چاپ سنگی تهران 1304ـ1307؛ اوستا، یشت ها ، گزارش پورداود، چاپ بهرام فره وشی ، تهران 1356ش ؛ آدام اولئاریوس ، سفرنامة آدام الئاریوس : بخش ایران ، ترجمة احمد بهپور، تهران 1363ش ؛ روبر برونشویگ ، تاریخ افریقیة فی العهد الحفصی ، نقله الی العربیة جمادی ساحلی ، بیروت 1988؛ مهدی بیانی ، پانصد سال تاریخ جواهرات سلطنتی ایران ، تهران 1348ش ؛ محمدبن حسین بیهقی ، تاریخ بیهقی ، چاپ غنی و فیاض ، تهران 1324ش ؛ محمدکریم بن مهدیقلی تبریزی ، برهان جامع ،چاپ سنگی تبریز 1260؛ عبدالملک بن محمد ثعالبی ، یتیمة الدهر ، چاپ مفید محمد قمیحه ، بیروت 1403/ 1983؛ حسین بن محمد ثعالبی مرغنی ، تاریخ غررالسیر: المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم ، چاپ زوتنبرگ ، پاریس 1900، چاپ افست تهران 1963؛ حسین بن حسن جمال الدین انجو، فرهنگ جهانگیری ، چاپ رحیم عفیفی ، مشهد 1351ـ1354ش ؛ علی اصغر حکمت ، «تخت طاووس »، فرهنگ ایران زمین ، ج 8 (1339ش )؛ احمد دهلوی ، فرهنگ آصفیه ، لاهور 1986؛ یحیی ذکاء، «تخت طاوس »، نقش و نگار ، دورة 3، ش 7 (1339ش )؛ همو، «تاجها و تخت های سلطنتی ایران »، هنر و مردم ، دورة جدید، ش 60 (مهر 1346)؛ محمدبن علی راوندی ، راحة الصدور و آیة السرور در تاریخ آل سلجوق ، به سعی و تصحیح محمد اقبال ، بانضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مجتبی مینوی ، تهران 1364ش ؛ محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج : فرهنگ جامع فارسی ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1363ش ؛ ژان شاردن ، سفرنامة شاردن ، ترجمة اقبال یغمایی ، تهران 1372ـ1375ش ؛ محمدبن هندوشاه شمس منشی ، صحاح الفرس ، چاپ عبدالعلی طاعتی ، تهران 1355ش ؛ علیرضا شاپور شهبازی ، شرح مصور تخت جمشید ، تهران 1375ش ؛ ادی شیر، کتاب الالفاظ الفارسیه المعربة ، بیروت 1908؛ هلال بن محسن صابی ، رسوم دارالخلافة ، چاپ میخائیل عوّاد، بیروت 1406/ 1986؛ فتحعلی بن محمد صبا، دیوان ، چاپ محمدعلی نجاتی ، تهران 1341ش ؛ محمدبن جریر طبری ، ترجمة تفسیر طبری : فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی ، 350 تا 365 هجری ، چاپ حبیب یغمائی ، تهران 1367ش ؛ علی بن جولوغ فرخی سیستانی ، دیوان ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران 1371ش ؛ ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامة فردوسی ، چاپ ژول مول ، تهران 1369ش ؛ اوژن ناپلئون فلاندن ، سفرنامة اوژن فلاندن به ایران ، ترجمة حسین نورصادقی ، تهران 1356ش ؛ یحیی بن عبداللطیف قزوینی ، کتاب لب التواریخ ، تهران 1363ش ؛ جرج ناتانیل کرزن ، ایران و مسئلة ایران ، ترجمة علی جواهرکلام ، تهران 1347ش ؛ انگلبرت کمپفر، در دربار شاهنشاه ایران ، ترجمة کیکاوس جهانداری ، تهران 1350ش ؛ محمدصالح کنبو، عمل صالح ، الموسوم به شاه جهان نامه ، ترتیب و تحشیة غلام یزدانی ، چاپ وحید قریشی ، لاهور 1967ـ1972؛ ابوالحسن بن محمدامین گلستانه ، مجمل التواریخ ، چاپ مدرس رضوی ، تهران 1356ش ؛ عبدالحمید لاهوری ، بادشاهنامه ، چاپ کبیرالدین احمد و عبدالرحیم متعلقین ، کلکته 1867ـ 1868؛ محمد خلیل بن داود مرعشی صفوی ، مجمع التواریخ ، چاپ عباس اقبال آشتیانی ، تهران 1362ش ؛ مسعودی ، مروج (بیروت )؛ نصرت اللّه مشکوتی ، «نگاهی به تاجگذاری شاهنشاهان ایران در اماکن باستانی و مراکز تاریخی »، هنر و مردم ، دورة جدید، ش 60 (مهر 1346)؛ محمد معین ، فرهنگ فارسی ، تهران 1371ش ؛ عمر ناجی ، لغت ناجی ، ] بی جا: بی نا.، بی تا. [ ؛ پاول هرن و یوهان هاینریش هوبشمان ، اساس اشتقاق فارسی ، ترجمة جلال خالقی مطلق ، تهران 1356 ش ؛

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار