گمشده عزاداری های ما چیست؟
پارسینه: نوار تاسوعای سال 79 محمود کریمی را مثال میزنیم، جایی که در آغاز سینهزنی میگوید: «اون دوربین را بگیر!»
پارسینه/ صادق وفایی: طی سالهای اخیر، مباحث و محصولات فرهنگی زیادی تحت عنوان آسیبشناسی عزاداری مطرح و منتشر شده که اثرات چندانی در جامعه نداشتهاند. بدون طرح مقدمه طولانی، در این یادداشت سعی داریم سریعا به اصل مطلب بپردازیم و به صورت کاربردی، چند آسیب از آسیبهای جدی را که طی سالهای اخیر گریبان مجالس عزاداری حضرت امام حسین(ع) را گرفتهاند، مطرح کنیم.
پیش از بیان هر نکتهای، اشاره به این مساله لازم است که دوستداران امام حسین(ع) فوج فوجاند و هرکسی هم ارادت و عشق خود را قبول داشته و فکر میکند، محبتر از دیگری است. اما نزد امام حسین(ع) همه محبوباند و باید توجه داشته باشیم اگر سخنی شنیدیم که احیانا با نوع تفکر ما متفاوت بود و نسبت به تفکرات ما جدید بود، سریعا اقدام به تکفیرش نکنیم (کاری که بیامیه در عصر امام حسین(ع) و داعش و وهابیها در عصر ما میکنند). راه اندیشه و تدبر همیشه باز است و خداوند نیز در قرآن، مهمتر از هرچیز دیگری ما و مردمان مختلف را به تفکر و اولیالالباب بودن دعوت میکند. بنابراین اگر کسی در زمینه عزاداری امام حسین روش ما را انتخاب نکند، منحرف و در زمره گمراهان نیست. اما باید بدانیم که عزاداری امام حسین(ع) که همیشه باعث ایستادگی در مقابل ظلم شده و واقعا در حکم چراغ هدایت ما بوده، ممکن است مورد آسیب قرار گرفته و از اصل و اصول خود خارج شود. پس بسمالله...
* در این روزگار باب شده که برای به اصطلاح راه انداختن جوانترها برای مداحی و نوحهخوانی، قسمت شور مجلس را به آنها واگذار کنند. اگر مقایسهای با نیم قرن اخیر داشته باشیم، زمانی بوده که مادحین جوان چند دقیقهای از مجلس را اصطلاحا به گونه پامنبری میخواندند. یعنی همان نوحه و دمها یا واحدزمینههای سنگین و رنگین مداحان جاافتاده و قدیمی را میخواندند تا هم در یک مجلس جدی، اجرا کرده باشند و هم مردم کم کم با آنها آشنا شده و زمینه حضورشان در مجالس عزاداری فراهم شود.
اما اگر روزگار فعلیمان و شرایطی را که در آن به سر میبریم، در نظر بگیریم، اوضاع دگرگونه است و مداحان باسابقه و ریشهدار که خود زمانی، اجرای قسمت شور مجلس را به عهده داشتند، این بخش را کلا به جوانان خامی که نیاز به مرشد و راهنما دارند، واگذار کردهاند تا سبکهای جوانپسند باب شود. سبکهایی که گاهی بسیار شرمآورند و راهی جز ترک مجلس برای مستعمع و سینهزن باقی نمیگذارند. ممکن است بگویید این سلیقه شماست و جوانترها از این سبکها خوششان میآید.
کما اینکه یکی از مادحین جوان و مشهور این سالها میگفت ما جوانها را با این روش به مجلس امام حسین میکشانیم و نمیگذاریم به مجلس گناه بروند. اما سوال اساسی این است که آیا برای جلب مردم به مجلس قرائت قرآن، هیچگاه سعی کردهایم قرآن را با غنا و ریتم بخوانیم؟ آیا موسیقی و دستگاههای قرآنخوانی را تغییر دادهایم؟ آیا انصاف است که سیستم مجالس قرآن را تغییر ندهیم و فقط زورمان به مجلس امام حسین برسد؟ یعنی واقعا دیواری کوتاهتر از مجلس امام حسین(ع) وجود ندارد.
نکته اساسیتر این است که جوان اگر بخواهد به قصد و اختیار خود به مجلس امام حسین بیاید، باید در مجلس عزاداری حضور داشته باشد نه برای جذابیتهایی که مداح برای مجلس به وجود میآورد. ما به مجلس عزارداری سیدالشهدا میرویم تا بسوزیم، اشک بریزیم و به خاطر سوختن سینهمان است که به سینه میکوبیم نه برای رعایت ریتم آهنگ و همراهی با جوان، یا بهتر بگوییم خوانندهای که با تقسیم شدنش بر دو، یکی با بلندگو ریتمی را پیدرپی میخواند و دیگری اشعاری در وصف زیبایی و خوشگلی و دلتنگی برای معشوق!
در زمان جنگ و دفاع مقدس، مداحان میخواندند که «کربلا کربلا ما داریم میآییم!» سینهزنها با اخلاص و عشقی که برای عملیات، شهادت و آزادسازی کربلا از دست صدام داشتند، به سینه میزدند و شور میگرفتند اما با مقایسه اشعار و شورهایی که این روزها در مجالس حتی مداحان بزرگ خوانده میشود، میتوانیم متوجه شویم که چقدر از مسیر اصلی خارج شده ایم؟
ممکن است در پاسخ گفته شود که ما در زمان دیگری به سر میبریم و اولویتها فرق کرده است؟ عجیب است که گویندگان این جملات به این نکته دقت نمیکنند که اصل عاشورا و نهضت امام حسین بعد از هزار و 400 سال تغییر نکرده ولی حالا باید روش عزاداریاش تغییر کند و شبیه به مجالس لهو و لعبی باشد که نیروی انتظامی در صورت خبرداری از وجودشان، عاملانشان را بازداشت میکند.
* با گوش دادن به نوارهای سالهای 79 و حتی 80 و 81 میشنویم که مداحان از روشن بودن چراغ و فیلمبرداری از مجالس گله میکنند. برای ارائه مدرک، نوار تاسوعای سال 79 محمود کریمی را مثال میزنیم، جایی که در آغاز سینهزنی میگوید: «اون دوربین را بگیر!» یا یکی از شبهای مناجات محمدرضا طاهری در مکتبالزهرا در ماه رمضان سال 81 که درباره خاموش کردن چراغها و تاکید بر عدم فیلمبرداری میگوید.
فیلمبرداری از مجالس سینهزنی از اوایل سالهای دهه 80 باب شد و جالب آنکه اوایل، سینهزنهایی که بدن برهنه داشتند را با توسل به افکتهای تصویری، مات یا مبهم میکردند ولی چند سالی است که سینهزنها با چراغ روشن، برهنه میشوند و فیلمبرداری هم با کیفیت بالا انجام شده و با کیفیت مضاعفتری در السیدیهای پاساژ مهستان پخش میشود. تکنیک فیلمبرداری از سینهزنی شور هم که با توسل به تکنیک کرینکردن دوربین و حرکتش در بالای سر سینهزنها، تصاویر هیجانانگیزی را رقم میزند. جمعیتی که بالا و پایین پریده و دوربین هم از روی سرشان عبور میکند و هیجان عجیبی به بیننده القا میشود... خب برای چه؟
شاید متهم به این شویم که هروله کردن برای امام حسین را کوبیدهایم اما نه. هروله کنید و به سر بزنید. اما وقتی که سوختید. هروله بکنید اما در جایی که فیلمش به بیرون نرود یا هروله بکنید اما نه در زیر نور افکنهای مخصوص و حرفهای فیلمبرداری؟ مگر مجلس امام حسین که از سرآغاز تا پایان حداکثر 2 ساعت طول میکشد، مکان ساخت فیلم است؟ مگر یادمان رفته که قرار بود جگرمان بسوزد و اشک هرچند یک قطره سرازیر شود؟ آیا حتما باید نورافکن و باند سوپردولوکس وجود داشته باشد که ما بسوزیم و با هروله به سرمان بزنیم؟
* متاسفانه حتی نوع هروله کردن و ایستاده سینهزدن هم تحریف شده است. اصل هروله از دویدن حضرت هاجر در مکه مکرمه و مکانی که امروز سعی صفا و مروه را در آنجا انجام میدهیم، گرفته شده است. همه حالت اضطرار سینهزنهای قدیمی را وقتی که به سر میزدند، دیدهایم.
اما متاسفانه امروز، هروله نزد جوانهای سینهزن تبدیل به هنر رقص پا شده است. با مشاهده نمونههای زیادی در مجالس، بارها و بارها دیدهام که جوان مورد نظر، به راحتی و به نرمی به سینه میزند اما حرکت پایش کامل و هروله کردنش در اولویت است. هروله برای به سینه و سر زدن است نه باز کردن جا برای فرد و اذیت کردن دیگران. ممکن است بگویید بس است! با این حرفها جوانها را از مجلس امام حسین زده میکنی. اما جواب این است که آیا این چیزی که شما به آن میگویید مجلس امام حسین، واقعا مجلس امام حسین است یا نه؟ و دوم آنکه جوان که نباید به هر قیمتی به مجلس امام حسین بیاید؟ آیا هدف وسیله را توجیه میکند؟
همین میشود که یک ماه پیش از محرم، پیامکهای ریشخند و طنز میآید که «محرم خوب است چون در آن به راحتی تا دیروقت شب با دوستدخترمان بیرون هستیم. پس محرم خوب است.» اگر آن جوان میخواهد واقعا برای امام حسین عزاداری کند، به راهنمایی علما و بزرگان بیشتر محتاج است تا شوری که یک مداح برایش به وجود میآورد و در پایان دهه اول محرم هم از بین میرود. اگر واقعا دلش بر مظلومیت سیدالشهدا میسوزد، باید دلش برای روضه بتپد تا جایی که بتواند به قول برخی مداحان جوان، انرژیاش را تخلیه کند.
* بعضی از مادحان صاحب نام در تهران، مجالس را به سمت مجالس خشک و بیروح هدایت میکنند. یعنی کار به جایی رسیده که دقیقه به دقیقه به مستمع میگویند حالا باید چهکار کند. حالا باید ناله بزند، حالا باید زمزمه کند، حالا باید اشک بریزد و صدایش قطع نشود و اگر میتواند چند دقیقه همینطور یکسره ناله کند. مگر سینهزن و مستعمع آدم آهنی یا کامپیوتر است و مگر شمای مداح، صاحب مجلس هستید که میگوید چه کسی چه کار کند و چه کسی چه کار نکند؟
این موضوع چند سال پیش درمورد برهنه شدن سینهزنها وجود داشت. « اگر برهنه نمیشوی، برو بیرون!» یا «برو عقب». چه کسی گفته ملاک سینهزن بهتری بودن برهنه شدن است؟ در این زمینه به یکی از مجالس نمونه اشاره میشود: مجلس هیئت مکتبالزهرا که در آن سینهزنان راحت و مختارند. هر که میخواهد لباس خود را درآورده و هرکه خواست با لباس سینه میزند.
با این روشی که بعضی از مداحان به راه انداختهاند، مجلس کاملا مصنوعی و از پیش برنامهریزیشده میشود. در حالی که هنوز برخی از مداحان قدیمی هستند که هرچه به آنها بگویی یا مثلا بگویی امروز فلان شعر را بخوان، میگوید: «همهچیز دست خودشان است. من و شما هیچکارهایم».
هنوز خاطرات مربوط به رسول ترک یا نوحهخوانهای با اخلاص قدیمی تهران و تبریز و ... بر سر برخی زبانهاست که فلانروز، ناگهان در مجلس شوری افتاد و همه تا ساعتی گریه میکردند. اگر قبول داریم که مجلس، برای سیدالشهداست باید این را هم قبول داشته باشیم که همهچیز دست خود ایشان است. بدانیم که مداح، همهکاره نیست. مجلس امام حسین، متولیانی دارد که در ادبیات عامیانه ما سینهزنها «نوکر» یا «خادمالحسین» نامیده میشوند. این افراد یا در قسمت آبدارخانه و آشپزخانه هستند یا سینهزن هستند و در بخش عزاداری مجلس، یاریرسانی میکنند.
* آسیب دیگر، روضههای مندرآوردی است که متاسفانه مدتی است باب شدهاند. نمیدانیم چند سال پیش چه شرایطی جاری بوده که برخی از دوستان مداح برای خواندن این روضهها میگفتند «اینها حرف دل است، جایی نوشته نشده» یا «اینها زبان حال است» اما این روزها شاهدیم از زبان و قول امام حسین(ع) یا حضرت زینب(س) سخنانی در قالب روضه بیان میشود که هیچجا نوشته و نقل نشده است. جالب است که مستعمان هم خود را موظف میدانند برای هر سطر و هر کلمه این روضههای بدون منبع، بیشتر از روضههای معتبر گریه میکنند!
دوستان مداح باید دقت کنند که مجاز نیستند هر شعر یا هر روضهای را بخوانند و حساب و کتابشان مستقیما با خود حضرت سیدالشهدا خواهد بود و در مقابل هر روضه و هر شعری که میخوانند، مسئولاند.
* در ابتدای نوشتار به شورهای جدید و سبکهای نامناسب اشاره کردیم. خوب است این مساله را به طور مفصلتر بشکافیم. یکی از آسیبهای مهم این نکته، نوع جدیدی از «حسین حسین» گفتم در زمان شور است. این نوع که امروزه دیگر همه با آن آشنا هستیم و در برخی مقاطع مجالس به صورت بیس زیر خواندن از آن استفاده میشود، از اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 باب شد. در مجالس قدیمی تهران، هنگام شور گرفتن، به ذکر «حسین جان» میپرداختند و با آن سینه میزدند. حتی اگر حسین حسین هم میکردند، ذکرشان واضح و مبرهن بود و مشخص بود که نام پربرکت سیدالشهدا را میبرند. اما شورهای امروزی حاوی ذرهای معنویت نیست و اصلا این حال را که دارند نامی مقدس را به زبان میآورند، منتقل نمیکنند.
متاسفانه مداحان بزرگ تهران به این نکته توجه نداشته و ندارند که تعدادی از جوانان پای منبرشان، اینگونه شور میگیرند. در این زمینه به یاد سخنان استاد فاطمینیا میافتم که سالهاست در این زمینه گلایه دارد و از فرط تکرار سخنانشان، خسته شدهاند. خود استاد بارها اشاره کردهاند که چند بار بگویم، دیگر خسته شدهام. مجالس سخنرانی زیادی را از ایشان شنیدهام و در مجالسشان هم حاضر بودهام و این جملات را از خود ایشان شنیدهام که «یک عده همینجوری بالا و پایین میپرند و اسم امام حسین را نصفه نیمه میبرند.... من دست مداحان را میبوسم. به خدا، مداح ارجمند و عزیز است اما این کارها صحیح نیست» و سخنانی از این دست که علمای دین و اخلاق بارها آنها را گوشزد کردهاند.
* در پایان دوستان مداح و سینهزن را به رجوع به گذشته دوران سینهزنی و عزاداری دعوت میکنیم. دورانی که در آن چراغها خاموش بود، سرها به زیر بود و مانند مجالس دعا و عزاداری در جبهه، هرکس به دنبال دل و ارادت خود بود. مجالس سینهزنی را نورپردازی نمیکردند و ... بسیاری از مداحان بزرگ این روزها، سالها پیش در مجالسی کوچک که در خانههای دوستان یا خانه خودشان برگزار میشد، میخواندند و صفا و صمیمیت آن مجالس واقعا چیز دیگری بود.
این روزها گویی افرادی جای از پیش رزرو شده دارند و باید در وسط صف سینهزنان بایستند چون صاحب مجلساند یا دوست صاحب مجلساند در حالی که سوز و گدازی ندارند و به طور معمول هم سینه نمیزنند. مقصود آنکه میانداری و ایستادن در جایگاه میاندار، مستلزم این است که فرد بیشتر از دیگر سینهزنان جوش و خروش داشته باشد تا عزادارها با دیدن او نظم و نظام جلسه را حفظ کنند.
میگویند در دنیا چند چیز است که هرچه از عمرش بگذرد، بهتر میشود. یکی از آنها دوست است. یکی دیگر از آنها هم متاعی است که اگر این نوشتار، مطلبی شاعرانه بود به آن و ایضا انگورهای دانه درشت نجف اشاره میکردیم اما این مقاله در پی این نتیجه است که مداحی و سبک عزاداری هم از آن دست چیزهایی است که نوع قدیمیاش خوب است و هرچه از عمرش بگذرد، بهتر میشود کما این که مداحیها و روضههای قدیم، بسیار بیشتر از روضههای مجلسگرمکن امروزی به دل مینشیند.
به گزارش پارسینه، از سلطان کربلا برای محرم اشک چشم و اخلاص واقعی برای عزاداری طلب کنیم. طلب نه، که التماس کنیم چون همانطور که برای بلعم باعورا، مقام بالا و مستجابالدعوه بودنش، حجاب شد و او را به ورطه تباهی کشاند، برای عدهای از ما نیز؛ اگر تقوا نداشته باشیم، دین، مذهب، مستحبات و عزاداری حجاب میشود و میشود آنچه نباشد بشود...
حالابیااین وسط بگو دکترشریعتی مرحوم می گفت حسین(ع)پیرو می خواهد نه عزادار
...
اما اعتراف میکنم متن فوق العاده ای بود ...
یه چندجا انحراف زد مثل تعمیم دادنش ...
اما در کل خیلی خوب بود
لازم به ذکره ما مجلس خوب و سنگین که شورش هم درست باشه همچنان کم نداریم اما خب چه کنیم که منحرفین همیشه بیشتر تو چشمن !
اول متن فکرکردم نقد خوبی نیست ولی تا اخر که خوندم دیدم نه واقعا درسته متاسفانه عزدارایها شده نورپردازی رقص نام امام حسین نصفه گفتن و ...*کاملا موافقم با این کلام ان شائ الله مداحان گرامی اندکی سنجیده تر عمل کنند
خطر بعضی از عزاداریهای نادرست چیست؟
خلاصه صحبتهای حجه اسلام آقایان واعظی، مهدیپور، حسینی و احمدی و
مداح بزرگوار جناب حاج آقای خلج، پیرامون مبنای فقهی عزاداری و حد و حصر آن
که گفتهاند:
عزاداری حد و حصر خاصی ندارد و نمیتوان عزاداری را به نوع خاصی محدود کرد، بنابراین هر عملی که عنوان عزاداری پیدا کند صحیح و مورد تأیید دین است .
تحلیل و نقد:
قسمتی از سخنان بالا قابل قبول است و قسمتی غیرقابل قبول میباشد . این که عزاداری را نمیتوان به نوع خاصی محدود کرد حرف صحیح و درستی است اما این که عزاداری حد و حصر خاصی ندارد، اگر به مفهوم خارج کردن عزاداری از حوزه نقد است و خط قرمز کشیدن برای نقد عزاداریهاست حرف کاملاً باطل و بی اساسی است .
هیچ عملی در دین وجود ندارد که در ترازوی صحت و بطلان قرار نگیرد. نماز که بالاترین عمل مذهبی است و ستون دین معرفی شده است، دهها عامل میتواند باعث بطلان آن شود. و خداوند هیچ عملی را در دین قرار نداده که آن را از حوزه نقد و تحلیل خارج کرده باشد .
بنابراین عزاداری نه تنها حد و حصر دارد بلکه عوامل زیادی میتواند باعث بطلان آن شود و همین عمل مستحب ممکن است تبدیل به عملی حرام و باطل گردد.
البته این صحبتها ممکن است در نقد صحبتهای این بزرگواران نباشد بلکه تکمیل کننده آنها باشد . اما چون بحث حد و حصر عزاداری را آقایان مطرح کردهاند ما نیز به آن میپردازیم .
حد و حصر عزاداری
انواع عزاداریها از سه جنبهی:
1- هدف (جهت)
2- محتوا
3- شکل، قابل نقد و تحلیل هستند .
- هدف (جهت) عزاداری:
عزاداریها باید هدفمند باشند، اگر هدف و جهت عزاداری گم شود فاقد خاصیت و تأثیر مثبت خواهد بود و ممکن است تأثیر منفی هم بگذارد.
اما عزاداریها چه هدفی میتوانند داشته باشند. برای شناخت هدف در عزاداری، ابتدا باید اندیشه و هدف صاحب مصیبت شناخته شود تا چنانچه عزاداری صورت گیرد نسبت به تحقق آن اندیشه و هدف، عملی صورت گیرد .
آیه قرآن میفرماید: "یا ایها الذین آمنوا کونوا انصار الله کما قال عیسی ابن مریم للحواریین من انصاری الی الله قال الحواریون نحن انصار الله"(صف/ 14)؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید یاوران خدا باشید، همچنان که عیسی بن مریم به حواریون گفت: چه کسی یار من به سوی خداست، حواریون گفتند: ما یاوران خدا هستیم .
هیچ عملی در دین وجود ندارد که در ترازوی صحت و بطلان قرار نگیرد. نماز که بالاترین عمل مذهبی است و ستون دین معرفی شده است، دهها عامل میتواند باعث بطلان آن شود. و خداوند هیچ عملی را در دین قرار نداده که آن را از حوزه نقد و تحلیل خارج کرده باشد . بنابراین عزاداری نه تنها حد و حصر دارد بلکه عوامل زیادی میتواند باعث بطلان آن شود و همین عمل مستحب ممکن است تبدیل به عملی حرام و باطل گردد.
پیام آیه و حرف خدا این است که بیایید یار خدا باشید. کاری برای خدا انجام دهید، سپس خداوند شاهد مثال میآورد که شما همچون حواریون حضرت عیسی باشید که تا حضرت عیسی طلب یاری کرد به کمکش شتافتند .
جمله حواریون که نحن انصار الله و تأیید قرآن بر این جمله، حکایت از این دارد که یاری کردن پیامبر در هر زمان یاری کردن خداوند است. و به تبع آن یاری کردن امام هر زمان یاری کردن خود خداست .
گذشته از این آیه، خود امام حسین علیه السلام در کربلا و عاشورا ندایش طلب نصرت بود. "هل من ناصرِ ینصرنی"؛ آیا کسی هست که مرا یاری کند؟ هدف امام از یاری گرفتن، تحقق اسلام واقعی و ریشه کن کردن ظلم و فساد بود و رسیدن به این هدف جز با کمک خواستن از دیگران امکانپذیر نیست.
بنابراین ندای خداوند، یار گرفتن است، ندای همه پیامبران و ائمه نیز یار گرفتن است. ندای امروز امام زمان نیز همان جمله امام حسین علیه السلام است که میفرمود: "هل من ناصر ینصرنی. "
حال که ما مجالس عزاداری بر پا میکنیم هدفمان از این مجالس باید یاری کردن امام حسین علیهالسلام در راهی که او شروع کرده بود، باشد. هدف از عزاداری باید کمک به تحقق بخشیدن اهداف و اندیشههای امام حسین علیه السلام باشد. این هدفمندی در برپایی مجالس عزاداری بیشترین اهمیت را دارد و به محتوا و شکل عزاداری - یعنی 2 عامل دیگر - جهت میدهد و در آنها تأثیر میگذارد و کیفیت آنها را تغییر میدهد.
امام حسین علیه السلام در کربلا و عاشورا ندایش طلب نصرت بود. "هل من ناصرِ ینصرنی"؛ آیا کسی هست که مرا یاری کند؟ هدف امام از یاری گرفتن، تحقق اسلام واقعی و ریشه کن کردن ظلم و فساد بود و رسیدن به این هدف جز با کمک خواستن از دیگران امکانپذیر نیست.
همین هدفمند بودن عزاداریها در قبل از انقلاب بود که باعث پیروزی انقلاب شد. چرا که مردم میدیدند اگر بخواهند کاری حسینی بکنند باید با طاغوت بجنگند. شاه آن روز و سردمداران حکومتی، حکم یزیدیان را پیدا کردند لذا مبارزه با آنها کاری حسینی قلمداد میشد .
بنابراین عزاداری مقدمه رسیدن به یک هدف برتر و متعالی است. برپایی عزاداری، مقدمه یاری کردن امام حسین علیه السلام است. اما خیلی اتفاق میافتد که فلسفه عزاداری فراموش میشود و عزاداری از مقدمه بودن به هدف بودن تبدیل میشود. یعنی عزاداری فی نفسه مقدس میشود و برپایی آن تبدیل به هدف میشود. آن وقت شاهد مراسم عزاداری برای عزاداری هستیم، نه عزاداری برای یاری کردن امام حسین علیه السلام .
اما خطر این نوع عزاداریها چیست؟
خطر مهم اینست که عزاداران فکر میکنند آخر خط همین جاست، چون عزاداری خودش تبدیل به هدف شده است لذا پرداختن به عزاداری آخر خط تلقی میشود. و وقتی هم فکر کردند که دیگر آخر خط است، جلوتر نمیروند و فقط در آن تنوع ایجاد میکنند و به جای رشد کمالی و عمودی، رشد سطحی و افقی پیدا میکنند. وقتی هم این اتفاق افتاد تنوع در عزاداریها روز به روز بیشتر میشود .
حال که ما مجالس عزاداری بر پا میکنیم هدفمان از این مجالس باید یاری کردن امام حسین علیهالسلام در راهی که او شروع کرده بود، باشد. هدف از عزاداری باید کمک به تحقق بخشیدن اهداف و اندیشههای امام حسین علیه السلام باشد.
قبلاً به سینه میزدند، حالا به پا میزنند، قبلاً با لباس سینه میزدند، حالا لخت میشوند، قبلاً با دست سینه میزدند حالا میخواهند تیغزنی و قمهزنی کنند .
عزاداری وقتی خودش هدف شد، دیگر چیزی گفته نمیشود که دانسته شود بلکه گفته میشود که گریانده شود. دیگر آنچه گفته میشود انسانها را به فکر فرو نمیبرد بلکه احساسات را برمیانگیزاند . دیگر نمیگویند چرا امام حسین علیه السلام کشته شد بلکه میگویند چگونه کشته شد. دیگر صحبتی از امام قبل از تاسوعا و عاشورا نیست .
وقتی عزاداری خودش هدف شد، دیگر از این که هدف امام حسین علیه السلام چه بود، چه چیزهایی گفت، چگونه عمل کرد ... بحثی به میان نمیآید. دیگر توی عزاداریها از این که یاران امام حسین علیهالسلام چگونه آمدند و چگونه انتخاب کردند بحثی نمیشود بلکه صحبت از چگونه کشتنشان است. حرّ چگونه کشته شد، جون چگونه کشته شد، حضرت علی اکبر و حضرت ابوالفضل چگونه کشته شدند، حضرت علی اصغر چگونه کشته شد .
وقتی هدف عزاداری گم شد، به تبع آن محتوا نیز تغییر میکند و به تبع آن هم شکل عزاداری هم تغییر میکند. عزاداری چشم گیرتر اما بی محتواتر میشود. عَلَمها و پرچمها زیاد می شود، طبلها و سنجها زیاد میشود، شورها و بر سر و سینه زدنها زیاد میشود، تیغزدنها و قمهزدنها زیاد میشود، قلاده به گردن میآویزند و عو عو میکنند، در کربلا و به سمت حرم سینهخیز میروند، و دهها نوع عمل دیگر .
در عزاداری برای عزاداری، بحث مهم فقط برانگیختن احساسات صرفاً حزن آلود است. دیگر از این که حضرت زینب علیها السلام چگونه پایمردی کرد و چگونه در کوفه و شام خطبه خواند و چه حرفهایی فرمود چیزی گفته نمیشود، بلکه اینگونه گفته میشود که قدش خمیده شد و مثل پیرزنها راه میرفت .
در عزاداری برای عزاداری، اندیشه به بحث گذاشته نمیشود، جسم و هیکل به نمایش گذاشته میشود، قد و هیکل، موها و بازوها، چشمها و ابروان توصیف میشوند. این است خطر مهم که امروزه عزاداری ما به آن گرفتار شده است یعنی بی هدف شدن عزاداری. میلیونها تومان خرج میشود، ساعتها وقت گذاشته میشود اما بهره اندکی نصیب میشود و حتی در برخی از این عزاداریها چیرهای ضد دینی از آنها بیرون میآید .
بنابراین عزاداری مقدمه رسیدن به یک هدف برتر و متعالی است. برپایی عزاداری، مقدمه یاری کردن امام حسین علیه السلام است. اما خیلی اتفاق میافتد که فلسفه عزاداری فراموش میشود و عزاداری از مقدمه بودن به هدف بودن تبدیل میشود. یعنی عزاداری فی نفسه مقدس میشود و برپایی آن تبدیل به هدف میشود. آن وقت شاهد مراسم عزاداری برای عزاداری هستیم، نه عزاداری برای یاری کردن امام حسین علیه السلام .
2- محتوای عزاداری:
وقتی عزاداری هدفش را گم کرد اولین تأثیرش را در محتوای عزاداری میگذارد، بین عزاداری برای یاری کردن امام حسین علیه السلام با عزاداری برای عزاداری خیلی فرقهاست. در قسمت قبل به برخی از این تفاوتها اشاره کردیم و در اینجا نیز بیشتر به آن میپردازیم. وقتی هدف عزاداری گم شود و عزاداری از مقدمه بودن به هدف بودن ارتقا پیدا کرد، آنچه که رخ میدهد متأسفانه خیلی دردآور و مایه تأسف است. عزاداران فکر میکنند اگر به مجالس حسینی بروند و اشکی بریزند و سینهای بزنند و دستهای راه بیندازند یا قمهزنی کنند دیگر کار تمام شده است. اینها به محض اتمام زمان عزاداری، کار و وظیفه دیگری برای خود قائل نیستند و خیلی راحت زندگی عادیاشان را شروع میکنند و اصلاً یادشان میرود که اینها صدها بار حسین حسین گفتهاند.
اما کجا این "حسین حسین" گفتن یادشان میرود؟
اینها متأسفانه خیلیهاشان به مسائل اجتماعی جامعه توجهی نمیکنند. به آنچه که در اطرافشان اتفاق میافتد لحظهای تأمل نمیکنند. با این که سیره و روحیه امام حسین علیه السلام اصلاحگری، روشنگری و بهبود امور بود این روحیه به عزاداران منتقل نمیشود. چرا که در فلسفه عزاداری برای عزاداری حداکثر چیزی که تسلی دل ائمه علیهم السلام است گریه کردن و بر سر و سینه زدن است اما در عزاداری برای یاری کردن امام حسین علیه السلام آنچه تسلای دل نه تنها ائمه علیهم السلام؛ بلکه خداوند و تمامی پیامبران از آدم تا خاتم است، تلاش در تحقق بخشیدن هدفی از اهداف امام حسین علیه السلام است .
زمانی که عزاداری تمام میشود و میبینند که فساد در جامعه همچنان رو به گسترش است تأملی در خویش نمیکنند که آیا اینها به ما ربطی دارد یا خیر؟ در مقابل خیلی چیزها ساکت هستند و اینها که ده روز یا دو ماه عزاداری کردهاند قبل و بعدشان با هم فرقی نکرده است. و حتی میبینیم جامعه نیز فرقی نکرده است. آخر باید فرقی باشد بین کسی که "حسین حسین" میگوید و کسی که نمیگوید. اینها متأسفانه خیلیهاشان به مسائل اجتماعی جامعه توجهی نمیکنند. به آنچه که در اطرافشان اتفاق میافتد لحظهای تأمل نمیکنند. با این که سیره و روحیه امام حسین علیه السلام اصلاحگری، روشنگری و بهبود امور بود این روحیه به عزاداران منتقل نمیشود. چرا که در فلسفه عزاداری برای عزاداری حداکثر چیزی که تسلی دل ائمه علیهم السلام است گریه کردن و بر سر و سینه زدن است اما در عزاداری برای یاری کردن امام حسین علیه السلام آنچه تسلای دل نه تنها ائمه علیهم السلام؛ بلکه خداوند و تمامی پیامبران از آدم تا خاتم است، تلاش در تحقق بخشیدن هدفی از اهداف امام حسین علیه السلام است .
خطر مهم اینست که عزاداران فکر میکنند آخر خط همین جاست، چون عزاداری خودش تبدیل به هدف شده است لذا پرداختن به عزاداری آخر خط تلقی میشود. و وقتی هم فکر کردند که دیگر آخر خط است، جلوتر نمیروند و فقط در آن تنوع ایجاد میکنند و به جای رشد کمالی و عمودی، رشد سطحی و افقی پیدا میکنند. وقتی هم این اتفاق افتاد تنوع در عزاداریها روز به روز بیشتر میشود . قبلاً به سینه میزدند، حالا به پا میزنند، قبلاً با لباس سینه میزدند، حالا لخت میشوند، قبلاً با دست سینه میزدند حالا میخواهند تیغزنی و قمهزنی کنند .
در عزاداری برای عزاداری، تربیت عزاداران بر این مبنا استوار است که چگونه شور بگیرند . چگونه به سر و سینه بزنند. چگونه همخوانی و همراهی کنند. اما در عزاداری برای یاری کردن امام حسین علیهالسلام، انسانهای حماسی، بصیر، جامعهشناس و جهانشناس و دینشناس و زمانشناس تربیت میشوند که بتوانند امروز منشأ اثر شوند .
در عزاداری برای عزاداری، از منافع و روشهای قمهزنی خیلی بحث میشود اما در عزاداری برای یاری کردن امام حسین علیه السلام به جای این که توصیه کنند که چگونه قمه را بر سر زنند، ساعتها مطلب از اندیشههای امام حسین علیه السلام گفته میشود که تا شاید اینها به مغز فرو رود و در دل جای گیرد. آنچه که امام حسین علیه السلام میخواهد، یافتن و تربیت شدن کسانی است که اندیشه او را بگیرند و در دنیای امروز به کار گیرند .
3- شکل عزاداری:
وقتی هدف عزاداری گم شد، به تبع آن محتوا نیز تغییر میکند و به تبع آن هم شکل عزاداری هم تغییر میکند. عزاداری چشم گیرتر اما بی محتواتر میشود. عَلَمها و پرچمها زیاد می شود، طبلها و سنجها زیاد میشود، شورها و بر سر و سینه زدنها زیاد میشود، تیغزدنها و قمهزدنها زیاد میشود، قلاده به گردن میآویزند و عو عو میکنند، در کربلا و به سمت حرم سینهخیز میروند، و دهها نوع عمل دیگر .
عزاداری وقتی خودش هدف شد، دیگر چیزی گفته نمیشود که دانسته شود بلکه گفته میشود که گریانده شود. دیگر آنچه گفته میشود انسانها را به فکر فرو نمیبرد بلکه احساسات را برمیانگیزاند . دیگر نمیگویند چرا امام حسین علیه السلام کشته شد بلکه میگویند چگونه کشته شد. دیگر صحبتی از امام قبل از تاسوعا و عاشورا نیست .
در عزاداری برای عزاداری، چون آخر خط ، خود عزاداری است، تنوع به اوج خود میرسد، چرا که آخر خط همین جاست و هر کاری که میشود باید انجام داد. این نوع عزاداری چون مرحله بعدی ندارد و کاری نیست که بعداً بشود انجام داد، همه تلاشها و فکرها برای تنوع بخشیدن به آن صورت میگیرد .
اما در عزاداری برای یاری کردن امام حسین علیه السلام شکل عزاداری بسیار ساده، متین و آرام است. فرد شاید یک ساعتی بیشتر در مجلس روضه ننشیند، اما میداند که اگر بخواهد حسینی باشد خیلی کارها باید بکند. او چون جهانشناس و زمانشناس است با نگاهی به اینترنت و ماهوارهها و رسانهها و وضعیت فکری مردم جهان امروز در فکر این است که:
1- اگر امام حسین علیه السلام در دنیای امروز ما بود به چه مسائل و کارهایی میپرداخت .
2- چگونه میشود اندیشههای امام حسین علیه السلام را در جهان امروز پیاده کرد.
پاسخ دادن به سوالات فوق از دل ساعتها به سر و سینه زدن و زنجیرزدن و قمهزدن به هیچ وجه بیرون نمیآید، بلکه ماهها مطالعه و تحقیق و پیگیری و تلاش و جهاد لازم است .
وقتی عزاداری خودش هدف شد، دیگر از این که هدف امام حسین علیه السلام چه بود، چه چیزهایی گفت، چگونه عمل کرد ... بحثی به میان نمیآید. دیگر توی عزاداریها از این که یاران امام حسین علیهالسلام چگونه آمدند و چگونه انتخاب کردند بحثی نمیشود بلکه صحبت از چگونه کشتنشان است. حرّ چگونه کشته شد، جون چگونه کشته شد، حضرت علی اکبر و حضرت ابوالفضل چگونه کشته شدند، حضرت علی اصغر چگونه کشته شد .
در عزاداری برای عزاداری، بحث مهم فقط برانگیختن احساسات صرفاً حزن آلود است. دیگر از این که حضرت زینب علیها السلام چگونه پایمردی کرد و چگونه در کوفه و شام خطبه خواند و چه حرفهایی فرمود چیزی گفته نمیشود، بلکه اینگونه گفته میشود که قدش خمیده شد و مثل پیرزنها راه میرفت .
در عزاداری برای عزاداری زمان عزاداری ده روز اول محرم است و ده روز آخر صفر، اما در عزاداری برای یاری کردن امام حسین علیه السلام همه روزهای سال جزو ایام عزاداری است. چرا که آنقدر کار به زمین گذاشته شده هست و آنقدر تلاش و پیگیری برای تحقق اهداف امام حسین علیه السلام لازم است که همه اوقات سال را پر خواهد کرد.
خلاصه و نتیجهگیری:
عزاداری ناب حسینی ضمن این که وسعت و پهنای زیادتر و خیلی بیشتری از عزاداری رایج دارد اما حد و حصرهای بسیار فراوانی هم دارد. اگر هدف ترویج فرهنگ و مکتب امام حسین علیه السلام است خیلی از معیارها را باید رعایت کرد، اما اگر صرفا مجلسآرایی و دسته راه انداختن و از این قبیل حرفهاست، ما هم بحث خاصی روی آن نداریم .
بوشهر : 24 مهرماه 1393
من با صحبت های شما درباره آقای کریمی و طاهری مخالف هستم.چون این دو نفر از مداحان قدیمی و با خلاص هستند.بنا براین حرف های شما باید رو به مداحان جوان ونوجوانی باشد که با این سبک های سبک و زننده مداحی میکنند.