گوناگون

دلایل بیعت نکردن امت اسلام و صحابه با علی (ع) بعد از وفات پیامبر (ص)

پارسینه: شب هاي پیشاور

پرسش: اگر وصی بودن و ولایت علی (ع) صحت و عمومیت دارد چرا امت اسلام و مخصوصا اصحاب پیامبر (ص) بعد از وفات ایشان، از بیعت با امام علی (ع) امتناع نموده و با دیگری بیعت کردند؟

پاسخ: حضرت موسی کلیم الله به صراحت و روشنی، برادرش جناب هارون را خلیفه و جانشین خود قرار داد. ایشان بنی اسراییل را که بیش از هفتاد هزار نفر بودند جمع نموده و به آن ها تاکید کرد که هارن جانشین و خلیفه من است و همگی بایستی امر او را اطاعت کنید. وقتی که ایشان برای مدت کوتاهی به کوه طور به مهمانی پروردگار رفت، تکلیف مردم کاملا مشخص شده بود و باید در این ایام از هارون تبعیت می کردند. هنوز مدت یک ماه از غیبت موسی سپری نشده بود که فتنه سامری بر پا شد و بین مردم اختلاف پیش آمد. پس از آن که سامری، گوساله طلا را به آنها نشان داد،

بنی اسراییل دسته دسته هارون، خلیفه مسلم خود را که از جانب موسی تعیین شده بود، رها نموده و در اطراف سامری اردو زدند. در مدت کوتاهی، هفتاد هزار نفر از همان قوم بنی اسراییل که خلافت هارون را با گوش خود از حضرت موسی شنیده بودند و وجوب اطاعت هارون برایشان بدیهی بود، هارون را رها کرده و گرفتار دسیسه سامری گوساله پرست شدند. حتی وقتی که هارون آن ها را منع کرد، در صدد قتل وی بر آمدند.

آن قدر هارون اذیت شد که در برگشت از کوه طور، نزد موسی رفت و شکایت و درد دل نمود. این شکایت در قرآن مجید چنین آمده است: إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني وَ کادُوا يَقْتُلُونَني « این قوم مرا خوار و ضعیف ساختند و می خواستند مرا به قتل برسانند»(اعراف-150) آیا می توان تمرد قوم بنی اسراییل از هارون، و روی نمودن آن ها به گوساله پرستی را دلیل بر بطلان خلافت هارون و در نتیجه بر حق بودن سامری دانست؟ آیا می توان گفت: اگر خلافت هارون بر حق بود، بنی اسراییل به سامری، و گوساله پرستی روی نمی آوردند؟ آیا می توان گفت بنی اسراییل نص صریحی از موسی نداشتند؟ حال آن که این قوم در شرایطی که خلافت و حقانیت هارون را خود- از زبان موسی شنیده بودند تمرد و سرپیچی نمودند.

حال اگر این سابقه تاریخی با سرگذشت امیرالمومنین(ع) بعد از وفات پیامبر مقایسه شود، معلوم می گردد که عمل پیامبر گرامی اسلام (ص) نسبت خود و علی (ع) را چون نسبت موسی به هارون تلقی کردن، بدون حکمت نبوده است. زیرا آن حضرت همان سرگذشت هارون را برای علی (ع) پیش بینی می کرد.

بعد از وفات رسول الله (ص) همان جماعتی که مکرر از آن حضرت و با صراحت، جانشینی علی (ع) را شنیده بودند، علی را رها کرده و به پیروی از هوای نفس، حب جاه و مقام و بر اساس عداوت با بنی هاشم، تشکیلات مخصوصی را سازماندهی کردند و به قول امام غزالی از علمای اهل سنت« حق را پشت سر انداخته و به جهالت اولیه برگشتند». این قوم نه تنها از علی (ع) برگشتند بلکه بر در خانه علی (ع) آتش هم بردند. آن ها با تهدید و فشار، آن حضرت را به مسجد آوردند و او را بر سر دو راهی «بیعت با خلیفه» یا «قتل و گردن زدن» قرار دادند. علی (ع) خود را به قبر مبارک پیغمبر (ص) رساند و خطاب به پیغمبر، همان کلمات هارون را گفت: إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني وَ کادُوا يَقْتُلُونَني (اعراف-150) آیا این شباهت تاریخی بر عدم حقانیت علی (ع) و بطلان خلافت او است؟

به طور کلی برای پاسخ به این سوال می توان به عوامل زیر اشاره داشت:1- وجود منافقین در بین مردم که ایمان آن ها یا ناقص بود یا اصلا ایمان نداشتند و خود را برای فرصت های بعدی آماده کرده بودند-2- جو خفقان بوجود آمده بعد از سقیفه به حدی بود که هیچکس حتی حق نقل حدیث از پیامبر (ص) را نداشت و غیر از مومنین شجاع کسی سفارشات پیامبر (ص) را دنبال نمی کرد،

به طوری که بدعتهای زیادی گذاشته می شد و جز اقلیتی همه می پذیرفتند! -3- وجود کینه بین افرادی که بستگانشان در جنگ ها توسط امیرالمومنین (ع) کشته شده بودند-4- دقت در عدالت از طرف امیرالمومنین (ع) که کمتر کسی یارای همراهی با آن را داشت-5- امیرالمومنین (ع) حاضر به باج دهی به هیچ کس از سران قبایل و افراد با نفوذ و گذشتن از اصول نبودند و تنها برای ایشان حفظ اسلام مطرح بود که از هیچ اقدامی در این راستا فروگذار نمی کردند.

با وجود این همه روایت با سندهای متواتر و فوق حد تواتر از طریق اهل سنت، اینک ما سوال می کنیم که چرا اصحاب پیامبر (ص)، علی (ع) را کنار گذاشتند و دیگران را سر کار آوردند؟! اگر این روایات دروغ باشد پس دیگر اهل سنت از سنت پیامبر (ص) چه چیزی دارند؟ اگر راست است ولی آنها (اصحاب پیامبر) نشنیده بودند، پی چگونه چراغ هدایتند؟ که «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» اگر راست است و آن ها شنیده اند و مخالفت کرده اند پس چگونه اصحاب پیامبر (ص) همگی را عدول می دانند؟؟ و بالاخره ما هستیم و روایات نبوی که حجت است به نص قرآن ما: وَ مَا آتَاکُم الرَّسُولُ فَخُذُوهُ... و ما هستیم و عمل صحابه که عمل آنها هیچ حجیتی ندارد و هیچ آیه ای به حجیت افعال آن ها دلالت نمی کند.


ارسال نظر

  • ازاد

    یه چیزتان میشود در این قیل وبیل .علی هم جانشین میشد باز نق نقوهای تاریخ مثل بنی اسراییل ول کن نبودند .شما مسلمانی کنید 36 سال سپری شده حالا ده ها سال دیگر برای عدالت و پیشرفت وبرابری وعزت وعروج انسانهایمان فرصت داریم .این گوی اینم میدان .ج

  • ناشناس

    واقعا خجالت بکشید.

  • ناشناس

    این قیاس غلط است،خوب اگر قرار بود که دین اسلام هم به سرنوشت دین موسی دچار شود دیگر چه لزومی به وجود آن بود؟ یعنی استغفرالله خدا این را نمیدانست؟

  • عبدالصمد

    انصاف ،قانون ،اخلاق سه رکن عدالت است . رعایت هر کدام از این ایتم های انسانی اجتماعی بیگماازبدو خلقت تا کنون فراز و نشیب هایی داشته است . اینکه چگونه نظر نویس محترم شرایط مشخص دوران حضرت موسی(ع) را با شرایط بعد از وفات پیغمبر گرامی(ص) یکی دانسته معلوم نیست ، و باقی اینکه مگر همین الان ایا تمام خودی های مومن به اصل ولایت مطلقه فقیه نگاه واحدی دارند ؟

  • سید محسن

    این حقیقت تاریخی موید حدیث نبوی ص است که فریقین هر دو روایت کرده اند. پیامبر اکرم ص فرمود: «یا علی انت منی بمنزله هارون من موسی» یعنی ای مولای متقیان نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسی است» تنها با این تفاوت که هارون نبی بود اما مولای متقیان ع پیامبر نبود اما صاحب مقام امامت بود که کمتر پیامبری این مقام را داشت. بنابراین اگر کسی واقعا خود را پیرو پیامبر اکرم می داند نمی تواند در برابر این حدیث (و موارد و احادیث متقن دیگر) مقاومت کند یعنی رأی و نظر خود را بر نظر نبی اکرم مرجح بداند و در عین حال خود را مسلمان و تابع سنت پیامبر هم تصور کند.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار