گوناگون

مدیر انستیتو اسراییل: حماس چگونه برنده جنگ با اسراییل شد

شفقنا- "آریل ایلان راث" مدیر اجرایی "انستیتو اسراییل" در آمریکا، در یادداشتی در آخرین شماره نشریه فارن افرز به پیروزی استراتژیک حماس بر اسراییل در حمله فعلی به غزه پرداخته است.

سرویس ترجمه شفقنا بدون تایید یا رد این یادداشت، محتوای آن را تقدیم مخاطبان محترم می کند:

جنگ بین حماس و اسراییل به هر شکل و هر وقتی که تمام شود، دو چیز قطعی است. اول اینکه اسراییل می تواند ادعا کند یک پیروزی تاکتیکی به دست آورده است. دوم اینکه از نظر استراتژیک دچار شکست خواهد شد.

در سطح تاکتیکی، موفقیت سیستم دفاع موشکی "گنبد آهنین"، تلفات اسراییل را نزدیک به صفر نگه داشته است و به شکل قابل توجهی آسیب های مادی موشک های شلیک شده از غزه را کاهش داده است. حمله زمینی اسراییل نیز که روز پنج شنبه آغاز شد منافعی برایش در بر خواهد داشت. در واقع، تاکنون هم منافعی داشته است: نیروهای اسراییلی تونل های متعددی که متعلق به حماس بوده است کشف و نابوده کرده اند، از جمله تعدادی از این تونل ها که برای فعالیت فرامرزی درون اسراییل حفر شده بود و برخی دیگر که جابجایی کالا، مهمات و نظامیان درون غزه را تسهیل می کرد.

این دستاوردهای تاکتیکی را نباید دست کم گرفت. اما این دستاوردها به پای یک پیروزی استراتژیک نمی رسند. جنگ، همانطور که "کلاسویتز" [ژنرال پروسی] خیلی خوب آن را تصور می کرد، تداوم سیاست با روشهای دیگر است. جنگها به راه می افتند تا سیاست به گونه ای بازآرایی شود که طرف پیروز منفعت ببرد و بازنده متحمل زیان شود. اما اسراییلی ها نسبت به این تمایز بی توجه شده اند.

در واقع، اسراییل بارها در طول تاریخ ادعای پیروزی کرده در حالی که واقعا دچار شکست شده است؛ جنگ اکتبر 1973 بهترین نمونه این واقعیت است. اسراییل ادعا کرد جنگ را برده است چرا که نیروهایش نزاع خود با نیروهای مصری در ضلع غربی کانال سوئز را در حالی به پایان بردند که مصری ها تا اندازه ای پشت سرشان محصور شده بودند. واقعیت این است که مصر پیروزی استراتژیک به دست آورد. از آغاز جنگ، هدف "انور السادات" رییس جمهور مصر این بود که بخشی از سرزمین را تسخیر و تملک کند تا به وسیله آن مذاکرات را از بن بست خارج کند، و در نهایت، شبه جزیره ی اشغال شده سینا را دوباره به دست آورد. سادات آنچه میخواست بدست آورد.

اسراییلی ها شاید فکر کنند اگرچه احتمال ندارد که شاهد یک بازآرایی سیاسی در پایان این جنگ باشند، دست کم حماس اهداف استراتژیک خود را به دست نخواهد آورد. براساس این طرز تفکر، تعداد پایین تلفات اسراییل نشانه ای از شکست حماس است. اما اسراییلی ها در آن مورد هم اشتباه می کنند. کشتن تعداد بالایی از اسراییلی ها مایه شادی حماس خواهد بود، اما این مسئله در تلقی این گروه از پیروزی استراتژیک اهمیت اساسی ندارد.

هدف استراتژیک حماس، تخریب تصور اسراییل از منظم بودن اوضاع است. اسراییل، در شرایط پادگانی این نزاع دیرپا، تنها در صورتی قادر است به عنوان یک دموکراسی موفق و شکوفا به وجود خود ادامه دهد که شهروندانش بتوانند این خیال باطل را حفظ کنند که زندگی شان کم و بیش شبیه وضعیتی است که آرزوی آن را در لندن، پاریس یا نیویورک می توانستند داشته باشند. با خدشه دار شدن این توهم، نتایج مختلفی ممکن است به بار بیاید که هیچ کدام به نفع اسراییل نیست. گروه های کم تعدادی از اسراییلی ها که از احتمال صلح ناامید می شوند، ممکن است تصمیم بگیرند مهاجرت کنند. موردی که احتمال بیشتری دارد این است که اختلافات بر سر چگونگی تعامل با مسئله فلسطین عمیقتر خواهد شد، بذر اختلاف را درون جامعه اسراییل خواهد کاشت و روایت اصلی اسراییل را که مبتنی بر عدالت صهیونیسم است تضعیف خواهد کرد. انسجام حول این روایت، نیروی محرکه اصلی برای فداکاری ها و مواجهه با خطراتی بوده است که زندگی در اسراییل اغلب با آن عجین است، از جمله خدمت نظام وظیفه طولانی مدت و اجباری که جزئی از زندگی اکثر یهودیان اسراییل است. اگرچه این شکاف های داخلی، اسراییل را به زانو در نخواهد آورد، هرنوع فرسایش در قدرت اسراییل - از جمله قدرت اراده جامعه آن - یک پیروزی برای حماس است.

اسراییل مدت زمان طولانی است که شدیدا به دنبال خنثی سازی نفوذ سازمانهای مقاومت اسلامی است که در نظر اسراییل دشمنان کینه توزتری هستند. در نظر بگیرید که انتفاضه اول، از 1987 تا 1993، منجر به تضعیف گروه سکولار "سازمان آزادی بخش فلسطین" و ظهور سازمان های خطرناک و نظامی همچون حماس و "جهاد اسلامی فلسطین" شد. خطر این سازمانهای اسلامی، "اسحاق رابین" و "شیمون پرز" را تحریک کرد که اقبال در حال افول "یاسر عرفات" رهبر ساف را تقویت کنند و فرایند صلح "اسلو" را آغاز کنند، که، اگر به نتیجه می رسید، بن بستی برای حماس بود.

در واقع خشونت انتفاضه دوم، که زندگی حدود 1000 اسراییلی را بین سالهای 2001 و 2004 از طریق امواج پی در پی حملات انتحاری در قلب شهرهای اصلی اسراییل تباه کرد، باعث شد اطمینان شهروندان اسراییل فرو بپاشد و در نهایت آنها را متقاعد کرد که از تخلیه یکطرفه شهروندان و شهرکها از غزه حمایت کنند. آنها امید داشتند که این حرکت خشم فلسطینی ها را فرو بنشاند. خشمشان فرو ننشست.

از زمان عقب نشینی اسراییل از غزه، موشک اندازی مداوم و سطحی به سمت شهرهای جنوبی اسراییل باعث مزاحمت کافی در باقی بخشهای اسراییل نشد و نفع استراتژیکی برای حماس به ارمغان نیاورد. به عبارت دیگر، حملات حماس به شهرهای مرزی، مانع از آن نشده است که اکثر اسراییلی ها به کار و بار روزمره خود بپردازند و آنها در ناآگاهی تقریبا کامل نسبت به شرایط سیاسی و انسانی فلسطینی ها در غزه به سر می برند.

از سوی دیگر، این دور جدید از خشونت، مزاحمت فراوانی ایجاد کرده است. موشکهایی که از غزه شلیک می شوند، آژیر خطر را در تل آویو، اورشلیم، حیفا، بعر شیوا، - همه شهرهای اصلی اسراییل - و نیز در نقاطی ما بین آنها به صدا در آورده است. آن موشکها تا کنون کسی را نکشته است، اما تقریبا همه را واداشته است که هر روز به دفعات به سمت پناهگاه بشتابند و این توهم را خدشه دار کرده است که آنچه "آنجا" رخ می دهد بر زندگی "اینجا" تاثیری ندارد.

این واقعیت برای اینکه حماس اعلام پیروزی کند کافی خواهد بود. اما این گروه منافع استراتژیک دیگری نیز کسب کرده است. اولا، تعداد نامتناسب تلفات در اسراییل و غزه، باعث شده است که اسراییل، دست کم در چشم بسیاری از مردم غرب، به عنوان متجاوز شناخته شود، با اینکه این بار حماس اولین بار موشک شلیک کرد. ثانیا، "گنبد آهنین" باعث شده است پوشش اخبار درون اسراییل برای خبرنگاران خارجی خسته کننده بشود. اینکه "موشک شلیک می شود، مسیر موشک منحرف می شود، زندگی ادامه دارد" یک خبر هیجان انگیز نیست. حملات متقابل اسراییل، که ساختمان های نامستحکم غزه را تخریب می کند و اجساد متلاشی به جا می گذارد، بیشتر در روزنامه ها خریدار دارد. و بدین ترتیب، دنیا بر غزه متمرکز شده است. دوستان اسراییل چه بسا بر این مسئله به عنوان یک واقعیت ناعادلانه افسوس بخورند؛ اما اسراییل به خاطر دفاع موفقیت آمیز از شهروندانش تنبیه می شود، در حالی که حماس شهروندان آسیب پذیر خود را رها می کند. این رویکرد مسئله اصلی را نادیده می گیرد. جنگ مشق عدالت نیست، بلکه تمرین برای کسب اهداف استراتژیک است.

و تا آنجا که کسب اهداف استراتژیک مطرح است، حماس فعلا برنده است. حماس این توهم لازم برای اسراییلی ها را خدشه دار کرده است که یک بن بست سیاسی با فلسطینی ها برای اسراییل بی هزینه است. حماس به اسراییلی ها نشان داده است که حتی اگر فلسطینی ها نتوانند آنها را بکشند، می توانند هزینه روانی سنگینی به بار آورند. حماس همینطور نمایه ی پرونده ی فلسطین را برجسته کرده است و این تصور را تقویت کرده است که فلسطینی ها قربانیان ضعیفی هستند که در مقابل یک متجاوز قدرتمند ایستاده اند. در آینده، این تصور قطعا به فشار بر اسراییل تبدیل خواهد شد، احتمالا از سوی سیاستمداران و قطعا از سوی جنبش های اجتماعی که هدفشان انزوای سیاسی اسراییل و خسارت زدن به اسراییل از طریق بایکوت های اقتصادی است.

کسانی هستند که هنوز خیال می کنند این شکست مانند شکست اسراییل در 1973، نیمه ی پری هم خواهد داشت. اگرچه حملات سادات علیه اسراییلی ها در سینا احساس شکست ناپذیری را که از جنگ 1967 در خیال اسراییلی ها رشد کرده بود خدشه دار کرد، آن جنگ دست کم منتج به توافقات "کمپ دیوید" و صلحی اگرچه سرد اما پایدار شد که امنیت منطقه ای اسراییل را از دهه 1970 به این سو تامین کرده است. ممکن است پیروزی استراتژیک حماس در این جنگ منافع مشابهی در آینده برای اسراییل به بار بیاورد. با این حال، چنین نتیجه ای کاملا نامحتمل به نظر می رسد. سادات اهداف محسوسی داشت، که از جمله ی آن بازگشایی کانال سوئز و بازگشت شبه جزیره سینا به مصر بود؛ اهدافی که سازگار با نیازهای خود اسراییل بود. از آن سو، حماس، خواستار نابودی اسراییل است، هدفی که جای اندکی برای مذاکره باقی می گذارد.

سرانجام، این دور به نفع فلسطینی ها تمام خواهد شد، همانطور که دور اصلی از جنگ های قبلی در سال 2008 به نفع آنها شد. تمرکز بر موفقیت تاکتیکی نباید چشم اسراییل را بر خطراتی ببندد که از سوی این شکست های استراتژیک مکرر آن را تهدید می کند. اسراییل نمی تواند کار چندانی برای تغییر رفتار حماس صورت دهد. با این حال، کاری که اسراییل برای جلوگیری از سرمایه گذاری حماس بر موفقیت استراتژیکش بایستی انجام دهد، این است که به جامعه فعلی اسراییل چیزی را یادآوری کند که رهبران نخستین شان خیلی خوب می دانستند. همانطور که "موشه دایان" رییس ستاد کل ارتش اسراییل و وزیر دفاع آن گفت: "می دانیم برای اینکه امید آنها [عرب ها] برای نابودی ما را از بین ببریم، لازم است که - روز و شب - مسلح و آماده باشیم." چالش اسراییل، حفظ وضعیت آمادگی و همزمان اتخاذ تصمیم های انسانی و مناسبی است که امنیت آن اسراییل را تامین کند، جذابیت آن را به عنوان یک شریک استراتژیک و تجاری برای دولت های غربی افزایش دهد، و انسجام اجتماعی داخلی اش را در دراز مدت حفظ کند. این شرط بندی ممکن به نظر می رسد، اما 19 سال ابتدایی حیات ملی اسراییل چیز دیگری را نشان می دهد.

منبع: فارن افرز

ترجمه: شفقنا

ارسال نظر

  • ناشناس

    دقيقا حماس برنده اين جنگ است نه مردم مظلوم فلسطين

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار