دلم مبخاد بدونم الان زندانیهای آزاد شده اون روزا به چه سرانجامی رسید.
ناشناس
از اینها چند تا شون ۵ سال بعد زنده بودند؟! اگه میدونستند، شاید از زندان در نمی آمدند!
غلامعباس
خوب این زندان را مدرسه میکردن چون دیگر زندانی سیاسی در ان نیست
سامان میرزائی
زندانی سیاسی
زندانی سیاسی به کسی گفته میشود که به سبب زیر پا گذاشتن حدود قانونی تعیین شده برای آزادیهای سیاسی، بازداشت و زندانی میشود. در جوامعی که قوانین مربوط به آزادیهای سیاسی رعایت میگردد، معمولاً شمار زندانیان سیاسی کم یا بسیار کم است. اما در حکومتهای دیکتاتوری، از آنجا که آزادیهای سیاسی ارائه شده به گروهها و افراد ـ هر چند قانون و مقرراتی هم برای آن داشته باشند ـ اندک است و یا وجود ندارد، تعداد زندانیان سیاسی بسیار زیاد است، زیرا چراغ مبارزه برای به دست آوردن آزادی و حقوق اجتماعی در این نوع جوامع، همیشه روشن است. دوران پهلوی اول و دوم، نمونهای از حکومتهای دیکتاتور و فراوانی زندانیان سیاسی است. چه بسیار بودند زندانیانی که فقط برای انتقاد از اوضاع سیاسی ـ اجتماعی، دستگیر و زندانی شده بودند. به درستی روشن نیست واژه زندانی سیاسی در ایران کی و توسط چه کسی به کار برده شد، اما میدانیم که در دهه 1350 ش، زمانی که سرکوب افراد و گروههای سیاسی به اوج خود رسید، و زندانها پر از مبارزان راه آزادی شد، این واژه کاربرد فراوانی یافت. در ادبیات رسمی دوره محمدرضا پهلوی، بویژه در اصطلاحات و تعبیراتی که ساواک به کار میبرد، به زندانی سیاسی، زندانی ضدامنیتی گفته میشد. آنها اعتقاد داشتند که نباید از واژه سیاسی استفاده کرد، چون اینان علیه امنیت کشور فعالیت میکنند. برای نمونه زمانی که جعفر شریف امامی در 1357 ش به نخستوزیری رسید، در سخنانی در مجلس شورای ملی ـ شاید به اشتباه ـ از کلمه زندانیان سیاسی استفاده کرد. ساواک در گزارشی به شاه نوشت که کاربرد این واژه آن هم از زبان نخستوزیر، خطرناک است. اگرچه برخی از زندانیان سیاسی، امنیت حکمرانی شاه را به خطر انداخته بودند، اما تعداد این نوع زندانیان نسبت به بقیه بسیار اندک بود. بیشتر زندانیان سیاسی شامل کسانی میشد که از نظر ساواک کتاب یا اعلامیه ممنوعه داشتند، رفت و آمدشان مشکوک بود، با گروههای سیاسی و مبارز در ارتباط بودند، علیه شاه شعار داده بودند، شیشه غذاخوری دانشگاه یا اتوبوس شرکت واحد را شکسته بودند، در سخنرانی ـ هر چند غیر مستقیم ـ حرفی علیه حکومت زده بودند، و یا داشتن تصاویری مانند عکس امام خمینی و از این قبیل، همگی جرم و اقدام علیه امنیت کشور تلقی میشد. به دلیل گزارشهایی که توسط فعالان سیاسی از دستگیریهای بیرویه، زندان و شکنجه افراد به خارج از کشور برده میشد، مجامع بینالمللی، بویژه از اوایل 1356 ش، نسبت به موضوع زندانیان سیاسی ایران حساس شدند و اقداماتی صورت دادند. شاه مجبور شد به برخی از این درخواستها پاسخ مثبت دهد؛ چرا که پس از ریاست جمهوری جیمی کارتر در امریکا که با شعار گسترش و اجرای حقوق بشر روی کار آمده بود، شاه که وابسته به سیاستهای امریکا بود، مجبور به تخفیف شکنجهها یا اجازه بازدید از زندانها به سازمانهایی چون عفو بینالملل و صلیب سرخ شد. امریکا مایل بود با حفظ نظام شاهنشاهی و شخص شاه، اصلاحاتی در ایران صورت گیرد. در همین دوره بود که کمیتهای به نام کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران تشکیل شد و فعالیتهایی هر چند مخفی به نفع زندانیان سیاسی انجام شد. پس از تأسیس این کمیته در اواخر 1356 ش تا شش ماه بعد، هشت بیانیه درباره زندانیان سیاسی در ایران منتشر شد که اخبار به دست آمده از داخل زندان را به اطلاع مردم میرساند. کمیته دفاع از زندانیان سیاسی، این بیانیهها را مخفیانه توزیع میکرد. در نخستین شماره این نشریه، اعلامیه کمیته فرانسوی دفاع از زندانیان سیاسی ایران به ریاست ژان پل سارتر چاپ شده بود. البته پیش از این کمیته، جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر ـ که آن هم در دوره فروکش اختناق و سرکوبها در اوایل 1356 ش تأسیس شده بود ـ در جهت حمایت و یا آزادی زندانیان سیاسی اقداماتی به عمل آورده بود که معمولاً مکاتبه با مجامع بینالمللی بود. پس از شهادت سیدمصطفی خمینی در اول آبان 1356 و در پی آن رواج سخنرانیهای سیاسی در مجالس ختم وی و نیز تظاهرات پراکندهای که به همین مناسبت رخ داد، آزادی زندانیان سیاسی در میان سخنرانیها و شعارها مطرح گردید. به طور مشخص در قطعنامه 13 مادهای که در مراسم چهلم آیتالله سیدمصطفی خمینی در مسجد اعظم قم خوانده شد، در نخستین بند آن بازگشت امام خمینی به وطن و در دومین بند، آزادی زندانیان سیاسی درخواست شده بود. از آن پس این تقاضا در بیشتر اعلامیهها و شعارها نوشته یا بیان میشد. با وجود این، واکنش مؤثری از طرف حکومت برای آزادی زندانیان سیاسی صورت نگرفت. همراه با افزایش تظاهرات بویژه در تابستان 1357 که مصادف با ماه مبارک رمضان نیز بود، شاه به مناسبت سالگرد کودتای 28 مرداد 1332 که آن را روز ملی میخواند، 62 تن از زندانیان سیاسی را آزاد کرد. در نیمه دوم 1357 ش اعتراضات مردمی به حدی رسید که محمدرضا پهلوی مجبور شد در اوایل آبان، دستور آزادی 1126 زندانی سیاسی را صادر کند. او روز تولد خود (4 آبان) را دستآویز این اقدام قرار داد. در میان آزادشدگان آبان ماه، هم شیخ محمد جعفری طلبة اهل مشهد دیده میشد که هشت روز پس از ازدواجش به اتهام پخش اعلامیه چهار سال زندانی شده بود، و هم صفر قهرمانیان که در 1327 ش پس از غائله آذربایجان زندانی و به دنبال سی سال حبس آزاد میگردید. آزادی زندانیان سیاسی علاوه بر تهران در شهرهایی چون شیراز، ارومیه و رشت هم صورت گرفت. استقبال از زندانیان سیاسی بویژه در شهرهای کوچک بسیار باشکوه برپا میشد. موج بعدی آزادیها، در 28 آبان 1357 که مصادف با عید غدیر خم بود رخ داد و 210 زندانی سیاسی دیگر آزاد شدند. این روند تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت. در مورد تعداد زندانیان سیاسی در ایران، اعداد گوناگونی گفته شده که به واسطه دیکتاتوری و سرکوب آزادیها، گاهی این ارقام غیرعادی بود. برای مثال کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور تعداد زندانیان سیاسی را 25000 نفر اعلام کرده بود. این رقم در نشریات آنها گاه تا یکصد هزار نفر نیز بالا میرفت. سازمان عفو بینالملل در 1356 ش معتقد بود که ایران بیست هزار زندانی سیاسی دارد و از این جهت رتبه سوم را در جهان کسب کرده است. شاه در 1356 ش تعداد زندانیان سیاسی را نزدیک به سه هزار نفر اعلام کرده بود. سیدمحمد کاظم بجنوردی از زندانیان باسابقه سیاسی، اعتقاد دارد که شمار زندانیان سیاسی در سراسر کشور از ده هزار نفر تجاوز نمیکرد. با این حال آماری وجود ندارد که بتواند به طور رسمی بگوید در دوره پهلوی (1357 ش ـ 1304) چه تعداد از ایرانیان به جرم سیاسی دستگیر و زندانی شدهاند. در 1377 ش یعنی بیست سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کانون زندانیان سیاسی مسلمان به دست گروهی از مبارزان زندان رفته و شکنجه دیده تشکیل شد و اقدام به عضوگیری کرد. در همین سال ماده واحدهای در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید که طبق آن همه کسانی که از تاریخ 28 مرداد 1332 (کودتای 28 مرداد) تا 16 بهمن 1357 به جهت فعالیتهای مذهبی، امنیتی یا سیاسی حداقل به مدت شش ماه در بازداشت به سر بردهاند، آزاده تلقی شده از تسهیلاتی که در قوانین مربوط به آزادگان پیشبینی شده، میتوانند استفاده کنند.
سامان میرزائی بوشهر
دلم مبخاد بدونم الان زندانیهای آزاد شده اون روزا به چه سرانجامی رسید.
از اینها چند تا شون ۵ سال بعد زنده بودند؟! اگه میدونستند، شاید از زندان در نمی آمدند!
خوب این زندان را مدرسه میکردن چون دیگر زندانی سیاسی در ان نیست
زندانی سیاسی
زندانی سیاسی به کسی گفته میشود که به سبب زیر پا گذاشتن حدود قانونی تعیین شده برای آزادیهای سیاسی، بازداشت و زندانی میشود. در جوامعی که قوانین مربوط به آزادیهای سیاسی رعایت میگردد، معمولاً شمار زندانیان سیاسی کم یا بسیار کم است. اما در حکومتهای دیکتاتوری، از آنجا که آزادیهای سیاسی ارائه شده به گروهها و افراد ـ هر چند قانون و مقرراتی هم برای آن داشته باشند ـ اندک است و یا وجود ندارد، تعداد زندانیان سیاسی بسیار زیاد است، زیرا چراغ مبارزه برای به دست آوردن آزادی و حقوق اجتماعی در این نوع جوامع، همیشه روشن است. دوران پهلوی اول و دوم، نمونهای از حکومتهای دیکتاتور و فراوانی زندانیان سیاسی است. چه بسیار بودند زندانیانی که فقط برای انتقاد از اوضاع سیاسی ـ اجتماعی، دستگیر و زندانی شده بودند. به درستی روشن نیست واژه زندانی سیاسی در ایران کی و توسط چه کسی به کار برده شد، اما میدانیم که در دهه 1350 ش، زمانی که سرکوب افراد و گروههای سیاسی به اوج خود رسید، و زندانها پر از مبارزان راه آزادی شد، این واژه کاربرد فراوانی یافت. در ادبیات رسمی دوره محمدرضا پهلوی، بویژه در اصطلاحات و تعبیراتی که ساواک به کار میبرد، به زندانی سیاسی، زندانی ضدامنیتی گفته میشد. آنها اعتقاد داشتند که نباید از واژه سیاسی استفاده کرد، چون اینان علیه امنیت کشور فعالیت میکنند. برای نمونه زمانی که جعفر شریف امامی در 1357 ش به نخستوزیری رسید، در سخنانی در مجلس شورای ملی ـ شاید به اشتباه ـ از کلمه زندانیان سیاسی استفاده کرد. ساواک در گزارشی به شاه نوشت که کاربرد این واژه آن هم از زبان نخستوزیر، خطرناک است. اگرچه برخی از زندانیان سیاسی، امنیت حکمرانی شاه را به خطر انداخته بودند، اما تعداد این نوع زندانیان نسبت به بقیه بسیار اندک بود. بیشتر زندانیان سیاسی شامل کسانی میشد که از نظر ساواک کتاب یا اعلامیه ممنوعه داشتند، رفت و آمدشان مشکوک بود، با گروههای سیاسی و مبارز در ارتباط بودند، علیه شاه شعار داده بودند، شیشه غذاخوری دانشگاه یا اتوبوس شرکت واحد را شکسته بودند، در سخنرانی ـ هر چند غیر مستقیم ـ حرفی علیه حکومت زده بودند، و یا داشتن تصاویری مانند عکس امام خمینی و از این قبیل، همگی جرم و اقدام علیه امنیت کشور تلقی میشد. به دلیل گزارشهایی که توسط فعالان سیاسی از دستگیریهای بیرویه، زندان و شکنجه افراد به خارج از کشور برده میشد، مجامع بینالمللی، بویژه از اوایل 1356 ش، نسبت به موضوع زندانیان سیاسی ایران حساس شدند و اقداماتی صورت دادند. شاه مجبور شد به برخی از این درخواستها پاسخ مثبت دهد؛ چرا که پس از ریاست جمهوری جیمی کارتر در امریکا که با شعار گسترش و اجرای حقوق بشر روی کار آمده بود، شاه که وابسته به سیاستهای امریکا بود، مجبور به تخفیف شکنجهها یا اجازه بازدید از زندانها به سازمانهایی چون عفو بینالملل و صلیب سرخ شد. امریکا مایل بود با حفظ نظام شاهنشاهی و شخص شاه، اصلاحاتی در ایران صورت گیرد. در همین دوره بود که کمیتهای به نام کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران تشکیل شد و فعالیتهایی هر چند مخفی به نفع زندانیان سیاسی انجام شد. پس از تأسیس این کمیته در اواخر 1356 ش تا شش ماه بعد، هشت بیانیه درباره زندانیان سیاسی در ایران منتشر شد که اخبار به دست آمده از داخل زندان را به اطلاع مردم میرساند. کمیته دفاع از زندانیان سیاسی، این بیانیهها را مخفیانه توزیع میکرد. در نخستین شماره این نشریه، اعلامیه کمیته فرانسوی دفاع از زندانیان سیاسی ایران به ریاست ژان پل سارتر چاپ شده بود. البته پیش از این کمیته، جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر ـ که آن هم در دوره فروکش اختناق و سرکوبها در اوایل 1356 ش تأسیس شده بود ـ در جهت حمایت و یا آزادی زندانیان سیاسی اقداماتی به عمل آورده بود که معمولاً مکاتبه با مجامع بینالمللی بود. پس از شهادت سیدمصطفی خمینی در اول آبان 1356 و در پی آن رواج سخنرانیهای سیاسی در مجالس ختم وی و نیز تظاهرات پراکندهای که به همین مناسبت رخ داد، آزادی زندانیان سیاسی در میان سخنرانیها و شعارها مطرح گردید. به طور مشخص در قطعنامه 13 مادهای که در مراسم چهلم آیتالله سیدمصطفی خمینی در مسجد اعظم قم خوانده شد، در نخستین بند آن بازگشت امام خمینی به وطن و در دومین بند، آزادی زندانیان سیاسی درخواست شده بود. از آن پس این تقاضا در بیشتر اعلامیهها و شعارها نوشته یا بیان میشد. با وجود این، واکنش مؤثری از طرف حکومت برای آزادی زندانیان سیاسی صورت نگرفت. همراه با افزایش تظاهرات بویژه در تابستان 1357 که مصادف با ماه مبارک رمضان نیز بود، شاه به مناسبت سالگرد کودتای 28 مرداد 1332 که آن را روز ملی میخواند، 62 تن از زندانیان سیاسی را آزاد کرد. در نیمه دوم 1357 ش اعتراضات مردمی به حدی رسید که محمدرضا پهلوی مجبور شد در اوایل آبان، دستور آزادی 1126 زندانی سیاسی را صادر کند. او روز تولد خود (4 آبان) را دستآویز این اقدام قرار داد. در میان آزادشدگان آبان ماه، هم شیخ محمد جعفری طلبة اهل مشهد دیده میشد که هشت روز پس از ازدواجش به اتهام پخش اعلامیه چهار سال زندانی شده بود، و هم صفر قهرمانیان که در 1327 ش پس از غائله آذربایجان زندانی و به دنبال سی سال حبس آزاد میگردید. آزادی زندانیان سیاسی علاوه بر تهران در شهرهایی چون شیراز، ارومیه و رشت هم صورت گرفت. استقبال از زندانیان سیاسی بویژه در شهرهای کوچک بسیار باشکوه برپا میشد. موج بعدی آزادیها، در 28 آبان 1357 که مصادف با عید غدیر خم بود رخ داد و 210 زندانی سیاسی دیگر آزاد شدند. این روند تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت. در مورد تعداد زندانیان سیاسی در ایران، اعداد گوناگونی گفته شده که به واسطه دیکتاتوری و سرکوب آزادیها، گاهی این ارقام غیرعادی بود. برای مثال کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور تعداد زندانیان سیاسی را 25000 نفر اعلام کرده بود. این رقم در نشریات آنها گاه تا یکصد هزار نفر نیز بالا میرفت. سازمان عفو بینالملل در 1356 ش معتقد بود که ایران بیست هزار زندانی سیاسی دارد و از این جهت رتبه سوم را در جهان کسب کرده است. شاه در 1356 ش تعداد زندانیان سیاسی را نزدیک به سه هزار نفر اعلام کرده بود. سیدمحمد کاظم بجنوردی از زندانیان باسابقه سیاسی، اعتقاد دارد که شمار زندانیان سیاسی در سراسر کشور از ده هزار نفر تجاوز نمیکرد. با این حال آماری وجود ندارد که بتواند به طور رسمی بگوید در دوره پهلوی (1357 ش ـ 1304) چه تعداد از ایرانیان به جرم سیاسی دستگیر و زندانی شدهاند. در 1377 ش یعنی بیست سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کانون زندانیان سیاسی مسلمان به دست گروهی از مبارزان زندان رفته و شکنجه دیده تشکیل شد و اقدام به عضوگیری کرد. در همین سال ماده واحدهای در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید که طبق آن همه کسانی که از تاریخ 28 مرداد 1332 (کودتای 28 مرداد) تا 16 بهمن 1357 به جهت فعالیتهای مذهبی، امنیتی یا سیاسی حداقل به مدت شش ماه در بازداشت به سر بردهاند، آزاده تلقی شده از تسهیلاتی که در قوانین مربوط به آزادگان پیشبینی شده، میتوانند استفاده کنند.
سامان میرزائی بوشهر
این آزادی چطور انجام شد؟