زیست خبرنگاری؛ دنیایی بدتر از آخرت یزید!/عباس رضایی ثمرین
پارسینه: همین امروز اگر بر سر یک چهارراه بایستید و از رهگذران مسائل و مصائب زندگی خبرنگاری را بپرسید، در میان اکثریتی که به دلیل دروغگو بودن و غیرقابل اعتماد بودن این صنف حاضر به پاسخ نخواهند شد -و اقلیتی که به برخی مسائل نگو و نپرس میپردازند- شاید قمر به برج عقرب برسد و یکی دو نفر هم به مسائلی چون عدم امنیت شغلی، هم رده بودن این شغل با کارگری معدن، دشواری و اضطراب و از این دست نمونه ها اشاره کنند.
قدر مسلم اما هیچ کس به زیست نباتی و درآمد زیرخط فقر همکاران ما اشاره نمیکند، اگر هم احیاناً کسی پیدا شد و چنین حرفی زد، احتمالاً طرف خودش خبرنگار است. تلقی عمومی نسبت به شغل خبرنگاری همینقدر غیرواقعی و سرشار از اعوجاج و سوءتفاهم است. در میان آدم های عادی کمتر کسی پیدا می شود که «معیشت» را مسئله اول خبرنگاران در ایران بداند. از خود ما خبرنگاران و روزنامهنگاران هم اگر بپرسید، بسیاریمان از روی نجابت، کسرشان یا هر دلیل دیگری، معیشت را در رده اول مشکلاتمان قرار نمیدهیم. اما آیا واقعاً اینچنین است؟ بیایید بررسی کنیم.
یک خبرنگار ساده در ایران چقدر درآمد دارد؟ احتمالاً انتظار دارید بگویم روزنامههای دولتی و نیمهدولتی را همین اول کاری کنار بگذارید، اتفاقاً نه. چون که صد آید نود هم پیش ماست. وضعیت درآمد همان خبرنگاران را اگر بدانید، تکلیف بقیه هم روشن میشود. مقایسه همیشه به سوءتفاهمها دامن میزند،
اما من به شما اطمینان میدهم که عایدی یک ماه خبرنگاری در روزنامههای اسم ورسمدار و دولتی کشور از بسیاری مشاغل که در نگاه عموم از نظر شان اجتماعی در سطح نازلی قرار دارد، کمتر است. نام بردن احتمالاً به بیاخلاقی یا توهم و خودبزرگبینی تعبیر شود، از همین رو من رقمها را میگویم شما خودتان مقایسه کنید. رقم دریافتی خبرنگاران عادی در روزنامههای دولتی کشور، از یک رقمی در حدود ۸۰۰-۹۰۰ هزار تومان آغاز میشود و حداکثر به یک میلیون و دویست -سیصد هزار تومان میرسد. اگر برخی مزایای خاص این روزنامهها را هم حساب کنید، ۱۰۰ تا۲۰۰ تومان هم میتوانید به این رقم اضافه کنید. یعنی در بهترین حالت رقم مورد نظر از یک و نیم میلیون تومان فراتر نمیرود، این عدد هم طبیعتا به همه نمیرسد، میانگین اگر بگیریم به رقم کمتری میرسیم، شاید یک میلیون تومان. در نظر داشته باشید خبرنگاران روزنامههایی از این جنس، اولاً درصد بسیار کمی از کل جامعه خبرنگاران ایرانی را تشکیل میدهند و ثانیاً بالاترین سطح درآمد را در میان خبرنگاران ایرانی دارند و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. بالاترین سطح درآمد ممکن برای یک خبرنگار در ایران اگر این باشد، خود
به خود تکلیف بقیه جاها و بقیه رسانهها روشن میشود.
حالا اگر دوست داشته باشید، میتوانیم روزنامههای دولتی و متصل به نهادهای عمومی را برای دست یافتن به تصویری واقعبینانهتر کنار بگذاریم؛ در سایر رسانهها، رقم یک میلیون تومان هنوز برای خیلی از خبرنگاران یک رویاست. متوسط پرداختی به خبرنگارن بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان است. متوسط وقتی میگویم یعنی رقم کمتر هم وجود دارد، ۵۰۰ هزار تومان، ۴۰۰ هزار تومان و حتی ۳۰۰ هزار تومان. بله، درست میبینید، یعنی شما یک ماه و روزی هشت ساعت در محل کارتان حضور ثابت دارید و سرآخر ۳۰۰ هزار تومان حقوق می گیرید، آن هم در دور و زمانهای که در تهران، کرایه خانه کمتر از یک میلیون تومان به سختی پیدا میشود. اگر نمیگویید دروغ است، به شما میگویم که خبرنگاری میشناسم که سال گذشته ماهیانه ۹۰ هزار تومان حقوق میگرفت، کاش کرامت انسانی و اخلاق اجازه میداد و نام میبردم. شاید باورتان نشود ولی خیلی از همین رسانهها همان اول کار، فرم قرارداد سفیدی را جلوی خبرنگاران میگذارند و پیشاپیش تاییدیه پرداخت تمامی حقوق و مزایای مصوب دولتی را برای پیشگیری از شکایتهای احتمالی خبرنگاران از آن ها میگیرند.
خیلیها در حالی حداقل رقم اعلام شده وزارت کار - حدود ۶۰۰ هزار تومان- را به خبرنگارانشان میپردازند که اصلا آن ها را بیمه نمیکنند. حرف زدن از بیمه که اصولاً در بسیاری از رسانهها -خصوصاً رسانههای فضای مجازی- به یک «پیشنهاد بیشرمانه» به کارفرما میماند. وضعیت بیمه که حداقل تعهد کارفرما نسبت به نیروهاست این باشد، خود به خود تکلیف سایر مزایا و امکانات رفاهی و … روشن میشود.
تازه این ها مختص کسانیست که خوب یا بد، بالاخره کار ثابت دارند، وضعیت حقالتحریریها به مراتب بدتر است. رقم حقالتحریر به نسبت رسانه منتشر کننده مطلب متفاوت است. در مجلهها بسته به سطح تمول صاحبامتیاز به ازای هر صفحه از ۲۰ تا ۵۰ هزار تومان پرداخت میشود، تک و توک برای مطالب خاص شاید رقم بالاتری هم بدهند. طبق یک قاعده نانوشته وقتی تعداد صفحاتی که نوشتهاید زیاد میشود، حقالتحریر پرداختی به ازای هر صفحه کمتر میشود! القصه اینکه اگر کار ثابت نداشته باشید و همه زمانتان را هم بگذارید روی نوشتن، بعید است بتوانید روی رقمی بیش از ۵۰۰ هزار تومان حقالتحریر در ماه حساب کنید. در روزنامهها سطح پول پرداختی کمی از این هم پایینتر است. با این همه ولی مسئله اصلی پرداخت حقالتحریر، میزان آن نیست، کیفیت و زمان پرداخت آن است. حتی در رسانههای دولتی و متمول هم معمولاً حقالتحریر را طوری میدهند که آدم هیچ وقت نتواند رویش حساب کند. حقالتحریر پولیست که هم دیر وزود دارد و هم سوخت و سوز.
حرف زیاد است و تعداد کلمات از آنچه قرار بوده، دارد بیشتر میشود. واقعیت این است که دنیای معیشتی و مادی خبرنگاران، دنیاییست بدتر از آخرت یزید. همین قدر تلخ، همین قدر صریح. از فردا احتمالاً به مناسبت روز خبرنگار، کسانی از دوستان و اساتید من در رثای این شغل یا در مذمت خبرنگاران بی توجه به شان این شغل میگویند و مینویسند، طنز ماجرا اینکه اغلب هم همچون نگارنده در روز بزرگداشت خبرنگاران، روی مشکلات و کاستیها تمرکز میکنند. پیوستن برخی خبرنگاران به روابط عمومیها، پشتمیز نشین شدن خبرنگارها، خانهنشین شدن حرفهایها، مبارزه نکردن خبرنگاران با فساد اقتصادی و سیاسی، شجاعتی که دیگر نیست و مواردی از این دست به ترجیعبند یادداشتها، مصاحبهها و پستهای فیسبوکی تبدیل میشود. اشکالی هم ندارد، خبرنگاری ایران همه این مشکلات را دارد اما تعارف را کنار بگذاریم، هزاری هم خبرنگارها در همین شرایط اسفناک با شرافت کار و زندگی کنند-که خیلیهاشان میکنند- تا زمانی که مسئله معیشت این قدر فراگیر روی زندگیشان سایه انداخته باشد، حرف زدن از این انتظارات و کاستیها به یک شوخی بیمزه میماند.
درد خبرنگاری و روزنامهنگاری ایران با این جملات و دغدغههای شیک و مجلسی و سانتیمانتال دوا نمیشود. یک بار حداقل باید تعارف را کنار گذاشت و برای مردم گفت که خبرنگاران دقیقا در چه شرایطی کار می کنند و چگونه روزگارشان میگذرد. هیچ فایدهای هم نداشته باشد، این خوبی را دارد که انتظارها را نسبت به خبرنگاران واقعبینانهتر میکند. آدمها از طریق فتوسنتز زندگی نمیکنند، معلوم است که با حقوق ۶۰۰ هزار تومان هیچ انسان عاقلی حاضر نمیشود صبح تا شب کف خیابان باشد برای گزارشگری و خبرنگاری. آن خطر کردنها و تهور و شجاعتی که گاهی در فیلمها از برخی خبرنگاران سر میزند، مال زمانیست که دغدغه معیشت وجود نداشته باشد، یا حداقل اینچنین مثل غول مرحله آخر راه تنفس فرد را مسدود نکرده باشد.
عباس رضایی ثمرین
ای بابا عجب بدبختایی هستین شماها!