گوناگون

"ائتلاف سه نفره حداد، قالیباف و ولایتی، «وحدت‌شکنی» بود/ظريف پز مي دهد كه فيسبوك دارد!"

وزیر ارتباطات و فن آوری اطلاعات در دولت نهم و نماینده مردم تهران در مجلس نهم بخشی از مسئولیت های مدیریتی کارنامه محمد سلیمانی در کنار تدریس دانشگاهی در دانشگاه علم و صنعت تهران است.

شاید کمتر کسی بداند که وی برادر دو شهید است که قاب عکس هایی از تصاویر برادران شهیدش در اتاق کار وی در آزمایشگاه دانشگاه به چشم می خورد، باقر سلیمانی فرمانده گردان زینب (س) و برادر دیگرش که خود می گوید معلم بود و بعد از سالها هنوز مفقود الاثر است. وی این روزها بیش از هر چیز در مجلس شورای اسلامی مشغول به کار است اما تحصیل در دانشگاه نیز بخشی از زندگی کاری وی را تشکیل می دهد.

با محمد سلیمانی به گفتگو نشستیم و در این گفتگو درباره مسائل مختلف از جمله حوزه کاری وی در دولت اول محمود احمدی نژاد، کابینه نهم و دهم، حواشی که در دولت دوم احمدی نژاد دامنگیر دولت شد و نیز جبهه پایداری صحبت کردیم در ادامه متن این گفتگو از نظرتان می گذرد:

ارزیابی شما از عملکرد وزارت ارتباطات دولت یازدهم با توجه به اینکه سابقه وزارت در این حوزه را در دولت نهم داشتید، چگونه است؟

حوزه ارتباطات برای کشور بسیار مهم است. یادتان باشد زمانی می خواستند وزارت ارتباطات را منحل کنند ولی همین مجلس نهم وارد عمل شد، استدلال کرد که وزارت ارتباطات باید بماند. دلیل آن این است که این وزارتخانه جنبه زیربنایی برای کشور دارد.

حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات هم در زندگی مردم نقش دارد و هم در اقتصاد و در دستگاههای دولتی و قوای کشور نقش مهمی دارد.

در هر جا بخواهد تحولی ایجاد شود با الکترونیکی شدن آن مقرون به صرفه تر و عملی تر است. کارهایی که 20 تا 30 سال قبل شدنی نبود الان با این امکانات قابل انجام است. اگر کسی می خواهد با فساد مبارزه کند راهکار آن استفاده از فناوری های ارتباطات و اطلاعات است. اگر بخواهد رشد فرهنگی نصیب کشور کند، راهکار آن استفاده از این حوزه است. بنابراین این حوزه بسیار مهم است.

اما اینکه دولت چه عملکردی در این حوزه دارد باید دید چه وظایفی در این حوزه برعهده دارد و آیا آن وظایف انجام شده یا نه، مجلس سال گذشته تصمیم گرفت که درآمدهای حوزه ارتباطات به خود وزارت برگردد. درآمدهای مخابراتی و ارتباطی در سال 93 نزدیک به 4 هزار میلیارد تومان است. این رقم بسیار بالاست که در اختیار یک وزارتخانه قرار می گیرد. با توجه به بودجه کشور که در شرایط فعلی محدودیت دارد این رقم می تواند شق القمر کند.

البته این بودجه تحقق هم پیدا می کند، یکی از حوزه هایی که بودجه آن صد در صد محقق می شود حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات است. ممکن است بودجه مالیات 80 درصد محقق شود اما در این حوزه درآمدهای ارتباطی و مخابراتی حتی بالای صد در صد محقق می شود. بنابراین تحقق آن تضمین شده و از جیب مردم است که به همین حوزه اختصاص پیدا کرده است. وزارت ارتباطات در سال 93 از نظر منبع مالی هیچ مشکلی ندارد و نسبت به وزارت ارتباطات در طول تاریخ از نظر منبع مالی در اوج قرار دارد.

وظایفی که به این وزارت تکلیف شده است در برنامه توسعه پنجم وجود دارد که مهمترین آن شبکه ملی اطلاعات است. شبکه ملی اطلاعات اگر برپا شود مشکل پهنای باند در کشور با قیمت ارزان حل می شود، اگر یک پهنای 2 مگ هم بخواهید به خانه ها بدهید در سبد هزینه زندگی خانواده ها قرار گرفته و عملی می شود اما الان امکان پذیر نیست زیرا اگر کسی بخواهد 2 مگ اینترنت دریافت کند باید ماهی 400 تا 500 هزار تومان پرداخت کند که از نظر بودجه ای کسی قادر به این کار نیست.

از مزایای این شبکه می توان گفت تمام وزارتخانه ها و سازمان ها و بنگاههای اقتصادی و تجاری اطلاعات خود را در این شبکه رد و بدل می کنند همین باعث شفاف سازی اطلاعات می شود. سرعت تبادل اطلاعات بالا رفته و وابستگی به خارج از کشور کاهش پیدا می کند.

مهمترین وظیفه وزارت ارتباطات راه اندازی این شبکه است اما امروز می بینیم که سوت و کور است و در این حوزه مسئولین مربوطه هیچ صحبتی نکرده و گزارش به مردم و مجلس نمی دهند. وقتی گزارش نباشد و تحرکی دیده نشود احساس نگرانی خواهد شد. من احساس نگرانی می کنم که این بودجه کلان که در اختیار وزارت ارتباطات قرار دارد در جای مناسب هزینه نشود و بعد مجلس وارد شده و در بودجه سالهای بعد این رقم را از دست وزارت ارتباطات خارج کند، این یک خطر است که باید جدی به آن پرداخته شود.

دبیر شورای عالی فضای مجازی هم گله ای کردند و گفتند که در این حوزه کم کاری شده است گرچه به وزیر بسیار حمله شد اما پاسخی داده نشد که اگر کم کاری نشده و پرکاری بوده گزارشی از آن ارائه شود و در مرحله بعد نسل سوم و چهارم در شبکه سیار کشور باید عملی و اجرایی شود.

الان از این دو نسل بی بهره هستیم. هنوز اپراتور نسل دوم کار می کند. هنوز یک دورنمایی از این مسئله نداریم که چه اتفاقی قرار است رخ دهد و زودتر این خدمات در اختیار مردم، سازمانها و ارگانها قرار گیرد. گزارش هایی داده می شود که پهنای باند کشور افزایش پیدا کرده اما به نظر اینها کارهای سردستی است، عده ای فکر می کنند برای اینکه پهنای باند یک کشور را بتوان افزایش داد فقط باید پول داشته باشیم و پهنای باند از خارج بخریم و وارد کنیم.

اگر این افزایش پهنای باند باعث شد هزینه کاربر نهایی پایین بیاید و سرعتش بالا برود،خوب است، ولی این مسئله اتفاق نیفتاده پس اینکه بگوییم پهنای باند را زیاد کردیم چندان ارزش قابل توجهی ندارد و کار برجسته ای ندارد، اتفاقا این هدر دادن بودجه است، چون کاربر نهایی هیچ لمسی از این بابت ندارد. واقعاً مجلس نهم برای وزارت ارتباطات سنگ تمام گذاشته است، امیدوارم نمک نشناسی نشود.

نظرتان درباره فیلتر بودن فیس بوک چیست؟

این یک داستان غم انگیز است که فیس بوک برای مردم فیلتر باشد اما وزیر پز بدهد که من از فیس بوک استفاده می کنم. این تناقض قابل هضم نیست. تبعیض هم به حساب می آید. چرا باید یک مسئول در حد وزارت بتواند از فیس بوک استفاده کند، اما یک دانشگاهی که کار علمی می کند از این امکان استفاده نکند. متأسفانه دولت خود را به ناحق در جایگاه اپوزیسیون گذاشته است این یک ضعف به شمار رفته و ناکارآمدی دولت را به رخ می کشد. اگر فیس بوک خوب است همه باید استفاده کنند.

موافقید که فیس بوک به طور کامل رفع فیلتر شود؟

این مشکل را دولت باید حل کند. اعضای تصمیم گیر در این قضیه خود دولتی ها هستند. کار کارشناسی کنند اگر خوب است آن را باز کنند اگر اشکالاتی دارد اشکالات آن را رفع کنند و به مردم قول دهند که بعد از رفع اشکالات فیس بوک باز می شود و اگر خطراتی دارد مردم را توجیه کنند مردم به مسئولان خود اعتماد دارند و حرف آنها را می پذیرند. اگر وزیر یا رئیس جمهور صادقانه با مردم صحبت کنند که این مسئله به نفع شما و کشور نیست مردم می پذیرند. مردم در شرایط خاص همکاری می کنند و مطالبه خود را کم می کنند. به نظر می رسد دولت یا نمی خواهد یا نمی تواند. اگر نمی خواهد نباید با شعور مردم بازی شود و اگر نمی تواند لایحه به مجلس دهد باید دانست سیاسی کاری زود افشا می شود.

خاطرم هست در یکی از جلسات مجلس آقای جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آمده بودند و با یک نماینده بر سر فیس بوک یکی به دو می کردند. جلو رفتم و دیدم آن نماینده به وزیر می گوید چرا جنابعالی از فیس بوک استفاده می کنید اما برای مردم فیلتر شده است که آقای جنتی پاسخ می داد من کار غیر قانونی نمی کنم. من مداخله کردم و گفتم حرف شما درست است. ممکن است شما از فیلتر شکن استفاده نکنید و به طور سازمانی فیس بوک را برای شما باز کرده باشند اما در حقیقت این هم نوعی سوء استفاده است. وزیر نباید از امکانات ممنوع استفاده کند. مثل این است که وزیر از چراغ قرمز عبور کند این موضوعات فقط در شرایط اضطراری و خاص می تواند وجود داشته باشد نه اینکه یک مقام مسئول استفاده کند و بعد مردم را تهییج کند که شما هم استفاده کنید در حالی که مردم نمی توانند از آن استفاده کنند.

تفاوت دولت اول و دوم آقای احمدی نژاد از نظر شما به عنوان یک عضو کابینه دولت نهم چیست؟

در سه دولتی که بعد از جنگ روی کار آمدند یعنی دولت آقای هاشمی، آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد معمولا در دو دوره ریاست جمهوری هرکدام، دور اولشان پر کارتر از دور دوم بود و عملکردها البته با شیب های متفاوت همراه بود.

دولت سازندگی بعد از جنگ بود، خرابی های کشور بسیار زیاد بود و همه بسیج شده بودند تا کشور بازسازی شود.

در زمان دوران اصلاحات بیشتر از همه توسعه سیاسی مد نظر قرار داشت و اقتصاد و سازندگی تقربیاً رها شد. دولت اول آقای احمدی نژاد هم با شیب تندی ساخت و ساز در کشور را پیش گرفت. اما هر سه دولت در دولت دوم خود با شیب نسبتاً قابل توجهی نزول پیدا کردند. حجم فعالیت آنها کاهش پیدا کرده و حاشیه ها اطراف آنها را فرا گرفت و آرام آرام گرفتار مسایل غیره شدند به طوری که حالت متغیری در کشور ایجاد شد.

همین باعث شد که بعد از دولت آقای هاشمی، دوم خرداد با تغییر نگرش مردم اتفاق افتد. بعد از دولت آقای خاتمی هم به یک باره جهش با روی کار آمدن احمدی نژاد شکل گرفت و در سال 92 نیز تغییر گرایش ناگهانی صورت گرفت.

تغییرات آقای احمدی نژاد از کجا شروع شد؟

در دولت اول احمدی نژاد در حوزه سازندگی و رسیدگی به مردم و سرکشی به استانها، سفرهای استانی، قناعت دولت، جلوگیری از اشرافی گری، شکستن حلقه های مدیریتی و باند بازی که در طول سالهای خاص ایجاد شده بود، خرد کردن باندهای سیاسی و اقتصادی که در بدنه دولت لانه کرده بودند، کوتاه شدن دست عده ای از بیت المال، جوانگرایی، پاکدستی مدیران، رشد علمی اقدامات موفقی صورت گرفت اما در دولت دوم حاشیه هایی به سراغ دولت آمد.

این حاشیه هم توسط خود دولت و از درون دولت و هم از بیرون به آن تحمیل شد. سرمایه دارانی که پول در دست داشتند و سلطان های شکر و فولاد و ارز بودند با دولت مقابله و برای آن حاشیه درست کردند. نوعی کارشکنی از بیرون دولت به خوبی دیده می شد. مجلس هم با تمام قد در برابر دولت ایستادگی کرد به طوری که در سال آخر دولت دوم که اصلاً رسم بر این نیست که وزیری استیضاح شود، استیضاح وزرا توسط مجلس انجام شد. قوه قضائیه آن طور که باید با تبهکاران اقتصادی برخورد نکرد.

رسانه های خاص دست به تخریب و شایعه سازی علیه دولت زدند. اینها عوامل بیرون از دولت بود که برای آن حاشیه درست کرد.

درون دولت هم این حاشیه سازی ها بود. دولت در مرحله دوم بسیاری از مدیران معتمد و پای کار که دوست دولت بودند و فداکاری می کردند را کنار گذاشت. برخی وزرا که واقعاً برای موفقیت دولت از جان و دل پای کار دولت بودند عزل یا کنار گذاشته شدند. دولت دست به ادغام وزارتخانه ها زد. دولتی که در دو سال آخر خود قرار داشت نباید چنین اشتباه بزرگی را مرتکب می شد. وزارتخانه های صنعت، معدن و بازرگانی را با هم ادغام کرده و یک هیولا درست کردند برای دولتی که دو سال بیشتر از عمرش باقی نمانده این کار اشتباه بزرگی بود.

این کار را انجام دادند اما نتوانستند آن را مدیریت کنند و این وزارتخانه وبال گردن دولت شد. می خواستند سه وزارتخانه ارتباطات و راه و مسکن را با هم ادغام کنند که وزارت ارتباطات را موفق نشدند ولی دو وزارت دیگر ادغام شد و هیولایی دیگر درست شد. می خواستند وزارت نیرو و نفت راادغام کنند که این اتفاق هم نیفتاد و اما به هر حال قدمی برداشته شد.

دولت آقای احمدی نژاد اولین دولتی بود که در دور دوم خود اقدام به عزل وزرا کرد، این مساله خود برای دولت حاشیه های بسیاری را درست کرد. بنابراین دولت اقداماتی را هم از جانب خود و در درون انجام داد که دامنش را گرفت و باعث شد شیب نزول آن بیشتر شود. البته باید انصاف داشت که فشار خارجی بی نظیری هم وجود داشت. از خارج با تمام توان بر دولت فشار آوردند. به نظر می رسد طراحی شده بود که در سال آخر دولت احمدی نژاد را زمین بزنند و تلافی کنند. کسانی که الان مدیریت کشور را به عهده دارند در سال 91 راجع به اقتصاد عنوان می کردند که 80 درصد مشکلات اقتصادی به خاطر سوءمدیریت و 20 درصد آن به خاطر تحریم است. اما امروز ناجوانمردانه و غیر منصفانه معتقدند 100 درصد مشکلات به خاطر تحریم است.

پس قبول ندارید احمدی نژاد سال 84 همان احمدی نژادی بود که در دولت دوم خود را نشان داد؟

آقای احمدی نژاد در سال 84 شعارهایی داد و آرمانهای امام(ره) را به خوبی سر دست گرفت و در دور اول و حتی دو سال اول دور دوم به خوبی از عهده آن برآمد. رضایت برجسته و بی نظیرمردمی و رهبری از دولت نهم را همه دیدیم اما در دور دوم در احمدی نژاد تغییر را به وجود آمد و کاملاً مشخص بود که احمدی نژاد تغییر کرده است.

این حاشیه ها در دولت توسط خود احمدی نژاد ایجاد شد و به آنها دامن زده شد یا دیگران؟

آن چه اتفاق افتاد این بود که همه دست به دست هم دادند که دولت آقای احمدی نژاد را زمین بزنند و در چنین فضایی احمدی نژاد هم خود به این قضیه کمک کرد. احمدی نژاد هم در پازل مخالفان خود بازی کرد. مثلاًادغام وزارتخانه ها یک اقدام از بیرون طراحی شده بود که آقای احمدی نژاد آن را اجرا کرد.

چرا؟

نمی دانم. معتقدم کسانی که تصمیم گرفتند وزارتخانه ها را از 21 به 17 کاهش دهند تصمیمی طراحی شده گرفتند که خود احمدی نژاد هم آن را اجرا کرد. بسیاری از کسانی که در دوران دولت های قبلی به منبع بیت المال وصل شده بودند در دولت اول احمدی نژاد قیچی شدند و از همان جا به جان دولت احمدی نژاد افتادند. کسانی هم که در فتنه 88 سرمایه خود را باختند اینگونه طراحی کردند که بادولت مقابله کنند.

آقای نوبخت در تلویزیون عنوان کردند که هنوز احمدی نژاد مظهر جمهوریت نیست این توهین به ملت است. این جمله نشان از یک طراحی است. این که آقای روحانی با قسم جلاله گفتند سالهای 84 تا 92 تکرار نخواهد شد یعنی اینها پشت قضیه طراحی مخالفت تمام قد با دولت احمدی نژاد هستند.

آقای مشایی در کدام یک از دسته هایی که برای دولت حاشیه درست کردند گنجانده می شود.

تاریخ باید آن را اثبات کند که از درون دولت چه کسانی دولت را تخریب کردند. ما شاهد بودیم دوستان فداکار و وفادار دولت کنار گذاشته شدند و کسانی که از نظر تفکر و سابقه در دولت اصلاحات و دولت سازندگی بودند در این دولت رشد پیدا کردند.حضور و نفوذ وابستگان به جریان اصلاحات و کارگزاران در دولت احمدی نژاد بسیار سؤال برانگیز بود. احتمالاً چند ده سال بعد افشا می شود که چگونه طراحی ها شکل گرفت و عوامل درونی و بیرونی چه کسانی بودند. هنوز معلوم نیست چگونه وزرای دولتهای سازندگی و اصلاحات، که بعضاً امروز دور میز دولت آقای روحانی نشسته اند یا مدیران برجسته این دولتند و یا امروز علیه دولتهای احمدی نژاد آواز سر می دهند، چگونه و توسط چه کسانی به احمدی نژاد قالب شدند و نقش اینها در حاشیه سازی ها چه بوده است. شاید باید منتظر تاریخ ماند.

چطور شد که از دولت احمدی نژاد جدا شدید.

معتقدم یک مدیر در یک موقعیت اگر 4 سال بماند کافی است. در مدیریت طراز بالا یک فرد 3 تا 4 سال باقی بماند کافی است. احساس کردم بهتر است فرمان وزارت را به دست کس دیگری بدهم. امابرای این مساله مقدماتی هم لازم بود. نمی توان از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد. اواخر دولت حاشیه ها کم کم شروع شده بود. بی مهری دولت به دوستان و چشمک زدن به کسانی که هم خوانی با دولت نداشتند علایمی بود که ظاهر شده بود و باعث شد که من نسبت به جدایی از دولت جدی تر شوم.

افرادی که همخوانی با دولت نداشتند وارد بدنه دولت شدند و حتی به حد معاون وزیر رسیدند. فردی که هیچ کجایی از دولت آقای احمدی نژاد حمایت نکرده بود یک فرد سیاسی با گرایش خاص بود وارد دولت شد. اما این که این فرد چگونه می توانست باعث موفقیت دولت شود برایمان تناقض داشت.

آقای احمدی نژاد چقدر ولایتمدار است؟

از سال 62 که به دانشگاه علم و صنعت وارد شدم آقای احمدی نژاد را می شناسم البته از بعد از انتخابات ریاست جمهوری92 او را ندیده ام و خبری از او ندارم امااز نظر ولایتمداری از همه کسانی که در طیف کارگزاران و اصلاحات می گنجند او را بیشتر ولایتمدار می دانم.

احمدی نژاد را در 30 سالی که گذشته است فردی مطیع رهبری دیدم اما این که اشتباهی بزرگ کرده باشد باید گفت اشتباه را همه دارند. راه اعتراف و جبران باز است.

اگریک مرکز تحقیقات دانشگاهی مستقل نمره عملکردی به چهار رئیس جمهور اخیر بدهد حتماً احمدی نژاد از سه رئیس جمهور دیگر پیشتاز است ولی ضعف هم داشته است مثل هر انسانی که می تواند ضعف داشته باشد. این ضعف ها البته در حدی نیست که گفته شود ولایتمدار نیست.

نحوه تصمیم گیری در دولت احمدی نژاد چگونه بود؟

من 4 سال وزیر دولت احمدی نژاد بودم، یک بار پیش نیامد که به من بگوید چه کسی را انتخاب کن و چه کسی را عزل یا برکنار کن. این که احمدی نژاد در انتصابات دخالت داشت حداقل در حوزه ارتباطات نبوده است. البته ایشان از طرق مختلف اطلاعات بدستش می رسید و بررسی و اگر کاستی می دید مطرح می کرد و در صورت اثبات حتی اصرار به جابجایی می کرد که بنظرم قابل تقدیر بود.

این که گفته می شد آقای احمدی نژاد کار کارشناسی نمی کرد واقعاً این گونه نبود. هر طرحی را برای او می بردم می گفتم کارشناسی کنند، پیگیری می کرد که آیا این یک نظر شخصی است یا یک نظر که از بدنه علمی و کارشناسی بیرون آمده است. ممکن بود از همه 10 کارشناسان نظرگرفته نمیشدا ما اینگونه نبود که کار کارشناسی نشود.

خیلی از طرفداران احمدی نژاد او را به لجاجت متهم می کنند. قبول دارید؟

این یک خصوصیت فردی است. مگر روسای جمهور قبلی لجباز نبودند؟ آقای احمدی نژاد لجبازی داشت و من هم قبول دارم ولی آقای خاتمی هم لجبازی داشت و آقای هاشمی هم از همه لجبازتر بود. این که مقایسه ای باشد و لجبازی احمدی نژاد با لجبازی دیگران مقایسه شود نتیجه به نفع احمدی نژاد است. حسن نیت نیست. من در دولت دوم آقای هاشمی معاون وزیر بودم. آقای هاشمی را لجبازتر از آقای احمدی نژاد می دانم.

احمدی نژاد به فضای سیاسی بر می گردد و اگر این گونه شود موضع و واکنش جبهه پایداری چه خواهد بود؟

منعی از نظر قانونی وجود ندارد اما از نظر شخصی من این ضعف در قانون اساسی ماست و به همین دلیل کشور را گرفتار می کند.

اگر قانون به این صورت بود که وقتی کسی دو دوره به طور مستمر رئیس جمهور شد بازگشت دوباره ای نداشته باشد، بسیار به نفع کشور بود. اگر اینگونه بود الان آقای هاشمی، آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد همراهان قوی تری برای انقلاب بودند چون اینها مدام وسوسه می شوند که دوباره برگردند و در نتیجه برای خودشان و کشور مسأله درست می کنند..

هنوز آقای هاشمی می خواهد برگردد و هنوز خیلی ها هاشمی را پدر خوانده دولت فعلی حساب می کنند. آقای خاتمی هم می خواست بیاید ولی نتوانست. الآن هم با آن همه سابقه زشت در فتنه، عبرت نگرفته و دست بر دار نیست و تمام تلاش برای بازگشت به سیاست دارد. آقای احمدی نژاد هم تلاش می کند اگر فضای جامعه برایش مناسب باشد برگردد. آقای روحانی هم برای این کار تلاش می کند.

یعنی آقای احمدی نژاد بر می گردد؟

مثل سه نفر دیگر تلاش می کند.

در صورت بازگشت احمدی نژاد واکنش جبهه پایداری چه خواهد بود؟

معلوم نیست. فعلا زود است چون سه سال فرصت باقی مانده.

ممکن است در این سه سال موضع جبهه پایداری تغییر کند؟

اتفاقات بسیاری ممکن است در کشور رخ دهد. اگر شرایط سال 84 باشد همه چیز از نظر زمان و مکان و کاندیداها مانند آن سال باشد یک تصمیمی گرفته می شود . اگر داستان سال 88 باشد یا سال 92 تصمیم های دیگری گرفته می شود.

فعلا زود است که وارد این فضا شویم. اشکال دولت فعلی هم این است به جای آنکه به کار بچسبد و در 4 سال اول برای مردم کار کند وارد انتخابات شده است. این ضربه به دولت و نظام است و به نفع دولت هم نخواهد بود.

نقش جبهه پایداری در انتخابات 92 و شکست اصولگرایان چه بود؟

نقش جبهه پایداری مطرح کردن آرمان های انقلاب و جلوگیری از خاموش شدن آن بود. جلوگیری از انحراف در بیانات امام و مشی و روش انقلاب بود و فراهم کردن مسیر برای ورود صالحان به عرصه مدیریت کشور بود.

مشی امام وحدت در جامعه بود چرا با وجود تاکید چهره هایی همچون آیت الله مهدوی کنی برای حفظ وحدت در سال 92 جبهه پایداری هیچ وقت وارد این پازل وحدت نشد؟

وحدتی که امام صحبت می کرد وحدت عمومی بر روی آرمان های نظام و انقلاب بود. وحدت گروهی و فردی و باند بازی نیست.

آقای حداد، ولایتی و قالیباف بدون مشورت با کسی خودشان با هم وحدت کردند و گفتند از ما فقط یک نفر می آید این اتفاق نیفتاد. اینها وحدت شکنی بود. دیدید که حتی حضرت أیه الله مهدوی کنی (حفظه الله) را دور زدند و به او تمکین نکردند.

جبهه پایداری قبل از این ائتلاف شکل گرفته بود و قطعا برای انتخابات اهدافی را هم دنبال می کرد.

نه،آن زمان جبهه پایداری کاندیدایی معرفی نکرده بود.

جلیلی و لنکرانی کاندیدای جبهه پایداری نبودند؟

اینها در جریان انتخابات ثبت نام کردند ولی ائتلاف سه نفره قبل از آن شکل گرفته بود. الآن طوری شده است که اکثر مردم آقای ولایتی را اصولگرا نمیدانند. مناظره قبل از انتخابات این مسئله را نشان داد و امروز همه این را قبول دارند. علاوه بر اینها باید گذشته افراد به خصوص در زمینه اقتصادی روشن باشد. تجربه نشان داده است که اکثر کسانی که طرفدار غرب می شوند قبلاً گرفتار چرب و شیرین دنیا شدند. هر کس حرام خور شد اصول انقلاب را رها می کند. این انقلاب باید به دست صاحب اصلی خود برسد. ما نمی خواهیم کسی به ریاست جمهوری برسد و خود و اطرافیانش به نان و نوا برسند. باید افراد صالحو کارآمد مدیریت را در دست بگیرند.
منبع: خبرگزاری مهر

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار