گوناگون

واقعيت اجتماعي زنان در نگاه وزیر کار

پارسینه: هر قدر شرايط اقتصادي سخت‌تر مي‌شود، وابستگي کارفرما به نيروي کار بيشتر شده و فشار اجتماعي بر کار زنان، و بالاخص عدم استقبال از کار زنان متأهل بيشتر مي‌شود. به اين ترتيب، فشار اقتصادي و رکود، از مسير استقبال کارفرمايان از استخدام مجردها، به بنيان خانواده ضربه مي‌زند.

علي ربيعي، وزير تعاون، کار و رفاه اجتماعي در مردم سالاری نوشت:

دوشنبه گذشته همايش «زنان در مسير توسعه اجتماعي با تأکيد بر برنامه ششم توسعه» به ميزباني وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعي برگزار شد، به گمان من، وقتي مي‌خواهيم از «زنان در مسير توسعه» سخن بگوييم، پيش‌شرط چنين چيزي، سخن گفتن از «واقعيت اجتماعي زن» است. نمي‌شود زنان در مسير توسعه، بدون آگاه شدن بر واقعيت اجتماعي زن بررسي شوند. بنابراين بايد ابعاد «واقعيت اجتماعي زن» را بشناسيم. من از آن دسته‌اي نيستم که بخواهم «واقعيت اجتماعي زن» را ناديده بگيرم. سعي مي‌کنم بگويم اين واقعيت اجتماعي چه ابعادي دارد. اين واقعيت ابعاد مثبت و منفي دارد، و بيشتر به ابعادي مي‌پردازم که به حوزه وزارتي‌ام ارتباط دارد:

زنانه شدن محيط‌هاي کاري: آيا شما محيط‌هاي کاري‌اي مشاهده کرده‌ايد که تقريبا همه افراد زن هستند؟ بالاخص در بخش خصوصي اين محيط‌ها را بيشتر مشاهده مي‌کنيد. خصوصا ارائه خدمات در بخش خصوصي تحت سيطره زنان قرار گرفته است. آيا مي‌توانيم شاهد حضور هرچه بيشتر زنان در حوزه‌هاي کاري باشيم و در عين حال رويکرد محافظه‌کارانه گذشته به کار و اشتغال زنان را حفظ کنيم؟

کار زنان مجرد: به‌طور کلي تجرد زنان در ايران افزايش يافته است. برخي استدلال مي‌کنند که مشکلات ازدواج سبب اين تغيير شده است. اما مي‌خواهم شما را به اين واقعيت ارجاع دهم که بسياري از کارفرمايان - بالاخص در بخش خصوصي - از استخدام نيروي کار غيرمجرد استقبال نمي‌کنند. مهمتر اين‌که هر اقدامي انجام دهيد تا به نوعي از زنان حمايت کنيد، کارفرما اشتياق کمتري براي استخدام زنان به خرج مي‌دهد. نکته مهم اين است که هر قدر شرايط اقتصادي سخت‌تر مي‌شود، وابستگي کارفرما به نيروي کار بيشتر شده و فشار اجتماعي بر کار زنان، و بالاخص عدم استقبال از کار زنان متأهل بيشتر مي‌شود. به اين ترتيب، فشار اقتصادي و رکود، از مسير استقبال کارفرمايان از استخدام مجردها، به بنيان خانواده ضربه مي‌زند.

سبک زندگي زنانه: زنان به عنصر تعيين‌کننده سبک زندگي بدل شده‌اند. نوع مصرف، انگيزه‌هاي زندگي، و الگوهاي عمل خانواده و جامعه را زنان تا حد زيادي تعيين مي‌کنند. الگوهاي زيباشناختي و گرايش‌هاي زندگي تحت تأثير زنان قرار گرفته است. از سوي ديگر مطالعه صورت گرفته توسط اينجانب در سال 1391در مورد تعيين‌کنندگي و قدرت در خانواده در خصوص تعيين نام فرزندان و تعيين محل سکونت، خريد کالا، مديريت هزينه و مواردي از اين قبيل توسط زنان درخانواده صورت مي‌گيرد. يعني از سبک زندگي زنان درخانواده متاثر مي‌گردد.

حضور اجتماعي زنان: نمي‌دانم جلساتي با سازمان‌هاي داوطلبانه، خبرنگاران، و ساير گروه‌هاي غيردولتي داشته‌ايد يا خير. اکثريت حضار چنين جلساتي را زنان تشکيل مي‌دهند. حتي در انجمن‌هاي علمي کثيري از حضار زنان هستند. اين حضور اجتماعي گسترده، پي‌آمدهايي براي خانواده، جمعيت، و آگاهي اجتماعي دارد.

حرفم اين است که هيچ بخشي از جامعه و سياستگذاران تلاش نکنند واقعيت اجتماعي زن در جامعه امروز ايران را ناديده بگيرند. در ضمن، هرگونه سياستگذاري درباره زنان بايد معطوف به شناخت دقيق از ذهنيت، فعاليت، گرايش‌ها و تحولات اجتماعي حوزه زنان باشد. اما در حوزه وزارتي من، واقعيت‌هاي ديگري هم مربوط به زنان وجود دارد:

زنان بي‌سرپرست: جامعه ما با حدود دو ميليون زن بي‌سرپرست دست به گريبان است. وجود دو ميليون زن سرپرست خانوار که بخش زيادي از آنها در شرايط اقتصادي مناسبي نيز نيستند، مسأله بزرگي است. آسيب‌هاي اجتماعي زنان: من واقعا قصد ندارم از فرضيه زنانه شدن آسيب‌هاي اجتماعي دفاع کنم. ولي از کنار اين واقعيت هم نمي‌توانم به راحتي بگذرم که آسيب‌هاي اجتماعي زنان به نسبت گذشته بسيار بيشتر شده است. اعتياد، حضور در باندهاي جرائم سازمان‌يافته، و جرائم اخلاقي و جنسي، در حوزه زنان گسترش يافته است.

تضادهاي روابط کار: در عرصه روابط کار، زنان يک طرف منازعات با کارفرما، و اعتراض به شرايط موجود کار هستند. استخدام با حقوق‌هاي زير حد قانون کار و رعايت نشدن حقوق کار، از جمله مسائل اين عرصه است.

بهداشت و سلامت زنان: نمي‌توانيم از کنار اين واقعيت که برخي بيماري‌هاي مزمن در زنان بيشتر است (نظير پوکي استخوان) يا زنان دسترسي کمتري به فضاهاي ورزشي دارند و در نتيجه بيشتر در معرض برخي بيماري‌ها قرار دارند، بگذريم.

اين‌ها همه نشان مي‌دهند زنان در ابعاد مختلف، به واقعيت اجتماعي غيرقابل انکاري بدل شده‌اند. ابعاد ديگري از اين واقعيت هم هست که بايد در جاي ديگري به آن پرداخت. مسائلي نظير هويت و ... که در عرصه‌هاي تخصصي‌تري مي‌توان درباره آن‌ها بحث کرد.

سرجمع همه اين حرف‌ها اين است که وقتي از «زنان در مسير توسعه» سخن مي‌گوييم، بايد سياستگذاري‌اي داشته باشيم که نهايتا قادر به زمينه‌سازي حل مسائل زنان، و توانمندسازي ايشان براي ايفاي نقش در جريان توسعه باشد. از دل اين آگاهي، «سياستگذاري حساس به جنسيت» بروز مي‌کند.بايد در برنامه ششم توسعه، دو مقوله «واقعيت اجتماعي زن» و «سياستگذاري حساس به جنسيت» لحاظ شود. مهم اين است که آگاه باشيم توجه نشان دادن به «سياستگذاري حساس به جنسيت» صرفا مقوله‌اي غربي يا وارداتي نيست. فمنيستي به معناي ايدئولوژيک هم نيست. سياستگذاري حساس به جنسيت کاملا اسلامي است. اسلام مبدع و تأکيدکننده بر تفاوت‌هاي زن و مرد، و دخيل کردن اين تفاوت‌ها در سياستگذاري است. حقوق در نظر گرفته شده براي زنان، و ملاحظاتي که در قبال زنان در قرآن و فقه اسلامي آمده، «سياستگذاري حساس به جنسيت» است. بنابراين نگاه بدبينانه به سياستگذاري حساس به جنسيت، دور شدن از الگوي اسلامي است.

سياستگذاري حساس به جنسيت (Gender Sensitive):

من الان در موضع سياستگذار قرار دارم. الزامات سياستگذاري را درک مي‌کنم. ما براي سياستگذاري حساس به جنسيت، شناخت‌هاي واقعي از جامعه ايران نداريم. يک مورد را مثال مي‌زنم:

فرض کنيد تصميم مي‌گيريد براي حمايت از زنان، زمان مرخصي زايمان را افزايش دهيد، و شرايط تسهيل‌کننده ديگري براي کار زنان در نظر بگيريد. مسأله اصلي اين است که وقتي چنين کاري مي‌کنيد، کارفرما از استخدام زنان استقبال نمي‌کند، و در نهايت زنان شرايط معيشتي سخت‌تري پيدا مي‌کنند. استخدام زنان کاهش مي‌يابد و به دليل سختي معيشت، تمايل به فرزندآوري هم کمتر مي‌شود.

وقتي شرايط خاص زنان در محيط کار ايران را لحاظ نکرده و سياستگذاري مي‌کنيد، در نهايت هم سياستگذار شکست مي‌خورد و هم وضعيت زنان بدتر مي‌شود. اين وضعيت سياستگذاري وقتي رخ مي‌دهد که شما «سياستگذاري حساس به جنسيت» نداريد. مثلا براي سياستگذاري در زمينه تشويق به تفکيک پسماند از مبدأ به نقش زنان در مديريت پسماند منزل دقت نمي‌کنيد، و به نقش زنان در ارتقاي بهداشت خانواده از طريق مديريت ايشان بر رژيم غذايي خانوار دقت نمي‌کنيد.

بنابراين ما نيازمند سياستگذاري حساس به جنسيت هستيم. متأسفانه امروز اين نوع سياستگذاري که شرايط خاص برآمده از جنسيت را لحاظ کند، در کشور وجود ملموس ندارد. يک مثال از حوزه کاري خودم، وضعيت را بهتر روشن مي‌کند.

فکر مي‌کنيد اگر قانوني براي حمايت از راه‌اندازي تعاوني‌هاي مشاغل خرد زنان تصويب کنيم، عملکرد آن همانگونه‌اي خواهد بود که چنين قانوني براي مردان عمل خواهد کرد؟ اگر در اين قانون ذکر شده باشد که براي دريافت وام جهت راه‌اندازي کارگاه‌هاي کوچک يا مشاغل خانگي، وثيقه و سند لازم است، آيا زنان جامعه به اندازه مردان صاحب سند و وثيقه لازم جهت اخذ اعتبارات هستند؟ و آيا چنين رويه‌اي زنان را در نهايت به مرداني که وثيقه و سند را تأمين مي‌کنند وابسته نخواهد کرد؟ از اين مثال استفاده کرده تا بگويم، مقوله سياستگذاري حساس به جنسيت خيلي پيچيده است. سياستگذاري در هر عرصه‌اي، براي لحاظ کردن نقش زنان، الزاماتي دارد که فعلا به همه اين الزامات پايبندي نداريم. به گمان من نکاتي مي‌تواند جهت‌دهنده حوزه سياستگذاري معطوف به جنسيت و زمينه‌ساز توسعه توانمندي‌هاي زنان، و استفاده از توانمندي زنان در توسعه باشد. اين نکات عبارتند از:

-‌ ارائه راهکارهاي استفاده از فرصت‌هاي قانوني، اعتباري و مالي به منظور توسعه و ساماندهي فعاليت‌هاي زنان در حوزه‌هاي تعاون و مشاغل خانگي با رويکرد اشتغالزايي، کارآفريني و بهبود معيشت و رفاه بانوان

- مطالعه و ارائه راهکارهاي بهبود وضعيت رفاهي زنان، بالاخص زنان آسيب‌پذير

- مطالعه و ارائه راهکارهاي ارتقاي عدالت جنسيتي در ابعاد مرتبط با مأموريت‌هاي وزارتخانه

- تلاش در جهت اصلاح سياست‌هاي جنسيتي نظام بيمه

- شناسايي مسايل و مشکلات، و ارائه راهکارهاي بهبود وضعيت زنان در محيط کار

- تلاش در جهت توانمندسازي و ارتقاي اثربخشي سازمان‌هاي مردم‌نهاد فعال در زمينه امور زنان

- ارائه راهکارهاي استفاده از ظرفيت‌هاي سازماني وزارتخانه براي توانمندسازي و بهبود کيفيت زندگي زنان گروه‌هاي هدف

هدف نهايي هم بايد اين موارد باشد:

1-‌ تقويت عدالت جنسيتي،

2-‌ ارتقاي توانمندي زنان براي شکوفايي فردي،

3- تحکيم بنيان خانواده،

4- ايفاي نقش اجتماعي فعال،

«يادمان باشد که برخي با کج‌سليقگي بسيار، زنان را مسأله جلوه مي‌دهند.» تحليل گفتماني از فرمايشات مقام معظم رهبري نشان مي‌دهد ايشان زن را به عنوان يک فرصت نگريسته و نگاه مساله‌اي به زنان را قبول ندارند و کج‌سليقگي را نمي‌پذيرند. دولت تدبير و اميد نيز زنان را نه مسأله، بلکه بخش مهمي از راه‌حل توسعه مي‌بيند. نگاه به زن را بايد عوض کنيم، آن وقت زنان مي‌توانند سهم خود در توسعه را ايفا کنند. ديدگاه اصلي ما «زنان به‌مثابه راه‌حل است.» بايد در وزارتخانه اين ديدگاه را تئوريزه کنيم و براي آن طرح سياستي داشته باشيم.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار