گوناگون

چرا انسانها درک و دریافت متفاوت دارند ؟

چرا انسانها درک و دریافت متفاوت دارند ؟

پارسینه: انسانها در درک و استدلال ظرفیتهای متفاوتی دارند و عوامل متعددی در این تفاوت موثرند .

۱- اول از همه تفاوت در میزان حواس انسانها و سپس چگونگی ترجمه این حواس در درون و ذهن و میزان دریافت و برداشت آنهاست.

۲- دوم توانایی کلی انسان و میزان هوش آنهاست.

IQ بیشتر مردم میان ۷۰ تا ۱۳۰ تاست لذا طبیعتا درک افراد با IQ بیشتر بالاتر است.

۳- سوم عقل یا همان Rational mind and thinking که در برخی رشد کرده و در برخی اصلا پدید نیامده است. در گروهی هم که ظهور کرده است بین ۷ تا ۲۲ درجه دارد یعنی دارای یک مرحله ۱۵ ساله است.

۶۰ در صد مردم دنیا عقل ۱۱ ساله دارند یعنی فاقد توانایی وزن و بار دادن به استدلال خود هستند، مسائل را به راحتی میپذیرند و قدرت تفکر و استدلال و یافتن صحت و سقم آنچه که به آنها ارایه میشود را ندارند .

به طور مثال اگر به آنها گفته شود افراد حاضر در یک مهمانی چگونه به آنجا آمده اند اظهار میدارند که برخی پیاده آمده اند، برخی با دو چرخه و برخی با وسایل نقلیه شخصی یا عمومی، و در پی آن نیستند که این افراد با این ظاهر احتمالا با پای پیاده یا دوچرخه نمیتوانسته اند در این مجلس حضور یابند، پس حتما وسیله نقلیه داشته اند.

از طرفی هوش ۹ نوع دارد ، برخی توانایی کلامی قوی تری دارند، برخی توانایی های مکانیکی، برخی در حل معادلات ریاضی و برخی در تفکر سه بعدی تواناترند، برخی هوش موسیقیایی بهتری دارند، برخی در درک دیگران قوی ترند و برخی در درک خود و حالات و عواطف روحی خود.

به گزارش پارسنه، بسیاری از مردم حتی در درک حالات خود نیز ناتوانند و فقط اظهار میکنند که حال خوبی ندارم .

۸۰ درصد هوش زمینه ارثی دارد که با کمک برخی عوامل محیطی میتوان آن را افزایش داد، مانند دانه ای که در خاک خوب و نور مناسب رشد بهتری دارد. اگر والدین ، شش ماه قبل از "حاملگی " هر روز اسید فولیک مصرف کنند و مادر در دوران بارداری از تغذیه و استراحت کافی برخوردار باشد، و کودک در مراحل رشد از تحریک و بر انگیختگی به جا و مناسب روبرو گردد، فرزند باهوشتر خواهد بود.

در صورتیکه ۸۰ درصد عقل و تفکر یا Rational mind تحت تاثیر محیط و روابط و تجارب شخصی افراد است.

به طور کلی ظرفیت درک انسانها دارای یک منحنی نرمال است و ۹۰ درصد انسانها بسته به اینکه در چه زمینه ای رشد بیشتری دارند در این منحنی قرار میگیرند ، یک تا پنج درصد افراد زیر این منحنی و یک تا پنج درصد افراد هم ، بالای این منحنی قرار دارند.

ارسال نظر

  • بستان ابادي

    صرفا جهت اطلاع
    حافظه چيست و در كجاست ؟
    حافظه انسان به شكل گرد سفيد رنگى شبيه سفيده تخم مرغ كه ساخته شده مغز سر انسان است ، مى باشد. حافظه جزئى از مغز انسان است و در يك مكان مخصوصى از جايگاه مغز عمل مى كند. هر خاطره به كمك تركيب يا ماده اى شيميايى در مغز ضبط مى شود و نوع معلومات تازه نيز نظير آهنگى كه بر روى نوار ضبط مى شود در بخش فكرى مغز بايگانى مى گردد و هر وقت ارده كنيم كه خاطراتى را از بايگانى مغز بيرون آوريم مى توانيم همان خاطرات را داشته باشيم .
    به محض اراده بازگشت خاطرات ، يك سلسله ضربان الكتريسيته اى دست به كار مى شوند و نوار خاطره مورد نظر را به سرعت در مقابل ذهن انسان مى گشايند. تمام اين عمليات مربوط به حركات شيميايى مافوق علم و اطلاعات فعلى بشر است كه در لابرراتور عجيب و پيچيده مغز انجام مى گيرد.
    در لابراتوار ثابت شده است كه عنصر حافظه از يك تركيب پروتئينى ساخته شده و گرد سفيد رنگى است كه نظير آن فقط در مغز ساخته مى شود كه شبيه گردنبند مرواريد است كه از تركيب 15 نوع اسيدهاى آمينه ساخته شده كه همين ماده اسيدى در سفيده تخم مرغ هم موجود است . مغز براى ضبط معلومات و خاطرات از روشى استفاده مى كند كه قابل درك است كه از حدود 20 اسيد آمين ها كه هر يك از اسيدها به يكى از حروف الفباء تشبيه مى شوند لذا با سر هم كردن حروف الفباى شيميائى ، اطلاعات و علوم را در خود ضبط و بايگانى مى كند. مغز انسان دائما از ضربان هاى الكتريسيته مداوم اشباع مى شود. آرى ضبط خاطرات از صدا و تصوير در وسائل الكترونيكى مهم نيست آنچه را كه از عجائب است ضبط خاطرات در مشتى مغز كه حداكثر به اندازه 5/1 كيلو و از جنس چربى است مى باشد فتبارك الله احسن الخالقين .

  • بستان ابادي

    جهت اطلاع .
    عجائب مغز سر انسان
    مغز انسان در هر ثانيه بيش از پنجاه ميليارد (000/000/000/50) پيام عصبى حتى در موقع خواب از اندام دريافت مى كند.
    تعداد سلولهاى مغز انسان بالغ بر ده هزار (000/10) عدد مى باشد.
    ارتباطات مختلف بدن انسان با بيش از سيزده ميليارد نرون (سلول عصبى ) انجام مى گيرد كه از اين مقدار ده ميليارد مربوط به مغز و بقيه مربوط به پوست و ساير اندام شبكه عصبى كه در مركز بصل النخاع قرار دارد مى باشد. در هر ثانيه بيش از يكصد ميليون (000/000/100) پيام را از اندام مختلف عصبى دريافت مى كند و در همين فرصت (يك چشم بهم زدن ) يك ثانيه اين پيام را برسى و مورد مطالعه قرار مى دهد و فقط چند صد عدد از اين پيامها را كه قابل اهميت مى داند اجازه ورود مى دهد و به اطلاع مغز مى رساند.
    منبع اطلاعات http://www.ghadeer.org/

  • سامان میرزائی

    نگاهی گذرا و متفاوت به درک حالات درونی (احساس)
    نظراتِ بسیاری را تا به امروز در موردِ درکِ حالاتِ درونی ، یعنی آنچه در بینِ انسان ها به " احساس " شهرت یافته است خوانده و یا شنیده ام و خود نیز دریافت هایِ گوناگونی در سطوحِ مختلف از این قوایِ نهانیِ وجود داشته ام و می توانم خلاصه آن که کمی متفاوت تر از تعاریفِ رایج و متداول می باشد را به عرض برسانم.
    در سازمانِ وجودِ انسان سنسورهایی هست که پیام هایی را به فرد ، متناسب با شرایطی که در آن قرار می گیرد و بسته به وضعیّتی که در اطرافِ او در حالِ روی دادن است مخابره می کند.
    این عواملِ درونی ، شرایطِ مختلف در پیرامون و همچنین موقعیّتِ یک فرد در تصمیم گیری ها و نیز وضعیّتِ او حینِ انجام کارها را با کمک گرفتن از حواسِ چندگانه آدمی درک کرده و نظرات و هشدارهایِ لازم را برایِ او ارسال می نماید.
    به عنوانِ مثال وقتی انسان در یک محیطِ شاد و سرشار از انرژی قرار می گیرد پیام هایِ خوب و رضایت بخشی را از درون دریافت نموده و حالتِ خوشی را احساس می نماید و در واقع مهر تأیید بر شرایطِ حاکم زده و فرد را تشویق به ماندن در چنین وضعیّتی می کند و بر عکس وقتی در فضایِ غمگین و مملوِ از کسالت حضور به هم می رساند پیام هایِ بد و ناخوشایندی را درک و تمامیّتش پُر از تیرگی و غم و اندوه می شود و یا اینکه وقتی در کانونی قرار می گیرد که خطر او را تحدید می نماید ترس بر او غالب می گردد و وجوش دچارِ تنش و زندگیش دچارِ بهران می گردد.
    در بیشتر مواقع درکِ حالاتِ درونی را به شاخه هایِ متعددی تقسیم می نمایند امّا بنده با کسبِ اجازه از اساتیدِ گرامی آن را به سه دسته تقسیم می کنم.
    1-دسته اول حالات خوب یا خوشایند.
    2- دسته دوّم حالات بد و ناخوشایند.
    3- دسته سوّم علایمِ خطر یا حالاتِ هشدار دهنده.
    درکِ حالاتِ درونی (احساس) در واقع ابزارهایی است که به انسان کمک می کنند تا بهترین و ایمن ترین انتخاب ها را برایِ قرار گرفتن در محیط و شرایط هایِ مختلف و البتّه با کمک گرفتن از قوایِ دیگر همانندِ تشخیص و سنجش که زیر مجموعه خردورزی است داشته باشد و یا امور و کارهایِ خود را بدان منوال (به بهترین شکل و ایمن ترین حالت و زیباترین صورت.) به انجام رساند.
    زمانی که انسان در شرایط ایده آل و خوب و متناسب با وضعیّتِ وجودیِ خود (شرایطِ ایده آل و متناسب با وجود بنابر هر فرد می تواند متفاوت و گوناگون باشد.) قرار می گیرد مغزِ او ماده ای ترشح می کند که تأثیری همانند مورفین و یا الکل دارد ، یعنی آنچه برخی از جان گذشته برایِ رسیدن به حالتِ سرخوشی و شادیِ زیاده خواهانه اشتباهاً بیرونیش را استفاده می کنند. (البتّه تأثیراتِ این مواد بیرونی(مورفین و نیز الکلی که از گیاهان و میوه ها گرفته می شود.) هیچگاه همانندِ تأثیراتِ طبیعی که بدن خود تولید می کند نمی تواند دائمی و سالم و بی دردسر باشد.)
    از این رویِ آدمی هنگامِ اخذِ چنین حالت خوشایندی(حالتِ خوشایندی که بدن به صورتِ طبیعی ایجاد می نماید.) پیامی از نوعِ دسته اوّل را دریافت می کند یعنی این موقعیّت یک محیطِ نرمال و هماهنگ با شالودۀ وجودیِ توست و می توانی در صورتِ از بین بردنِ موانع و تداوم بخشیدن به چنین وضعیّتی همیشه از آن برخوردار و بهره مند گردی.
