گوناگون

حال و هوای آموزش و پرورش در ماههای اول پیروزی انقلاب

حال و هوای آموزش و پرورش در ماههای اول پیروزی انقلاب

پارسینه: نخستین وزیر آموزش و پرورش بعد از انقلاب،دکتر غلامحسین شکوهی، دانش آموخته رشته تعلیم و تربیت از دانشگاه ژنو و از شاگردان ژان پیاژه روانشناس معروف بود. شکوهی تنها 6 ماه وزیر ماند و در مرداد ۵۸ استعفا داد و به کار تدریس و تحقیق در دانشگاه برگشت.

دکتر شکوهی هم تخصص و هم تجربه مدیریت در آموزش و پرورش داشت و هم انسان معتدل و آزادی خواه و با پرنسیپی بود . وزارت او در آن فضای به شدت انقلابی و هیجان زده نا بهنگام بود. سال ۸۵ با دکتر شکوهی در منزل ایشان گفت و گویی انجام دادم که‌‌ همان زمان خلاصه‌ای از آن در روزنامه شرق با عنوان " شکوه نام معلم " منتشر شد. سخنان شکوهی تا حدودی وضعیت آموزش و پرورش در ماه‌های نخست بعد از انقلاب را ترسیم می‌کند.

دکتر شکوهی در پاسخ به این سوال که چه کسی شما را به بازرگان معرفی کرد می گوید: "یك روز دكتر هادی شریفی آمد و گفت: دنبال یك وزیر آموزش و پرورش می گردند، شما چه كسی را معرفی می كنی. من فوراً گفتم: دكتر سحابی، گفت: سحابی پست دیگری دارد. وزیر مشاور است. شخص دیگری را نام بردم، از نظر اعتقادی اشكال داشت."می پرسم: "اسم او را به خاطر دارید؟" می گوید: "بلی، خاطرم هست، ولی نمی خواهم بگویم. آن روز آقای دكتر شریفی رفت. من هم قضیه را تقریباً فراموش كرده بودم كه چند روز بعد دوباره آمد و گفت: خود تو وزیر می شوی؟ با خنده گفتم: نه من وزیر دولت موقت نمی شوم! دكتر شریفی هم رفت و قرار شد برود مهندس بازرگان را ببیند.

چند روز بعد رفتیم خدمت آقای مهندس بازرگان. گفت: برنامه شما برای آموزش و پرورش چیست؟ گفتم: تا یك ماه پیش نه من امیدوار بودم كه كسی مرا دعوت به وزارت كند و نه كسی مرا واقعاً وزیر می كرد. این است كه فعلاً برنامه ای ندارم ولی از وزیرانی كه تا حالا بوده اند، از هیچ كدام كمتر نیستم. آقای دكتر سحابی، خدا رحمت كند، حرف مرا تائید كرد و گفت: خوب جوابی به آقای نخست وزیر دادی، به این ترتیب من شدم وزیر آموزش و پرورش دولت موقت. خوب تجربه ای بود ولی پوست آدم كنده می شد."

می پرسم: "اختیار اداره وزارتخانه با شما بود؟" می گوید: "اشخاصی تعیین شده بودند كه به وزیر كمك كنند. یكی از آنها آقای كاظم موسوی بود. آقای اسدی لاری هم بود. آقای باهنر معاون آموزش و پرورش بودند (ولی كمتر می آمدند). آقای رجایی هم بود. در حقیقت وزارتخانه را آنها می گرداندند. آنها معتمدین بودند. من لباس و كراوات داشتم. فضای آن موقع خیلی تند بود. همه ادعا می كردند كه شاه را بیرون كرده اند. عده ای از دانش آموزان از ساری آمده بودند. در اعتراض به سختی سئوال امتحانی، در امتحان تك ماده نمره نیاورده بودند. شعار می دادند: طراح این سئوالات اعدام باید گردد. یك عده از مهندسین و كارمندان اداره نوسازی كه آقای كتیرایی اداره شان را بسته بود در یكی از اتاق های وزارتخانه تحصن كرده بودند. یكی از آنها با مشت به در اتاق من می كوبید و می گفت: شاه را بیرون كردیم، شما را هم بیرون می كنیم.

می پرسم: شما اجازه دادید، امور تربیتی تشكیل شود و امور آموزشی از امور پرورشی جدا گردد؟ می گوید: "نه خیر، من اجازه ندادم. كسی از من اجازه نگرفت. به حرف وزیر خیلی گوش نمی دادند. برای این جور كارها شورا می گذاشتند و تصمیم می گرفتند، این شیوه جا افتاده بود. " دکتر شکوهی در باره اخراج فرهنگیان می گوید: "یك روز لیستی را آوردند در چندین صفحه كه این را امضا كن تا بازنشسته شوند، من هم تنها یك نكته را اضافه كردم، نوشتم دوره خدمت نظام را جزء سنوات خدمتی محاسبه نكنید، هركس كه سی سال تمام سابق خدمت دارد را بازنشسته كنید و تعدادی از افراد آن لیست كه ۲۸ سال سابقه خدمت در آموزش و پرورش داشتند، ماندند. " دوباره می پرسم: "غیر از اینها، ظاهراً افراد دیگری هم بازنشسته، بازخرید و یا اخراج شدند. " دکتر شکوهی می گوید: "نه، آنها را من اصلاً خبر ندارم. اصلاً مربوط به دولت نبود. دستگاه های دیگری دست اندركار بودند."

دکتر غلامحسین شکوهی اهل روستای خوسف بیرجند و متولد 1305 هجری شمسی است.. در سال 80 بر اثر سکته مغزی بخشی از سلامتی و توانایی حرکتی خود را از دست داد. او در خانه ای قدیمی و دوطبقه در یکی از کوچه های خیابان شریعتی تهران به اتفاق دختر و دامادش زندگی می کند. در سالهای اخیر وضع سلامتی او به وخامت گراییده است.

شیرزاد عبداللهی

ارسال نظر

  • ناشناس

    خداوند به ایشان سلامتی عطا فرمایند

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار