گوناگون

به‌احترام مردم ايران به نام حسين عليزاده قناعت مي‌كنم

پارسینه: حسين عليزاده ديروز طي نامه‌يي به روشني موضع خود را نسبت به اهداي نشان شواليه از سوي دولت فرانسه مطرح كرد و از دريافت اين نشان انصراف داد.

به گزارش پارسینه، او در نامه سرگشاده خود به دوران كودكي‌اش اشاره كرد. دوراني كه از كوچه‌پس كوچه‌هاي خيابان خيام آغاز شده و به هنرستان موسيقي و سپس دانشگاه تهران رسيده است. مسير هنري بس دشوار كه در طول ساليان جواني او و حتي سال‌هاي پس از آن تاريخ موسيقي ايران را به سمتي پيش برد كه امروز از او نامي شناخته شده و البته تاثيرگذار ساخته است. نامي كه امروز حسين عليزاده به آن بسنده مي‌كند و ديگر لزومي به افزودن عناوين مختلف، پيش و پس از آن، نمي‌بيند.

براي عليزاده افتخار واژه‌يي ا‌ست كه مردم به او هديه داده‌اند چنان كه در نامه‌اش هم به آن اشاره كرده: «همان‌طور كه ما به هنرمندان بزرگ خود و جهان افتخار مي‌كنيم، مردم هنردوست جهان نيز به بزرگان ما افتخار مي‌كنند. مرا مردم هنردوست و هموطنان عزيز و بزرگم بارها به اوج افتخار رسانده‌اند. افتخاري كه در بلنداي وجود و در دستان گرم‌شان بود.»
حسين عليزاده آهنگساز و نوازنده‌يي از تبار موسيقي ايراني كه هنوز برخي آن را «سنتي» يا «اصيل» مي‌نامندش از همان آغاز كارش نشان داد كه در زمين سنت قدم مي‌زند اما آگاه است از شكاف تاريخي سرزمين و خواست ملتش كه در جنبش مشروطه رخ داده است. او قرار نيست همچنان نقش تاريخي رودكي شاعر را بازي كند و با شعر و نواي چنگش امير و شاهي را از هرات به بخارا بازگرداند. حسين عليزاده در هوايي تنفس كرده كه نيما يوشيج شاعر، شعرش را از نظام سرسختانه عروض و قافيه بيرون كشيده و البته ابوالحسن صبا در آن مكتب نوين موسيقي ايراني را به اوج رسانده است. به همين علت اگر پاي عليزاده در زمين سنت بوده و هست سرش در هواي كشف فضاهاي جديد است براي موسيقي و هنري كه از سنت فرهنگ ايراني براي او به ارث مانده است.
نامه‌يي كه روز گذشته حسين عليزاده منتشر كرد بي‌شك مي‌تواند تحليل‌هاي بي‌شمار را از نظرگاه‌هاي متعدد برانگيزد. اما در اين هنگامه هياهو نبايد فراموش كنيم كه حسين عليزاده سهم شخص، گروه، دولت يا حكومتي نيست. او آگاهانه در زمين بازي خود، «موسيقي ايراني» باقي مانده و با نامه‌اش بر فرديت و اصالت هنري خود كه در بافتار (كانتكست) فرهنگي ايران تعريف مي‌شود و معنا مي‌يابد، صحه گذاشته است. «حسين عليزاده» در جايگاه حقيقي و حقوقي‌اش مي‌تواند انتخاب فردي خود را در مواجهه با يك پيشنهاد يا دست بالا يك تقدير داشته باشد! پس در درجه اول براي انتخاب يك «فرد» با هر حرفه يا هنري بايد ارزش و احترام قايل باشيم و واژه مردم را به نفع هيچ دسته و گروهي مصادره به مطلوب نكنيم و توجه داشته باشيم به اين نكته كه واژه «مردمي» كه در نامه عليزاده درج شده در شناسنامه فردي حسين عليزاده معنايي يك سر متفاوت از مردمي دارد كه رسانه‌ها و جناح‌هاي سياسي از آن ياد مي‌كنند. مردم مورد خطاب عليزاده، فارغ از هر دسته و جناح سياسي، فارغ از هر رنگ و نژادي، موسيقي او را شنيده‌اند، با آن دل دواني كرده‌اند و نغمه عشق و محبت و سپاس را از آن دريافته‌اند. چنان كه خودش هم در نامه‌اش اشاره مي‌كند: «چه زيباست نام ايران بر بال هنر، در پرواز از دياري به دياري و از مردمي به مردمي. اگر سياهي جنگ و كينه و نابرابري در دنياي قدرت حاكم است، نغمه‌هاي عشق در دل مردم جهان فراتر و با قدرتي جاودانه نيز حاكم است.»
شايد كمي بي‌ربط به نظر بيايد و خلاف عرف حرفه‌يي، اما عليزاده با نام فرزندانش «صبا» و «نيما» نيز حسابش را با فرهنگ سرزمين و مردمش مشخص كرده و مي‌توان با انتخاب نام فرزندانش نيز پي به تبار و سلوك شخصي و درونيات او برد. حال بگذريم از اينكه او آهنگساز «ني‌نوا» است كه هم عرض تاريخ و زيست يك ملت حركت مي‌كند يا قطعه «تركمن» را ساخته و چنان نواخته كه وقتي به آن گوش فرا مي‌دهيم، فقط تنهايي مي‌ماند و «من»؛ همان واژه‌يي كه در زير متن نامه روز گذشته عليزاده آمده و او با نگارش اين نامه فارغ از هر رنگ تعلقي خواسته همان باشد، «من». نوازنده افسانه‌يي و ابدي «تركمن» و امثال آن و البته موسيقيداني كه در هر برهه تاريخي با كار هنري خود اعلام حضور كرده، در بطن جامعه با مردم همراه بوده و از آنها عشق گرفته و كار كرده است.

به احترام مردم ايران به نام حسين عليزاده قناعت مي‌كنم

حسين عليزاده، نوازنده موسيقي با انتشار نامه‌يي انصراف خود را از دريافت نشان شواليه از دولت و سفارت فرانسه اعلام كرد و گفت كه به احترام مردم هنرپرور و هنردوست ايران، به نام حسين عليزاده قناعت كرده، تا آخر عمر به آن پيشوند يا پسوندي نخواهد افزود. در متن نامه سرگشاده حسين عليزاده درباره اهداي نشان شواليه از سوي دولت فرانسه آمده است:
«به نام آنكه هنر را آفريد. شايد نوشتن اين نامه، دشوارترين و زيباترين لحظه عمرم را رقم مي‌زند. از روزهايي دور، از كوچه پس كوچه‌هاي خيابان خيام تا دبستان حافظ. از خيابان خواجه نظام‌الملك تا هنرستان موسيقي. از خيابان درختي تا مسير دانشگاه تهران، از مسيري تا مسيري سير شد... از صدها كوچه و شهر و ديار گذشتم، اما به شوق هفت شهر عشق در خم كوچه‌يي به انتظار ماندم و مي‌مانم. چه با شكوه است ياد مادرم و ياد پدرم كه برايم خودآموز عشقند، و چه باشكوه است ستايش آموزگاراني كه واژه مقدس هنر را در من دميدند. سال‌هاست به پاس حق‌شناسي‌شان دل مي‌نوازم و چه بزرگ مردمي كه دل مي‌دهند، مي‌سازند و مي‌پرورانند هنرمندشان را. هنر فراتر از هر مرزي حكايتي است آشنا براي هر انسان. پيام‌آور عشق، صلح، دوستي، برادري و برابري. نقشي است تا ابد براي هر دلي كه مي‌تپد در ديار من و دياري دگر. هنرمند در ديار خود ساخته مي‌شود تا بپروراند جهاني را. موسيقي كهن ايران، طنين تاريخ مردمي است باشكوه. عشق، شجاعت و ايثار از تك تك نغمه‌هايش جاري است و افتخار واژه‌يي است كه مردم به هنرمند هديه مي‌دهند؛ همان طور كه ما به هنرمندان بزرگ خود و جهان افتخار مي‌كنيم، مردم هنردوست جهان نيز به بزرگان ما افتخار مي‌كنند. مرا مردم هنردوست و هموطنان عزيز و بزرگم بارها به اوج افتخار رسانده‌اند. افتخاري كه در بلنداي وجود و در دستان گرم‌شان بود و حالا... نغمه عشق و محبت و سپاس از دياري دگر با عنوان و معني خاص. نه در ستايش من، بلكه در ستايش هنر و هنرمند و چه زيباست نام ايران بر بال هنر، در پرواز از دياري به دياري و از مردمي به مردمي. اگر سياهي جنگ و كينه و نابرابري در دنياي قدرت حاكم است، نغمه‌هاي عشق در دل مردم جهان فراتر و با قدرتي جاودانه نيز حاكم است. اگر سفير سياسي و فرهنگي كشور فرانسه، هديه ملت با فرهنگ فرانسه را به سينه هنرمندان بزرگ ما نصب مي‌كند، آن را ارج مي‌نهيم و ما نيز ستايش مي‌كنيم ستارگان پر افتخار تاريخ خود را. شايد اگر در ديار ما توجه و درك از هنر والاي موسيقي همان طور كه نزد مردم است، نزد مسوولان - كه بايد خدمتگزاران تاريخ و فرهنگ و هنر باشند- مي‌بود، يك هديه و عنوان غير خودي اين همه انعكاس نداشت. وقتي در فضاي هنري نور كافي نباشد، چراغي كوچك خورشيد مي‌شود. اما من ضمن قدرداني از مسوولان كشور و سفارت فرانسه، به احترام مردم هنرپرور و هنردوست ايران، به نام حسين عليزاده قناعت كرده، تا آخر عمر به آن پيشوند يا پسوندي نخواهم افزود. در آخر ضمن تبريك به تمام بزرگان ايران و جهان كه نشان با ارزش شواليه را دريافت كرده‌اند، خود را بي‌نياز از دريافت هر نشاني دانسته، همچنان اندر خم كوي دوست و به شوق عشق تا آخر عمر خواهم ايستاد. با سپاس از تمام مردم هنردوست ايران و جهان.

اعتماد

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار