آزادیخواهان آمریکایی و زنده زنده سوزاندن داودیان در آتش
در ۳۰ فروردین ۱۳۷۲ ( آوریل ۱۹۹۳) ، پلیس اف. بی. آی ایالات متحده آمریکا با محاصره ساختمانی که اعضای فرقه دیویدیان در آن حضور داشتند، با سوزاندن ساختمان، ۸۰ تا ۸۲ انسان بیگناه (که عمدتا زن و کودک بودند) را در آتش زنده زنده سوزاندند. این اتفاق یکی از تراژدیهای غمبار معاصر بوده است که به دست دولت جنایتکار آمریکا رخ داد و این نقطه سیاه تا ابد از دامان این ایمپریال زورگو پاک نخواهد شد.
آنچه در امریکا به نام داودیان شناخته میشوند پیروان «داود کوروش» از فرق مسیحیت معاصر و منشعب از کلیسای اَدوِنتیست Advaentist )؛ موعودگرا) هستند. ادونتیستها، بر این باورند که برای تدارک ظهور مسیح میکوشند. گروهی از عناصر این فرقه به نام ادونتیستهای روز هفتم، پس از کودتای ۲۸ مرداد در ایران هم فعالیت تبلیغی وسیعی داشتند. ساختمانی که دفتر این فرقه بود در خیابان ولیعصر (عج)، روبهوری فرهنگستان هنر هنوز پابرجاست. «احمد احمد» در خاطراتش از تلاش وسیع خود و دوستانش برای شناسایی این فرقه یاد میکند. آنها نتایج تحقیقاتشان را به سمع و نظر حضرت امام خمینی (ره) میرسانند و جالب آنکه میبینند معظم له، اطلاعات دقیقتری از فعالیت این گروه مسیحی دارند. اما ایشان توصیه میکنند به جای پرداختن به شاخههای انحراف، باید ریشه (رژیم وابسته پهلویها) را قطع کرد.
فرقه اَدوِنتیست را «ویلیام میلر» یک کشاورز انگلیسى در سال ۱۸۳۰ م در آمریکا بنا نهاد. او با ادعای ظهور قریبالوقوع مسیح، پیشبینی کرد که ظهور و پایان جهان فعلی ماه هفتم سال ۱۸۴۳ م ( ۱۲۲۲ ه. ش) خواهد بود. اما در موعدی که او تعیین کرد، مسیح ظهور نکرد. او مجدداً پیروانش را امیدوار ساخت که مسیح تا ۲۲ اکتبر سال بعد ( ۱۸۴۴ م؛ ۲۰ مهر ۱۲۲) به زمین بازگردد. اما بازهم چنین نشد.
عدم تحقق پیشگویى میلر، انشعابهایی را در این فرقه آغاز کرد و با گذر زمان، به چند فرقه (اَدوِنتیستهای تبشیری)، (کلیسای مسیحی ادونت)، (کلیسای خدا و عیسی مسیح) و در نهایت دیویدیان (داودیان) تقسیم شد.
برخی موسس اصلی داودیه را «لوییس رودن» میدانند. پس از رودن، ریاست این فرقه به «ویکتور هوتوف» یک کشیش بلغاری رسید. اما کلیسای اَدوِنتیست، وی را به دلیل برخی اظهاراتش تکفیر کرد. با رأی این کلیسا، فاصله پیروان او با اَدوِنتیستها بیشتر شد. هوتوف در سال ۱۹۵۵ وفات کرد و با مرگ او جدایی کامل پیروانش از کلیسای اَدوِنتیست رخ داد. از این سال، پیروان او، به یک فرقه پرشور معترض و اصلاحگر تبدیل شد.
در ابتدا دیگر اَدوِنتیستها کوشیدند پیروان هوتوف را تنها یک انجمن محلی مومنان ادونتیست معرفی کرده و آنان را به اطاعت از خود وادارند. اما با آغاز ریاست ورنن واین هوول ( Vernon Wayne Howell ) دیگر مهار آنان از دست کلیسای اَدوِنتیست خارج شد. او در سال ۱۹۸۳ و در ۳۳ سالگی رهبری بازماندگان هوتوف را به عهده گرفت و به خود لقب داود کوروش (دیوید کورش؛ David Koresh ) داد. از این پس این فرقه به نام وی به داودیان (دیودیان) موسوم شدند.
با آغاز رهبری داود کوروش بر فرقه خود، مقامات دولتی نسبت به او حساس شدند. این حساسیت در دهمین سال رهبری او به اوج رسید. گزارشهای پیدرپی مقامات محلی به کاخ سفید نیز از احتمال واگرایی سیاسی تگزاس در اثر فعالیتهای او حکایت میکرد. خانم «ژانت رنو»، فرماندار وقت تگزاس و عالیترین مقام حکومتی این ایالت، در گزارشی محرمانه به بیل کلینتون، خواستار توجه جدی کاخ سفید به هشدارهای مأموران امنیتی شد و هشدار داد که فعالیت داودیان در وکو به مثابه اعلامیه استقلال کشور تگزاس و جدایی آن از ایالات متحده است. وی با ذکر مبارزات تاریخی استقلالطلبانه تگزاس، از کلینتون خواست تا دیر نشده ریشه این فرقه را بخشکاند.
در همین راستا، اف بیآی مأمور شد با داود کوروش برخورد کند. اف بیآی (اداره فدرال رسیدگی؛ ( Federal Bareau of Investigation ) نه یک پلیس محلی و معمولی بلکه قدرتمندترین نهاد دولتی ایالات متحده آمریکاست که همانند پلیس قضائی به عنوان بازوی امنیتی-انتظامی دادگستری، ماموریتهای فوق العاده را برعهده میگیرد. ورود اف بیآی به این حادثه نشان میدهد که سرکوب داودیان برای کاخ سفید اهمیت فوق العادهای داشت.
مأموران اف. بی. آی چند بار داود کورش را به دادگاه احضار کردند. دادگاه او را به تبعید از «وکو» محکوم کرد. اما پیروانش در مقابل پلیس و دادگاه ایستادند و اجازه ندادند او تبعید شود. پس از چند بار احضار داود کورش، اف. بی. آی راسا برای بازداشت وی وارد عمل شد و در ۹ اسفند ۱۳۷۱ ه. ش ( ۲۸ فوریه ۱۹۹۳ م) «مونت کارمل» (محل اقامت او و پیروانش) در وکو محاصره شد. سپس جریان آب و برق اقامتگاه آنها قطع و از ارسال مواد غذایی برای آنها ممانعت گردید.
گزارشهای پلیس، ادعا میکنند؛ داودیان برای افزایش توان مقاومت، دست به اقدامات مختلفی زدند. ابتدا با سنگربندی محل اقامت خویش و حفر تونلهای مخفی، برای خود آذوقه میبردند. همچنین مقداری سلاح نیمه اتوماتیک از طریق پست خریدند تا در برابر پلیس از خود دفاع کنند.
وقتی پلیس آب و برق «مونت کارمل» را قطع کرد، مقاومت آنها رو به کاهش بود. اما داودیان حاضر نشدند رهبر خود را تسلیم کنند. روز به روز عزم آنان برای مقاومت بیشتر و پلیس هم کلافهتر میشد. مدت محاصره از ۵۰ روز هم گذشت. داود کوروش، با تکیه بر تعالیم خویش مقاومت پیروانش را امری معنوی و مورد رضایت خداوند و مسیح توصیف میکرد تا انگیزه آنها را برای پایداری بیشتر افزایش دهد.
مردم تگزاس نیز آنها را میستودند و کاخ سفید از سرایت روحیه مقاومت و پایداری آنان به شهروندان تگزاس به هراس افتاد. سرانجام گویا با دستور مستقیم بیل کلینتون، اف بی آی مأموریت یافت در حملهای برق آسا، کار داودیان را یکسره کند.
