گوناگون

گوانتانامو، عشق ،کازابلانکا

گوانتانامو، عشق ،کازابلانکا

پارسینه: عاشقانه کمپ ایکس ری ، فیلمی است برای همه آنهایی که تنها هستند چه آنهایی که در حصار یک زندان انفرادی تا مرز جنون پیش می‌روند چه آنهایی که در زندان تنهایی ذهنی روحی خود روزگار را سپری می‌کنند

پارسینه/ الهام رشیدی: فیلم «کمپ ایکس ری» که در ایران به فیلم کمپ اشعه ایکس معروف است را می‌توان در ردیف یکی از عاشقانه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما جای داد.فیلمی خوش ساخت و خوش ریتم که بازی درخشان کریستین استوارت و پیمان معادی آن را دیدنی‌ و جذاب کرده است.حتی می‌توان تا جایی پیش رفت که آن را هم‌ردیف فیلم کازابلانکا دانست که تاکنون عاشقانه‌ترین فیلم تاریخ سینما لقب گرفته است اما در فضایی و در دنیایی تازه‌تر که با زمانه‌ای که کازابلانکا در آن اتفاق می‌افتاد از زمین تا آسمان فرق کرده است.

پیمان معادی ایرانی است و این باعث نمی‌شود که تعصب ملیت بازی او را آنقدر خوب جلوه دهد که او را با بازیگری مانند همفری بوگارت مقایسه کنیم.هر چند به نظر نگارنده چهره گرم و نگاه نافذ معادی می‌تواند به استیل بازیگری او تبدیل شود همچنان‌که چهره سرد همفری بوگارت برای او تبدیل به یک امتیاز شد.

هر چه هست در این یادداشت قرار نیست بازی بوگارت و معادی مقایسه شود که شاید اصلا این قیاس درست نباشد.معادی در ابتدای راه بازیگری است و بوگارت استاد مسلم این حرفه است.اما بحث بر سر عشق زیبایی است که در فیلم کمپ ایکس ری جاری است و معادی آن را در ابتدا با خشونتی پنهان به نمایش می گذارد و در ادامه و در پایان داستان با اشک‌‌هایش چنان آن را شفاف و بی‌ آلایش می‌کند که می‌تواند به یکی از عشق‌های جاودانه تاریخ سینما تبدیل شود.

فیلم کمپ ایکس ری را کارگردانی آمریکایی به نام پیتر ساتلر مقابل دوربین برده است اما نکته جالب این‌جاست که نگاه این کارگردان به زندان گوانتانامو کاملا انتقادی است و نشان می‌دهد که در این زندان مخوف جنایاتی اتفاق افتاده که باور کردنش دشوار است.

فیلم با حادثه یازده سپتامبر و انفجار برج‌های دو‌قلو آغاز می‌شود و در ادامه مردی مسلمان ( پیمان معادی) را می‌بینیم که در حال نماز خواندن روکشی به سرش کشیده می‌شود و سکانس بعد زندان گوانتانامو و سربازان آمریکایی هستند که سرجوخه‌‌ای وظایف آنها را برایشان توضیح می دهد و در این میان یکی ، دو تا سرباز زن هم دیده می‌شود که نقش یکی از آنان را استوارت بازی می‌کند که در فیلم نامش ایمی کول است.

او در ابتدای ورودش به این اردوگاه قبول می‌کند تا در یکی از عملیات‌های سربازان برای آرام کردن زندانیان مسلمان که شورش کرده‌‌اند، شرکت کند و در همین عملیات است که صورتش با مشت زندانی سیاسی به شدت آسیب می‌بیند.

ایمی کول در اولین روزی که برای زندانیان کتاب می‌برد مورد توجه همان مرد مسلمانی قرار می‌گیرد که در اول فیلم به اسارت در می‌آید و نام‌اش علی امیر است.

او زندانبان جدید خود را که زن هست بلوندی خطاب می‌کند و از او جدیدترین و آخرین کتاب از مجموعه هری‌پاتر را می‌خواهد...علی امیر می‌گوید که او مدت‌‌هاست از زندانبانان این کتاب را می‌خواهد اما آنها قسمت آخر هری‌پاتر را به او نمی‌دهند چون می‌خواهند آزارش بدهند.او می‌خواهد از سرنوشت شخصیت‌های داستان باخبر شود اما آنها نمی‌گذارند...

کول، زن جوانی است که از گذشته‌‌اش در فیلم چیز زیادی گفته نمی‌شود اما در دیالوگ‌هایش که با علی برقرار می‌شود و رفتاری که با دیگر سربازهای اردوگاه دارد ،متوجه می‌شویم که او زندگی خاصی دارد و مثل دخترانی نیست که زندگی را در دمی‌ خوش بودن خلاصه کنند.

او ویژگی‌های منحصر به فردی دارد و آدم‌ها را از ظاهرشان و حتی رفتار‌های گاهی زننده‌اشان قضاوت نمی‌کند.اگر علی در شرایطی حتی ظرف مدفوع را به سمت او پرتاب می‌کند این رفتار او باعث نمی‌شود که او از علی متنفر شود و برعکس تلاش می‌کند تا بفهمد که چه چیزی آنقدر علی را اذیت کرده که باعث شده او این رفتار زننده را از خود نشان دهد.

ایمی کول سربازی است که به گوانتانامو آمده تا جور دیگر زندگی کردن را تجربه کند و یاد بگیرد که چگونه به عنوان انسانی عامل و موثر زندگی کند.چهره سرد کریستین استوارت که در کارنامه بازیگری خود مجموعه فیلم‌های پرفروش گرگ و میش را دارد با آن چهره سرد و کمابیش بی‌روح‌اش در ظاهر نشان می‌دهد که سربازی است که باید وظایف‌اش را انجام دهد.اما او سرباز بله قربان! چشم ! نیست او خیلی زود می‌فهمد که کمپ اشعه ایکس اصلا شرایط انسانی ندارد و زندانیان از نظر روانی به شدت تحت فشار هستند.

او بدرفتار‌ی‌های سرجوخه را گزارش می‌کند و همین باعث می‌شود تا به شیفت شب منتقل شود و همین‌جاست که عشق پنهان علی به او و او به علی عمیق‌تر می‌شود و فیلم در اوج اخلاق‌مداری نشان می‌دهد که عشق نه مرز می‌شناسد و نه دین و مذهب و نه زندان و حصار.وقتی فاز آدم‌ها به یکدیگر وصل می‌شود و چیزی در قلب‌اشان آن‌ها را به درک مشترک می‌رساند، عشق شکل می‌گیرد و آن دو نفر تلاش می‌کنند شرایط یکدیگر را درک کنند و در سخت‌ترین موقعیت‌ها به یکدیگر کمک کنند

علی زمانی که می‌فهمد بلوندی به زودی ماموریت‌اش تمام می‌شود و برای همیشه از اردوگاه می‌رود، تصمیم به خودکشی می‌گیرد اما بلوندی او را از این کار منصرف می‌کند چون می‌گوید شرایط او را درک می‌کند، روزگار او را می‌فهمد و دوستش دارد!‌همین دوست داشتن و فهمیدن شرایط است که علی را امیدوار به زندگی می‌کند.زندگی که قرار است سال‌های سال در اردوگاه ادامه یابد...

فیلم «کمپ ایکس ری» را می‌توان بیشتر از یک بار دید، می‌توان به همه ظرایف آن دقت کرد و در نهایت مفهوم این جمله بلوندی را درک کرد آنجا که به علی می‌گوید: شیری که سال‌ها در قفس باغ وحش بوده هم باید به محیط زیست خودش برگردد شاید که بتواند در این محیط هم به زندگی خود ادامه دهد...

بلوندی می‌رود و علی می‌ماند و آخرین جلد هری پاتر که بلوندی برای او به یادگار گذاشته است...علی می‌ماند و داستان گوانتانامو و آدم‌های بی‌گناهی که در این زندان به جرم دست داشتن در اتفاقات یازده سپتامبر زندگی‌اشان به تباهی و نابودی کشیده شد.

عاشقانه کمپ ایکس ری ، فیلمی است برای همه آنهایی که تنها هستند چه آنهایی که در حصار یک زندان انفرادی تا مرز جنون پیش می‌روند مثل علی و چه آنهایی که در زندان تنهایی ذهنی و روحی خود روزگار را سپری می‌کنند مانند ایمی کول یا همان بلوندی!

ارسال نظر

  • mona

    kheili ghashang bood mamnoon

  • فرزانه گرشاسبی

    آخی الهی،این آمریکاییا چقد خوبن!
    از بس عاشق ما ایرانیای مسلمون شیعه اثناعشری هستن میان ی فیلم میسازن که شخصیت اصلیش ی مسلمون با نام بی همتای علی امیر که اتفاقا تو ماجرای ۱۱ سپتامبر نقش داشته،بعد میره گوانتانامو میخواد خودکشی کنه ی دختر خوب آمریکایی که احتمالا یهودیم هست میاد و نجاتش میده.
    برید جمع کنید کاسه و کوزتون رو،مسلمون اگه واقعا مسلمون باشه،هیچ چیزی به خودکشی نمیکشونتش.
    ی ذره شرم و حیا هم خوب چیزیه،تو محرم حسینی به جای اینکه درس دشمن شناسی یاد بدن میان فیلم رو به نحوی که خودشون دوس دارن نقد میکنن

  • فاطی

    من نمیدونم چه جوری بیک همچین فیلم داغونی رو با کازابلانکا مقایسه می کنید، شخصیت های ضعیف که آدم رو خسته می کنند واقعا که بهجای ننقد فیلم تعریف کردید.

  • مهدی

    واقعا فیلم زیبا و پرمحتوایی بود.
    گذشته از اینکه فاز درام و عاشقانه عالی رو داشت، خیلی قشنگ تونسته بود مفهوم انسانیت رو برسونه.

  • reza

    یه سوال دارم نویسنده این مطلب فیلم رو دیده؟ این کجا و کازابلانکا کجا؟
    فیلم هم اصلا جالب نیست بسیار ضعیف ساخته شده

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار