طبقه مرفه جدید در رانت و فساد ریشه دارند
پارسینه: بخشی از افراد متعلق به این طبقه از رانتخواری به این ثروت رسیدهاند و برخی نیز که از طبقات پایین اجتماع بوده و در مدت کوتاهی به دلایلی مانند موفقیت در برخی رشتههای ورزشی، هنری و... به این ثروت دست یافتهاند.
به گزارش پارسینه، علاوه بر طبقه مرفه پیشین، مرفههایی با ویژگیهای جدید شکل گرفتهاند که تفریحات ویژه خود را دارند، به رستورانهای متفاوتی میروند و از پاساژهای خاص طبقه خود خرید میکنند؛ بیآنکه نگران پولی باشند که خرج میکنند. این گروه نوپدید، با پیروی از سبک زندگی و الگوی مصرفی متمایز؛ درصددند دیگران را متقاعد کنند که افراد ممتاز و متفاوتی هستند تا به این طریق، منزلت و اعتبار اجتماعی بیشتری کسب کنند. هرچند ریشهیابی این طبقه نوظهور، ما را به سالیانی دورتر میرساند، اما واقعیت آن است که پس از استقرار دولت احمدینژاد، تعداد افراد این طبقه، افزایشی جهشگونه داشتهاند و دامنه تفریحات و اقدامات پرهزینه آنان ابعاد گستردهتری یافته است. حجتالاسلاموالمسلمینمحمدرضا یوسفیشیخرباط، عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه «مفید» درباره دلایل شکلگیری چنین پدیدههایی به «شرق» میگوید: «درآمدهای سرشار صادرات نفت و شکلگیری «دولت رانتیر»، به موازات ضعف رسانههای مستقل منجر به شکلگیری اینگونه طبقات میشود. از اینرو، مشاهده این پدیده در کشورهای نفتخیز طبیعی است.» این
گفتوگو با محور ریشهیابی ظهور پررنگ این طبقه در ایران که برخی از آن با عنوان «تازه به دورانرسید» یا «تنآسا» یاد میکنند، انجام شده که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
برای ورود به بحث، از ریشه تاریخی این طبقه اجتماعی بگویید.
این طبقه در دنیای قبل از انقلاب صنعتی نیز وجود داشت. در جوامع فئودالی و جوامع گذشته نیز با طبقاتی مشابه روبهرو هستیم که میتوان اشکال آن را در مطالعات تاریخی ملاحظه کرد اما نکته مهم این است که تحولات ناشی از انقلاب صنعتی موجب تغییر اساسی در سبک زندگی شد. یکی از ویژگیهای این دوران تبدیل جامعه تولیدکننده به جامعه مصرفکننده است. در این وضعیت، افراد بر اساس قدرت خرید، انتخاب سبک زندگی و نوع کالای مصرفی، خود را معرفی میکنند و از یکدیگر متمایز میشوند. تورستن وبلن مصرف نمایشی را بهمثابه سرمایهگذاری برای تمایز، برتری و کسب منزلت اجتماعی میداند. وی به این واقعیت اشاره دارد که افراد با در پیشگرفتن یک الگوی مصرف خاص، دست به ایجاد تصویری جدید از خود زده و احساس خوبی نسبت به خویشتن پیدا میکنند و از این طریق احساس مهمبودن و داشتن منزلت را به دیگران انتقال میدهند. در واقع آنان با این نوع از مصرف، به دنبال کسب احترام و منزلت اجتماعی هستند. به تعبیری خودنمایی طبقهای موجب کسب منزلت اجتماعی است. تورستن وبلن توضیح میدهد این طبقه صرفا به قصد تامین نیاز فیزیکی، روانی و به تعبیری برای رفع احتیاج نسبت به داشتن کالایی اقدام به خرید آن کالا نمیکنند، بلکه آنان از طریق تقاضا برای این کالاها قصد خودنمایی و تفاخر را دارند. از این رو مصرف آنان به صورت مصرف نمایشی یا تظاهری تلقی میشود. چهبسا ثروت نشانه قدرت، فخر و موفقیت در فرهنگ جامعه باشد. در واقع آنان میخواهند خود را به رخ جامعه بکشند و از این طریق احساس تمایز و برتری میکنند و به همین دلیل هم به مصرف به افراط رو میآورند.
چه شد که در آن دوره چنین طبقهای با این سطح درآمدی ایجاد شد؟
وبلن در تبیین ویژگی اقتصادی این طبقه اینطور میگوید در جوامع فئودالی، گروهی به کار مولد و گروهی دیگر به چپاول و غارت دسترنج آنان دست میزدند طبقه فئودال با چنگانداختن به نتیجه کار طبقه رعیت برای خود منزلت و اعتبار کسب میکرد. بنابراین دونوع کار وجود داشت و در حوزه مصرف نیز دونوع مصرف وجود داشت هدف طبقه رعیت از مصرف کالاها تامین نیازها و احتیاجات ضروری زندگی بود اما طبقه فئودال میخواست با مصرف پایگاه اجتماعی و تمایز خود را نشان دهد. از اینرو مصرف تفاخری را انجام میدادند. مصرف فخرفروشانه، گاه توسط فرد فئودال و گاه توسط همسر، فرزندان و بستگان آنان انجام میشد.