صبح روز ۳۰ فروردین ۱۳۷۲ ه. ش ( ۱۹ آوریل ۱۹۹۳ م) محاصره به ۵۱ روز میرسید که ماموران اف بی آی به فرماندهی افسری به نام «گری هریس»، حمله برق آسا را آغاز کردند. عملیات تنها تا ظهر طول کشید. آنان در اقدامی جنون آمیز با یک تانک دیوارهای اقامتگاه داودیان را در هم کوبیدند. همزمان با انتشار گازها و پودرهای آتشزا، دوزخی مهیب ساختند. داود کورش از صبح با توصیف داستان شهادت بسیاری از قدیسان در آتش کافران، مردن در آتش را بهترین نمونه مرگ توصیف میکرد و به پیروانش گفت با ماسک صورتهای خود را بپوشانند تا زمان بیشتری بتوانند تنفس کنند و در آخرین لحظات زندگی، به خواندن کتاب مقدس بپردازند.
ساعت ۱۲ و ۶ دقیقه ظهر، گازها و پودرهای آتشزا و گالنهای سوختی اقامتگاه و چراغهای نفتی، جهنم واقعی را در مهد لیبرال دموکراسی برافروخت. این جهنم ۴۰ دقیقه شعله ور بود و برای سوزاندن تمامی داودیان مستقر در اقامتگاه کفایت میکرد. آمار دقیق قربانیان این فاجعه هنوز مشخص نشده است. اغلب گزارشهای رسمی پلیس، از مرگ ۸۰ تا ۸۲ نفر در این فاجعه حکایت دارد. اما با وجود محدودیتهای جدی مقامات ایالات متحده و اعمال سانسورهای شدید در راه تحقیقات مستقل در خصوص این حادثه، میتوان احتمال داد آمارهای رسمی تنها بخشی از واقعیت باشند.
گزارشهای رسمی میگوید حداقل ۲۵ تن از قربانیان، کودک و نوجوان بوده و سنی کمتر از ۱۷ سال داشتند. آنها به کدامین گناه کشته شدند!؟ کشتار دیویدیان نقطه تاریک لیبرال دموکراسی در آمریکاست. کشوری که دولتهای مختلف آن ادعای آزادی خواهی دارند و صدای آزادی دروغین بیانشان گوش جهانیان را کر کرده است. البته که در آمریکا نه تنها صدای مخالف سرکوب میشود و روحش آزرده، بلکه جسمش هم سوزانده میشود و درس عبرتی شده برای سایرینی که به دنبال آزادی خواهی و آزادی بیان و اندیشه هستند و به بیان دیدگاههای مدنی خود میپردازند و این امر بر همگان محرز شده است.
این کشور که خود را پلیس جهانی میداند هر جا که نیاز باشد با قدرت و قوت وارد عمل شده و از اهرم نظامی مشمئز کننده خود برای تنبیه به زعم خودش دیکتاتورها استفاده می کند؛ البته این کلمه را بهتر است به اصطلاح دیکتاتورها بگوییم چون آمریکا در تمام دنیا همپیمانانی دارد که از اتحادیه اروپا گرفته تا پیمان آتلانتیک شمالی، هژمونی دروغین بلوک غرب و ایالات متحده آمریکا را نشان میدهند، و از نظر ایالات متحده آمریکا هر کشوری که با سیاستهای استعماری و استثماری این کشور مخالف است و پرچم ضد امپریالیستی را در دست دارد دیکتاتور محسوب میشود؛ پس باید سرنگون شود و این کشور از هیچ تلاشی برای نابودی این حکومتها فروگذار نیست. نمونه آن جمهوری اسلامی ایران که از سال ۱۹۷۹ که انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده شاهد دهها توطئه از آمریکا بوده است که از جمله آنها میتوان به توطئه کودتای نظامی، ایجاد جنگ تحمیلی ۸ ساله که با مقاومت مردم و نیروهای مسلح و ولی فقیه زمان امام خمینی (ره) حتی نگذاشتند یک سانتی متر از خاک ایران تسلیم دشمن شود، حال آنکه با کمکهای آمریکا صدام قول تسخیر یک هفتهای تهران را داده بود.
اما در عین حال همین کشور مدعی آزادی که جنبش وال استریت و فرقه دیویدیان را سرکوب میکند و آنها را زنده زنده میسوزاند، از دولتهای مرتجع و دست نشانده منطقه مثل عربستان سعودی، بحرین، امارات عربی متحده، قطر، اردن، مصر و کویت و... حمایت میکند. مثلا در عربستان سعودی اعتراضات مردمی شرق و جنوب شرق این کشور در قطیف و حوالی آن به شدت سرکوب میشود و حتی زره پوشها برای سرکوب بدون هدف به سمت مردم تیر اندازی میکنند و رهبر آزادی خواهان شیخ نمر را مضروب و مجروح میکنند، جوانان آزادی خواه را کشته و جسدشان را در دستشویی مثله میکنند و با بیشرمی فیلمی از آن تهیه میکنند که همه به دستور ایالات متحده آمریکاست. در بحرین اوضاع کمی بغرنجتر است، انقلاب مردمی به سال سوم رسیده است، مردم پر شورتر از سال قبل آن ندای آزادی خواهی و مرگ بر آل خلیفه و مرگ بر آل سعود سر میدهند و ارتش عربستان سعودی با همکاری ژاندارمهای آل سعود آنها را سرکوب میکنند (البته چه کسانی را، زنان و کودکانی که هیچ قدرت دفاعی از خود ندارند و به قول حوثیها ماده گاوهایی که به سختی حرکت میکنند فقط میتوانند زنان و کودکان را سرکوب کنند).
در امارات عربی متحده نیز دورادور صدای اعتراض شنیده میشود که البته آتش زیر خاکستر است که تمام این اتفاقات در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به مستقیم و غیر مستقیم به دستور آمریکا یا دست نشانده آنها سرکوب میشود.
فاجعه دیویدیان اتفاق بسیار ناگواری بود که دست کمی از یک نسلکشی مینیاتوری نداشت و تمامی ادعاهای پوچ آمریکا را در مورد حقوق بشر زیر سوال برد. رهبر معظم انقلاب در این زمینه میفرمایند: آن چیزى که در این بین از همه بدتر و زشتتر به چشم من آمد، این حرفهایى بود که به عنوان دلسوزى از حقوق بشر و سختگیرى به مردم، از زبان این دولتمردان آمریکایى صادر شد که: ما از اینکه با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید؟! شما چیزى به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید؟!... در خود آمریکا... در زمان دولت همین حزب دمکرات، در زمان ریاست جمهورى شوهر همین بانویى که حالا اظهار نظر میکند (هیلاری کلینتون)، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقه داودى را زنده زنده در آتش سوزاندند. اینکه دیگر جاى انکار نیست. همین حضرات، همین دمکراتها این کار را کردند. فرقه داودىها به قول خودشان دیویدىها- به دلیلى مورد غضب دولت آمریکا قرار گرفتند و به منزلى رفتند و در آنجا متحصن شدند. هر چه کردند، بیرون نیامدند. اینها خانه را آتش زدند و هشتاد تا مرد، زن، بچه تو این خانه، زنده زنده سوختند. شما حقوق بشر میفهمید یعنى چه؟! به نظر من این مسئولان و سیاستمداران اروپایى و آمریکائى قدرى بایستى شرم و حیا را هم براى خودشان وظیفه بدانند. همین کشوری که در مورد وضعیت حقوق بشر در کشورهای مخالف خود سخن میگوید خود دیویدیان را میسوزاند و انکار کنندگان افسانه هولوکاست به شدت مجازات میشوند و هر کس که به لژهای فراماسونری بیاحترامی کند به صورت مستقیم یا غیر مستقیم تنبیه میشود.»
منبع: هفته نامه ندای زاگرس
چرا فقط وقتي يك نفر در آمريكا خون دماغ ميشه شماها صداي اعتراضتون بلند ميشه؟؟!!!
چرا وقتي 2 سال پيش چين مسلمانها رو در كشور خودش قتل عام كرد اعتراض نكردين؟؟!!
چرا وقتي روسيه مسلمانان چچن رو قتل عام كرد شما سكوت كردين؟؟!!!