گوناگون

یگان ویژه اعراب در ارتش آلمان نازی

یگان ویژه اعراب در ارتش آلمان نازی

پارسینه: جنگ چهانی دوم-1945-1939

ارسال نظر

  • سامان میرزائی

    روابط بین آلمان نازی و جهان عرب

    روابط بین آلمان نازی و جهان عرب با شاخصه های سیاسی و نظامی بین آلمان نازی و ملی گرایان عرب در بین سالهای 1933 تا 1945 بوجود آمد . ارتباط بین جنبش نازی ها و رهبری جهان عرب حول محور تبلیغات ضد استعمار و دشمنان مشترکی مانند امپریالیسم بریتانیا و فرانسه و صهیونیستی اسراییل شکل گرفت و روابط این دو بر این اساس پایه ریزی و پیگیری شد .
    روابط بین آلمان نازی و جهان عرب
    برداشت نازی ها از جهان عرب
    حکایت مشهور در مورد دیدگاه های آدولف هیتلر نسبت به اسلام و اعراب ، توسط آلبرت اسپیر در کتاب خاطرات پر فروش خود در زمان رایش سوم به این شکل نقل شده است که:
    ” هیتلر تحت تاثیر یک هیئت نمایندگی از اعراب که گوشه ای از تاریخ را برایش شرح داده بودند، قرار گرفته بود. اندیشه ی این هیئت بر این بود که جهان زمانی به اسلام تعلق می گرفت که اعراب در نبرد تور در قرن هشتم هجری، برابر فرانسوی ها در این نبرد به پیروزی می رسیدند و حالا آلمانی ها به وارثان آن در پی گسترش ایمان و اعتقاد در بین ملل گوناگون با استفاده از زور شمشیر تبدیل شده اند . چنین عقیده ای کاملا به خلق و خوی آلمان هماهنگ بود.”

    سربازان مسلمان لشکر هاندشار وافن اس اس در حال خواندن جزوه ای که توسط مفتی اعظم اورشلیم، حاج امین الحسینی با عنوان “اسلام و یهودیت”.
    آلبرت اسپیر بعد شرح دانسته های خود در این باره در ادامه ی مطلب می نویسد : هیتلر فکر می کرد که فتح اعراب به دلیل پستی نژاد خودشان ،با اینکه در دراز مدت قادر به رقابت با خلق و خوی سخت تر آنها خواهد بود اما نخواهد توانست در مقابل نیروی قوی تر بومی خودش به برتری برسد؛ پس در نهایت اعراب نخواهند توانست که امپراطوری اسلام را تشکیل بدهند اما در مورد آلمانی ها به این شکل نخواهد بود و آنها می توانند این امپراطوری را به دلایل مختلف تشکل بدهند . این تبادل افکار زمانی رخ داد که هیتلر فرستاده ویژه حاکم عربستان سعودی و شخص ابن سعود به نام خالد آل غرقانی به حضور پذیرفت .پیش از آن دیدار هیتلر، در یادداشتی اشاره کرد بود که یکی از سه دلیل همدردی و استقبال گرم آلمان با اعراب بر سر این موضوع بوده است و این چنین توضیح داده که :از آنجا که ما به طور مشترک در حال مبارزه با یهودیان هستیم و همین مسئله باعث دفاع از فلسطین می شود و من نمی خواهم تا زمانی که آخرین یهودی آلمان را ترک نکرده استراحت کنم . ضمنا فرستاده ی حاکم عربستان سعودی در توضیح خود گفته است که حضرت محمد (ص) هم یهودیان را در آن زمان از عربستان رانده بودند.گیلبرت آچکار در کتاب خود می گوید: پیشوا اشاره ای به انتقال یهودیان آلمان به فلسطین در طی دیدار خود با بازدید کننده های عرب نکرده است اما سازمان رایش به طور فعال به محدودیت تحمیل شده ی بریتانیا بر مهاجرت یهودیان کمک کرده است . آچکار همچنین اشاره می کند که نسخه آلمانی ” نبرد من ” تعیین مردم عرب به عنوان یکی از پایین ترین نژادها بشریت می باشد . هر چند این بخش از صحبتهای آچکار در ترجمه عربی کتاب چاپ نشد . همچنین هیتلر به فرماندهان نظامی خود را در سال 1939، مدت کوتاهی قبل از شروع جنگ گفته بود : ما باید به اخلال و آشوب بین شرق دور و اعراب ادامه بدهیم . بگذارید که این مردم در بدترین شرایط همجواری و اضطراب از تجربه شلاق باشند .قبل از جنگ جهانی دوم، تمام شمال آفریقا و خاورمیانه تحت کنترل قدرت های اروپایی بود. با وجود نظریه های نژادی نازی ها مبنی بر اینکه اعراب به عنوان اعضای نژاد سامی پست ترین انسانها بودند ، بسیاری از آلمانی ها برای اعرابی که در نبرد با انگلیسیها برای در اختیار گرفتن خاورمیانه ، به آلمان کمک کرده بودند ، استثنا قائل می شدند . به عنوان مثال، لقب ” آریایی افتخاری ” توسط نازی ها برای همکاری نزدیک مفتی حاج امین الحسینی با هیتلر و آلمان نازی به وی اعطا شد. دولت آلمان ارتباط صمیمی و گرم خود را با برخی از رهبران ملی اعراب بر اساس منافع مشترک ضد استعماری و ضد صهیونیستی آغاز کرد . نمونه های قابل توجه این اشتراک و همکاری به سال های 1936 تا 1939 و زمان شورش اعراب در فلسطین در کنار اقدامات مفتی اعظم حاج امین الحسینی و همچنین جنگ انگلیس و عراق و سرکوب و سرنگونی حکومت عبدلله، نایب السلطنه ی طرفدار بریتانیا در عراق و قرار دادن یک رژیم طرفدار آلمان ؛ باز می گردد .در پاسخ به کودتای رشید علی ، هیتلر رهنمود شماره 30 خود در 23 مه 1941 به این شرح صادر کرد:جنبش آزادیخواهی عرب متحد طبیعی ما علیه انگلستان در خاورمیانه است و در این خصوص خیزش عراق اهمیت ویژه ای دارد و قوای متاخصم با انگلستان را در خاورمیانه ورای مرزهای عراق تحکیم می کند و قوای انگلیسی را از دیگر عرصه ها به خود معطوف کرده و ارتباطات آنها را مختل می سازد .در این خصوص ژنرال هلموت فلمی رئیس بخش مرکزی ارتباطات با اعراب مامور اجرای طرح ” رهنمود شماره 30 ” منصوب شد. دیدگاه نظامی به منافع مشترک استراتژیک از ناسیونالیست های آلمانی و عربی توسط ژنرال فلمی در متن زیر خلاصه شده است :
    وضعیت حال حاضر در خاورمیانه بیشتر با ظهور آرمان های ملی گرایی یهودی پیچیده تر شده است . نفرت اعراب از یهودیان و امید آنها برای استقلال شکست خورده و به شورش خونینی منجر شده است . در ابتدا این حرکت کاملا ضد یهودی به سرعت در حال افزایش بود و باعث مهاجرت یهودیان از فلسطین شد و در قیام های بعد از آن بریتانیا را به عنوان قدرت اجباری مورد هدف قرار داد . این وضعیت تا آغاز جنگ جهانی دوم و شروع بحران در اروپا ادامه داشت و پس از آن تحت الشعاع قرار گرفت . هنگامی که انگلستان به آلمان اعلان جنگ کرد، سازمان های صهیونیستی به طور فعال به انتقال مهاجران یهودی به فلسطین پرداخته و به همبستگی با بریتانیا علیه آلمان پرداختند .
    در 11 ژوئن 1941 هیتلر رهنمود شماره 32 را با عنوان فرمانده عالی نیروهای مسلح صادر کرد و دوره بعد از ” بارباروسا “را شرح داد :
    بهره برداری از نهضت آزادی عرب در صورت عملیات بزرگ آلمان که اگر در لحظه ی مناسبی اتفاق بیفتد ،نیروهای بریتانیایی را در خاورمیانه با مخاطرات بیشتری درگیر خواهد کرد . اغتشاش و شورش داخلی با شرایط انگلستان گره خورده است. تمام اقدامات نظامی، سیاسی و تبلیغاتی برای این منظور، باید از نزدیک و در طول دوره آماده سازی هماهنگ شده باشد . من کارکنان ویژه ی f را با همکاری آژانس مرکزی در خارج از کشور برای شرکت در تمام برنامه ها و اقدامات در منطقه عربی اعزام می کنم که در این منطقه از فرماندهی نیروهای مسلح جنوب شرق باشد . کارشناسان، بهترین عوامل موجود را برای این منظور در نظر بگیرند . رئیس فرماندهی عالی نیروهای مسلح وظایف ویژه ی کارکنان f را مشخص ، و با وزیر امور خارجه که در این برنامه مشارکت کند .
    ژنرال نیروی زمینی والتر وارلیمونت که در بخش اتحاد نظامی با اعراب بود، گزارش می دهد که بسیاری از افسران آلمانی بر این باور بودند :
    … تنها نقطه وحدت سیاسی واقعی در میان اعراب و نازی ها ،نفرت مشترک از یهودیان بود ، در حالی که به عنوان مثال به دلیل تنوع منافع در کشورهای مختلف عربی ، ” جنبش های ناسیونالیست عربی ” وجود داشتند که باعث می شدند توافقنامه ها تنها بر روی کاغذ واقعیت داشته باشند .
    درک اعراب از هیتلر و نازیسم
    با توجه به نوشته های گیلبرت آشکار، اعراب درکی از نازیسم نداشتند:”در وهله اول، هیچ چیزی به عنوان عرب وجود ندارد. صحبت درباره صرفا اعراب اشتباه است. جهان عرب با کثرت دیدگاه ها به چندین قسمت تشکیل شده است. در این زمان یک نفر می تواند تنها از چهار جریان اصلی ایدئولوژیک پیروی نماید، که از از لیبرالیسم غربی شروع شده، از مارکسیسم و ​​ناسیونالیسم می گذرد، و به بنیادگرایی اسلامی می رسد. با توجه به این چهار ایدئولوژی، دوتای آنها یعنی لیبرالیسم غربی و مارکسیسم، کاملا نازیسم را رد می کنند. چون در برخی زمینه ها لیبرالیسم غربی و مارکسیسم باهم مشترک هستند(از جمله میراث اندیشمندان عصر روشنگری، و رد نازیسم به عنوان شکلی از نژادپرستی) و تا حدی به دلیل وابستگی های ژئوپولیتیک. در مورد این موضوع، ناسیونالیسم عربی متناقض است. اگر یک نفر با دقت به آن نگاه کند، متوجه می شود که تعداد گروه های ناسیونالیستی عربی که با نازیسم همراه شده اند بسیار کم است. فقط یک کلون نازیسم در جهان عرب وجود دارد، یعنی حزب اجتماعی ملی سوریه، که توسط یک مسیحی لبنانی به نام آنتون سعاده تاسیس شد. حزب جوان مصر زمان کوتاهی با نازیسم بود ولی این حزب دمدمی مزاج بود. اتهامی مبنی بر اینکه حزب بعث با الهام از نازیسم ساخته شده است نیز کاملا اشتباه و نادرست است.”هیتلر و ایدئولوژی فاشیستی در جهان عرب بحث برانگیز بودند، و همانطور که در اروپا بودند، در جهان عرب نیز مخالفان و موافقانی داشتند.برنامه های گسترده تبلیغاتی در جهان عرب، برای اولین بار توسط فاشیست های ایتالیا و بعد از آن توسط آلمان نازی آغاز شد. نازی ها به ویژه به تاثیر گذاری بر روی نسل جدید اندیشمندان و فعالان سياسى متمرکز شده بودند.
    http://up.reich-history.com/images/87789875474293109643.jpg
    حاج امین الحسینی و آدولف هیتلر در 28 نوامبر 1941
    در سال 1932، هیتلر با نام ابو علی در سوریه و محمد حیدر در مصر معروف شد. آدولف هیتلر در بخش های بزرگی از جهان عرب مشهور شد و حتی برخی از روزنامه های عربی او را به پیامبر(ص) تشبیه کردند. در بین اعراب، اروین رومل محبوب تر از هیتلر بود. اعراب فریاد زده و میگفتند “هایل رومل”! و این به عنوان سلامتی متداول در کشورهای عربی شده بود. بسیاری از اعراب بر این باور بودند که آلمانی ها میتوانند آنها را از حاکمیت قدرت های قدیمی استعمارگر فرانسه و بریتانیا رها کنند. پس از شکست فرانسه توسط آلمان نازی در سال 1940، برخی از اعراب بر علیه فرانسوی و انگلیس در اطراف خیابان های دمشق شعار میدادند: “موسیو کافیه، مستر کافیه، الله در بهشت و هیتلر بر روی زمین”. پوستر هایی با نوشته های عربی: “در بهشت خدا حاکم شما است، بر روی زمین هیتلر” اغلب به مغازه ها و دیوارهای شهرهای سوریه به نمایش در می آمدند.بسیاری از عرب های ثروتمند در دهه 1930 به آلمان سفر کرده و ایده های فاشیستی را با خود به جهان عرب آورده و با نازیسم ادغام کردند. یکی از بنیانگذاران اصلی تفکر بعث و حزب بعث زکی آل آرسوزی اظهار داشت که فاشیسم و ​​نازیسم تاثیر بسیار زیادی بر ایدئولوژی حزب بعث گذاشته اند دستیار آل آرسوزی نوشته است:“. ما نازی هارا تحسین میکنیم. ما اولین کسانی هستیم که به فکر ترجمه کتاب نبرد من افتادیم. هر کسی که در آن زمان در دمشق زندگی می کرد شاهد تمایل اعراب نسبت نازیسم بود. “دو نفر از مهم ترین اعرابی که با نازی ها همکاری می کردند مفتی اعظم قدس حاج امین الحسینی، و نخست وزیر عراق رشید عالی گیلانی بودند.انگلستان به خاطر نقشی که حاج امین الحسینی در شورش 1936-1939 در فلسطین داشت اورا تبعید کرد. در سال 1941، حاج امین الحسینی به حمایت از کودتای مربع طلایی عراق به رهبری رشید عالی گیلانی پرداخت.پس از شکست حکومت مربع طلایی عراق از نیروهای انگلیسی، رشید عالی، حاج امین الحسینی، و سایر کهنه سربازان عراقی به اروپا پناهنده شدند، یعنی جایی که از منافع دول محور پشتیبانی می کردند. آنها با کمال میل در لشکرهای مسلمان اس اس پذیرفته می شدند و توسط گروه های تبلیغات نیز برای تبلیغات در کشورهای عرب زبان به کار گرفته می شدند. گستره فعالیت آنها بسیار گسترده بود. به عنوان مثال، بر اساس خاطرات خود انور سادات، که بعدها رئيس جمهور مصر شد، از او توسط آلمان نازی درخواست شده بود تا با آنها همکاری جاسوسی کند.آدولف هیتلر در تاریخ 28 نوامبر 1941 با حاج امین الحسینی ملاقات کرد. گزیده هایی از اظهارات هیتلر به مفتی فلسطین را در زیر می خوانید:
    “آلمان در حال تحمل جنگی سازش ناپذیر با یهودیان است. که به طور طبیعی شامل مخالفت فعالانه با خانه ملی یهود در فلسطین، که هیچ چیز به غیر از یک مرکز در قالب یک دولت برای اعمال نفوذ مخرب منافع یهودی نیست می شود…این یک مبارزه قاطعانه است؛ در سطح سیاسی، این جنگ را جنگی بین آلمان و انگلستان می دانند اما به لحاظ ایدئولوژیکی این یک جنگ بین ناسیونال سوسیالیسم و یهودیان است. بدیهی است که آلمان کمک های مثبت و عملی برای اعراب درگیر جنگ ارائه خواهد کرد، به خاطر اینکه وعده های افلاطونی در یک جنگ که در آن یهودیان قادر به بسیج همه قدرت انگلستان برای پایان دادن به وجود دشمنانشان هستند بی فایده هستند…پیشوا می تواند این اطمینان را به جهان اعراب بدهد که زمان آزادی فرا رسیده است. هدف آلمان نابودی یهودیانی است که تحت حمایت قدرت بریتانیا در کشورهای عربی ساکن هستند. در این زمان، مفتی معتبر ترین سخنگوی برای جهان عرب است. پس از آن آلمان می تواند عملیات های عربی خود را آغاز کند.”
    حاج امین الحسینی برجسته ترین همکار عرب دول محور شد. او دوستی خود با اعضای بلند پایه حزب نازی از جمله هاینریش هیملر، یواخیم فون ریبن تروپ و (احتمالا) آدولف آیشمن را گسترش داد. او به تبلیغات دول محور و همچنین استخدام سربازان مسلمان و عرب در لشکر های آلمانی و تشکیل سه لشکر مسلمان از مسلمانان یوگوسلاوی کمک شایانی کرد.
    او مشغول برنامه ریزی بود؛ “عملیات های حین جنگ باید در فلسطین و عراق انجام می شدند که شامل انداختن چتربازهای آلمانی و جاسوسان عرب در این کشورها برای دامن زدن به حملات علیه یهودیان در فلسطین می شد. او به ورود آلمان به آفریقا و مخصوصا به تونس و لیبی کمک کرد. همچنین شبکه جاسوسی او ورماخت را 48 ساعت قبل از حمله متفقین به شمال آفریقا مطلع ساخت. ورماخت اما این اخطار را نادیده گرفت چون فکر می کرد دقیق نیست ولی کاملا دقیق بود. او همچنین به منظور جلوگیری از مهاجرت کثیر یهودیان به فلسطین به مقامات دولت اعتراض کرد.
    همکاری ها
    قیومیت بریتانیا بر فلسطین
    رهبران سیاسی عرب فلسطینی و نازی ها علنا می گفتند که بر علیه یهود بین الملل هستند. سیاست های آلمان نازی بیشترین تاثیر را بر فلسطین بین سال های 1933 و 1938 گذاشت. این سیاست ها باعث افزایش بسیار شدید مهاجرت یهودیان از اروپا و مخصوصا آلمان به فلسطین می شد که در نتیجه آن جمعیت یهودیان فلسطین روز به روز افزایش می یافت. مفتی از طریق هاینریش ولف، کنسول آلمان در اورشلیم، پیامی به برلین فرستاد مبنی بر اینکه “با اخراج یهودیان از آلمان موافق هستم و از این کار حمایت می کنم ولی درخواست می کنم که یهودیان آلمان را به فلسطین نفرستید”. سیاست نازی ها برای حل مسئله یهود تا اواخر سال 1937 ایجاد انگیزه در آنها برای مهاجرت از خاک آلمان بود. در این مدت سازمان جامعه ملل تصمیم گرفت کشوری را برای یهودیان بسازد تا یهودیان به آنجا مهاجرت بکنند و فلسطین تحت اشغال انگلستان را بهترین مکان برای این کار یافت. گشتاپو و اس اس البته با این کار موافق نبودند و با سازمان جامعه ملل و دیگر سازمان ها جهت تسهیل مهاجرت یهودیان به فلسطین اشغالی همکاری نمی کرد.