قطعا بعد از گذشت این همه سال این طبقه با تغییراتی مواجه شده است. در شرایط فعلی کشور این طبقه خاص چه تغییراتی را از سر گذرانده؟
در دنیای جدید و پس از تحولات دنیای صنعتی، آن پدیده و روابط به شکل جدیدی بازسازی شده و در ابعاد جدیدی مطرح است زیرا رشد درآمدی دوران جدید در قیاس با دوران قدیم بسیار بالاست و از سوی دیگر به دلیل گسترش امکانات، مصرف نمایشی با هدف کسب اعتبار ابعاد وسیعتری یافته است. آنان (این طبقه اجتماعی) دریافتند که فقط داشتن ثروت برای کسب اعتبار کافی نیست، بلکه نمایش آن نیز در این امر مهم است. بنابراین به مصرف فخرفروشانه و استفاده غیرمسوولانه از منابع محدود میپردازند و از سوی دیگر بر فرهنگ و اقتصاد جامعه نیز آثار تلخی میگذارند.
شما به عنوان یک کارشناس اقتصادی دلایل ثروتمندشدن این طبقه را چه میدانید؟ سادهتر بگویم این طبقه اجتماعی چگونه به چنین ثروتی دست یافته است؟
معمولا ثروت آنها ناشی از کار و فعالیت مفید اقتصادی نیست.
یعنی ثروت آنها با استفاده از رانت و فساد یا موارد دیگر به دست آمده است؟
قطعا فضای رانتی و فساد در تقویت بخشی از این طبقه بسیار موثر بوده است. برای توضیح بیشتر میتوان گفت بخشی از افراد متعلق به این طبقه از رانتخواری به این ثروت رسیدهاند و برخی نیز که از طبقات پایین اجتماع بوده و در مدت کوتاهی به دلایلی مانند موفقیت در برخی رشتههای ورزشی، هنری و... به این ثروت دست یافتهاند. نکته مهم این است گرچه طبقهای که ثروت انبوهی را بدون کار لازم به دست آوردهاند دست به چنین کاری میزنند، اما باید اضافه کنم رفتارهای آنها در این حد متوقف نمیماند. این جریان از سوی طبقهای شروع میشود که ثروتی ناشی از کار و فعالیت مفید اقتصادی به دست نیاورده است.
منظور شما از اینکه گفتید رفتارهای آنها تا این حد باقی نمیماند، چیست؟ یعنی باید منتظر دیدن شکلهای دیگری از رفتارها در این گروه خاص باشیم؟
به نظر من معمولا شروع مصرف نمایشی از رانتجویان و تازهبهدورانرسیدههاست اما پس از مدتی داشتن اتومبیل فلان با مدل فلان و...، کتوشلوار با فلان برند و... نشانه شخصیت و وجاهت اجتماعی خواهد بود و در نتیجه ارزشگذاری موقعیت اجتماعی بر همین اساس صورت میگیرد و در نتیجه گروههای دیگر پردرآمد که الزاما مانند گروهاول از طریق فعالیتهای خاص نیز به ثروت نرسیدهاند بلکه از طریق فعالیتهای مولد نیز کسب درآمد کردهاند، برای کسب وجاهت به این سمت خواهند رفت. چنانچه در غرب نیز این سیر قابل مشاهده است. اینها از طریق استفاده از ماشینهای لوکس، لباسهای با برند خاص، ویلاهای آنچنانی از گذشته خود فاصله گرفته سعی میکنند شخصیت جدیدی از خود به خودشان بباورانند و در وهلهدوم تمایز خویش را در ذهن جامعه القا و از این طریق کسب احترام و منزلت اجتماعی کنند. نزدیکترین افراد به این گروه فرزندان و به طور کلی بستگان ثروتمندان فعال اقتصادی و حتی برخی از مقامات میتوانند باشند. بنابراین بدانیم که در آینده این پدیده در این حد توقف نمیکند و سایر گروههای پردرآمد نیز به این گروه ملحق خواهند شد.
این طبقه اجتماعی به جز فخرفروشی به احتمال زیاد ویژگیهای اخلاقی دیگری هم دارد. در مورد آنها توضیح دهید؟
این طبقه فاقد صداقت و همدردی بوده و از خصوصیت یغماگری برخوردار هستند. نتیجه چشموهمچشمی این است که افراد اگر مطابق آن مصرف نکنند، دچار مشکل روحی میشوند زیرا احساس میکنند حرمت لازم را ندارند. چنین منظومه فکریای میتواند موجب گسترش احساس فقر و کمبود در جامعه شود. فقیران در پی کسب اعتبار از ثروتمندان پیروی کرده، از الگوهای مصرفی آنان تبعیت میکنند. رفتار این طبقه که در ایران به رانتخوار تعبیر میشوند، دارای ابعاد متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه در کوتاهمدت و بلندمدت است. این گروه از افراد فاقد حس همدردی و نوعدوستی هستند. آنان در این دنیایی که انبوه انسانها فاقد حداقل امکانات برای تامین نیازهای ضروری خویش هستند و تعداد زیادی از انسانها با مشکلات و بیماری و... دستوپنجه نرم میکنند و از پس آن برنمیآیند، به فکر برندی از لباس هستند که در چشم دیگران بزرگ نشان داده شوند.
پیامدهای اقتصادی گسترش چنین طبقهای با ویژگیهایی که گفتید، چیست؟
در بعد اقتصادی نیز سرمایههایی که میتواند در مسیر سرمایهگذاری، ایجاد اشتغال و در نتیجه بهبود رشد اقتصادی و کاهش بیکاری در جامعه باشد، به امور غیرمولد و خودخواهانه تخصیص یافته و به گسترش مصرفگرایی در جامعه انجامیده و از نظر اجتماعی تخصیص بهینه رخ نمیدهد. در یککلام سبک زندگی جامعه تغییر مییابد، اما تاثیر فرهنگی آن تنها در این حد متوقف نمیشود. اینها پس از مدتی به صورت الگوهای جامعه درآمده، نوع اتومبیل، برند لباس و... در مجلات، سایتها و... نشان داده شده و در نتیجه بر انبوهی از مردم احساس فقر را تحمیل میکنند و طبقه متوسط جامعه را دچار احساس فقر و نداری میکند تا چه رسد به اقشار پایینی جامعه. این رقابت خسارتهای زیادی در ابعاد فرهنگی و اقتصادی میتواند داشته باشد که از جمله آنان رشد آسیبهای اجتماعی مانند رشوه، اختلاس، فحشا، قاچاق و... در یککلام به دستآوردن ثروت از هرطریق ممکن را نتیجه میدهد و در این شرایط سرمایه اجتماعی بهشدت آسیب میبیند و البته دیده است. این پیامدها در ابعاد مختلف خسارتهای جبرانناپذیری به کشور میزند. اگر نگاهی کوتاهمدت نیز داشته باشیم و این امور را در شرایط تحریم اقتصادی، کمبود، رکود اقتصادی و نیاز کشور به سرمایهگذاری و... ملاحظه کرده و به خروج ارز، ضربه به تولید و... نیمنگاهی بیاندازیم نیز باید نسبت به این موضوع حساس باشیم. اما نگاه بلندمدت و تغییرات مهم در سبک زندگی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و نباید خود را در حد اتفاقات کوتاهمدت محصور کنیم.
در اقتصاد به این طبقه اجتماعی چه میگویند؟
در اقتصاد متعارف، نام مشخصی برای این طبقه بیان نمیشود و اساسا بهجز اشارهای مختصر از «دوزنبری» در مورد پدیده عادات مصرفی و پدیده چشم و همچشمی در نظریات مصرف اقتصاد کلان، این بحث در جایی طرح نشده است. اما اقتصاددانان «نهادگرا» به این موضوع پرداختهاند. « تورستن وبلن»، کتاب «The Theory of Leisure Class»را در سال1899 منتشر کرد برخی آن را به «طبقه مرفه» و برخی نیز «طبقه تنآسا» ترجمه میکنند. جالب این است که با وجودی که از 1899 تاکنون 115سال میگذرد، این کتاب، کهنه نشده و حتی مکرر تجدیدچاپ شده است. حتی به زبانهای زیادی از جمله فارسی نیز برگردانده شده است. به هرحال پس از وی نیز دانشمندانی مانند «بوردیو»، «گیدنز» و دیگران نیز به این موضوع پرداختهاند. این پدیده به حوزه بینرشتهای مربوط شده و در حوزههای اقتصاد، جامعهشناسی، سیاسی و روانشناسی اجتماعی نیز قابل بررسی است.
در رژیم سابق هم چنین طبقهای وجود داشت، آیا ویژگیهای این طبقه با گذشت 35سال تغییر کرده یا هنوز مشابهتهایی بین آنها وجود دارد؟
این پدیده منحصر به شرایط پس از انقلاب و این دوره از زمان نیست. ماهیت نظام سرمایهداری چنین اقتضایی را ذاتا دارد. بنابراین وجود این پدیده طبیعی است. از سوی دیگر، درآمدهای سرشار صادرات نفت و شکلگیری «دولت رانتیر»، و نیز ضعف رسانههای مستقل منجر به شکلگیری اینگونه طبقات میشود. از این رو، مشاهده این پدیده در کشورهای نفتخیز، طبیعی است. اما دامنه آن مهم است به نظر میرسد دامنه آن به دلایلی به گستردگی الان نبوده به علاوه اینکه نظام اطلاعرسانی دقیقی در آن دوران بر خلاف امروز وجود نداشته است و حتی سطح فرهنگی و سواد جامعه نیز درجه آگاهی را نسبت به امروز کمتر نشان میدهد.
تقریبا 10 سالی میشود که دوباره جامعه در سطح گستردهتری شاهد نمایانشدن این طبقه است. چه عللی منجر به بروز گسترده این طبقه شده؟
آمار ورود اتومبیلهای لوکس در سالهای تشدید تحریم و مسایلی از ایندست نشان میدهد این پدیده در حال تشدید است. اما باید توجه داشت که این گروه فضایی برای نشاندادن خود یافتهاند. پس از دوره جنگ، با ورود انبوه کالاهای لوکس به کشور مواجه بودیم که در همان دوره بیش از دومیلیارددلار هزینه واردات ایندست از کالاها بوده است به همین دلیل در جامعه ظرفیت این پدیده وجود داشته و دارد و منحصر به امروز نیست. اما گسترش پدیده رانتخواری، کاهش نظارت موثر بر نهادهای اجرایی، کاهش رسانههای مستقل و... منجر به تقویت ویژهخواران در جامعه شده است. اتکا به افراد حقیقی برای انجام این امور و انجام معاملات داخلی خارج از چارچوبهای قانونی مانند رعایت اصول مزایده و مناقصهها در خرید و فروشهای دولتی و... میتواند از دلایل گسترش این پدیده باشد. همچنین عدم پایبندی برخی مدیران به مسایلی که خود باید پایبند به آن باشند مانند اصل صداقت و راستگویی، مبارزه با فساد و... نیز میتواند در کاهش نفوذ ارزشهای اخلاقی در جامعه موثر باشد. از سوی دیگر ابزار ارتباطی گسترده از قبیل ماهواره، فضای مجازی مانند اینترنت، شبکههای اجتماعی و... به همراه کاهش نفوذ رسانه ملی موجب تاثیرپذیری بیشتر نسل جوان از نظامهای ارزشی مغایر ارزشهای داخلی شده است. بنابراین این برندها در ایران نفوذ یافتند و به همین دلیل هم نوع نگاه جامعه و بهویژه نسل جوان به زندگی تغییر کرده و به سبک زندگی دیگری اعتقاد دارند.
اوایل انقلاب چنین افرادی کمتر مشاهده میشدند. نمیگویم این طبقه با وقوع انقلاب از بین رفت، اما گویی به گوشهای خزید تا جلو چشم نباشد.
هرساختار اجتماعی در واقعیت و نه الفاظ مبتنی بر چنداصل اساسی است. یکی اعتقاد به اصل برابری انسانها یا اشرافیت است. تفاوت این دودیدگاه در نظام اقتصادی، قضایی، ارزشی و... خود را نشان میدهد. اصل برابری انسان صرفا مسالهای ذهنی نیست اگر جامعهای بهواقع به این امر اعتقاد دارد، باید بتواند آن را در همه ابعاد زندگی اجتماعی، اقتصادی و قضایی خود نشان داده و با روشها و ابزارهایی از آن مواظبت کند. اصل دیگر جایگاه اخلاق و معنویت در زندگی است. به هرحال در نظام گذشته، نظام اقتصادی نفتی رانتی و نوعی نظام اشرافیت حاکم بوده که نتیجه آن ساختار نابرابر اجتماعی اقتصادی، گسترش فساد مالی و... از سویی و ترویج بیبندوباری اخلاقی از سوی دیگر بود. این امور موجب نارضایتی عمومی شده بود. انقلاب اسلامی به دنبال تحقق نظام ارزشی دینی، ساختار اجتماعی اقتصادی سالم و حمایت از آزادیهای مدنی بود. بنابراین در ابتدای انقلاب در فضایی که پیش آمد پدیدههای فخرفروشی امکان بروز نیافت و به طور نمادین آحاد جامعه به جای کلمات آقا و خانم از کلمات برادر و خواهر که نمادی از پیوند عمیق اجتماعی است، استفاده میکردند. جامعه به سمت آرمانهای اخلاقی تمایل نشان داده بود. نگاه منفی اسلام به مصرفگرایی، اسراف و تبذیر، فخرفروشی، خودنمایی و...، تشویق به قناعت، حس همدردی، نوعدوستی و دگرخواهی موجب شده بود تا مردم به زندگی ساده تمایل نشان داده، ازدواجهای آسان در جامعه رشد یابد. انقلاب موجب شد تا بسیاری از جوانان جامعه مسیر زندگی خویش را تغییر دهند. نیکسون در کتاب پیروزی بدون جنگ میگوید پیام اصلی انقلاب ایران پیام معنویت به جهان بود. به همین دلیل طبیعی است در این فضا امکان بروز مظاهر دنیاطلبی رو به کاهش رود.
نابرابری اقتصادی در سالهای اخیر بهمراتب بیشتر از قبل شده؛ با نمایانشدن این طبقه فکر میکنید نابرابری به چه سطحی رسیده است.
اصل پدیده نابرابری یک حرف است و کیفیت آن حرفی دیگر است. به نظر من صرف نظر از اصل نابرابری که میتواند به همراه سایر عوامل در بروز این پدیده موثر باشد، کیفیت نابرابری بسیار مهم است. ممکن است دوجامعه وجود داشته باشند که هردو دارای ضریب جینی مثلا 5/0 باشند، اما کیفیت آنها با هم فرق کند. در یک اقتصاد، دهکهای بالایی جامعه را کسانی تشکیل میدهند که در عرصه فعالیت اقتصادی هستند اما در اقتصاد دیگر با همان ضریب جینی ولی گروههای بالایی از طریق رانتخواری رشد کرده و سرمایههای خویش را نیز در فعالیتهای مولد خرج نمیکنند. به عنوان مثال در مورد مطالبات معوقه که نسبت به حجم تسهیلات بسیار بالاست، برخی از مسوولان ردهبالای دولتدهم و نمایندگان مجلس گفتند برخی از این افراد که وامهای هنگفتی نیز گرفتند پولهای خود را به بیرون از کشور بردند و در آنجا به فعالیت اقتصادی مشغولند. ورود مجاریهایی برای قاچاق به کشور نیز قابل بررسی است.
دونوع نگاه به این طبقه در سطح جامعه وجود دارد؛ گروهی هستند که تا سطح تنفر پیش رفتهاند و خواهان برخورد با مظاهری مانند پاساژها هستند و گروهی دیگر با طبیعیدانستن چنین پدیدهای واکنشی مثبت به این قضیه دارند. شما در این رابطه چه نظری دارید؟
برخی معتقدند اگر این مراکز خرید تعطیل شوند، افراد این طبقه به دلیل توانایی مالی از خارج از کشور و حداقل از دوبی خرید خواهند کرد. برخی نیز معتقدند تفکر تقابل، معلول بقایای تفکر سوسیالیسی یا تفکر سنتی دوران گذشته است. به نظر میرسد با توجه به آثار و پیامدهای آن، نگرش هر دوگروه صحیح نیست. راهحل مناسب بستن این پاساژها نیست. باید بسترهایی که موجب پیدایش و بروز بیرونی این پدیده شده و همچنین پیامدهای آن را بررسی کرد، قبل از اینکه به صورت نرم اجتماعی درآیند. بروز این پدیده باید درسهایی برای مسوولان و متولیان امر داشته باشد. آنان باید رویکردی عالمانه، آگاهانه و دوراندیشانه داشته باشند. راهحل، نادیدهگرفتن آن یا برخورد حذفی با اینگونه پاساژها یا سایتها نیست زیرا این اقدامات به معنای سادهسازی مساله و پاککردن صورتمسالهای است که در آینده خود را به صورت معضلی بزرگ نشان خواهند داد. توجه داشته باشیم هرقدر بکوشیم پدیدههای اجتماعی را پنهان کنیم، در نهایت ناکام میمانیم و این مسایل، روزی به شکل غیرمدیریتشده ظهور خواهند کرد و آن زمان، حل آنها بسیار سختتر و پیچیدهتر خواهد بود.
شرقاین طبقه در دنیای قبل از انقلاب صنعتی نیز وجود داشت. در جوامع فئودالی و جوامع گذشته نیز با طبقاتی مشابه روبهرو هستیم که میتوان اشکال آن را در مطالعات تاریخی ملاحظه کرد اما نکته مهم این است که تحولات ناشی از انقلاب صنعتی موجب تغییر اساسی در سبک زندگی شد. یکی از ویژگیهای این دوران تبدیل جامعه تولیدکننده به جامعه مصرفکننده است. در این وضعیت، افراد بر اساس قدرت خرید، انتخاب سبک زندگی و نوع کالای مصرفی، خود را معرفی میکنند و از یکدیگر متمایز میشوند. تورستن وبلن مصرف نمایشی را بهمثابه سرمایهگذاری برای تمایز، برتری و کسب منزلت اجتماعی میداند. وی به این واقعیت اشاره دارد که افراد با در پیشگرفتن یک الگوی مصرف خاص، دست به ایجاد تصویری جدید از خود زده و احساس خوبی نسبت به خویشتن پیدا میکنند و از این طریق احساس مهمبودن و داشتن منزلت را به دیگران انتقال میدهند. در واقع آنان با این نوع از مصرف، به دنبال کسب احترام و منزلت اجتماعی هستند. به تعبیری خودنمایی طبقهای موجب کسب منزلت اجتماعی است. تورستن وبلن توضیح میدهد این طبقه صرفا به قصد تامین نیاز فیزیکی، روانی و به تعبیری برای رفع احتیاج نسبت به داشتن کالایی اقدام به خرید آن کالا نمیکنند، بلکه آنان از طریق تقاضا برای این کالاها قصد خودنمایی و تفاخر را دارند. از این رو مصرف آنان به صورت مصرف نمایشی یا تظاهری تلقی میشود. چهبسا ثروت نشانه قدرت، فخر و موفقیت در فرهنگ جامعه باشد. در واقع آنان میخواهند خود را به رخ جامعه بکشند و از این طریق احساس تمایز و برتری میکنند و به همین دلیل هم به مصرف به افراط رو میآورند.
چه شد که در آن دوره چنین طبقهای با این سطح درآمدی ایجاد شد؟
وبلن در تبیین ویژگی اقتصادی این طبقه اینطور میگوید در جوامع فئودالی، گروهی به کار مولد و گروهی دیگر به چپاول و غارت دسترنج آنان دست میزدند طبقه فئودال با چنگانداختن به نتیجه کار طبقه رعیت برای خود منزلت و اعتبار کسب میکرد. بنابراین دونوع کار وجود داشت و در حوزه مصرف نیز دونوع مصرف وجود داشت هدف طبقه رعیت از مصرف کالاها تامین نیازها و احتیاجات ضروری زندگی بود اما طبقه فئودال میخواست با مصرف پایگاه اجتماعی و تمایز خود را نشان دهد. از اینرو مصرف تفاخری را انجام میدادند. مصرف فخرفروشانه، گاه توسط فرد فئودال و گاه توسط همسر، فرزندان و بستگان آنان انجام میشد.
قطعا بعد از گذشت این همه سال این طبقه با تغییراتی مواجه شده است. در شرایط فعلی کشور این طبقه خاص چه تغییراتی را از سر گذرانده؟
در دنیای جدید و پس از تحولات دنیای صنعتی، آن پدیده و روابط به شکل جدیدی بازسازی شده و در ابعاد جدیدی مطرح است زیرا رشد درآمدی دوران جدید در قیاس با دوران قدیم بسیار بالاست و از سوی دیگر به دلیل گسترش امکانات، مصرف نمایشی با هدف کسب اعتبار ابعاد وسیعتری یافته است. آنان (این طبقه اجتماعی) دریافتند که فقط داشتن ثروت برای کسب اعتبار کافی نیست، بلکه نمایش آن نیز در این امر مهم است. بنابراین به مصرف فخرفروشانه و استفاده غیرمسوولانه از منابع محدود میپردازند و از سوی دیگر بر فرهنگ و اقتصاد جامعه نیز آثار تلخی میگذارند.
شما به عنوان یک کارشناس اقتصادی دلایل ثروتمندشدن این طبقه را چه میدانید؟ سادهتر بگویم این طبقه اجتماعی چگونه به چنین ثروتی دست یافته است؟
معمولا ثروت آنها ناشی از کار و فعالیت مفید اقتصادی نیست.
یعنی ثروت آنها با استفاده از رانت و فساد یا موارد دیگر به دست آمده است؟
قطعا فضای رانتی و فساد در تقویت بخشی از این طبقه بسیار موثر بوده است. برای توضیح بیشتر میتوان گفت بخشی از افراد متعلق به این طبقه از رانتخواری به این ثروت رسیدهاند و برخی نیز که از طبقات پایین اجتماع بوده و در مدت کوتاهی به دلایلی مانند موفقیت در برخی رشتههای ورزشی، هنری و... به این ثروت دست یافتهاند. نکته مهم این است گرچه طبقهای که ثروت انبوهی را بدون کار لازم به دست آوردهاند دست به چنین کاری میزنند، اما باید اضافه کنم رفتارهای آنها در این حد متوقف نمیماند. این جریان از سوی طبقهای شروع میشود که ثروتی ناشی از کار و فعالیت مفید اقتصادی به دست نیاورده است.
منظور شما از اینکه گفتید رفتارهای آنها تا این حد باقی نمیماند، چیست؟ یعنی باید منتظر دیدن شکلهای دیگری از رفتارها در این گروه خاص باشیم؟
به نظر من معمولا شروع مصرف نمایشی از رانتجویان و تازهبهدورانرسیدههاست اما پس از مدتی داشتن اتومبیل فلان با مدل فلان و...، کتوشلوار با فلان برند و... نشانه شخصیت و وجاهت اجتماعی خواهد بود و در نتیجه ارزشگذاری موقعیت اجتماعی بر همین اساس صورت میگیرد و در نتیجه گروههای دیگر پردرآمد که الزاما مانند گروهاول از طریق فعالیتهای خاص نیز به ثروت نرسیدهاند بلکه از طریق فعالیتهای مولد نیز کسب درآمد کردهاند، برای کسب وجاهت به این سمت خواهند رفت. چنانچه در غرب نیز این سیر قابل مشاهده است. اینها از طریق استفاده از ماشینهای لوکس، لباسهای با برند خاص، ویلاهای آنچنانی از گذشته خود فاصله گرفته سعی میکنند شخصیت جدیدی از خود به خودشان بباورانند و در وهلهدوم تمایز خویش را در ذهن جامعه القا و از این طریق کسب احترام و منزلت اجتماعی کنند. نزدیکترین افراد به این گروه فرزندان و به طور کلی بستگان ثروتمندان فعال اقتصادی و حتی برخی از مقامات میتوانند باشند. بنابراین بدانیم که در آینده این پدیده در این حد توقف نمیکند و سایر گروههای پردرآمد نیز به این گروه ملحق خواهند شد.
این طبقه اجتماعی به جز فخرفروشی به احتمال زیاد ویژگیهای اخلاقی دیگری هم دارد. در مورد آنها توضیح دهید؟
این طبقه فاقد صداقت و همدردی بوده و از خصوصیت یغماگری برخوردار هستند. نتیجه چشموهمچشمی این است که افراد اگر مطابق آن مصرف نکنند، دچار مشکل روحی میشوند زیرا احساس میکنند حرمت لازم را ندارند. چنین منظومه فکریای میتواند موجب گسترش احساس فقر و کمبود در جامعه شود. فقیران در پی کسب اعتبار از ثروتمندان پیروی کرده، از الگوهای مصرفی آنان تبعیت میکنند. رفتار این طبقه که در ایران به رانتخوار تعبیر میشوند، دارای ابعاد متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جامعه در کوتاهمدت و بلندمدت است. این گروه از افراد فاقد حس همدردی و نوعدوستی هستند. آنان در این دنیایی که انبوه انسانها فاقد حداقل امکانات برای تامین نیازهای ضروری خویش هستند و تعداد زیادی از انسانها با مشکلات و بیماری و... دستوپنجه نرم میکنند و از پس آن برنمیآیند، به فکر برندی از لباس هستند که در چشم دیگران بزرگ نشان داده شوند.
پیامدهای اقتصادی گسترش چنین طبقهای با ویژگیهایی که گفتید، چیست؟
در بعد اقتصادی نیز سرمایههایی که میتواند در مسیر سرمایهگذاری، ایجاد اشتغال و در نتیجه بهبود رشد اقتصادی و کاهش بیکاری در جامعه باشد، به امور غیرمولد و خودخواهانه تخصیص یافته و به گسترش مصرفگرایی در جامعه انجامیده و از نظر اجتماعی تخصیص بهینه رخ نمیدهد. در یککلام سبک زندگی جامعه تغییر مییابد، اما تاثیر فرهنگی آن تنها در این حد متوقف نمیشود. اینها پس از مدتی به صورت الگوهای جامعه درآمده، نوع اتومبیل، برند لباس و... در مجلات، سایتها و... نشان داده شده و در نتیجه بر انبوهی از مردم احساس فقر را تحمیل میکنند و طبقه متوسط جامعه را دچار احساس فقر و نداری میکند تا چه رسد به اقشار پایینی جامعه. این رقابت خسارتهای زیادی در ابعاد فرهنگی و اقتصادی میتواند داشته باشد که از جمله آنان رشد آسیبهای اجتماعی مانند رشوه، اختلاس، فحشا، قاچاق و... در یککلام به دستآوردن ثروت از هرطریق ممکن را نتیجه میدهد و در این شرایط سرمایه اجتماعی بهشدت آسیب میبیند و البته دیده است. این پیامدها در ابعاد مختلف خسارتهای جبرانناپذیری به کشور میزند. اگر نگاهی کوتاهمدت نیز داشته باشیم و این امور را در شرایط تحریم اقتصادی، کمبود، رکود اقتصادی و نیاز کشور به سرمایهگذاری و... ملاحظه کرده و به خروج ارز، ضربه به تولید و... نیمنگاهی بیاندازیم نیز باید نسبت به این موضوع حساس باشیم. اما نگاه بلندمدت و تغییرات مهم در سبک زندگی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و نباید خود را در حد اتفاقات کوتاهمدت محصور کنیم.
در اقتصاد به این طبقه اجتماعی چه میگویند؟
در اقتصاد متعارف، نام مشخصی برای این طبقه بیان نمیشود و اساسا بهجز اشارهای مختصر از «دوزنبری» در مورد پدیده عادات مصرفی و پدیده چشم و همچشمی در نظریات مصرف اقتصاد کلان، این بحث در جایی طرح نشده است. اما اقتصاددانان «نهادگرا» به این موضوع پرداختهاند. « تورستن وبلن»، کتاب «The Theory of Leisure Class»را در سال1899 منتشر کرد برخی آن را به «طبقه مرفه» و برخی نیز «طبقه تنآسا» ترجمه میکنند. جالب این است که با وجودی که از 1899 تاکنون 115سال میگذرد، این کتاب، کهنه نشده و حتی مکرر تجدیدچاپ شده است. حتی به زبانهای زیادی از جمله فارسی نیز برگردانده شده است. به هرحال پس از وی نیز دانشمندانی مانند «بوردیو»، «گیدنز» و دیگران نیز به این موضوع پرداختهاند. این پدیده به حوزه بینرشتهای مربوط شده و در حوزههای اقتصاد، جامعهشناسی، سیاسی و روانشناسی اجتماعی نیز قابل بررسی است.
در رژیم سابق هم چنین طبقهای وجود داشت، آیا ویژگیهای این طبقه با گذشت 35سال تغییر کرده یا هنوز مشابهتهایی بین آنها وجود دارد؟
این پدیده منحصر به شرایط پس از انقلاب و این دوره از زمان نیست. ماهیت نظام سرمایهداری چنین اقتضایی را ذاتا دارد. بنابراین وجود این پدیده طبیعی است. از سوی دیگر، درآمدهای سرشار صادرات نفت و شکلگیری «دولت رانتیر»، و نیز ضعف رسانههای مستقل منجر به شکلگیری اینگونه طبقات میشود. از این رو، مشاهده این پدیده در کشورهای نفتخیز، طبیعی است. اما دامنه آن مهم است به نظر میرسد دامنه آن به دلایلی به گستردگی الان نبوده به علاوه اینکه نظام اطلاعرسانی دقیقی در آن دوران بر خلاف امروز وجود نداشته است و حتی سطح فرهنگی و سواد جامعه نیز درجه آگاهی را نسبت به امروز کمتر نشان میدهد.
تقریبا 10 سالی میشود که دوباره جامعه در سطح گستردهتری شاهد نمایانشدن این طبقه است. چه عللی منجر به بروز گسترده این طبقه شده؟
آمار ورود اتومبیلهای لوکس در سالهای تشدید تحریم و مسایلی از ایندست نشان میدهد این پدیده در حال تشدید است. اما باید توجه داشت که این گروه فضایی برای نشاندادن خود یافتهاند. پس از دوره جنگ، با ورود انبوه کالاهای لوکس به کشور مواجه بودیم که در همان دوره بیش از دومیلیارددلار هزینه واردات ایندست از کالاها بوده است به همین دلیل در جامعه ظرفیت این پدیده وجود داشته و دارد و منحصر به امروز نیست. اما گسترش پدیده رانتخواری، کاهش نظارت موثر بر نهادهای اجرایی، کاهش رسانههای مستقل و... منجر به تقویت ویژهخواران در جامعه شده است. اتکا به افراد حقیقی برای انجام این امور و انجام معاملات داخلی خارج از چارچوبهای قانونی مانند رعایت اصول مزایده و مناقصهها در خرید و فروشهای دولتی و... میتواند از دلایل گسترش این پدیده باشد. همچنین عدم پایبندی برخی مدیران به مسایلی که خود باید پایبند به آن باشند مانند اصل صداقت و راستگویی، مبارزه با فساد و... نیز میتواند در کاهش نفوذ ارزشهای اخلاقی در جامعه موثر باشد. از سوی دیگر ابزار ارتباطی گسترده از قبیل ماهواره، فضای مجازی مانند اینترنت، شبکههای اجتماعی و... به همراه کاهش نفوذ رسانه ملی موجب تاثیرپذیری بیشتر نسل جوان از نظامهای ارزشی مغایر ارزشهای داخلی شده است. بنابراین این برندها در ایران نفوذ یافتند و به همین دلیل هم نوع نگاه جامعه و بهویژه نسل جوان به زندگی تغییر کرده و به سبک زندگی دیگری اعتقاد دارند.
اوایل انقلاب چنین افرادی کمتر مشاهده میشدند. نمیگویم این طبقه با وقوع انقلاب از بین رفت، اما گویی به گوشهای خزید تا جلو چشم نباشد.
هرساختار اجتماعی در واقعیت و نه الفاظ مبتنی بر چنداصل اساسی است. یکی اعتقاد به اصل برابری انسانها یا اشرافیت است. تفاوت این دودیدگاه در نظام اقتصادی، قضایی، ارزشی و... خود را نشان میدهد. اصل برابری انسان صرفا مسالهای ذهنی نیست اگر جامعهای بهواقع به این امر اعتقاد دارد، باید بتواند آن را در همه ابعاد زندگی اجتماعی، اقتصادی و قضایی خود نشان داده و با روشها و ابزارهایی از آن مواظبت کند. اصل دیگر جایگاه اخلاق و معنویت در زندگی است. به هرحال در نظام گذشته، نظام اقتصادی نفتی رانتی و نوعی نظام اشرافیت حاکم بوده که نتیجه آن ساختار نابرابر اجتماعی اقتصادی، گسترش فساد مالی و... از سویی و ترویج بیبندوباری اخلاقی از سوی دیگر بود. این امور موجب نارضایتی عمومی شده بود. انقلاب اسلامی به دنبال تحقق نظام ارزشی دینی، ساختار اجتماعی اقتصادی سالم و حمایت از آزادیهای مدنی بود. بنابراین در ابتدای انقلاب در فضایی که پیش آمد پدیدههای فخرفروشی امکان بروز نیافت و به طور نمادین آحاد جامعه به جای کلمات آقا و خانم از کلمات برادر و خواهر که نمادی از پیوند عمیق اجتماعی است، استفاده میکردند. جامعه به سمت آرمانهای اخلاقی تمایل نشان داده بود. نگاه منفی اسلام به مصرفگرایی، اسراف و تبذیر، فخرفروشی، خودنمایی و...، تشویق به قناعت، حس همدردی، نوعدوستی و دگرخواهی موجب شده بود تا مردم به زندگی ساده تمایل نشان داده، ازدواجهای آسان در جامعه رشد یابد. انقلاب موجب شد تا بسیاری از جوانان جامعه مسیر زندگی خویش را تغییر دهند. نیکسون در کتاب پیروزی بدون جنگ میگوید پیام اصلی انقلاب ایران پیام معنویت به جهان بود. به همین دلیل طبیعی است در این فضا امکان بروز مظاهر دنیاطلبی رو به کاهش رود.
نابرابری اقتصادی در سالهای اخیر بهمراتب بیشتر از قبل شده؛ با نمایانشدن این طبقه فکر میکنید نابرابری به چه سطحی رسیده است.
اصل پدیده نابرابری یک حرف است و کیفیت آن حرفی دیگر است. به نظر من صرف نظر از اصل نابرابری که میتواند به همراه سایر عوامل در بروز این پدیده موثر باشد، کیفیت نابرابری بسیار مهم است. ممکن است دوجامعه وجود داشته باشند که هردو دارای ضریب جینی مثلا 5/0 باشند، اما کیفیت آنها با هم فرق کند. در یک اقتصاد، دهکهای بالایی جامعه را کسانی تشکیل میدهند که در عرصه فعالیت اقتصادی هستند اما در اقتصاد دیگر با همان ضریب جینی ولی گروههای بالایی از طریق رانتخواری رشد کرده و سرمایههای خویش را نیز در فعالیتهای مولد خرج نمیکنند. به عنوان مثال در مورد مطالبات معوقه که نسبت به حجم تسهیلات بسیار بالاست، برخی از مسوولان ردهبالای دولتدهم و نمایندگان مجلس گفتند برخی از این افراد که وامهای هنگفتی نیز گرفتند پولهای خود را به بیرون از کشور بردند و در آنجا به فعالیت اقتصادی مشغولند. ورود مجاریهایی برای قاچاق به کشور نیز قابل بررسی است.
دونوع نگاه به این طبقه در سطح جامعه وجود دارد؛ گروهی هستند که تا سطح تنفر پیش رفتهاند و خواهان برخورد با مظاهری مانند پاساژها هستند و گروهی دیگر با طبیعیدانستن چنین پدیدهای واکنشی مثبت به این قضیه دارند. شما در این رابطه چه نظری دارید؟
برخی معتقدند اگر این مراکز خرید تعطیل شوند، افراد این طبقه به دلیل توانایی مالی از خارج از کشور و حداقل از دوبی خرید خواهند کرد. برخی نیز معتقدند تفکر تقابل، معلول بقایای تفکر سوسیالیسی یا تفکر سنتی دوران گذشته است. به نظر میرسد با توجه به آثار و پیامدهای آن، نگرش هر دوگروه صحیح نیست. راهحل مناسب بستن این پاساژها نیست. باید بسترهایی که موجب پیدایش و بروز بیرونی این پدیده شده و همچنین پیامدهای آن را بررسی کرد، قبل از اینکه به صورت نرم اجتماعی درآیند. بروز این پدیده باید درسهایی برای مسوولان و متولیان امر داشته باشد. آنان باید رویکردی عالمانه، آگاهانه و دوراندیشانه داشته باشند. راهحل، نادیدهگرفتن آن یا برخورد حذفی با اینگونه پاساژها یا سایتها نیست زیرا این اقدامات به معنای سادهسازی مساله و پاککردن صورتمسالهای است که در آینده خود را به صورت معضلی بزرگ نشان خواهند داد. توجه داشته باشیم هرقدر بکوشیم پدیدههای اجتماعی را پنهان کنیم، در نهایت ناکام میمانیم و این مسایل، روزی به شکل غیرمدیریتشده ظهور خواهند کرد و آن زمان، حل آنها بسیار سختتر و پیچیدهتر خواهد بود.
اینقدردرپی تفسیر مسایل نیاشید فقط یادگرفته ایم شعار بدهیم وقتی قانون اعمال نشودچرا اعمال نمیشود به دلیل اینکه اجرا کننده قانون فاسد است واین هم بگم از اول دنیا تا حالا هیچ حکومت پاک کامل نداشته ایم ونخواهیم داشت
آسمون به ریسمون می بافید که چی بشه؟ اگر درآمدش غیرقانونی و خلاف است ٬ خوب بروید ثابت کنید وازش پس بگیرید . واگر قانونی حق دارد هر جا که قانون اجازه میدهد خرجش کند. حساب و کتابش هم با خدا.