گوناگون

آنها چگونه به دروازه های بغداد نزدیک شدند؟

پارسینه: همزمان با حوادث اخیر عراق و پیشروی های شگفت آورگروه داعش، تحلیل ها در مورد ماهیت بحران اخیر نیز تا حدودی مبهم و چند وجهی است اماوجه مشترک همه این تحلیل ها با این پرسش ها آغاز می شود که به راستی گروه تروریستی داعش چگونه گروهی است؟

دلایل پیشروی این گروه کدام است؟جبهه بندی کنونی عراق از چه زاویه ای قابل بررسی است و آینده این کشور راه به کدام سو دارد؟

داعش ، چگونه داعش شد؟

نام داعش که در ابتدا "الدوله اسلامیه فی العراق"نامیده می شد، به شکل جدی از مارس 2011بر سر زبان ها افتاد، یعنی درست از همان زمانیکه این گروه توانست با استفاده از فقدان قدرت کاریزماتیک رهبر کم حرف القاعده یعنی"ایمن الظواهری" و پراکنده گی نیروهای آن، دستجات و جریان های مختلف وابسته به القاعده را جذب خود کند . با این وجود بالا گرفتن بحران سوریه و امتداد داعش تا سوریه بود که در آوریل 2013 نام "داعش (الدوله الاسلامیه فی العراق و الشام ) را به شکل رسمی مطرح کرد.


حلقه اصلی داعش در اکتبر 2006 با عنوان دولت اسلامی عراق و به دست "ابوعمر بغدادی" شکل گرفت. ابوعمر، کمی بعد در جریان یک درگیری مسلحانه در منطقه" الغزالیه" عراق کشته شد و پس ازوی "ابوبکر بغدادی" یا همان" ابراهيم عواد ابراهيم علي البدري السامرایی"،رهبری این گروه را بر عهده گرفت.

ابوبکر بغدادی بر خلاف "ابومصعب زرقاوی"که فیگورهای حماسی وی در ویدیوهای متعدد تصویر یک شومن تروریست را به او بخشیده بود- و سر انجام از همین طریق شناسایی و کشته شد- ترجیح می دهد که کمتر دیده شود بنابراین نه تنها نوار ویدیویی از خود منتشرنمی کند که در میان دیگر فرماندهان جهادی نیز با نقاب ظاهر می شود.

شاید به همین دلیل باشد که در مورد پیشینه رهبری که در عین زیرکی،فاقد قدرت کاریزماتیک دانسته می شود، سخنان ضد و نقیضی بیان شده است. گفته می شود که وی در سال 1971 در خانوداه ای سرشناس و مذهبی در سامراء بدنیا آمده ، فارغ التحصیل دکترای علوم اسلامی از دانشگاه اسلامی بغداد و خطیب یکی از مساجد سنی بوده است. پس از اشغال عراق در سال 2003 به دلیل فعالیتدرچند گروه مسلحانه، منصبی را در "مجلس شورای مجاهدین عراق" و" انجمن قضایی دولت اسلامی عراق" کسب کرد.

وی در سال 2005دستگیر و به زندانی در جنوب عراقانتقال یافت تا اینکه پس از انتقال مدیریت این زندان آمریکایی به عراقی ها در سال2009 آزاد شد. ابوبکر البغدادی در 16 می 2010 خود را به شکل رسمی به عناون رهبر دولت اسلامی عراق (ISI) معرفی و با انجام چند عملیات خونبار تروریستی جایگاه خود را تثبیت کرد. بغدادی از جمله کسانی است که ایالات متحده برای دستگیری آنان جایزه تعیین کرده استو برخی تحلیلگران او را جانشین واقعی بن لادن می دانند.

در مورد دلایل حضور گروهی تروریستی داعش در سوریه ، روایت های مختلفی بیان شده است اما آنچه مورد اتفاق است آن است که البغدادی از مخالفین حضور در سوریه بوده است اما هراس از انزوا و قدرت گرفتن دیگر گروه های رقیب باعث شد تا جبهه النصره به عنوان شاخه سوری این گروه به رهبری "ابومحمدجولانی" در سوریه تشکیل شود.