    انسان اگر این حالات را خوب دریابد و لیست کند و بداند که چه شرایط و وضعیّت هایی او را مشعوف و سرخوش می رساند می تواند نیازش به چنین شرایطی را همانندِ کسی که معتاد به موادِ مخدر و یا الکل گشته و استفاده از آن نیاز او را برآورده ساخته و غم و غصه و ناخوشی و درد و کسالت را از وجودش می رهاند و سرحالی و سرزندگی را (هر چند موقت و ناقص و با گرفتنِ بسیاری از داشته هایِ باارزشِ انسانی و اخلاقیِ آدمی.) به او باز می گرداند تأمین و یک زندگیِ خوشحال و رضایت بخش را برایِ همیشه در سرگذشتِ خود رقم زند.
    نیازهایِ افراد متفاوت و سلیقه ها و علایقِ آنان گوناگون می باشد ، هر کس باید موادِ مصرفیِ خود را که قادر است شارژش نماید پیدا کند و فقط با آن می تواند به سرمستی و شادی و نشاط و شعف و همچنین رضایتِ قلبی نائل گردد.
    برخی از افراد با پرداختن به شاخه هایِ هنری و خلقِ آثار به چنین حالاتی می رسند ، برخی با مطالعه و کشفِ حقایق ، برخی با کمک به دیگران و رسیدگی به امورِ نیازمندان ، برخی با ورزش و رسیدن به قله هایِ موفقیت در این زمینه و برخی هم با کار و یا رفتن به مکان هایِ خاص مثل کوه یا دریا و برخی با ...
    فرقی نمی کند مهم این است زمانی این حالت به انسان دست می دهد که متناسب و هماهنگ با ویژگی ها و شخصیّتِ درونی و نیز خمیره ذاتی ، یعنی در راستایِ خیر و راستی و درستی و نیکی باشد.
    آدمی هر چه در هر کار به معیارِ خیر و راستی نزدیک تر گردد به دلیلی که ذاتاً زیبایی جو ، خیرخواه و راستی گرا است شادی و سرخوشی و نیرویِ او افزون تر و مداوم تر خواهد گردید و تمایل و علاقه اش هیچگاه در شرایطِ عادی کاهش نخواهد یافت.
    غم ، غصه ، کسالت ، افسردگی ، پوچی... زیر مجموعۀ حالتِ دسته دوّم است و وقتی فرد از آنچه شارژش نموده و حالتِ خوب را به او تزریق و نصیبش می کند دور شده و در شرایطی قرار می گیرد که برایش خوشایند نبوده و متناسب با روحیّات و تمایلاتِ ذاتیش نیست و وجودش نمی تواند چنین وضعیّتی را قبول و موردِ پذیرش قرار دهد به سراغش می آید و از این روی پیام هایِ بدی را مخابره کرده و در واقع به انسان اعلام می نماید در این ایستگاه توقف ننماید و با اوّلین اتوبوس یا هر چیز از شرایطِ فعلی خارج شده و خود را به مکان یا محیطِ مطلوب و یا کارِ ایده آلی که شادی و آرامش را هدیه اش می دهد برساند ، به زبان ساده یعنی بابا خمار شده ای پاشو برو موادت را مصرف کن داداش تا اینقدر درد و رنج را تحمّل نکنی.
    ترس ، استرس ، دلهره ، تنش ، نگرانی ، دلواپسی ... اینها هم زیر مجموعه حالتِ دسته سوّم و علایمِ هشدار دهنده ای است که خطر و ناامنی را اعلام می کند و نیز خارج شدن از مسیرِ درست و نیک ، یعنی آنچه مغایر با تمایلاتِ ذاتیِ انسان بوده و درون چنین شرایطی را تهدیدی برایِ ایمنیِ موجودیّتِ آدمی قلمداد می کند و با نواختنِ آژیر هایِ خطر هشدار می دهد و به او اعلام می کند هماهنگ با خطِ سیرِ منتهی به رضایت و سلامتی و پاکی نمی باشد.
    معمولاً انسان عواقبِ کارهای انجام شده در این هنگام و تصمیمات اتخاذیش ، یعنی آنچه عموماً خالی از خردگرایی و منطق بوده و بدونِ بهره مندی از عقل اتخاذ گشته و به فاجعه و شکست منجر می شود را بر گردنِ پیام هایِ برخاسته از حالاتِ درنی (احساس) انداخته و آسیب ها و خساراتِ متحمله را ناشی از این قوا که صادقانه و خالصانه به او خدمت می کنند می اندازد.
    به نظر بنده مقوله خرد و درکِ حالاتِ درونی(احساس) دو مقوله جدا از یکدیگر می باشد و هیچ کدام نباید دیگری را تحت الشّعاع قرار داده و یا جایِ دیگری نشینند بلکه می بایست هر یک در جایِ خود در تعاملی سازنده به انتخاب و تصمیم گیریِ بهتر و مفیدترِ انسان کمک کنند.
    حالاتِ درونی شرایطِ ایده ال و مناسب را به انسان گوشزد می کنند امّا هرگز نمی توانند رفتارهایِ بعدی را توصیه کنند و به عنوانِ مثال برایِ مالکیّت و یا حفظ و یا هر تمایلِ فزون خواهانۀ دیگری که می تواند آدمی را به تصمیم گیری هایِ عجولانه وادارد و دست به اقداماتِ بی خردانه زده و بدونِ سنجیدنِ موقعیّت و برآورد وضعیّت ، خود را چشم بسته به آغوشِ هر محیطی بسپارد و دچارِ آسیب و زیان و ضرر گردد هیچ نظری ندارد.
    اصولاً این قسمت از کار به عهدۀ عقلِ آدمی است و باید در جایِ خود به کار گرفته شده و معیارهایِ اصولی را برایِ انسان برآورد نموده و روشن سازد ، به صورتی که سلامت و امنیّت را در درجۀ اوّل برایِ او پیام آور باشد.
    پس این انسان است که باید کنترلش را حفظ نموده و در مواجهه با چنین پیام هایی خود را مدیریّت کرده و در هر دو حالتِ خوب و بد (سرخوشی و خماری) دست به کارهایی دور از عقل و منطق نزده و باعثِ آسیب و زیان خسارت چه به خود و چه به دیگران نگردد.
    مسلماً خوانندگانِ بالایِ 5 سال برخورد کرده اند افرادِ دائم الخمر چه وقتی از این مادۀ ناگوار استفاده می نمایند و چه هنگامی نمی نمایند دست به کارهایی می زنند که عقلِ سالم و منطقِ بیدار و منصف را یارایِ پذیرش و قبولِ این اعمال نیست.
    در دوز هایِ بالایِ مصرف فردِ بیمار حینِ ارتکابِ جرم ، به خود و دیگران آسیب و ضرر و زیان می رساند و در بیشترِ اوقات پس از برگشتن به حالتِ عادی و طبیعی از کرده خجل و شرمگین و پشیمان می گردد.
    آدمی بهتر است بیاموزد در مواجهه با شرایطِ احساسی به این روز دچار نشود و تعادل و کنترلِ خود را همچون مدیری قابل و کاردان حفظ و آنقدر شیفتۀ استفاده از وضعیّتِ احساسی نگردد که عقلش مختل گشته و یا نادیده گرفته شود و در آخرِ داستان در جوبِ فلاکت افتد و آبرویش بر باد و شخصیّتش دچار برچسب هایِ ناگوار گردد.
    حالاتِ درونی در صورتِ توجّه نمودن به آنان حتّی می توانند میزانِ توانایی و قدرتِ انسان را برایِ انجامِ کارهای خوب به فرد خاطر نشان کرده و مقدارِ درستِ آن که موجبِ آسیب و زیان و یا درد و رنجِ آدمی نگردد را به او یادآور گردند.
    در نتیجه انسان می تواند نگاهش را به این قوایِ مفید و کارآمد تغییر داده و جایِ آنکه از آنان به عنوانِ وضعیّتی برایِ زندگی کردن یاد نماید و گمان کند حالاتِ مختلف خود به خود سراغش آمده و یا ناخودآگاه سرباز می نمایند و هر کدام که زود تر سر برسند و یا فعّال شوند قادرند تا هر گونه می خواهند زندگیِ او را تحت الشعاع قرار دهند ، قادر است از آنها همانندِ نشانه و علایمی هشدار دهنده جهتِ وضعیّت ها و شرایطِ مختلفِ قرار گرفته شده در ان استفاده و از فوایدش به منظورِ سنجیدنِ موقعیّت ها و نیز انتخاب هایش بهره مند گردد.
    پایان.
    *پا نوشت : بنده هیچ گونه مسئولیتی را در قبالِ معتاد شدنِ خوانندگانِ محترم و یا حتّی هوس کردنتان برایِ آزمایش و امتحان و یا هرگونه حرکتِ محیّرالعقولِ دیگر به بهانه اینکه در این پست از قشرِ شریف و انقلابی و اهلِ عملِ مصرف کنندگانِ الکل و موادِ مخدر به عنوانِ مثال هایی روشن یاد کرده ام نمی پذیرم ، لطفاً در حفظ و نگهداری خود کوشا باشید ، سلامتی شما(سلامتی در مصرف نکردنِ مواد هایِ افیونیِ گیاهی و شیمیائی و نیز مشروباتِ الکلی و همچنین مصرفِ هرگونه مواد خسارت زا.) نشانه شخصیتِ شماست.

  • عیار

    حالا فکر کنید که این ۶۰ درصد که عقل ۱۱ ساله دارند که در کشورهای خاورمیانه به ۸۰ درصد میرسه بیایند و انقلاب کنند ...ببین چه محشری میشه.

  • رضا

    سامان میرزایی این بستان ابادیه چکارت میشه؟

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار