آیا مردم ارومیه حاضر هستند از باغات خود برای نجات دریاچه ارومیه بگذرند؟
پارسینه: در ارومیه داشتن باغی در اطراف شهر، استثناء نیست، قاعده است...
اگر یک طرح ملی برای نجات دریاچه ارومیه تدوین شود، آیا مردم شهرنشین ارومیه حاضر به همکاری با آن خواهند بود؟ رضایت خواهند داد کمی از امکانات رفاهیشان کم شود؟ یک سوزن کوچولوئی هم به خودمان بزنیم.
در تهران و تبریز و خیلی از شهرهای بزرگ، ثروتمندان باغی و ویلائی در اطراف شهر دارند. اکنون قیمت زمین در لواسان از بسیاری نقاط تهران نیز گرانتر است و از قدیم هم گفتهاند دارندگی و برازندگی. اما این موضوع در ارومیه فقیر و غنی نمیشناسد.
مقارن با ورود محصولات کارخانه سیتروئن فرانسه، زندگی تیپیکال شهرنشین ارومیهای نیز تغییر یافت. صبح تا ظهر سر کار میرفتند. بعدازظهر و بعد از صرف نهار و استراحتی کوتاه، به اتفاق همسر و فرزندان سوار ماشین محبوب ژیان میشدند و به باغ خود در اطراف شهر میرفتند و سخت مشغول فعالیت میشدند. اکنون فقط ژیان با پراید جایگزین شده است.
در ارومیه داشتن باغی در اطراف شهر، استثناء نیست، قاعده است. اما آنچه این باغداران زحمتکش تولید میکنند، به معنای واقعی کلمه به درد عمه آنها میخورد.
اگر اندکی مهربانتر باشند، برای اقوام دورتر تهراننشین مثل من هم گاهگاهی یک سبد انگور و گلابی و هلو و خیار و شلیل و سیب میفرستند.
بزرگترین دغدغه بسیاری از آنها در حال حاضر بهرهمند شدن از آب رودخانه شهرچای است که از صدای موتور آب راحت شوند. البته بسیاری برق دارند. این آبخواران و زمینکشاورزیخواران، هیچ خاصیتی برای اقتصاد شهر و منطقه ندارند. عموماً هزینهای که برای باغ میکنند به مراتب بیش از آن چیزی است که برداشت میشود.
لطفاً ایراد نگیرید که در ارومیه نیستی و بیخبر از اوضاع، پشت فیسبوک نشستی و تز صادر میکنی. مطالعه میدانی مگر شامل چند نفر میشود؟ تمام فامیل مادری من متعلق به محال بکشلوچای و جاده معروف امامزاده است.
در این فامیل پرتعداد حتی یک خانواده هم سراغ ندارم که باغی در اطراف شهر نداشته باشند. و یک خانواده هم سراغ ندارم که اگر کل باغ آنها خشک بشود، اندکی ضرر کنند.
هیچکدام کشاورز حرفهای نیستند. فقط آبخوار و زمینکشاورزیخوارانی هستند که هر سال محصولات تابستانی آنها در همان ایام عید به شخته (سرمازدگی) میرود.
تمام فامیل پدری من متعلق به محال باراندوزچای است. البته وضع این محال اندکی بهتر است. چند نفری را سراغ دارم که از راه کشاورزی ارتزاق میکنند. اما مابقی آنها نیز آبخوار و زمینکشاورزیخوارند.
به مرکزیت ارومیه و به شعاع حدود سی کیلومتر، یافتن کشاورزی حرفهای امر بسیار دشواری است. اما همه اهالی شهرنشین باغات و محصولاتشان را طی سال، چندین و چند بار غرق آب میکنند و مثلاً در حال کشاورزی هستند.
محمد بابایی
در تهران و تبریز و خیلی از شهرهای بزرگ، ثروتمندان باغی و ویلائی در اطراف شهر دارند. اکنون قیمت زمین در لواسان از بسیاری نقاط تهران نیز گرانتر است و از قدیم هم گفتهاند دارندگی و برازندگی. اما این موضوع در ارومیه فقیر و غنی نمیشناسد.
مقارن با ورود محصولات کارخانه سیتروئن فرانسه، زندگی تیپیکال شهرنشین ارومیهای نیز تغییر یافت. صبح تا ظهر سر کار میرفتند. بعدازظهر و بعد از صرف نهار و استراحتی کوتاه، به اتفاق همسر و فرزندان سوار ماشین محبوب ژیان میشدند و به باغ خود در اطراف شهر میرفتند و سخت مشغول فعالیت میشدند. اکنون فقط ژیان با پراید جایگزین شده است.
در ارومیه داشتن باغی در اطراف شهر، استثناء نیست، قاعده است. اما آنچه این باغداران زحمتکش تولید میکنند، به معنای واقعی کلمه به درد عمه آنها میخورد.
اگر اندکی مهربانتر باشند، برای اقوام دورتر تهراننشین مثل من هم گاهگاهی یک سبد انگور و گلابی و هلو و خیار و شلیل و سیب میفرستند.
بزرگترین دغدغه بسیاری از آنها در حال حاضر بهرهمند شدن از آب رودخانه شهرچای است که از صدای موتور آب راحت شوند. البته بسیاری برق دارند. این آبخواران و زمینکشاورزیخواران، هیچ خاصیتی برای اقتصاد شهر و منطقه ندارند. عموماً هزینهای که برای باغ میکنند به مراتب بیش از آن چیزی است که برداشت میشود.
لطفاً ایراد نگیرید که در ارومیه نیستی و بیخبر از اوضاع، پشت فیسبوک نشستی و تز صادر میکنی. مطالعه میدانی مگر شامل چند نفر میشود؟ تمام فامیل مادری من متعلق به محال بکشلوچای و جاده معروف امامزاده است.
در این فامیل پرتعداد حتی یک خانواده هم سراغ ندارم که باغی در اطراف شهر نداشته باشند. و یک خانواده هم سراغ ندارم که اگر کل باغ آنها خشک بشود، اندکی ضرر کنند.
هیچکدام کشاورز حرفهای نیستند. فقط آبخوار و زمینکشاورزیخوارانی هستند که هر سال محصولات تابستانی آنها در همان ایام عید به شخته (سرمازدگی) میرود.
تمام فامیل پدری من متعلق به محال باراندوزچای است. البته وضع این محال اندکی بهتر است. چند نفری را سراغ دارم که از راه کشاورزی ارتزاق میکنند. اما مابقی آنها نیز آبخوار و زمینکشاورزیخوارند.
به مرکزیت ارومیه و به شعاع حدود سی کیلومتر، یافتن کشاورزی حرفهای امر بسیار دشواری است. اما همه اهالی شهرنشین باغات و محصولاتشان را طی سال، چندین و چند بار غرق آب میکنند و مثلاً در حال کشاورزی هستند.
محمد بابایی
نمیشه که همه آبهای ایران رو بریزیم تو این دریاچه شور واز زیر سوراخ اونهم تو این کم آبی
خواهشا این و در نظر بگیرید که پروفسور پرويز كردواني پدر کویر شناسی ایران که خیلی به منابع آب توجه دارن گفته: آب درياچه اروميه از آب سطحي رودها و از آب زيرزميني دشت هاي اطراف تامين مي شد در گذشته جهت آب شيرين دشت ها به سمت درياچه اروميه بود اما امروز تغيير كرده و آب شور درياچه به سمت دشت ها مي رود.
كردواني تصريح كرد: هزاران چاه براي توسعه كشاورزي در اين دشت ها حفر شده بنابراين سطح چاه ها پائين رفته و جهت آب تغيير كرده است. هم اكنون 22 هزار حلقه چاه شور شده دراين دشت ها وجود دارد و در آينده نيز بيشتر شور مي شود.
نمك ها بايد از سطح دريا جمع آوري شود و شن و ماسه در سطح آن پاشيده شود و در مدت پنج سال ديگر به پارك زيبايي گياهي تبديل شود.
در شرايط كنوني درياچه اروميه باعث آلودگي منطقه مي شود چون از هوا اگر درياچه اروميه را خشك نكنيم به مروز زمان خودش خشك مي شود 14 ساله كه مسئولان تنها يك راه حل پيشنهاد داده و ميگويد بايد به درياچه اروميه آب بدهند.باد نمك مي وزد.
توسعه كشاورزي شهر و صنعت به حدي بوده كه آب ندارند به درياچه اروميه بدهند در قانون كشورمان حق آب نخستين به شهرها و كشاورزي وصنعت اختصاص دارد و حق آبه اي براي درياچه و تالاب در نظر گرفته نشده است.
اگر آب به درياچه اروميه ببنيديم ديگر فايده اي ندارد تنها آب چاه ها را بيشتر شور مي كند حداقل هشت دشت در آذربايجان شرقي همچون مرند، تسوج، شبستر، اسكو، عجب شير، آذرشهر، بناب و ملكان وجود دارد كه با بستن آب به درياچه اين دشتها بيشتر شور خواهد شد
حالا دیگه؟ نوشدارو بعد از مرگ سهراب
من صددرصد با حرف این اقا مخالفم اکثریت مردم ارومیه از طریق همین با غات ارتزاق میکنند جون دولت در این شهر سرمایه کذاری زیربنایی زیادی انجام نداده و اکثرکارخانجات اطراف ارومیه هم توسط بخش خصوصی ایجاد شده که محصولاتشان هم ارتباط مستقیم با این باغات دارد
واقعا قضاوت سخته