طلاق به خاطر زندگي در بالاي شهر
پارسینه: زن جوان وقتي ديد که شوهرش در بالاي شهر برايش خانه نميخرد، تصميم گرفت از او جدا شود.
چندي پيش زوج جوان با مراجعه به دادگاه خانوده درخواست طلاق توافقي دادند. زن جوان در خصوص علت آن به قاضي گفت: آقاي قاضي شوهرم قول داده بود که در بالاي شهر برايمان خانه بخرد. او زمانيکه يک خانه در جنوب شهر خريد به من قول داد که وقتي صاحب يک فرزند شديم حتما محله مان را عوض ميکند و در بالاي شهر خانه ميخرد تا فرزندمان بتواند در يک محيط خوب بزرگ شود.
وي ادامه داد: اما حالا پسرمان دو ساله شده ولي او قصد ندارد خانه مان را عوض کند. من دوست ندارم پسرم در اين محله بزرگ شود و ميخواهم در يک محيط خوب تربيت شود و به مدرسه برود. ولي شوهرم اصلا متوجه اين موضوع نيست و زير قولش زده است. دعواي ما سر اين موضوع آنقدر زياد شد که تصميم گرفتيم از هم جدا شويم.
در اين لحظه مرد جوان نيز به قاضي گفت: درست است که من قول دادم در يک محله خوب خانه بخرم اما پول آن را ندارم. همسرم به من زور ميگويد و من تحمل زورگويي را ندارم. براي همين بهتر است از هم جدا شويم. من ديگر نميخواهم با او زندگي کنم چون او اصلا مرا درک نميکند.
در پايان قاضي تصميم گيري در خصوص اين پرونده را به آينده موکول کرد.
وي ادامه داد: اما حالا پسرمان دو ساله شده ولي او قصد ندارد خانه مان را عوض کند. من دوست ندارم پسرم در اين محله بزرگ شود و ميخواهم در يک محيط خوب تربيت شود و به مدرسه برود. ولي شوهرم اصلا متوجه اين موضوع نيست و زير قولش زده است. دعواي ما سر اين موضوع آنقدر زياد شد که تصميم گرفتيم از هم جدا شويم.
در اين لحظه مرد جوان نيز به قاضي گفت: درست است که من قول دادم در يک محله خوب خانه بخرم اما پول آن را ندارم. همسرم به من زور ميگويد و من تحمل زورگويي را ندارم. براي همين بهتر است از هم جدا شويم. من ديگر نميخواهم با او زندگي کنم چون او اصلا مرا درک نميکند.
در پايان قاضي تصميم گيري در خصوص اين پرونده را به آينده موکول کرد.
منبع: مردم سالاری
چندي پيش زوج جوان با مراجعه به دادگاه خانوده درخواست طلاق توافقي دادند. زن جوان در خصوص علت آن به قاضي گفت: آقاي قاضي شوهرم قول داده بود که در بالاي شهر برايمان خانه بخرد. او زمانيکه يک خانه در جنوب شهر خريد به من قول داد که وقتي صاحب يک فرزند شديم حتما محله مان را عوض ميکند و در بالاي شهر خانه ميخرد تا فرزندمان بتواند در يک محيط خوب بزرگ شود.وي ادامه داد: اما حالا پسرمان دو ساله شده ولي او قصد ندارد خانه مان را عوض کند. من دوست ندارم پسرم در اين محله بزرگ شود و ميخواهم در يک محيط خوب تربيت شود و به مدرسه برود. ولي شوهرم اصلا متوجه اين موضوع نيست و زير قولش زده است. دعواي ما سر اين موضوع آنقدر زياد شد که تصميم گرفتيم از هم جدا شويم.
در اين لحظه مرد جوان نيز به قاضي گفت: درست است که من قول دادم در يک محله خوب خانه بخرم اما پول آن را ندارم. همسرم به من زور ميگويد و من تحمل زورگويي را ندارم. براي همين بهتر است از هم جدا شويم. من ديگر نميخواهم با او زندگي کنم چون او اصلا مرا درک نميکند.
در پايان قاضي تصميم گيري در خصوص اين پرونده را به آينده موکول کرد.
منبع:
مردم سالاری
آقای پارسینه!
آیا همه ی زوج های جوانی که برای طلاق به دادگاه مراجعه می کنند واقعا از هم طلاق می گیرند؟! آیا حتی یک مورد نیست که کارشان به صلح و دوستی و آشتی و ادامه زندگی مشترک منتهی شود؟! پس چرا ا زآنها هیچ گزارشی تهیه نمی کنی؟! مگر رسالت شما فرهنگ سازی نیست؟!