    حاج امین الحسینی در حال ملاقات با هاینریش هیملر (1943)
    نورا لوین، محقق هولوکاست در سال 1968 نوشت: “تا اواسط 1938، مقدار زیادی یهودی آلمانی به فلسطین مهاجرت کردند به طوری که یک سوم یهودیان فلسطین را یهودیان آلمانی تشکیل می دادند. یعنی 50 هزار نفر از 150 هزار یهودی ساکن در فلسطین. ادوین بلک، محقق آمریکایی، بعد تر از نورا لوین نوشت در اصل 60 هزار یهودی بین سال های 1933 و 1936 به فلسطین رفته اند و همراه با خود 100 میلیون دلار پول به فلسطین برده اند. این افزایش ناگهانی جمعیت یهودیان فلسطین عرب های فلسطین را تحریک به مقاومت در برابر این هجمه یهودیان می کرد که نتیجه نهایی آن شورش اعراب فلسطین بین سال های 1936-1939 شد. این شورش موفق بود و باعث شد انگلستان از ایجاد کشوری برای یهودیان در فلسطین صرف نظر کند. این سیاست انگلستان باعث شد راه فلسطین حداقل تا آخر جنگ جهانی دوم به روی یهودیان اروپایی بسته شود. به همین دلیل صهیونیست ها یهودیان را به صورت قاچاق به فلسطین می بردند. ولی با اینحال یهودیان و صهیونیست ها در کنار انگلستان و متفقین بر علیه آلمان و متحدین می جنگیدند.در سال 1938 سیاست آلمان نسبت به میهن یهودی در فلسطین به طور قابل توجهی تغییر کرد. در نامه ای که در 10 مارس 1938 وزارت خارجه آلمان دریافت کرد نوشته بود:“هجوم یهودیان به فلسطین با سرمایه های آلمان باعث تسهیل در ساخت و ساز یک کشور یهودی خواهد شد، که این بر خلاف منافع آلمان است. این دولت، در عوض گرد هم آوردن یهودیان تمام جهان، روزی به صورت قابل توجهی افزایش قدرت سیاسی یهودیان را به ارمغان خواهد آورد.”یکی از نتایج مخالفت مفتی فلسطین با انگلیسی های اشغالگر فلسطین که کارهای خود را در این کشور با اجبار پیش می بردند پیش رو گرفتن سیاست ایجاد سازش بین یهودیان و اعراب فلسطین از طرف انگلستان بود که در نهایت به فرار مفتی از فلسطین منجر شد. بسیاری از افراد مفتی که با یهودیان انگلیسی ها مبارزه کرده بودند همراه او باقی ماندند و به مبارزه های سیاسی و نظامی علیه انگلیسی ها و یهودیان ادامه دادند. یکی از معروف ترین افراد فلسطتینی مفتی، عبدالقادر الحسینی نام داشت که خویشاوند و افسر مفتی بود که در اوایل شورش سال 1936–1939 اعراب فلسطین مجروح شد. در سال 1938 مفتی عبدالقادر الحسینی را به آلمان فرستاد تا آموزش های ساخت مواد منفجره را ببیند. بعد از آن، عبدالقادر الحسینی همراه با مفتی به حمایت از مرع طلایی عراق پرداخت و نهایتا وقتی انگلیسی ها عراق را دوباره اشغال کردند عبدالقادر الحسینی نیز توسط آنها به زندان محکوم شد. الحسینی متعاقبا رهبر محبوب 50,000 فلسطینی بود که در جنگ سال 1948 اعراب و اسرائیل با نام ارتش جنگ مقدس(جيش الجهاد المقدس) به اعراب پیوستند. همکار او در عراق، کهنه کار و همیار آلمانی ها، فوزي القاوقجی، رقیب او در نبرد علیه صهیونیست ها بود.عراقدر 1 آوریل 1941 یک روز پس از حمله ی ژنرال اروین رومل به تونس معترضان در عراق علیه دولت طرفدار انگلیسی آن کشور کودتا کردند و آن را برکنار کردند.ژنرال فلمی در خاطرات خود می نویسد:
    “رشید عالی یک پیام فوری برای دریافت کمک به برلین فرستاد.در 6 می 1941 فرماندهی عالی ورماخت جلسه ای برای امکان و چگونگی کمک به عراق تشکیل داد.نتیجه این شد که با تمام امکانات به عراق کمک شود و جنگ در خاورمیانه علیه بریتانیا تشدید شود.روابط دیپلماتیک بین آلمان و عراق از سر گرفته شد و سفیر سابق آلمان در عراق دکتر گروبا به بغداد بازگشت”.
    دکتر فریتز گروبا بین سال های 1932 تا 1941 به طور متناوب سفیر آلمان در عراق بود و حرکت های ضد صهیونیستی در جهان عرب را حمایت می کرد.روشنفکران و افسران ارتش به عنوان مهمان های حزب نازی به آلمان دعوت می شدند و موارد ضد صهیونیست در روزنامه ها چاپ میشد.سفارت آلمان روزنامه ی العالم العربی(جهان عرب)را خریده بود.این روزنامه که طرفدار نازی ها بود مطالب ضد صهیونیستی و ضد انگلیسی چاپ می کرد و همچنین هربار بخشی از کتاب نبرد من را به عربی برمیگرداند.
    در اوایل ژوئن 1941 بلافاصله پس از سقوط دولت رشید عالی مفتی عراق برنامه ای علیه یهودیان ریخت که به فرهود معروف است.برآورد ها نشان میدهد طی این برنامه بین 110 تا 600 یهودی کشته و بین 240 تا 2000 نفر زخمی شده اند.تحقیقات مورخ گیلبرت آچکار نشان می دهد این تلفات در واقع مردمی که به حضور انگلیسی ها اعتراض کرده و توسط انگلیسی ها سرکوب شده بوده اند.ادوین بلک اظهار داشته است اعداد دقیق هیچگاه مشخص نشدند و برخلاف اظهارات منابع یهودی مبنی بر کشته شدن 600 یهودی کشته ها شامل هر دو گروه اعراب و یهودی ها بوده اند.
    همچنین ادعا می شود که بین 99 تا 900 خانه ی متعلق به یهودیان خراب شده و 580 مغازه ی آنها غارت شده است.گفته می شود گروه فتوة (گروه جوانان عراقی که از جوانان هیتلری الگو گرفته بود)نیز نقس موثری در برنامه ی فرهود داشت.گروه فتوة توسط وزیر آموزش و پرورش عراق یعنی صائب شوکت رهبری می شد. کسی که هیتلر را به خاطر نابود کردن صهیونیست ها می ستود.
    در ژوئن 1941 ورماخت در رهنمود شماره 32 و راهنمای کارکنان بخش اف این بخش را برای کار روی جهان عرب برگزید.ژنرال فلمی در این باره می نویسد:
    “در زمان دولت رشید عالی دانش آموزان عراقی مقیم آلمان برای خدمت در فرماندهی عالی ورماخت داوطلب می شدند.حدود 30 داوطلب عرب به عنوان گردان ارتقا داده شده ی سونیوم در ژولای 1941 برای کار کردن در بخش اف منتقل شدند.آموزش مسلمانان سریعا شروع شد.عرب ها مقداری آلمانی بلد بودند و علاقه مند بودند یاد بگیرند.وقتی تلاش ها برای برقرای یک رابطه ی بهتر انجام شد عرب ها به این نتیجه رسیدند که آنها شرکای متحدین هستند.
    یکی از مشکلات در این بین مسئله ی وفاداری سیاسی داوطلبان بود.بعضی از آنها به یک رهبر عرب وفادار بودند و بعضی دیگر مخالف آنان بودند در حالیکه تعدادی دیگر از قبل وفاداری خود را به فیوضی کیکی فرمانده ارتش سوری اعلام کرده بودند.فیوضی با هواپیما از بریتانیا به برلین آمده بود و فعالانه در سونیوم فعالیت می کرد.
    شخص دیگری نیز در سونیوم با نام فوزی القاوقجی که یک مبارز فلسطینی بود فعالیت می کرد.او در جنگ جهانی اول به دلیل مبارزه در کنار ژنرال اتو فون کریس پروسی در مقابل انگلیسی ها در عثمانی موفق به دریافت صلیب آهنین درجه 2 شده بود.او بعدا ها زمانی معروف شد که اتحادیه ی عرب او را فرماندهی ارتش آزادی بخش عرب کرد.یعنی یکی از 5 گروه نظامی که در جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948 شرکت کرده بود.
    انشعاب بین این دو گروه در ابتدا بین دو رهبر بزرگ یعنی حاج امین الحسینی و رشید عالی مشکلاتی را برای اعرابی که طرفدار متحدین بودن به وجود می آورد.البته این مشکلات می توانست برای اعرابی که کشورشان در اشغال متفقین بود بدتر هم باشد مثلا مبارز فلسطینی عبدالقادر الحسینی به دلیل شرکت در روی کار آمدن رشید عالی بیش از 4 سال در زندان بود.

    ارروپای شرقی و مرکزی
    مفتی اعظم اورشلیم حاج امین الحسینی به نازی ها کمک کرد تا سربازان مسلمان بالکان را استخدام کنند.فرماندهان کروات اذعان می داشتند آنها می توانند سربازان کاتولیک و مسلمان را در لشگری به نام لشگر یوستاشا به خدمت گیرند.با اینکه علمای محلی با ورود بوسنیایی ها به ورماخت مخالف بودند بسیاری از سربازان مسلمان و کاتولیک بوسنیایی به کروات ها پیوستند.در سال 1943 رئیس جمهور کروات ها اعلام کرد”اگر در سال 1941 بودیم نه فقط 20.000 نفر بلکه 100.000 نفر داوطلب می شدند.”هیملر نیز با یوستاشا مخالفت کرد او نمیخواست لشگری متشکل از چندین مذهب وجود داشته باشد.نازی ها و مسلمانان توافق کردند تا لشگری متشکل از مسلمانان و نه گروهی دیگر تشکیل شود.هیملر نوشت:من هنوز مایلم لشگری از مسلمانان تشکیل دهم”.
    تلاش های آلمانی ها و کروات ها تعداد کافی مسلمان جذب نکرد.هیملر برای این کار از مفتی حسینی که در آن زمان در برلین بود کمک خواست.در 21 مارس 1943 حسینی از قدرت اسلامی خود برای جذب مسلمانان استفاده کرد او گفت:”مسلمانان از طرف صرب ها و راهزن های کمونیست(پارتیزان ها)مجبور به داشتن یک سرنوشت غم انگیز شده اند و مورد آزار و اذیت هستند.انگلستان و شرکایش نیز بدنبال قتل وکشتار مسلمین هستند همان کاری که در سرزمین های عربی و هند انجام دادند.”
    مفتی به کرواسی سفر کرد.جایی که 10.000 مسلمان داوطلب داشت که لشگر کوهستانی 13 وافن اس اس معروف به لشگر حنضر را تشکیل دادند.نشان این لشگر یک خنجر یا شمشیر منحنی ترکی بود.
    مفتی در طول یک سفر خود در ژولای 1943 می نویسد:”همکاری فعال جهان 400 میلیونی مسلمانان با دوستان وفادارشان یعنی آلمانی ها می تواند تاثیر قطعی بر نتیجه ی جنگ داشته باشد.شما مسلمانان بوسنیایی من اولین لشگر اسلامی هستید و نمونه ی یک همکاری فعال. دشمن دشمن من دوست من است.”هیملر موافقت کرد و اعلان داشت:”آلمان و رایش و اسلام در 2 قرن گذشته دوست بوده اند.ما اهداف مشابهی داریم.”
    مفتی یک رساله برای نیروهای لشگر خنجر منتشر کرد با عنوان اسلام و یهودیت که با این جملات پایان می یافت:”روز قیامت خواهد رسید.روزی که مسلمانان یهودیان را کاملا نابود کنند و هر درختی که یک یهودی پشتش پنهان شده باشد فریاد می زند:یک یهودی پشت من است اورا بکشید!”.

    سرانجام 3 لشگر مسلمان تشکیل شد:
    1.لشگر سیزدهم وافن اس اس خنجر
    2.لشگر بیست و یکم اسکاندربرگ
    3.لشگر بیست و سوم کاما
    نازی ها برای لشگر های مسلمانان بخصوص بوسنیایی ها آزادی بیشتر و محدودیت کمتری نسبت به کروات ها قائل بودند.مسلمانان در چندین نبرد علیه پارتیزان ها شرکت داشتند از جمله عملیات ساینپوست عملیات ساوا و عملیات تخم مرغ شرقی.با اینکه لشگر بیست و یکم اسکاندربرگ کمتر از 6.500 نیروی فعال داشت.
    مفتی و سایر اعراب مسلمان اردوگاه های اسرا را نیز بازدید کردند.فریتز گروبا در 17 ژولای 1942 نوشت:”من یک گزارش قابل توجه از همراهان رشید عالی و مفتی هنگام بازدید از کمپ ها دادم.این بازدید قبلا توسط 3 دستیار رشید عالی و یک دستیار مفتی در اردوگاه اوراناینبورگ انجام شده بود.بازدید دو ساعت طول کشید. نتایج قانع کننده و اثرات خوبی روی اعراب داشت.”
    در این مدت مفتی و سایر اعراب به تبلیغات متحدین کمک می کردند.برای مثال برنامه ی صدای اعراب آزاد که از رادیو برلین پخش می شد حضور صهیونیست ها در فلسطین را محکوم کرده بود:آیا نباید این زمانه را نفرین کرد که به کشور های نظیر انگلستان و شوروی و آمریکا اجازه می دهد به هر آرزویشان جامه ی عمل بپوشانند؟یهود این جنگ را بخاطر صهیونیسم به راه انداخت و جهان در صلح نخواهد بود تا اینکه یهود نابود شود.وگرنه جنگ ها همیشه وجود دارند.یهود ریشه ی این جنگ ها و باعث تمام مشکلات جهان است.
    هاینریش هیملر از مفنتی درخواست کرد برای مسلمانان بخصوص ترک های شوروی که در اس اس بودند مدرسه ی دینی بنا نهد.این گروه ها تحت عناوینی مثل فدراسیون ترک های شرقی و یا انجمن قفقازیان در وافن اس اس دسته بندی می شدند.مفتی در نوامبر 1944 در خواست هیملر را لبیک گفت و مدرسه ای در درسدن بنا نهاد.البته قبلا در گوبن در 21 می 1944 مدرسه ای با نام”مدرسه ی امام”افتتاح شده بود.

    شمال آفریقا
    در 20 ژانویه ی 1942 15 شخص بلند پایه ی حزب و افسران آلمانی در ویلایی در وانسی ملاقات کردند تا در مورد یهودیان تصمیم گیری کنند.در این کنفرانس راینهارد هایدریش معاون هیملر تعداد یهودیان فرانسه ی ویشی را 165.000 و تعداد یهودیان سایر مناطق فرانسه و سرزمین های تحت استعمار فرانسه در شمال آفریقا (مراکش الجزایر و تونس)را 700.000 نفر برآورد کرد.
    در سال 1942 اس اس یک واحد 22 نفره برای کشتن صهیونیست ها در شمال آفریقا به خدمت گرفته بود.این گروه تحت فرماندهی سرهنگ دوم والتر رائوف بود.در شمال آفریقا فقط یک عرب به نام حسن فرجانی توسط متفقین محکوم شد که جرم وی کمک به نازی ها بود.در حالیکه بسیاری از اعراب به یهودیان کمک می کردند.برای مثال پادشاه محمد پنجم قبول نکرده بود تا 200.000 یهودی تحت حکومت از ستاره های زرد برای مشخص شدن استفاده کنند.

    سعید محمدی اهل الجزایر(سمت چپ) که در جنگ جهانی دوم در اس اس خدمت می کرد. در سال 1954 نیز به انقلاب الجزیره پیوست.
    اختلاط اعراب و تقلید از نازیسم و فاشیسم
    ملی گرایان
    بسیاری از جنبش های در حال ظهور در جهان عرب، از سازمان های فاشیستی و نازی در اروپا در 1930 تاثیر میگرفتند. حزب جوان مصر(پیراهن سبز) دقیقا شبیه سازمان جوانان هیتلری بود و این تقلید محسوب میشد. حزب ملی اجتماعی سوریه (اس اس ان پی) سبک فاشیسمی داشت و نماد آن طوفان قرمز بود که از صلیب شکسته نازی ها گرفته شده بود. آنتون صعده که رهبر آل ضعیم بود پیشوا نامیده میشد و سرود سوریا، سوریا، آبر آلز را میخواندند که مثل سرود ملی آلمان تنظیم شده بود. اس اس ان پی فاشیست در حالی تاسیس شد که سوریه برنامه مشخصی مبنی بر (برتری طبیعی) در پیش گرفته بود. جمال عبدالناصر رئیس جمهور دوم مصر در 1956 بخاطر شکست آلمان همدردی خود را ابراز نمود و رشید عالی گیلانی به عنوان یک قهرمان در عراق توسط صدام حسین احیا گشت و عموی صدام یعنی خیر تالفاه در حکومت رشید عالی گیلانی شرکت جست.

    پان اسلامیست های اصولگرا
    اگرچه مفتی چهره ی شناخته شده ی روابط عرب و نازی ها بود، دیگر رهبران نیز با نفوذ در عرب به همراه سیاست اسلامی، با آلمانی ها همکاری میکردند. حسن البنا متحد مفتی که اخوان المسلمین را در 1928 تاسیس نمود آشکارا اعلام کرد که منافع مشترک با سیاست های سوسیالیستی ضد یهودی و ضد صهیونیستی دارد و به صورت فعال با نازی ها همکاری خواهد کرد.
    البنا همچنین توسط هیتلر جذب شد و مانند او از یهودی و دموکراسی ظاهری و فرهنگ غربی متنفر بود. زمان آغاز جنگ، اخوان المسلمین وعده دادند که به رومل نیروهای کمکی میفرستند و مطمئن میشوند که نیروهای متفقین در مصر کشته خواهند شد. نماینده اخوان المسلمین، مفتی اعظم اورشلیم (الحسینی)، برای رایش سوم در طول جنگ کار میکرد و نقش مهمی در استخدام عرب ها در اس اس(اس اس حنضر) ایفا نمود.
    هیملر به مفتی تلگراف زد، از نوامبر 1943 گواهی اتحادی بین آلمان نازی و مفتی بسته شد: اتحادی طبیعی بین آلمان ناسیونال سوسیالیست بزرگ و مسلمانان آزادی خواه در سراسر جهان وجود دارد. اخوان المسلمین بعد از جنگ و مفتی و مسلمانان آزادی خواه در جریان هولوکاست مورد پرسش قرار نگرفتند. در نیمه دوم 1930 اخوان المسلمین کمک های بسیار زیادی به فلسطین کردند و برای مبارزه با یهودیان، با رهبران مذهبی در فلسطین ارتباط بیشتری برقرار کردند.
    البنا از 1941 تا فوریه 1942 به دلیل انتقاد از حضور انگلیس توقیف شد و دستگاه های مخفی اخوان المسلمین در طول جنگ جهانی دوم و ترور مقامات مصر، باشگاه های انگلیس را بمباران نمودند. در 1945 و در مساله فلسطین، اخوان المسلمین تظاهرات خشونت آمیزی علیه یهودیان سازماندهی کردند و مراکز نظامی ای برای جذب داوطلبان فلسطینی برای مبارزه با صهیونیسم برپا گشتند.

  • سامان میرزائی

    روابط بین آلمان نازی و جهان عرب

    روابط بین آلمان نازی و جهان عرب با شاخصه های سیاسی و نظامی بین آلمان نازی و ملی گرایان عرب در بین سالهای 1933 تا 1945 بوجود آمد . ارتباط بین جنبش نازی ها و رهبری جهان عرب حول محور تبلیغات ضد استعمار و دشمنان مشترکی مانند امپریالیسم بریتانیا و فرانسه و صهیونیستی اسراییل شکل گرفت و روابط این دو بر این اساس پایه ریزی و پیگیری شد .
    روابط بین آلمان نازی و جهان عرب
    برداشت نازی ها از جهان عرب
    حکایت مشهور در مورد دیدگاه های آدولف هیتلر نسبت به اسلام و اعراب ، توسط آلبرت اسپیر در کتاب خاطرات پر فروش خود در زمان رایش سوم به این شکل نقل شده است که:
    ” هیتلر تحت تاثیر یک هیئت نمایندگی از اعراب که گوشه ای از تاریخ را برایش شرح داده بودند، قرار گرفته بود. اندیشه ی این هیئت بر این بود که جهان زمانی به اسلام تعلق می گرفت که اعراب در نبرد تور در قرن هشتم هجری، برابر فرانسوی ها در این نبرد به پیروزی می رسیدند و حالا آلمانی ها به وارثان آن در پی گسترش ایمان و اعتقاد در بین ملل گوناگون با استفاده از زور شمشیر تبدیل شده اند . چنین عقیده ای کاملا به خلق و خوی آلمان هماهنگ بود.”

    سربازان مسلمان لشکر هاندشار وافن اس اس در حال خواندن جزوه ای که توسط مفتی اعظم اورشلیم، حاج امین الحسینی با عنوان “اسلام و یهودیت”.
    آلبرت اسپیر بعد شرح دانسته های خود در این باره در ادامه ی مطلب می نویسد : هیتلر فکر می کرد که فتح اعراب به دلیل پستی نژاد خودشان ،با اینکه در دراز مدت قادر به رقابت با خلق و خوی سخت تر آنها خواهد بود اما نخواهد توانست در مقابل نیروی قوی تر بومی خودش به برتری برسد؛ پس در نهایت اعراب نخواهند توانست که امپراطوری اسلام را تشکیل بدهند اما در مورد آلمانی ها به این شکل نخواهد بود و آنها می توانند این امپراطوری را به دلایل مختلف تشکل بدهند . این تبادل افکار زمانی رخ داد که هیتلر فرستاده ویژه حاکم عربستان سعودی و شخص ابن سعود به نام خالد آل غرقانی به حضور پذیرفت .پیش از آن دیدار هیتلر، در یادداشتی اشاره کرد بود که یکی از سه دلیل همدردی و استقبال گرم آلمان با اعراب بر سر این موضوع بوده است و این چنین توضیح داده که :از آنجا که ما به طور مشترک در حال مبارزه با یهودیان هستیم و همین مسئله باعث دفاع از فلسطین می شود و من نمی خواهم تا زمانی که آخرین یهودی آلمان را ترک نکرده استراحت کنم . ضمنا فرستاده ی حاکم عربستان سعودی در توضیح خود گفته است که حضرت محمد (ص) هم یهودیان را در آن زمان از عربستان رانده بودند.گیلبرت آچکار در کتاب خود می گوید: پیشوا اشاره ای به انتقال یهودیان آلمان به فلسطین در طی دیدار خود با بازدید کننده های عرب نکرده است اما سازمان رایش به طور فعال به محدودیت تحمیل شده ی بریتانیا بر مهاجرت یهودیان کمک کرده است . آچکار همچنین اشاره می کند که نسخه آلمانی ” نبرد من ” تعیین مردم عرب به عنوان یکی از پایین ترین نژادها بشریت می باشد . هر چند این بخش از صحبتهای آچکار در ترجمه عربی کتاب چاپ نشد . همچنین هیتلر به فرماندهان نظامی خود را در سال 1939، مدت کوتاهی قبل از شروع جنگ گفته بود : ما باید به اخلال و آشوب بین شرق دور و اعراب ادامه بدهیم . بگذارید که این مردم در بدترین شرایط همجواری و اضطراب از تجربه شلاق باشند .قبل از جنگ جهانی دوم، تمام شمال آفریقا و خاورمیانه تحت کنترل قدرت های اروپایی بود. با وجود نظریه های نژادی نازی ها مبنی بر اینکه اعراب به عنوان اعضای نژاد سامی پست ترین انسانها بودند ، بسیاری از آلمانی ها برای اعرابی که در نبرد با انگلیسیها برای در اختیار گرفتن خاورمیانه ، به آلمان کمک کرده بودند ، استثنا قائل می شدند . به عنوان مثال، لقب ” آریایی افتخاری ” توسط نازی ها برای همکاری نزدیک مفتی حاج امین الحسینی با هیتلر و آلمان نازی به وی اعطا شد. دولت آلمان ارتباط صمیمی و گرم خود را با برخی از رهبران ملی اعراب بر اساس منافع مشترک ضد استعماری و ضد صهیونیستی آغاز کرد . نمونه های قابل توجه این اشتراک و همکاری به سال های 1936 تا 1939 و زمان شورش اعراب در فلسطین در کنار اقدامات مفتی اعظم حاج امین الحسینی و همچنین جنگ انگلیس و عراق و سرکوب و سرنگونی حکومت عبدلله، نایب السلطنه ی طرفدار بریتانیا در عراق و قرار دادن یک رژیم طرفدار آلمان ؛ باز می گردد .در پاسخ به کودتای رشید علی ، هیتلر رهنمود شماره 30 خود در 23 مه 1941 به این شرح صادر کرد:جنبش آزادیخواهی عرب متحد طبیعی ما علیه انگلستان در خاورمیانه است و در این خصوص خیزش عراق اهمیت ویژه ای دارد و قوای متاخصم با انگلستان را در خاورمیانه ورای مرزهای عراق تحکیم می کند و قوای انگلیسی را از دیگر عرصه ها به خود معطوف کرده و ارتباطات آنها را مختل می سازد .در این خصوص ژنرال هلموت فلمی رئیس بخش مرکزی ارتباطات با اعراب مامور اجرای طرح ” رهنمود شماره 30 ” منصوب شد. دیدگاه نظامی به منافع مشترک استراتژیک از ناسیونالیست های آلمانی و عربی توسط ژنرال فلمی در متن زیر خلاصه شده است :
    وضعیت حال حاضر در خاورمیانه بیشتر با ظهور آرمان های ملی گرایی یهودی پیچیده تر شده است . نفرت اعراب از یهودیان و امید آنها برای استقلال شکست خورده و به شورش خونینی منجر شده است . در ابتدا این حرکت کاملا ضد یهودی به سرعت در حال افزایش بود و باعث مهاجرت یهودیان از فلسطین شد و در قیام های بعد از آن بریتانیا را به عنوان قدرت اجباری مورد هدف قرار داد . این وضعیت تا آغاز جنگ جهانی دوم و شروع بحران در اروپا ادامه داشت و پس از آن تحت الشعاع قرار گرفت . هنگامی که انگلستان به آلمان اعلان جنگ کرد، سازمان های صهیونیستی به طور فعال به انتقال مهاجران یهودی به فلسطین پرداخته و به همبستگی با بریتانیا علیه آلمان پرداختند .
    در 11 ژوئن 1941 هیتلر رهنمود شماره 32 را با عنوان فرمانده عالی نیروهای مسلح صادر کرد و دوره بعد از ” بارباروسا “را شرح داد :
    بهره برداری از نهضت آزادی عرب در صورت عملیات بزرگ آلمان که اگر در لحظه ی مناسبی اتفاق بیفتد ،نیروهای بریتانیایی را در خاورمیانه با مخاطرات بیشتری درگیر خواهد کرد . اغتشاش و شورش داخلی با شرایط انگلستان گره خورده است. تمام اقدامات نظامی، سیاسی و تبلیغاتی برای این منظور، باید از نزدیک و در طول دوره آماده سازی هماهنگ شده باشد . من کارکنان ویژه ی f را با همکاری آژانس مرکزی در خارج از کشور برای شرکت در تمام برنامه ها و اقدامات در منطقه عربی اعزام می کنم که در این منطقه از فرماندهی نیروهای مسلح جنوب شرق باشد . کارشناسان، بهترین عوامل موجود را برای این منظور در نظر بگیرند . رئیس فرماندهی عالی نیروهای مسلح وظایف ویژه ی کارکنان f را مشخص ، و با وزیر امور خارجه که در این برنامه مشارکت کند .
    ژنرال نیروی زمینی والتر وارلیمونت که در بخش اتحاد نظامی با اعراب بود، گزارش می دهد که بسیاری از افسران آلمانی بر این باور بودند :
    … تنها نقطه وحدت سیاسی واقعی در میان اعراب و نازی ها ،نفرت مشترک از یهودیان بود ، در حالی که به عنوان مثال به دلیل تنوع منافع در کشورهای مختلف عربی ، ” جنبش های ناسیونالیست عربی ” وجود داشتند که باعث می شدند توافقنامه ها تنها بر روی کاغذ واقعیت داشته باشند .
    درک اعراب از هیتلر و نازیسم
    با توجه به نوشته های گیلبرت آشکار، اعراب درکی از نازیسم نداشتند:”در وهله اول، هیچ چیزی به عنوان عرب وجود ندارد. صحبت درباره صرفا اعراب اشتباه است. جهان عرب با کثرت دیدگاه ها به چندین قسمت تشکیل شده است. در این زمان یک نفر می تواند تنها از چهار جریان اصلی ایدئولوژیک پیروی نماید، که از از لیبرالیسم غربی شروع شده، از مارکسیسم و ​​ناسیونالیسم می گذرد، و به بنیادگرایی اسلامی می رسد. با توجه به این چهار ایدئولوژی، دوتای آنها یعنی لیبرالیسم غربی و مارکسیسم، کاملا نازیسم را رد می کنند. چون در برخی زمینه ها لیبرالیسم غربی و مارکسیسم باهم مشترک هستند(از جمله میراث اندیشمندان عصر روشنگری، و رد نازیسم به عنوان شکلی از نژادپرستی) و تا حدی به دلیل وابستگی های ژئوپولیتیک. در مورد این موضوع، ناسیونالیسم عربی متناقض است. اگر یک نفر با دقت به آن نگاه کند، متوجه می شود که تعداد گروه های ناسیونالیستی عربی که با نازیسم همراه شده اند بسیار کم است. فقط یک کلون نازیسم در جهان عرب وجود دارد، یعنی حزب اجتماعی ملی سوریه، که توسط یک مسیحی لبنانی به نام آنتون سعاده تاسیس شد. حزب جوان مصر زمان کوتاهی با نازیسم بود ولی این حزب دمدمی مزاج بود. اتهامی مبنی بر اینکه حزب بعث با الهام از نازیسم ساخته شده است نیز کاملا اشتباه و نادرست است.”هیتلر و ایدئولوژی فاشیستی در جهان عرب بحث برانگیز بودند، و همانطور که در اروپا بودند، در جهان عرب نیز مخالفان و موافقانی داشتند.برنامه های گسترده تبلیغاتی در جهان عرب، برای اولین بار توسط فاشیست های ایتالیا و بعد از آن توسط آلمان نازی آغاز شد. نازی ها به ویژه به تاثیر گذاری بر روی نسل جدید اندیشمندان و فعالان سياسى متمرکز شده بودند.
    http://up.reich-history.com/images/87789875474293109643.jpg
    حاج امین الحسینی و آدولف هیتلر در 28 نوامبر 1941
    در سال 1932، هیتلر با نام ابو علی در سوریه و محمد حیدر در مصر معروف شد. آدولف هیتلر در بخش های بزرگی از جهان عرب مشهور شد و حتی برخی از روزنامه های عربی او را به پیامبر(ص) تشبیه کردند. در بین اعراب، اروین رومل محبوب تر از هیتلر بود. اعراب فریاد زده و میگفتند “هایل رومل”! و این به عنوان سلامتی متداول در کشورهای عربی شده بود. بسیاری از اعراب بر این باور بودند که آلمانی ها میتوانند آنها را از حاکمیت قدرت های قدیمی استعمارگر فرانسه و بریتانیا رها کنند. پس از شکست فرانسه توسط آلمان نازی در سال 1940، برخی از اعراب بر علیه فرانسوی و انگلیس در اطراف خیابان های دمشق شعار میدادند: “موسیو کافیه، مستر کافیه، الله در بهشت و هیتلر بر روی زمین”. پوستر هایی با نوشته های عربی: “در بهشت خدا حاکم شما است، بر روی زمین هیتلر” اغلب به مغازه ها و دیوارهای شهرهای سوریه به نمایش در می آمدند.بسیاری از عرب های ثروتمند در دهه 1930 به آلمان سفر کرده و ایده های فاشیستی را با خود به جهان عرب آورده و با نازیسم ادغام کردند. یکی از بنیانگذاران اصلی تفکر بعث و حزب بعث زکی آل آرسوزی اظهار داشت که فاشیسم و ​​نازیسم تاثیر بسیار زیادی بر ایدئولوژی حزب بعث گذاشته اند دستیار آل آرسوزی نوشته است:“. ما نازی هارا تحسین میکنیم. ما اولین کسانی هستیم که به فکر ترجمه کتاب نبرد من افتادیم. هر کسی که در آن زمان در دمشق زندگی می کرد شاهد تمایل اعراب نسبت نازیسم بود. “دو نفر از مهم ترین اعرابی که با نازی ها همکاری می کردند مفتی اعظم قدس حاج امین الحسینی، و نخست وزیر عراق رشید عالی گیلانی بودند.انگلستان به خاطر نقشی که حاج امین الحسینی در شورش 1936-1939 در فلسطین داشت اورا تبعید کرد. در سال 1941، حاج امین الحسینی به حمایت از کودتای مربع طلایی عراق به رهبری رشید عالی گیلانی پرداخت.پس از شکست حکومت مربع طلایی عراق از نیروهای انگلیسی، رشید عالی، حاج امین الحسینی، و سایر کهنه سربازان عراقی به اروپا پناهنده شدند، یعنی جایی که از منافع دول محور پشتیبانی می کردند. آنها با کمال میل در لشکرهای مسلمان اس اس پذیرفته می شدند و توسط گروه های تبلیغات نیز برای تبلیغات در کشورهای عرب زبان به کار گرفته می شدند. گستره فعالیت آنها بسیار گسترده بود. به عنوان مثال، بر اساس خاطرات خود انور سادات، که بعدها رئيس جمهور مصر شد، از او توسط آلمان نازی درخواست شده بود تا با آنها همکاری جاسوسی کند.آدولف هیتلر در تاریخ 28 نوامبر 1941 با حاج امین الحسینی ملاقات کرد. گزیده هایی از اظهارات هیتلر به مفتی فلسطین را در زیر می خوانید:
    “آلمان در حال تحمل جنگی سازش ناپذیر با یهودیان است. که به طور طبیعی شامل مخالفت فعالانه با خانه ملی یهود در فلسطین، که هیچ چیز به غیر از یک مرکز در قالب یک دولت برای اعمال نفوذ مخرب منافع یهودی نیست می شود…این یک مبارزه قاطعانه است؛ در سطح سیاسی، این جنگ را جنگی بین آلمان و انگلستان می دانند اما به لحاظ ایدئولوژیکی این یک جنگ بین ناسیونال سوسیالیسم و یهودیان است. بدیهی است که آلمان کمک های مثبت و عملی برای اعراب درگیر جنگ ارائه خواهد کرد، به خاطر اینکه وعده های افلاطونی در یک جنگ که در آن یهودیان قادر به بسیج همه قدرت انگلستان برای پایان دادن به وجود دشمنانشان هستند بی فایده هستند…پیشوا می تواند این اطمینان را به جهان اعراب بدهد که زمان آزادی فرا رسیده است. هدف آلمان نابودی یهودیانی است که تحت حمایت قدرت بریتانیا در کشورهای عربی ساکن هستند. در این زمان، مفتی معتبر ترین سخنگوی برای جهان عرب است. پس از آن آلمان می تواند عملیات های عربی خود را آغاز کند.”
    حاج امین الحسینی برجسته ترین همکار عرب دول محور شد. او دوستی خود با اعضای بلند پایه حزب نازی از جمله هاینریش هیملر، یواخیم فون ریبن تروپ و (احتمالا) آدولف آیشمن را گسترش داد. او به تبلیغات دول محور و همچنین استخدام سربازان مسلمان و عرب در لشکر های آلمانی و تشکیل سه لشکر مسلمان از مسلمانان یوگوسلاوی کمک شایانی کرد.
    او مشغول برنامه ریزی بود؛ “عملیات های حین جنگ باید در فلسطین و عراق انجام می شدند که شامل انداختن چتربازهای آلمانی و جاسوسان عرب در این کشورها برای دامن زدن به حملات علیه یهودیان در فلسطین می شد. او به ورود آلمان به آفریقا و مخصوصا به تونس و لیبی کمک کرد. همچنین شبکه جاسوسی او ورماخت را 48 ساعت قبل از حمله متفقین به شمال آفریقا مطلع ساخت. ورماخت اما این اخطار را نادیده گرفت چون فکر می کرد دقیق نیست ولی کاملا دقیق بود. او همچنین به منظور جلوگیری از مهاجرت کثیر یهودیان به فلسطین به مقامات دولت اعتراض کرد.
    همکاری ها
    قیومیت بریتانیا بر فلسطین
    رهبران سیاسی عرب فلسطینی و نازی ها علنا می گفتند که بر علیه یهود بین الملل هستند. سیاست های آلمان نازی بیشترین تاثیر را بر فلسطین بین سال های 1933 و 1938 گذاشت. این سیاست ها باعث افزایش بسیار شدید مهاجرت یهودیان از اروپا و مخصوصا آلمان به فلسطین می شد که در نتیجه آن جمعیت یهودیان فلسطین روز به روز افزایش می یافت. مفتی از طریق هاینریش ولف، کنسول آلمان در اورشلیم، پیامی به برلین فرستاد مبنی بر اینکه “با اخراج یهودیان از آلمان موافق هستم و از این کار حمایت می کنم ولی درخواست می کنم که یهودیان آلمان را به فلسطین نفرستید”. سیاست نازی ها برای حل مسئله یهود تا اواخر سال 1937 ایجاد انگیزه در آنها برای مهاجرت از خاک آلمان بود. در این مدت سازمان جامعه ملل تصمیم گرفت کشوری را برای یهودیان بسازد تا یهودیان به آنجا مهاجرت بکنند و فلسطین تحت اشغال انگلستان را بهترین مکان برای این کار یافت. گشتاپو و اس اس البته با این کار موافق نبودند و با سازمان جامعه ملل و دیگر سازمان ها جهت تسهیل مهاجرت یهودیان به فلسطین اشغالی همکاری نمی کرد.

    حاج امین الحسینی در حال ملاقات با هاینریش هیملر (1943)
    نورا لوین، محقق هولوکاست در سال 1968 نوشت: “تا اواسط 1938، مقدار زیادی یهودی آلمانی به فلسطین مهاجرت کردند به طوری که یک سوم یهودیان فلسطین را یهودیان آلمانی تشکیل می دادند. یعنی 50 هزار نفر از 150 هزار یهودی ساکن در فلسطین. ادوین بلک، محقق آمریکایی، بعد تر از نورا لوین نوشت در اصل 60 هزار یهودی بین سال های 1933 و 1936 به فلسطین رفته اند و همراه با خود 100 میلیون دلار پول به فلسطین برده اند. این افزایش ناگهانی جمعیت یهودیان فلسطین عرب های فلسطین را تحریک به مقاومت در برابر این هجمه یهودیان می کرد که نتیجه نهایی آن شورش اعراب فلسطین بین سال های 1936-1939 شد. این شورش موفق بود و باعث شد انگلستان از ایجاد کشوری برای یهودیان در فلسطین صرف نظر کند. این سیاست انگلستان باعث شد راه فلسطین حداقل تا آخر جنگ جهانی دوم به روی یهودیان اروپایی بسته شود. به همین دلیل صهیونیست ها یهودیان را به صورت قاچاق به فلسطین می بردند. ولی با اینحال یهودیان و صهیونیست ها در کنار انگلستان و متفقین بر علیه آلمان و متحدین می جنگیدند.در سال 1938 سیاست آلمان نسبت به میهن یهودی در فلسطین به طور قابل توجهی تغییر کرد. در نامه ای که در 10 مارس 1938 وزارت خارجه آلمان دریافت کرد نوشته بود:“هجوم یهودیان به فلسطین با سرمایه های آلمان باعث تسهیل در ساخت و ساز یک کشور یهودی خواهد شد، که این بر خلاف منافع آلمان است. این دولت، در عوض گرد هم آوردن یهودیان تمام جهان، روزی به صورت قابل توجهی افزایش قدرت سیاسی یهودیان را به ارمغان خواهد آورد.”یکی از نتایج مخالفت مفتی فلسطین با انگلیسی های اشغالگر فلسطین که کارهای خود را در این کشور با اجبار پیش می بردند پیش رو گرفتن سیاست ایجاد سازش بین یهودیان و اعراب فلسطین از طرف انگلستان بود که در نهایت به فرار مفتی از فلسطین منجر شد. بسیاری از افراد مفتی که با یهودیان انگلیسی ها مبارزه کرده بودند همراه او باقی ماندند و به مبارزه های سیاسی و نظامی علیه انگلیسی ها و یهودیان ادامه دادند. یکی از معروف ترین افراد فلسطتینی مفتی، عبدالقادر الحسینی نام داشت که خویشاوند و افسر مفتی بود که در اوایل شورش سال 1936–1939 اعراب فلسطین مجروح شد. در سال 1938 مفتی عبدالقادر الحسینی را به آلمان فرستاد تا آموزش های ساخت مواد منفجره را ببیند. بعد از آن، عبدالقادر الحسینی همراه با مفتی به حمایت از مرع طلایی عراق پرداخت و نهایتا وقتی انگلیسی ها عراق را دوباره اشغال کردند عبدالقادر الحسینی نیز توسط آنها به زندان محکوم شد. الحسینی متعاقبا رهبر محبوب 50,000 فلسطینی بود که در جنگ سال 1948 اعراب و اسرائیل با نام ارتش جنگ مقدس(جيش الجهاد المقدس) به اعراب پیوستند. همکار او در عراق، کهنه کار و همیار آلمانی ها، فوزي القاوقجی، رقیب او در نبرد علیه صهیونیست ها بود.عراقدر 1 آوریل 1941 یک روز پس از حمله ی ژنرال اروین رومل به تونس معترضان در عراق علیه دولت طرفدار انگلیسی آن کشور کودتا کردند و آن را برکنار کردند.ژنرال فلمی در خاطرات خود می نویسد:
    “رشید عالی یک پیام فوری برای دریافت کمک به برلین فرستاد.در 6 می 1941 فرماندهی عالی ورماخت جلسه ای برای امکان و چگونگی کمک به عراق تشکیل داد.نتیجه این شد که با تمام امکانات به عراق کمک شود و جنگ در خاورمیانه علیه بریتانیا تشدید شود.روابط دیپلماتیک بین آلمان و عراق از سر گرفته شد و سفیر سابق آلمان در عراق دکتر گروبا به بغداد بازگشت”.
    دکتر فریتز گروبا بین سال های 1932 تا 1941 به طور متناوب سفیر آلمان در عراق بود و حرکت های ضد صهیونیستی در جهان عرب را حمایت می کرد.روشنفکران و افسران ارتش به عنوان مهمان های حزب نازی به آلمان دعوت می شدند و موارد ضد صهیونیست در روزنامه ها چاپ میشد.سفارت آلمان روزنامه ی العالم العربی(جهان عرب)را خریده بود.این روزنامه که طرفدار نازی ها بود مطالب ضد صهیونیستی و ضد انگلیسی چاپ می کرد و همچنین هربار بخشی از کتاب نبرد من را به عربی برمیگرداند.
    در اوایل ژوئن 1941 بلافاصله پس از سقوط دولت رشید عالی مفتی عراق برنامه ای علیه یهودیان ریخت که به فرهود معروف است.برآورد ها نشان میدهد طی این برنامه بین 110 تا 600 یهودی کشته و بین 240 تا 2000 نفر زخمی شده اند.تحقیقات مورخ گیلبرت آچکار نشان می دهد این تلفات در واقع مردمی که به حضور انگلیسی ها اعتراض کرده و توسط انگلیسی ها سرکوب شده بوده اند.ادوین بلک اظهار داشته است اعداد دقیق هیچگاه مشخص نشدند و برخلاف اظهارات منابع یهودی مبنی بر کشته شدن 600 یهودی کشته ها شامل هر دو گروه اعراب و یهودی ها بوده اند.
    همچنین ادعا می شود که بین 99 تا 900 خانه ی متعلق به یهودیان خراب شده و 580 مغازه ی آنها غارت شده است.گفته می شود گروه فتوة (گروه جوانان عراقی که از جوانان هیتلری الگو گرفته بود)نیز نقس موثری در برنامه ی فرهود داشت.گروه فتوة توسط وزیر آموزش و پرورش عراق یعنی صائب شوکت رهبری می شد. کسی که هیتلر را به خاطر نابود کردن صهیونیست ها می ستود.
    در ژوئن 1941 ورماخت در رهنمود شماره 32 و راهنمای کارکنان بخش اف این بخش را برای کار روی جهان عرب برگزید.ژنرال فلمی در این باره می نویسد:
    “در زمان دولت رشید عالی دانش آموزان عراقی مقیم آلمان برای خدمت در فرماندهی عالی ورماخت داوطلب می شدند.حدود 30 داوطلب عرب به عنوان گردان ارتقا داده شده ی سونیوم در ژولای 1941 برای کار کردن در بخش اف منتقل شدند.آموزش مسلمانان سریعا شروع شد.عرب ها مقداری آلمانی بلد بودند و علاقه مند بودند یاد بگیرند.وقتی تلاش ها برای برقرای یک رابطه ی بهتر انجام شد عرب ها به این نتیجه رسیدند که آنها شرکای متحدین هستند.
    یکی از مشکلات در این بین مسئله ی وفاداری سیاسی داوطلبان بود.بعضی از آنها به یک رهبر عرب وفادار بودند و بعضی دیگر مخالف آنان بودند در حالیکه تعدادی دیگر از قبل وفاداری خود را به فیوضی کیکی فرمانده ارتش سوری اعلام کرده بودند.فیوضی با هواپیما از بریتانیا به برلین آمده بود و فعالانه در سونیوم فعالیت می کرد.
    شخص دیگری نیز در سونیوم با نام فوزی القاوقجی که یک مبارز فلسطینی بود فعالیت می کرد.او در جنگ جهانی اول به دلیل مبارزه در کنار ژنرال اتو فون کریس پروسی در مقابل انگلیسی ها در عثمانی موفق به دریافت صلیب آهنین درجه 2 شده بود.او بعدا ها زمانی معروف شد که اتحادیه ی عرب او را فرماندهی ارتش آزادی بخش عرب کرد.یعنی یکی از 5 گروه نظامی که در جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948 شرکت کرده بود.
    انشعاب بین این دو گروه در ابتدا بین دو رهبر بزرگ یعنی حاج امین الحسینی و رشید عالی مشکلاتی را برای اعرابی که طرفدار متحدین بودن به وجود می آورد.البته این مشکلات می توانست برای اعرابی که کشورشان در اشغال متفقین بود بدتر هم باشد مثلا مبارز فلسطینی عبدالقادر الحسینی به دلیل شرکت در روی کار آمدن رشید عالی بیش از 4 سال در زندان بود.

    ارروپای شرقی و مرکزی
    مفتی اعظم اورشلیم حاج امین الحسینی به نازی ها کمک کرد تا سربازان مسلمان بالکان را استخدام کنند.فرماندهان کروات اذعان می داشتند آنها می توانند سربازان کاتولیک و مسلمان را در لشگری به نام لشگر یوستاشا به خدمت گیرند.با اینکه علمای محلی با ورود بوسنیایی ها به ورماخت مخالف بودند بسیاری از سربازان مسلمان و کاتولیک بوسنیایی به کروات ها پیوستند.در سال 1943 رئیس جمهور کروات ها اعلام کرد”اگر در سال 1941 بودیم نه فقط 20.000 نفر بلکه 100.000 نفر داوطلب می شدند.”هیملر نیز با یوستاشا مخالفت کرد او نمیخواست لشگری متشکل از چندین مذهب وجود داشته باشد.نازی ها و مسلمانان توافق کردند تا لشگری متشکل از مسلمانان و نه گروهی دیگر تشکیل شود.هیملر نوشت:من هنوز مایلم لشگری از مسلمانان تشکیل دهم”.
    تلاش های آلمانی ها و کروات ها تعداد کافی مسلمان جذب نکرد.هیملر برای این کار از مفتی حسینی که در آن زمان در برلین بود کمک خواست.در 21 مارس 1943 حسینی از قدرت اسلامی خود برای جذب مسلمانان استفاده کرد او گفت:”مسلمانان از طرف صرب ها و راهزن های کمونیست(پارتیزان ها)مجبور به داشتن یک سرنوشت غم انگیز شده اند و مورد آزار و اذیت هستند.انگلستان و شرکایش نیز بدنبال قتل وکشتار مسلمین هستند همان کاری که در سرزمین های عربی و هند انجام دادند.”
    مفتی به کرواسی سفر کرد.جایی که 10.000 مسلمان داوطلب داشت که لشگر کوهستانی 13 وافن اس اس معروف به لشگر حنضر را تشکیل دادند.نشان این لشگر یک خنجر یا شمشیر منحنی ترکی بود.
    مفتی در طول یک سفر خود در ژولای 1943 می نویسد:”همکاری فعال جهان 400 میلیونی مسلمانان با دوستان وفادارشان یعنی آلمانی ها می تواند تاثیر قطعی بر نتیجه ی جنگ داشته باشد.شما مسلمانان بوسنیایی من اولین لشگر اسلامی هستید و نمونه ی یک همکاری فعال. دشمن دشمن من دوست من است.”هیملر موافقت کرد و اعلان داشت:”آلمان و رایش و اسلام در 2 قرن گذشته دوست بوده اند.ما اهداف مشابهی داریم.”
    مفتی یک رساله برای نیروهای لشگر خنجر منتشر کرد با عنوان اسلام و یهودیت که با این جملات پایان می یافت:”روز قیامت خواهد رسید.روزی که مسلمانان یهودیان را کاملا نابود کنند و هر درختی که یک یهودی پشتش پنهان شده باشد فریاد می زند:یک یهودی پشت من است اورا بکشید!”.

    سرانجام 3 لشگر مسلمان تشکیل شد:
    1.لشگر سیزدهم وافن اس اس خنجر
    2.لشگر بیست و یکم اسکاندربرگ
    3.لشگر بیست و سوم کاما
    نازی ها برای لشگر های مسلمانان بخصوص بوسنیایی ها آزادی بیشتر و محدودیت کمتری نسبت به کروات ها قائل بودند.مسلمانان در چندین نبرد علیه پارتیزان ها شرکت داشتند از جمله عملیات ساینپوست عملیات ساوا و عملیات تخم مرغ شرقی.با اینکه لشگر بیست و یکم اسکاندربرگ کمتر از 6.500 نیروی فعال داشت.
    مفتی و سایر اعراب مسلمان اردوگاه های اسرا را نیز بازدید کردند.فریتز گروبا در 17 ژولای 1942 نوشت:”من یک گزارش قابل توجه از همراهان رشید عالی و مفتی هنگام بازدید از کمپ ها دادم.این بازدید قبلا توسط 3 دستیار رشید عالی و یک دستیار مفتی در اردوگاه اوراناینبورگ انجام شده بود.بازدید دو ساعت طول کشید. نتایج قانع کننده و اثرات خوبی روی اعراب داشت.”
    در این مدت مفتی و سایر اعراب به تبلیغات متحدین کمک می کردند.برای مثال برنامه ی صدای اعراب آزاد که از رادیو برلین پخش می شد حضور صهیونیست ها در فلسطین را محکوم کرده بود:آیا نباید این زمانه را نفرین کرد که به کشور های نظیر انگلستان و شوروی و آمریکا اجازه می دهد به هر آرزویشان جامه ی عمل بپوشانند؟یهود این جنگ را بخاطر صهیونیسم به راه انداخت و جهان در صلح نخواهد بود تا اینکه یهود نابود شود.وگرنه جنگ ها همیشه وجود دارند.یهود ریشه ی این جنگ ها و باعث تمام مشکلات جهان است.
    هاینریش هیملر از مفنتی درخواست کرد برای مسلمانان بخصوص ترک های شوروی که در اس اس بودند مدرسه ی دینی بنا نهد.این گروه ها تحت عناوینی مثل فدراسیون ترک های شرقی و یا انجمن قفقازیان در وافن اس اس دسته بندی می شدند.مفتی در نوامبر 1944 در خواست هیملر را لبیک گفت و مدرسه ای در درسدن بنا نهاد.البته قبلا در گوبن در 21 می 1944 مدرسه ای با نام”مدرسه ی امام”افتتاح شده بود.

    شمال آفریقا
    در 20 ژانویه ی 1942 15 شخص بلند پایه ی حزب و افسران آلمانی در ویلایی در وانسی ملاقات کردند تا در مورد یهودیان تصمیم گیری کنند.در این کنفرانس راینهارد هایدریش معاون هیملر تعداد یهودیان فرانسه ی ویشی را 165.000 و تعداد یهودیان سایر مناطق فرانسه و سرزمین های تحت استعمار فرانسه در شمال آفریقا (مراکش الجزایر و تونس)را 700.000 نفر برآورد کرد.
    در سال 1942 اس اس یک واحد 22 نفره برای کشتن صهیونیست ها در شمال آفریقا به خدمت گرفته بود.این گروه تحت فرماندهی سرهنگ دوم والتر رائوف بود.در شمال آفریقا فقط یک عرب به نام حسن فرجانی توسط متفقین محکوم شد که جرم وی کمک به نازی ها بود.در حالیکه بسیاری از اعراب به یهودیان کمک می کردند.برای مثال پادشاه محمد پنجم قبول نکرده بود تا 200.000 یهودی تحت حکومت از ستاره های زرد برای مشخص شدن استفاده کنند.

    سعید محمدی اهل الجزایر(سمت چپ) که در جنگ جهانی دوم در اس اس خدمت می کرد. در سال 1954 نیز به انقلاب الجزیره پیوست.
    اختلاط اعراب و تقلید از نازیسم و فاشیسم
    ملی گرایان
    بسیاری از جنبش های در حال ظهور در جهان عرب، از سازمان های فاشیستی و نازی در اروپا در 1930 تاثیر میگرفتند. حزب جوان مصر(پیراهن سبز) دقیقا شبیه سازمان جوانان هیتلری بود و این تقلید محسوب میشد. حزب ملی اجتماعی سوریه (اس اس ان پی) سبک فاشیسمی داشت و نماد آن طوفان قرمز بود که از صلیب شکسته نازی ها گرفته شده بود. آنتون صعده که رهبر آل ضعیم بود پیشوا نامیده میشد و سرود سوریا، سوریا، آبر آلز را میخواندند که مثل سرود ملی آلمان تنظیم شده بود. اس اس ان پی فاشیست در حالی تاسیس شد که سوریه برنامه مشخصی مبنی بر (برتری طبیعی) در پیش گرفته بود. جمال عبدالناصر رئیس جمهور دوم مصر در 1956 بخاطر شکست آلمان همدردی خود را ابراز نمود و رشید عالی گیلانی به عنوان یک قهرمان در عراق توسط صدام حسین احیا گشت و عموی صدام یعنی خیر تالفاه در حکومت رشید عالی گیلانی شرکت جست.

    پان اسلامیست های اصولگرا
    اگرچه مفتی چهره ی شناخته شده ی روابط عرب و نازی ها بود، دیگر رهبران نیز با نفوذ در عرب به همراه سیاست اسلامی، با آلمانی ها همکاری میکردند. حسن البنا متحد مفتی که اخوان المسلمین را در 1928 تاسیس نمود آشکارا اعلام کرد که منافع مشترک با سیاست های سوسیالیستی ضد یهودی و ضد صهیونیستی دارد و به صورت فعال با نازی ها همکاری خواهد کرد.
    البنا همچنین توسط هیتلر جذب شد و مانند او از یهودی و دموکراسی ظاهری و فرهنگ غربی متنفر بود. زمان آغاز جنگ، اخوان المسلمین وعده دادند که به رومل نیروهای کمکی میفرستند و مطمئن میشوند که نیروهای متفقین در مصر کشته خواهند شد. نماینده اخوان المسلمین، مفتی اعظم اورشلیم (الحسینی)، برای رایش سوم در طول جنگ کار میکرد و نقش مهمی در استخدام عرب ها در اس اس(اس اس حنضر) ایفا نمود.
    هیملر به مفتی تلگراف زد، از نوامبر 1943 گواهی اتحادی بین آلمان نازی و مفتی بسته شد: اتحادی طبیعی بین آلمان ناسیونال سوسیالیست بزرگ و مسلمانان آزادی خواه در سراسر جهان وجود دارد. اخوان المسلمین بعد از جنگ و مفتی و مسلمانان آزادی خواه در جریان هولوکاست مورد پرسش قرار نگرفتند. در نیمه دوم 1930 اخوان المسلمین کمک های بسیار زیادی به فلسطین کردند و برای مبارزه با یهودیان، با رهبران مذهبی در فلسطین ارتباط بیشتری برقرار کردند.
    البنا از 1941 تا فوریه 1942 به دلیل انتقاد از حضور انگلیس توقیف شد و دستگاه های مخفی اخوان المسلمین در طول جنگ جهانی دوم و ترور مقامات مصر، باشگاه های انگلیس را بمباران نمودند. در 1945 و در مساله فلسطین، اخوان المسلمین تظاهرات خشونت آمیزی علیه یهودیان سازماندهی کردند و مراکز نظامی ای برای جذب داوطلبان فلسطینی برای مبارزه با صهیونیسم برپا گشتند.

  • پدیده

    این همه مطلبو خودش گفته سامان یا بوشهر کپی نمیکنه.

  • racist

    اعراب و این غلطها، عرب کجا آریایی کجا

  • ناشناس

    فارسهای ایرانی و افغانی واینک اعراب...نسل جدید آریایی ها...مبارکتون باشهه..خخخخ

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار