از "جواد مخفی" تا "پژو حسرتی"؛
پارسینه: استعارههای معنادار در فرهنگ عامیانه
پارسینه، محمد تاجاحمدی : زبان درنظرگاه عوام تنها ابزاری برای بیان عقاید و افکار ماست. اما در نگاهی فراتر میتوان زبان را نه ابزار بلکه محملی برای اندیشه دانست. توضیج بیشتر آنکه ما هنگام حرف زدن تصورات خود را در مقام متعلقات شناسایی (ابژهها) در دل واژهها جای میدهیم. و شنونده حرفهای ما در فرایندی عکس همین منوال تصورات ما را از درون ظرف واژهها بیرون میکشد. اما این وسط چیزی باید وجود داشته باشد که بتواند در قالب یک مجرای ارتباطی انتقال مسائل و ذهنیات پیچیدهتر را مهیا سازد. چیزی شبیه استعاره!
اما ارتباط این بحث با جامعه امروز ما در دل دو نظام معناسازی متفاوت شکل گرفته است. هرچند که بسیاری نمیخواهند این واقعیت را قبول کنند که «بین فرهنگ غیر رسمی حاکم در جامعه و گفتمان مسلط حکومتی گسست عجیب ایجاد شده است» همین گسست نیز باعث ایجاد نظامهای معناشناختی متفاوتی گردیده که بخش قابل توجهی بار آن را در فرهنگ غیر رسمی ما استعارهها بدوش میکشند. و در ادامه همین استعارههاست که باعث شکلگیری دو بافتار متفاوت زبان میشود. (زبان رسمی و حکومتی از یکسو و زبان غیر رسمی و عامیانه از سوی دیگر)
.
کسانی که مطبوعات دوره قاجار و سالهای پس از انقلاب مشروطه را مرور کرده باشند متوجه میشوند که زبان رایج درآندوران تفاوتهای فاحشی با زبان رایج در سالهای سلطنت رضاخان دارد. زبانی که با سلطنت رضا خان (یا بهتر است بگوییم با تاسیس فرهنگستان زبان و ادب) در ایران رایج شده پایه و مایهی زبان امروزی ماست. درآن مقطع غولهای ادبیات فارسی (چهرههایی نظیر بدیعالزمان فروزانفر، رشید یاسمی، سعید نفیسی، ملکالشعرای بهارو سایر اعضاء حلقه سبعه...) به همت فروغی در فرهنگستان آن دوره نسبت به روزآمد کردن زبان فارسی اقدامات مهمی را انجام دادند. بسیاری از واژگانی که ارجاع به ابژهها و مفاهیمی فرنگی دارند اما امروز ما از بدیل فارسیآن استفاده میکنیم در آن مقطع و توسط همین حلقه طلایی در فرهنگستان ایجاد شده. تا پیش از تاسیس فرهنگستان روشنفکران و روزنامهنگاران به جز در موارد انگشت شمار (نظیر بکابردن مشروطه بهجا کنستیتوسیون) واژه رایج فرنگی را عینا و با املای فارسی بکار میبردند. اما در فرهنگستان واژههایی انتخاب شده که به سرعت با اقبال مردم و روشنفکران مواجه شده و ظرف مدت کوتاهی در جامعه رواج یافت. بهعنوان نمونه بهکار بردن
واژههایی نظیر "پرونده بهجای دوسیه" ؛ "گزارش بهجای راپورت" ؛ "سپاه بهجای قشون" ؛ و واژه بسیار بیبدیل "هواپیما به جای طیاره" و دهها واژه دیگر درآن دوران به زبان فارسی خورانده شد. این مسئله (یعنی لزوم روزآمد کردن زبان) مورد توجه برخی از روشنفکران آندوران نیز قرار گرفتهبود. بهعنوان مثال درهمان مقطع دکتر تقی ارانی درمقالهای نسبت به حساسیت افراطی برخی از پانایرانیستها (یا بقول خودشان:شووینیستها)ی آنزمان در خودداری ازبکاربردن واژگان عربی و اروپایی نوشته بود:
«شووینیسم اندیشه های متضاد و پریشان دارد. به ملیت و آثار ملی می تازد[....] خود را بالاترین و کامل ترین ملل می داند (گنجشک هم شوهرش را قوی ترین حیوانات می پندارد) ولی در عین حال به ملت دیگر هم که در همین اشتباه غوطه ور است حق می دهد...اگر ما به ماندن کلمه های عربی ساده ی معمولی در فارسی کنونی رای می دهیم، مرادمان این نیست که بگوییم در زبان فارسی به روی کلمه های عربی و فرنگی باز است و هر فکلی که یک کتاب لکتور تمام کرد یا هر بچه آخوند که دو روز یک کتاب از معقول یا منقول زیر بغل گرفت، حق دارد هر لغت غیر ضروری یا ناهنجار عربی و فرنگی را به کار برد.»
وی در پایان جستار فوق و به منظور نتیجهگیری از گفتههای خود میگوید:
«خلاصه ی این گفتار را می توان در چند نکته ی زیر یان کرد:
۱- کلمه ها و اصطلاحات علمی اروپایی وارد زبان فارسی خواهد شد.
۲- کلمه های معمولی و آسان عربی در زبان فارسی بر جای خواهد ماند
۳- کلمه های ناهنجار عربی که کاربردی ندارد از زبان یک مشت کهنه پرست و همچنین کلمه های غیر ضروری فرنگی از زبان یک مشت فکلی از بین خواهد رفت.
۴- در صورت نیاز به ساختن کلمه های نو در زندگی روزانه، به جای کلمه های غلیظ، کلمه های ساده ی فارسی رایج خواهد شد.
و این نکته ها را ما پیشنهاد نمی کنیم، بلکه این همان مسیر خرکت خود زبان فارسی است»
بعد از انقلاب و خصوصا از سالهای مبانهی دهه هفتاد فرهنگستان زبان و ادب مجددا نهضت واژه سازی را پیش گرفت. وولههای مکرر آن دوره تحت نام "فارسی را پاس بداریم" هنوز در اذهان بسیاری از مردم بیادمانده. اما متاسفانه بیشتر واژههای ابداع شده توسط فرهنگستان جمهوری اسلامی مورد استقبال جامعه و حتی اهل ادب واقع نشد. زیرا نه تنا بسیاری از واژگان ابداعی این فرهنگستان بسیار نامانوس بود بلکه الفاظ جایگزین فاقد شیوه بیانی و نگارشی متعارفی بودند. اما اهالی فرهنگستان بر صحت مشی و مرام خود در واژه سازی تاکید دارند و آن را درست میدانند. اخیرا این فرهنگستان از گزارشگران فوتبال نیز شکایت کرده که چرا از جایگزینهای انتخابی این نهاد در مقابل اصطلاحات فوتبالی (نظیر اوت؛پنالتی؛ کرنر و....) استفاده نمیکنید. حقیقت آنست که واژگان ابداعی فرهنگستان اگرچه از لحاظ معنایی میتواند صحیح باشد اما از منظر آهنگ و انس با زبان معیار بکلی نامتعارفند. شاید این دوستان اهل ادب از اهمیت آنچه یدا.. رویایی «جسم و طنین کلمه» میخواند غافل باشند چهاینکه بقول رویایی :
«
حتی نقش جسم و صدای کلمه گاهی بیشتر و مؤثرتر از معنی آن نمودار میشود.
»
طبیعیست که با بیثمر بودن کارکرد این نهاد درچنین شرایطی جامعه خود اقدام به واژهسازی میکند. و برای مفاهیم و موقعیتهای نوپدید واژگانی جدید و ابداع میکنند. مثلا در سالهای پس از انقلاب به لحاظ سلطه گفتمانی برآمده از مذهب و دیدن همهچیز با عینک ایدئولوژی و اختلاف طبقاتی و گسست بین فرهنگ رسمی و غیر رسمی نوعی نظام نامنظم واژگانی حول محور دورویی و ریاکاری شکل گرفت.
به عنوان مثال به کسی که قیافه گرفته و خود را جدای از دیگران و شاید بالاتر از آنها میداند میگویند: فلانی "تریپ ورداشته"!
ویا به آدمی که رفتار چیپ و مبتذلی از خود نشان میدهد میگویند: طرف آدم "جواد" ایه! (یا جوات)و در مقابل به آدمی که تظاهر به تشخص و متانت میکند اما در موقع مناسب و دوراز چشم انظار لودگی و ابتذال پیشه میسازد میگویند: جواد مخفی!
گاهی این اتلاق عناوین بارویکر انتقادی نسبت به ریاکاری نسبت به ابژهها نیز صورت میگیرد. به عنوان مثال برای پژوی آردی از عنوان "پژو حسرتی" استفاده میکردند.
طنز، هجو و هزل به علاوهی کنایی بودن ویژگیشاخص این واژههاست. یکی از نکات جالب درمورد آن توسعه دایرهی نفوذ این واژهگان در عرصههای مختلف است. بهعنوان مثال اگر کتاب کوچه را مطالعه کرده باشید در بخشی از ان اصطلاحات رایج در زندان و معنای اصلی آن ارائه شدهاست. از آنجا که در آن مقطع بسیاری از نخبگان و اساتید اهل فرهنگ و روشنفکران و حتی جوانان تحولخواه طعم زندان پهلوی را چشیده بودند با وقوع انقلاب و آزاد شدنشان بسیاری از این واژهها و استعارهها را با خود به متن جامعه آوردند. باهم برخی از این وازه ها را مرور می کنیم:
مایهدار - زندانی که پول یا وضع مناسبی دارد
زیر هشت - ایستادن در محوطه داخلی جلو زندان
مجرد - زندان مجرد و تنها
غیرقانون - لایحه تشدید مجازات
حبس - مدتی که زندانی از نظر جزائی زندانی میشود
حَسَنه - (حسن است) کار خراب است (شبیه دو و سه یا خیطه)
آویز - از نظر خرج سربار کسی شدن
لجنبازی - کاری خلاف روش و اصول انجام دادن
خیکی - آدم بیعرضه و بیدستوپا
قالپاق - باسن، نشیمنگاه
علفپلو - سبزیپلو
ساچمهپلو - عدسپلو
لنگهکفشپلو - پلو با گوشت (البته بیگوشت)
پلوی اکبرکش - لوبیاپلو
نخ ندادن - مدرک به کسی ندادن
پرچمدار - مأمور رسیدگی بهانباری و مدفوع زندانیها (از خود زندانیها تعیین میشود)
سر سکو رفتن - کنترل زندانی که مشکوک بهحمل مواد مخدر به طریق انباری است
سکوی افتخار - سکوی بلندی که زندانیان را روی آن میبرند و مدفوعشان را کنترل میکنند
تیزی - چاقو، کارد، یا حلبی تیزی که بهجای چاقو بکار رود
نازک - چاقو
اهلی - رشوهگیر
خوشنشین - شخصی که مرتباً زندانی شود
عاقبتبخیر - جاسوس
عمّه - جاسوس
قوچ - جاسوس
دکتر - دلال محبت
ابن زیاد - دکتر
کمکدنده - پزشکیار، کمک پزشک
مُرده مال - کسی که طاقت زندان ندارد
علی میخی - آدم بیمصرف
شوربا - سستعنصر
کجبیل - بیبنه
نیمچه - خوشگل، بچه خوشگل
...رکار - حقهباز، کلک
چترباز - مفتخور
پشمک - تنبل، بیبخار
لخکی - تریاک
ترحلوا - تریاک
زردک - تریاک
تپه - پول
تلمبه - استمناء
علمدار عزرائیل - قاضی عسگر (غالباً فقط «علمدار» را بکار میبرند)
حاج غیرتی - کسی که علیه رفیقش اعتراف کند
خوشسخن - درست مانند «حاج غیرتی» یعنی اعترافکننده علیه دوست
قاسمآبادی - آدم مشکوک، بیگانه
آبدُزدک - کاسب گرانفروش
هوشنگخان - زندانی تر و تمیز، ژیگولو و یا زندانی گیج و حواس پرت
انداز - پتو
این واژه ها ابتدا در اولین شماره کتاب هفته بقلم فردی گمنام به نام ب.ع نگاشته شد که بعدها مشخص شد خود شاملو این واژه ها را تدوین کرده!
.
در بیان صریح تر میتوان اینگونه گفت که هرگروه و یا طبقهای حسب باورها، نیازها، جنسیت و حتی جهانبینی خود اقدام به ابداع واژگان و استعارههای جدید میکرد. بعنوان مثال در سالهای دهههفتاد ما شاهد افول سلطه پیکان و جان گرفتن طبقهی متوسط شهری بودیم. جامعهای که در حال سوق پیدا کردن به سمت مصرفگرایی و افزایش اختلاف طبقاتی بود و خودرو داشتن را یکی از نمادهای تمول و حتی یکی از خوانهای هفتگانه ازدواج میدانست با ورود خودروهای مونتاژی و وارداتی به بازار دایرهی انتخاب وسیعتری یافت. طبیعیست که در چنین شرایطی هرکس بنا به وسع خود یکی از ماشینهای تازهوارد را انتخاب میکرد. اما به دلیل اختلاف طبقات و نداشتن پول نقدکاقی شرکتها اقدام به فروش لیزینگی خودرو کردند و بسیاری در قبال اقساط و بهرههای سنگین خودروی مورد نظر خود را خریدند. در چنین شرایطی هر طیف یا طبقهای از جامعه سراغ یک ماشین خاص میرفت. و درواقع خودروها شان طبقاتی و سمبلیک پیدا کردند. همین مسئله باعث ابداع استعارههایی برای ماشینها شد. (اتفاقی که در اغلب کشورهای دارای حکومت ایدئولوژیک و تمامیت خواه نیز پیشتر افتاده بود). به عنوان مثال کسانی که مایل به خرید
خودروی پژو بودند اما وسعش را نداشتند و پژوی آر-دی میخریدند. و به همین دلیل این ماشین را "پژو حسرتی" و یا "پژوکارمندی" میخواندند. در نامگذاری طنزگونهی خودروها توسط عوام مولفههایی نظیر کیفیت، شرکت سازند، قابلیت های خودرو، قیمت تمام شده و حتی فلسفه ساخت خودرو نیز مود توجه قرار میگرفت. "عروس دهاتی" برای "پژو پرشیا" و "دوو منگل" برای "دوو ماتیز" از نمونههای دیگر این استعارههای ابداعی بودند.
هرچند بسیاری از زبانشناسان و فارسیدانان و ادبای ما روی خوشی به این خلاقیتها نشان ندادهاند و آنها را مبتذل دانستهاند اما متاسفانه یا خوشبختانه این واژهها و استعارههای ابداعی شدیداً کاربردی بوده و موارد مصرف بسیاری در زندگی روزمره دارند. و از سوی دیگر باید بپدیریم که این استعارهها به رغم ابتذال ظاهریشان حامل «جهتگیری اجتماعی» و «اعلان موضع» نسبت به گفتمانهای مسلط هستند. نمونه بارز این کاربرد را هم میتوان در ادبیات عامیانهی جوانان امروز مشاهده کرد.که برخلاف بسیاری عرصههای مرتبط با فرهنگ در این حوزه بسیار خلاق و پرکار ظاهر شدند.
منابع:
"فرهنگ لغات زبان مخفی" سمایی - سیدمهدی -
فرهنگ اصطلاحات عاميانه جوانان مهشيد مشيری
فرهنگ عوام ميرقلی امينی،
کتاب کوچه احمد شاملو،
و
:استعارههایی كه با آنها زندگی میكنیم
Metaphors We Live By || George Lakoff and Mark Johnson || University of Chicago Press; 2nd edition (December 19, 2008)
تلمبه خیلی زشت بود
چرا خلط مبحث کردی در آخر نوشته؟ یعنی نشستی زحمت کشیدی این مقاله رو نوشتی هنوز فرق بین زبان خیابانی وزبان رسمی رو نمیدونی؟ در ضمن دکتر ارانی خیلی بیجا فرمودن! نوچه شوروی سابق!
عروس دهاتی!!!!!
خیلی خوب بود!
شايد بهتر باشه يه رسانه به جاى اينكه فرهنگ ولغات كوچه وزندان رو در بين قشر فرهيخته و باسواد جامعه جا بندازه ، با زكاوت خودش واهل ادب ، استعاره هايى زيبا و بديع به مردم كوچه وخيابان هديه كنه. صدا وسيما به اندازه كافى به عوام زدگى در جامعه دامن مى زنه ، لااقل رسانه هاى مكتوب و سايت ها اى كاش از اين خطا مصون بمونند.
درچشم اندازِ فراترازعوامِ جنابِ تاج احمدی وفرآیندِ پیچیده ی گردآوری مطالب برای رسیدنِ به استعاره که ربطی به عوام ندارد وایجادِ ارتباط آن با جامعه وطرحِ معضلِ دونظامِ معنا سازیِ متفاوت وگسستِ میانِ فرهنگِ غیررسمیِ حاکم(؟) وگفتمانِ مسلّطِ حکومتی که منجر به زبانِ رسمیِ حکومتی وزبانِ غیرِرسمیِ عوام شده وجُرأتِ ایشان درنبشِ قبرِ فرهنگستانِ حلقه ی سَبعه وارجاع به مقاله ی تقیِ ارانی ازاصحاب حلقه ی 53 نفرِحزبِ کمونیستِ ایران ویورشِ مقاله به فُکلی های دگراندیش وبچّه آخوند های معقول ومنقول خوانده ی کهنه پرست وذکرِخیر پاسداشتِ بی ثمرِ فرهنگستانِ زبان وادبِ بعد ازانقلاب واشاره به اقدامِ عوام درواژه سازی وهدیه ی جوانانِ تحوّل خواهِ طعمِ زندانِ اوینِ پهلویِ معدوم را چشیده همگی یادِ دورانِ توّاب سازی ! ودست وپا زدن درتاروپودِ نُستالژیِ گذشته هاست !! حالا که به کتابِ کوچه دسترسی دارند با توجّه به غلظتِ رسوباتِ لُمپَنیزمِ عوامانه ی غیررسمیِ حاکم بررسی فرمائید که ترکیبِ " سیّد کمونیست" که برساخته ی عوام است اشاره به کدام تحوّل خواهی دارد وباقیِ قضایا!!!