پرآوازه شدن تدریجی جولانی و عدم تمکین وی از دستورات رهبران سابق خود، امکان جلب مستقل کمک های مالی هواداران عرب در کشورهای خلیج فارس و نیز گسیختگی تدریجی هواداران و اعضای آن از داعش عمده ترین دلیل بروز اختلاف میان دو طرف شد تا جایی که جولانی با رد درخواست ابوبکربغدادی و حاجی البکر- معاون بغدادی- مبنی بر اعلام صریح وابستگی به داعش عملا برجدایی خود از داعش رسیمت بخشید، امری که پساز همراه کردن حمایت ایمن الظواهری با جبهه النصره به مثابه آتشی بر هیزم خشم داعش بود و منجر به بروز درگیری های خونین میان این دو گروه شد ،

درگیری هایی که اکنون از"حسکه "تا "دیرالزور" سوریه امتداد دارد و دامنه خشونت های داعش در آن به حدی است که القاعده نیز آن را محکوم می کند.

پیامد این اقدام البته آن بودکه داعش از بازگشت شاخه ی بریده خود، صرف نظر کند و حضور مستقلی در سوریه داشته باشد.به نظر برخی تحلیلگران، حمایت مستقیم عربستان از گروه تروریستی داعش به دلیل تبعات سنگین این نزدیکی برای امنیت ملی عربستان و سایه سنگین آن بر روابط این کشور و ایالات متحده آن هم در دوره ای که بیم نزدیکی آمریکا و ایران وجود دارد، عمده ترین دلیلی است که باعث می شود با اندکی تردید از حمایت مستقیم این کشور از داعش سخن گفت اما واقعیت های موجود نشان می دهد که احتمال حمایت همه جانبه برخی مهره ها در داخل حکومت عربستان چندان دور از ذهن نباشد با این وجودنباید فراموش کرد که فواید این رابطه دست کم پیش از بحران اخیر عراق، بیشتر از آنکه متوجه داعش باشد به سود جبهه النصره بوده است.

القاعده و نیز برخی محافل داخل عربستان در زمان ریاست بندر بن سلطان رییس سابق سازمان اطلاعاتی عربستان دو بازیگری بودند کهدر جریان درگیری میان داعش و جبهه النصره از ابوبکر بغدادی می خواستند که با انحلا ل داعش، شکل منسجم تری به جبهه تکفیری مخالف اسد بدهد. این درخواست به دلیل روحیه سرکش البغدادی به سرانجامی نرسید و تفوق نسبی داعش بر جبهه النصره به خصوص در جنوب ادلبمهر باطلی بر آرزوی سعودی ها بالاخص بندر بن سلطان در میدان داری جبهه النصره درسوریه زد.

داعش چگونه به دروازه های بغداد نزدیک شد؟

اگرچه داعش با تمرکز بر سوریه به میزان زیادی تمرکز خود بر زادبوم اش،عراق؛ را از دست داده بود اما توسعه قلمرو و جلب نظر سرویس های اطلاعاتی منطقه و بالتبع کمک های مالی جدید ، و از همه مهم تر،بروز تحولی جدید در عراق، ایده عملی کردن آرزویدیرین این گروه، مبنی بر سرنگونی حکومت مرکزی عراق و تشکیل امارات اسلامی عرا ق و شامرا قوت بخشید.

این تحول مهم نیز چیزی جز اوج گرفتن نارضایتی عشایر و طوایف مناطق سنی نشین عراق- بالاخص در استان الانبار- نبود. اگرچه داستان چگونگی نارضایتی گروه هایمختلف سنی که نزدیک به 25 درصد از کل جمعیت عراق را تشکیل می دهند و تببین ریشه هایاین نارضایتی و از همه مهم تر سقوط ناگهانی شهرهای مهم سنی نشین بوسیله داعش، نیازبه گفتاری جداگانه دارد اما ریشه اصلی ماجرا از آنجا آغاز شد که پس از حمله آمریکابه عراق، ارتش این کشور از هم پاشید. گروه های مختلف عراقی در کنفرانس لندن و صلاح الدین به توافق رسیدند که عراق جدید را بنا کنند و ارتشی متناسب با واقعیت های قومیاین کشور تشکیل شود.نخست وزیر شیعه ، فرمانده کل قوا شد.

هماهنگ کننده کل نیروهای نظامیبه کردها رسید ویک وزیر سنی هم ، وزیر دفاع شد. کمی بعد فرمانده کل قوا همه این سمت ها را زیر نفوذ خودگرفت و روندی که در زمان حکومت سنی ها علیه شعیان بکارگرفته می شد حالا علیه خود آنان و کردها بکار می رفت.

اختلاف میان کردهابا دولت مالکی تشدید شد و پستهای نظامی و امنیتی کردها عملا به مناصبی نمادین و بلااثر تبدیل شدند. مجموعه این رویدادها وقتی با تثبیت قدرت نوری مالکی و دوره هشت ساله زمامداری وی همراه شد تا آنجا پیش رفت که دامنه نارضایتی از حکومت مرکزی حتی به برخی چهره های شیعی همچون "عمار حکیم "و "مقتدا صدر" نیز کشیده شد اماآنچه که باعث برآمدن داعش و قدرت گرفتن یکباره آن شد دقیقا از دسامبر گذشته آغاز گردید.

زمانی که بروز برخی نارضایتی ها از رفتار نوری المالکی و حکومت مرکزی منجر به ابرازنارضایتی سران عشایر سنی در استان الانبار شد و تلاش دولت مرکزی برای جلوگیری از وسعت ناآرامی و دستگیری برخی ا زچهره های وابسته به این قبایل بر نارضایتی آنان افزود .

این نارضایتی آن گاه شدت یافت که "احمد العلوانی" یکی از نمایندگان سنی پارلمان عراق -از همین منطقه- دستگیر شد و نه تنها درخواست سران قبایل برای آزادکردن وی و تنی چند از چهره های برجسته دیگر نتیجه ای نداشت بلکه وساطت عمار حکیم ومقتدا صدر برای حل این مشکل نیز منجر به انعطاف دولت نشد در نتیجه داعش که تا پیش ازاین علیرغم انجام برخی عملیات های ایذایی عملا در عراق زمینگیر بود، در چنین فضایی پا بهره گیری از فضای بدبینی و نارضایتی قبایل و طوایف ذی نفوذ سنی موفق به جلب اعتمادو عقد ائتلاف با قبایلی شد که در زمان فرماندهی ژنرال پترائوس و از طریق توافق با ویدر سرکوب القاعده، تاثیر و نفوذ غیر قابل انکار خویش را در قالب "شورای نجات الانبار"به رهبری "ابوریشه" اثبات کرده بودند.

از این پس داعش که شمار نیروهای آن در سوریه و عراق در حدود 7تا10 هزار نفر بودبرای متوار ی کردن 20 هزار نظامی از موصل و مناطق اطراف، آن هم با 800 نیروی ستیزهجوی خود کار سختی در پیش نداشت و این پیروزی بیش از آنچه که مرهون توانمندی نیروهایداعش باشد نتیجه پیوستن قبایل ، مسولان و نظامیانی بود که انگیزه لازم برا ی همراهی با دولت مرکزی را نداشتند. از این منظر میتوان فهمید که ترکیب نامانوس نظامیان ارتش، چهره های بعثی، جنگجویان خارجی و عشایرسنی در کنار یکدیگر چگونه شکل گرفته است.

با این توضیحات اکنون چندان بیراه نیست اگر بگوییمکه چرایی موفقیت برق آسای داعش در تصرف بخش های مهمی از عراق بیش از آنکه در اموری جزییچون حمایت نیروهای خارجی یا برنامه از پیش تعیین شده قدرت ها ی بزرگ قابل تحلیل باشددر چارچوب شکست پروژه ملت‌سازی در عراق پس از صدام قابل فهم است و به خوبی نقایص و ضعف‌هایساختاری و همچنین شکاف‌های عمیق ایدئولوژیک و قومی موجود در عراق امروز را آشکار میکند.

ارتش امروز عراق بیش از آنکه نمادی از ارتشی ملی باشد عرصه تعارض و تناقض نظامیانیاست که یا به دلیل سنی بودن دست از مقاومت در برابر داعش بر می دارند و یا به دلیل شیعه بودن شاید ضرورت چندانی در تسلط بر مناطق سنی نشین نمی بینند و لامحاله حراست از اماکن مقدسه و مناطق شیعه نشین را به عنوان وظیفه اصلی خود تلقی می کنند و حتا برحجیت فتوای مرجع شیعی بیش از انذار حکومت مرکزی بر حضور داوطلبانه خود در عرصه جنگ با داعش، تاکید می کنند.

خاورمیانه که زمانی نئوکان های آمریکایی به آن عنوان بیمار قرن بیست و یک داده بودند اکنون علاوه بر کانون های بحران زایی چون سوریه با عراقی روبروست که امروزعملا به سه منطقه مجزایاز هم کردی، سنی و شیعه نشین تقسیم شده است.

اکراد در فراز و فرود بحران اخیر، کرکوکرا به شکل کامل تصرف و حصار بندی کرده و خواهان فروش نفت آن بدون دخالت دولت مرکزیاند. گروه های پیکارجوی سنی چون بعثی های حز ب العوده، مردان طریقه نقشبندیه ، کتائب ثوره العشرین، جیش الاسلامی، ثوار العشائر و مجلس العسکری که دامنه مطالبات آنان متغییرواز حفظ عراق یکپارچه بدون نوری مالکی تا تحقق عراقی با ساختار مشارکتی و یا حتا امکان مذاکره با دولت مرکزی و اجرای فاز سیاسی، متغییر بود اکنون یک کاسه شده اند و تن به رهبری گروه داعشی داده اند که شیعه کشی جزو آرمان های لایتغیر آن به شمار می رود،

اقدامی انتحاری که حتا انگیزه های بعضا مشروع برخی گروه های سنی برای حفظ هویت خویش را در قمار خطرناک "جنگ فرقه ای" به باد داده و طیف های مختلف آن را در صف بندی یکدست و خطرناکی قرارداده است تا بدانجا که حتا فتوای روشن آیت الله العظمی سیستانی نیز از حیث :"فتواییدر جهت حفظ وحدت عراق یا دستور یک نزاع فرقه ای؟" مورد تردید محافل سنی قرار میگیرد.

ایران و آمریکا، همگرایی یا واگرایی؟

بحران عراق از نظر ایران بحرانی به مراتب خطرناکتر از سوریه است زیرا اگر سوریه عمق استراتژیک ایران تلقی می شد، عراق عمق ایدئولوژیک ایران محسوب می شود. عرصه ای که در صورت تغییر شرایط و توازن آن به نفع عربستان نه تنها خسارت های امنیتی مستقیمی را متوجه ایران می کند بلکه با تضعیف موقعیت سوریه ،به تشدید جو خصمانه مذهبی موجود در منطقه می انجامد این وضعیت بواسطه ماهیت تروریست یداعش برای آمریکا نیز مطلوب نیست با این حال برخی معتقدند که در شرایط کنونی دموکراتهای امریکا بر سر دوراهی زیر سوال رفتن از سوی رقیب جمهوریخواه بخاطر بی توجهی به دستاوردهاو صرف هزینه های جانی و مالی آمریکا در عراق از یک سو و و ورود به بازی از پیش باختهای که به تحکیم موقعیت ایران در عراق بیانجامد، دچار سردرگمی اند.مخالفان دخالت آمریکادر بحران اخیر، به دولتمردان امریکا توصیه می کند که در جنگ داخلی عراق از هیچیک ازجناح های درگیر جانبداری نکنند.

راند پاول سناتور جمهوریخواه ایالت کنتاکی طی یادداشتی که در روزنامه وال استریت ژورنال به چاپ با اشاره به اینکه اوباما مرتکب اشتباهاتیشده و بوش نیز بخاطر تجاوز به عراق و افغانستان دچار اشتباه شده می نویسد:" درسال 1984 کسپر واینبرگر وزیر دفاع ریگان معیاری را برای وارد شدن به جنگ مطرح کرد تااز بروز ویتنام دیگری اجتناب شود .

وی طی سخنانی در این رابطه گفت، امریکا در صورتی باید دست به جنگ بزند که منافع حیاتی کشور و یا منافع متحدین در خطر باشد و در عینحال هدف نهایی پیروزی در جنگ باشد. وی همچنین خاطر نشان ساخت نیروهای امریکا باید بادر نظر گرفتن "اهداف روشن و مشخص سیاسی و نظامی و با سطحی از توانمندی که بتوانندآن اهداف را محقق سازند و همچنین با حصول اطمینان نسبت به حمایت افکار عمومی و کنگرهامریکا و به عنوان آخرین گزینه" دست به جنگ بزنند.

سناتور پاول در ادامه توضیحات خود اضافه می کند :" اگر چه ممکن است حملات هوایی منتفی نباشد ولی در این مورد سوالات زیادی مطرح هستند که باید مورد توجهقرار گیرند: این حمله هوایی چه نتیجه ای ببار خواهد آورد؟

آیا می خواهیم نیروی هوایی ایران باشیم و در جهت منافع این کشور حرکت کنیم ؟". روزنامه واشنگتن پست هم در مقاله ای به قلم مایکلدوران( عضو ارشد اندیشکده بروکینگز) و ماکس بوت (از موسسه شورای روابط خارجی) می نویسد:"سناتور لیندزی گراهام که همیشه سیاستهای خارجی دولت اوباما را مورد انتقاد قرار میدهد، پیشنهاد داده که امریکا باید با ایران برای مقابله و سرکوب گروه داعش در عراق و سوریه همکاری کند.

چنین پیشنهادی همچنیناز جانب جان کری ، وزیر امور خارجه امریکا نیز مطرح شده است و البته درست است که پارهای از مواقع دو کشوری که رابطه حسنه با همدیگر ندارند می توانند علیه یک خطر و یا دشمنمشترک با هم همکاری نمایند. همانطور که امریکا و روسیه طی جنگ جهانی دوم با هم همکاری کردند. اما پیشنهادتشکیل یک جبهه مشترک ایران و امریکا آرزویی است غیر منطقی در بین محافظه کاران که استدلال می کنند، در سالهای 1930 انگلستان و آمریکا با هدف دفاع از منافع مشترک خود برای مقابله با کمونیسمبا آلمان نازی همکاری نمودند.

این ایده که امریکا ، کشوری که متعهد به حمایت از دموکراسی و برقراری ثبات است ،می تواند دارایمنافع مشترکی با جمهوری اسلامی باشد، چیزی جز یک ایده موهوم و خیالی نیست ".

باوجود این دیدگاه ها ائتلاف احتمالی ایالات متحده با ایران بر اساس آنچه "استیفن والت" آن را "موازنه تهدید" می نامد ، چندان دور از ذهن نیست . جانکری وزیر خارجه آمریکا دست کم دوبار به احتمال این همکاری اشاره کرده و اوباما رییس جمهور آمریکا نیز از اینکه ایران می تواند نقش سازنده ای ایفا کند ، سخن به میان آورده است با این حال صرف نظر ازاینکه کدام یک از تحلیلگران د رمورد آینده همکاری دو کشور د رعراق ، واقع بینانه ترسخن گفته اند؟

عراق کنونی را حتا با فرض از بین رفتن گروه داعش، در دو وضعیت بدبینانه و خوشبینانه می توان در نظر گرفت: وضعیتی بدبینانه که در آن تحلیل اجرای فاز دوم سایس- پیکو در قالب تجزیه عراق و تشکیل سه کشور مجزای سنی و کردی و شیعه محقق خواهد شدو گزینه خوش بینانه ای که در آن دولت مرکزی با بازتعریف ساختاری مبتنی بر مشارکت واقعی همه گروه ها در ایجاد یک هویت ملتی مشترک ، سایق های مذهبی و قومی را به نفع پروژه موفقت آمیز ملت سازی به حاشیه می راند.

صرف نظر از اینکه کدام یک از این دو گزینه امکان عملی شدن را خواهد یافت نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که آنچه اکنون در حالرخ دادن است اگرچه به شکل قطعی محکوم به تحقق فرض اول نیست برای تحقق وجه خوشبینانه، اما به شدت ناکافی است.

ارسال نظر

  • ناشناس

    خبرگزاری ایسنا خبر داد:
    تفاهم‌ ۲۰ هزار میلیارد تومانی سپاه و شهرداری

  • ناشناس

    خیانت درخون مردم عراق جاری است

  • احمد

    به نظر من این خواست خداست که این ملت این جور جنگ و درگیری داخلی داشته باشن.چرا؟
    تاریخ نشون داده عراقی ها هرموقع به یکدستی و قدرت رسیدن هار شدن.از حمله و تجاوز و غارت کویت بگیر تا 8 سال به خاک و خون کشیدن جوونای این مملکت

  • علی

    حالا اگر سه تا کشور مجزا بشند مگه آسمون زمین میاید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار