گوناگون

حسین‌ جیک‌جیک، پرنده‌ آزادکن است!

انگار هيچ روزي از سال را نمي‌توان پيدا كرد كه در بازار جايي براي سوزن انداختن پيدا شود. هر روزي از هفته در سال را بخواهيد به بازار برويد مطمئن باشيد هميشه شلوغ است و پر رفت و آمد. عده‌يي براي خريد و عده‌يي براي اينكه اجناس خود را به هر نحوي شده بفروشند، آمده‌اند. بازار هميشه شلوغ است. صداي همهمه مردم، دستفروشان، دادزن‌هاي كنار مغازه‌ها، صداي درشكه‌ها و قطارهاي دودي كه مسافران را با خود جابه‌جا مي‌كنند باعث مي‌شود، شوري بازار را فرا بگيرد و زنده بودن بازار را بيشتر به رخ بكشاند.

در ميان تمام اين افراد، هستند كساني كه مي‌توانند براي دقايقي نظر شما را به خودشان جلب كنند. كساني كه با انجام كارهاي عجيب و غريب، گام‌هاي رهگذران را براي عبور، كمي سست مي‌كند. «حسين جيك جيك» يكي از همين افرادي است كه در راسته بازار براي خود چند سالي مي‌شود بساطي راه انداخته است. كارش با پرنده‌هاست. دو قفس گنجشك و سار در كنارش قرار دارد و افرادي كه دوره‌اش كرده‌اند نيت مي‌كنند، پولي مي‌دهند و گنجشكي را از قفس آزاد مي‌كنند تا بتوانند دوباره پرواز را به خاطر بياورند.

«پرنده آزاد كردن» شغل حسين‌آقا مخلصين است كه به خاطر كارش به حسين جيك‌جيك معروف شده. تمام موهايش سفيد شده است. لباس سفيد چرك مرده‌يي به تن دارد كه چندتايي از دكمه‌هاي بالايش را هم به خاطر گرما نبسته است. دنداني در دهانش پيدا نخواهيد كرد؛ براي همين به سختي حرف مي‌زند. چهره و لب‌هايش طوري است كه انگار دايم در حال خنديدن است؛ اما چشم‌هايش هستند كه حكايت درونش را لو مي‌دهند. دسته‌يي پول در دستانش گرفته و روي زمين نشسته و منتظر كساني است تا دل‌شان به حال گنجشك‌هاي در قفس بسوزد، پولي بدهند تا زبان بسته‌ها را آزاد كند.

گنجشك‌ها منتظرند
گنجشك‌ها با 2هزار تومان آزاد مي‌شوند و سارها با 3هزارتومان. نه براي كاري كه مي‌كند پول بيشتري مي‌گيرد و نه حاضر است بابت آزاد كردن پرنده‌ها، پول كمتر از آنچه مي‌گويد دريافت كند. مردم هم، دوره‌اش كرده‌اند و هر كدام بسته به اينكه مي‌خواهند چقدر پول بدهند، پرنده آزاد مي‌كنند. مردم دل‌رحمي كه واقعا وقتي پرنده‌ها را اين‌طور مي‌بينند كه خودشان را به ميله‌هاي قفس مي‌زنند، دل‌شان تاب نمي‌آورد و بابت آزاد كردن‌شان، حاضر هستند پول بپردازند.

با حسين جيك جيك كه همصحبت مي‌شويم در ابتدا دلش نمي‌خواهد حرف بزند. اما وقتي اصرار ما را مي‌بيند سفره دلش را باز مي‌كند: «من را اين طوري نبينيد. براي خودم برو بيايي داشتم. برويد ايستگاه موزاييك‌سازها و بگويد حسين مخلصين چه كسي بود؟ برويد به ميدان قيام، گاراژ ايران- مشهد، بپرسيد شمس‌الله مخلصين كه بود؟ خانواده ما گاراژ‌دار بودند. اما يك اشتباه برادرم باعث شد تمام داروندارمان را از دست بدهيم.»

حسين آقا مي‌گويد: «500متر گاراژ، سه دهنه مغازه، سه واحد خانه را به راحتي و مفت از چنگ‌مان درآوردند و ما را به اين روز انداختند. تا قبل از سال 80 وضع من اين طور نبود كه الان مي‌بينيد.»

همان موقع يك نفر از راه مي‌رسد 20 هزار تومان مي‌دهد تا 10 گنجشك آزاد شوند. حسين جيك‌جيك و بقيه هم شروع مي‌كنند به شمردن: «يك، دو، سه، چهار و... ده.» پسر جواني مي‌گويد: «يك سار به من بده» اما حسين جيك جيك حاضر نمي‌شود اين كار را بكند و مي‌گويد: «همين جا بايد آزادش كني. از كجا معلوم ببري و آزاد كني؟ چه تضميني مي‌دهي كه او را نكشي؟»

پسر مي‌گويد: «آنقدرها هم بي‌رحم نيستم. مي‌خواهم جاي ديگر آزادش كنم. اصلا چه كسي پيدا مي‌شود كه بخواهد اينها را بكشد؟» حسين آقا در جواب با حرصي كه در دل دارد، مي‌گويد: «پيدا مي‌شود. آقا داوود اين كار را مي‌كند.» خانمي مي‌گويد: «خودت از جوجه‌هايش جدايشان كردي آن وقت ما بي‌رحم هستيم؟» مي‌گويد: «من جدايشان نكردم. خريدم‌شان، الان هم دارم آزادشان مي‌كنم.»

از داوود كه مي‌پرسيم، مي‌گويد كسي است كه از او اين پرنده‌ها را مي‌خرد: «دانه‌يي 1500 تومان مي‌خرم و اينجا مي‌فروشم. شاه عبدالعظيم، مقابل بيمارستان، آقا داوود مي‌آيد و گنجشك‌ها را به ما مي‌دهد. او هم اين پرنده‌ها را از صيادهاي ورامين مي‌خرد. زير پل ورامين، زندان زنان يك پرايدي است، آقا داوود از او مي‌خرد كه مي‌گويند مجوز اين كار را هم دارد. من هم از داوود مي‌خرم، اينجا مي‌آورم و آزاد مي‌كنم.»

يك نفر در ميان جمعيتي كه دور حسين جيك جيك را گرفته بودند، مي‌گفت: «اينها معلوم نيست چه كار مي‌كنند. صبح پرنده‌ها را آزاد مي‌كنند و شب دوباره مي‌گيرند و در قفس مي‌كنند.» يك نفر ديگر مي‌گفت: «گنجشك‌ها را خودش مي‌گيرد، ورامين تور مي‌زنند، خودشان اسير مي‌كنند، خودشان آزاد مي‌كنند، به اين هم مي‌گويند كاسبي. آنوقت ما صبح تا شب اينجا براي يك قرون دوزار بايد دلار بفروشيم!»


پرنده‌ها به حسين جيك جيك عادت كرده‌اند

اكثر كسبه و مغازه‌دارهاي اطراف او را سال‌هاست مي‌شناسند. مي‌گويند هر روز صبح زود كارش را در اينجا شروع مي‌كند. مردم هم بابت آزاد كردن پرنده‌ها پول مي‌دهند و تا بعدازظهر قفس‌هايش خالي مي‌شوند. حتي يكي از مغازه‌دارها مي‌گويد: «حسين جيك جيك آنقدر با گنجشك‌ها برخورد دارد كه انگار اين پرنده‌ها به او عادت كرده‌اند. خودشان به سمت او مي‌آيند و حتي شده كه دوباره خودشان وارد قفس هم مي‌شوند.»

شهرداري هم انگار با اين پرنده آزاد كن كاري ندارد چون خودش مي‌گويد: «بچه‌هاي شهرداري خيلي آقا هستند. در زندگي من تحقيق كردند و براي همين زياد با من كار ندارند.» وقتي از حسين جيك جيك مي‌پرسيم براي شغلت چه اسمي مي‌گذاري مي‌خندند و مي‌گويد: «شغل پرنده آزاد كن. در سريال راه شب هم يك قسمت با همين كارم بازي كردم. »

مثل اينكه از بازيگري هم بدش نمي‌آيد و مي‌گويد: «تازه بعد از آن در يك فيلم مستند نقش يك مرده را بدون پول بازي كردم!» به نظر شغل پردرآمدي است چون در جواب اينكه در روز چقدر گنجشك آزاد مي‌كند، مي‌گويد: «در برخي روزها به 200، 300 گنجشك هم مي‌رسد.» يعني چيزي حدود 700هزارتومان هم در روز مي‌تواند درآمد داشته باشد.

انگار غير از حسين جيك جيك افراد ديگري هم هستند كه به اين كار مشغولند اما تنها كسي كه در بازار اين كار را انجام مي‌دهد خودش است و باقي افراد در نقاط ديگر شهر مشغول به شغل پرنده آزاد كردن هستند. وارد زندگي شخصي‌اش مي‌شويم و از سن و سال و زن و بچه‌اش مي‌پرسيم. با وجود آنكه بسيار شكسته است وقتي از سنش سوال مي‌كنيم، مي‌گويد چند سال مي‌خورد؟

ما هم مي‌گويم مثلا 55 سال اما واقعا بيشتر از اين حرف‌ها به نظر مي‌رسد و جواب مي‌دهد 64 سال سن دارد با چهار بچه. شناسنامه‌اش را از جيب در مي‌آورد و صفحه فرزندانش را نشان مي‌دهد؛ دو پسر به اسم جواد و محسن و دو دختر به نام راضيه و مرضيه در شناسنامه‌اش ثبت شده است. داماد، عروس و نوه هم دارد.

در ادامه نيز از محل زندگي‌اش مي‌گويد كه در يك خانه 54 متري در منطقه‌يي پر از اراذل و اوباش زندگي مي‌كند. در همين زمان چند پسربچه شروع مي‌كنند به دست انداختنش كه شاكي مي‌شود. سر آنها داد مي‌زند و آنها هم فراري مي‌شوند. به ما هم مي‌گويند خيلي شلوغ كرده‌ايم و الان است كه دخترش از راه برسد.

چيزي هم از پرنده‌هايش نمانده با اين سرعتي كه مردم براي آزادي پرنده‌ها در تلاش هستند شايد به يك ساعت هم نكشد و پرنده‌هاي امروز حسين جيك جيك هم خيلي زود طعم آزادي دوباره را بچشند.
منبع: روزنامه اعتماد

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار