گوناگون

رفتم و «چ‍» را دیدم/یادداشت کوروش علیانی درباره آخرین ساخته حاتمی کیا

رفتم و «چ‍» را دیدم/یادداشت کوروش علیانی درباره آخرین ساخته حاتمی کیا

پارسینه: چمران «چ‍» هم کاری نمی‌کند، فقط خوب توجه می‌کند و با لحنی عصبی دیگران را «فلانی جان» خطاب می‌کند. لحنی که فحوای کلامش این است که «تو چه قدر نفهمی! من را ببین چه فهمیده هستم. از من یاد بگیر.»

الف. چمران

درباره‌ی شخص مصطفی چمران بیرون از فیلم به گفتن این نکته اکتفا می‌کنم که مصطفی چمران اسطوره‌ای است خودساخته، دلاوری است که راوی روایت اغلب دلاوری‌هایش خودش است. او کشدار و بلند و احساسی و با حداقل اطلاعات و حداکثر انگیزش عاطفی روایت می‌کند. تحقیق برای فیلم «چ‍» و ساخت آن می‌توانست فرصتی باشد برای بازگشایی و بازخوانی جعبه‌ی سیاه این جنگنده-شکاری اسطوره‌ای؛ کاری که نشد.


ب. تحقیق

یکی از مشکلات تحقیق درباره‌ی انقلاب و جنگ، سرسختی نهادهای صاحب اسناد است. آن‌ها اغلب اسنادشان را در اختیار محقق مستقل از موسسه‌ی خودشان نمی‌گذارند، خصوصا اگر این استقلال دامنه‌ای وسیع‌تر از موسسه‌ی مطبوعشان داشته باشد. در این میان گروهی از دوستان که از راه پژوهش ارتزاق می‌کنند، راهی فرعی برای جبران ضعف تحقیق در نبود اسناد دست اول پیدا کرده‌اند، آنان دامنه‌ی تحقیق را وسیع و وسیع‌تر و موارد تحقیق را جزئی و جزئی‌تر می‌کنند. تحقیق‌هایی هست درباره‌ی فلان عملیات در جنگ که درشان تخمین زده‌اند چند جفت بند پوتین ایرانی در آن عملیات به کار رفته است، اما همان تحقیق‌ها از شناسایی و طراحی عملیات چیزی ندارند که بگویند. این نوع تحقیق به ظاهر پر و پیمان و در عمل خالی اگر به تور یک فیلم سینمایی درباره‌ی تاریخ جنگ بخورد مثلا به شما می‌گوید که از بچه‌های فلان‌جا یکی بود که کوتاه بود و قوزی و وقت شلیک فقط دست‌هایش را از سنگر بیرون می‌برد و بی این که جایی را نگاه کند می‌زد. اما نمی‌گوید که این قوزی و آن چهل پنجاه نفر دیگر چه‌شان شده بود که پشت آن سنگرها بودند. به شما جزئیات فراوانی می‌دهد که از میان این جزئیات «داستان» بیرون نمی‌آید و این به دلیل «ضعف داستان در واقع امر» نیست، به دلیل ضعف تحقیق و لاپوشانی آن است. فیلم را که می‌دیدم بارها از خودم پرسیدم محقق که بوده است که حتی نکرده یک بار تمام کتاب‌هایی را که به نام چمران چاپ شده نگاهی بیندازد. آخر کار با دیدن نام سرکار خانم مژگان اینانلو خاطرم جمع شد که خطا نکرده‌ام. با شیوه‌ی تحقیق او از پیش آشنا بودم.


ج. فریبرز عرب‌نیا

بازیگر وظایفی دارد، باید تمام تلاشش را کند تا به شخصیت مورد نظر در فیلم نزدیک شود. اگر شخصیتْ یک انسان واقعی در زمینه‌ای تاریخی است، وظیفه‌ی بازیگر است که هر چه از او و آن دوران باز مانده است را مرور کند. فیلم‌ها، نوارها، اطلاعیه‌ها، روزنامه‌ها، صورت‌جلسه‌ها، تاریخ و...

اگر بازیگر به وظیفه‌ی خود عمل نکرد، بر کارگردان است که او را بر سر دوراهی ترک کار یا تن دادن به وظایفش قرار بدهد. فریبرز عرب‌نیا آدمی است با جثه و صدا و حرکات خودش، بی‌شباهت به چمران. باید تلاش کند تا به چمران نزدیک شود. باید بارها صدای آرام و شمرده و توپر چمران را بشنود و صدای تودماغی و عصبی و... مختار ثقفی را کنار بگذارد. اما فریبرز عرب‌نیا همان مختار ثقفی است که این بار شمشیرش را گرفته‌اند و یک شاخه گل ختمی دستش داده‌اند، گم‌گشته و پریشان احوال است و صدای عصبی و تند و تودماغی مختارش را رها نمی‌کند. او هنوز اسیر سریال میرباقری است.

ساده‌دل آدمی به پرنده‌فروشی رفت و طوطی خواست. پرنده‌فروش سربه‌سرش گذاشت و جغدی به او فروخت. مدتی بعد هم را در خیابان دیدند، پرنده‌فروش پرسید «طوطیت به حرف آمده؟ حرف می‌زند؟» مرد گفت «حرف که نه، اما خوب توجه می‌کند.»

چمران «چ‍» هم کاری نمی‌کند، فقط خوب توجه می‌کند و با لحنی عصبی دیگران را «فلانی جان» خطاب می‌کند. لحنی که فحوای کلامش این است که «تو چه قدر نفهمی! من را ببین چه فهمیده هستم. از من یاد بگیر.»

د. سعید راد

فلاحی به روایت سعید راد تیمساری است که صدای آزاردهنده‌اش ته گلویش چسبیده و مهم‌ترین کارش نگه داشتن قاب کلاه نظامیش است که باد نبردش. حتی عرضه ندارد حرف حقش را درست بزند. جویده جویده چیزهایی درباره‌ی این که با ارتش و ارتشی‌ها بی‌مهری شده می‌گوید و همان را هم وقتی اصغر وصالی پشتش را بالا می‌زند تا جای اتوهای ساواک را نشان بدهد می‌خورد و ادامه نمی‌دهد. می‌آید بی دلیل، قسم می‌خورد بی دلیل، به قسمش عمل نمی‌کند بی دلیل.

ه‍. بابک حمیدیان

«خوشحالم بعد از این همه سال در نقش اصغر وصالی بازی کردم. من با او رفیق هستم و این را به جرأت می‌گویم کسی نمی‌تواند این پیمان را از من بگیرد و ادعایم می‌شود به این رفاقت.» بازیگر جوگیر در نقش اصغر وصالی یک تصویر جوگرفته بیش نمی‌دهد. آدمی که یکسره می‌خواهد بزند به سیم آخر و چمران در کمال انفعال هی با گفتن «اصغر جان»، با همان فحوایی که پیش‌تر آمد، ترمزش را می‌کشد یا گاهی که خیلی دور برداشته می‌فرستدش سر پل دنبال نخود سیاه. پلی که لطیفی می‌گوید تنها راه ورود به بیمارستان و شهر پاوه نیست و با این حال چمران اصغر وصالی را می‌فرستد که «نگه‍»‍ش دارد.
آدمی که سر فلاحی داد می‌زند انقلاب همین است. برو انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه را بخوان و خدا رو شکر کن که اعدامت نکرده‌اند. این اصغر وصالی فیلم «چ‍» است به روایت بابک حمیدیان.

و. مریلا زارعی

چرا به مریلا زارعی سخت بگیریم وقتی فیلم‌نامه از او می‌خواهد وسط آدم‌های گوشت و خون دار واقعی و تاریخی نقشی سمبلیک بازی کند؟ گیرم که او مویه کردن به کردی را نداند، از لحن و صدای عرب‌نیا که بدتر نیست. گیرم که او را جو بگیرد، از بابک حمیدیان که جوگیرتر نیست. اصلا این رسم شده است که هنرپیشه‌ی زن را برای نقشی برگزینند که چیز زیادی ازش نمی‌داند و ازش چیزی هم توقع نکنند و در نهایت او نیز تحت تاثیر فضای معنوی فیلم یا سریال قرار بگیرد و دچار تحول روحی شود و کرامات کارگردان و کار را کشف کند، حالا صحبت از کتایون ریاحی و سریال یوسف باشد یا بهنوش بختیاری و فیلم‌های مسعود ده‌نمکی یا مریلا زارعی و «چ‍»، به هر حال این مولفه‌ها مشترک هستند.

زنی پراکنده که مردش را می‌خواهد، با چمران دعوا دارد، در عین پراکندگی احوال ذهنش از همه روشن‌تر تحلیل می‌کند که «گلوله بندازی گلوله می‌ندازن» برادرش را فراری می‌دهد، توی بیمارستان با دست‌های تا مچ خونی نشسته و مثل جن‌زده‌ها دری‌وری می‌گوید و بعد ناگهان عاقل می‌شود و به جایی که چمران می‌گوید می‌رود با دست‌های شسته در بی‌آبی، اسلحه می‌گیرد و بعد پسش می‌دهد گاهی می‌دود، گاهی سرگیجه می‌گیرد و گاهی مثل یک تکه گوشت کناری می‌افتد. کلا فرزانه‌ای است در عین بی‌تعادلی روانی و مادری است که بچه‌اش گاهی هست و ونگ می‌زند و گاهی نیست که نیست. و همسر است و خواهر است و در عین همه‌ی این‌ها نماد قومیتی هم هست که می‌خواهند ازش ملیت بسازند و او نمی‌خواهد اما حاضر هم نیست از جان خودش دفاع کند چون «دوست ندارم آدم بکشم». اما البته اگر اصغر وصالی اسلحه دست بگیرد وظیفه‌اش است و یا آدم نمی‌کشد یا او بکشد و من نکشم.

ز. جلوه‌های ویژه

من دوست ندارم برایم صحنه‌ی سقوط اف‌چهار را با دود کامپیوتری بازسازی کنند. چیز ضایعی است. ننشسته‌ام توی سینما لاست تماشا کنم که با دودبازی کامپیوتری مشکلی نداشته باشم، دارم یک فیلم رئال تاریخی می‌بینم. در این فقره عرض دیگری ندارم.

ح. گفتمان‌ها

تاریخ انقلاب به طور خلاصه شاهد سه گفتمان اصلی بوده است:

یک. گفتمان چریکی - توحیدی در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب

دو. گفتمان توحیدی در رهبری امام خمینی که بر وحدت کلمه و کلمه‌ی توحید تاکید می‌کرد و هر چه از زمان پیروزی انقلاب گذشت کلمه‌ی توحید در این ترکیب از وحدت کلمه پررنگ‌تر شد

سه. گفتمان ولایی که در انتهای دهه‌ی ۶۰ و آغاز دهه‌ی هفتاد پی‌ریزی اجتماعی و ترویج نظری شد.

این جمله که «من سیدم. فردای قیامت شماها باید جواب مادرم زهرا را بدهید» حتی اگر بیان شده باشد، نشان‌دهنده‌ی گفتمان رایج سال ۵۸ نیست. چنین جمله‌ها و رفتارهایی تنها باعث دگرگونه دیدن آنچه در عمل در سال ۵۸ در پاوه جریان داشت می‌شوند. نتیجه این که در پایان فیلم وقتی رادیو پیام امام را پخش می‌کند، بیننده‌ی زیر سی سال که بدون وابستگی و دل‌بستگی ایدئولوژیک به امام خمینی در سینما نشسته است، با تعجب می‌پرسد چرا این قدر دیر؟ و این نشان می‌دهد فیلم نتوانسته فضای لزوم و ضرورت صبر تا نقطه‌ی نهایی را درست ترسیم کند.

ط. چمران فیلم

آدمی بی عمل با پس زمینه‌ای ناکام در زندگی زناشویی. آدمی که بی هیچ دلیل فهمیدنی‌ای فیلم‌هایی که از زن و بچه‌هایش گرفته است را خراب می‌کند. آدمی که حاتمی‌کیا به جایش تصمیم گرفته و سر زن آمریکایی و حتی دختران خردسالش روسری می‌کند و آن‌ها را به سفر لبنان می‌برد و غاده چمران را محو می‌کند. آدمی که مثل اشباح راه می‌رود و سراغ دکتر عنایتی - دوست دوران دانشجوییش و رییس معارضین - می‌رود تا «مذاکره» کند و راه خون‌ریزی را ببندد. اما مذاکره بر چه مبنایی؟ هیچ پیدا نیست. آدمی که حرف‌هایی بی‌معنی مثل این می‌زند که «کردها ایرانی‌ترین قوم هستند و همیشه هم ایرانی‌ترین باقی خواهند ماند». مگر در نگاه انقلاب اسلامی ایران، از صفت «ایرانی» صفت برتر و برترین هم می‌ساخته‌اند؟

چمران فیلم مثل فیلم‌های وسترن گاری پر از جنازه و مجروح را وسط شهر تنهایی می‌کشد، و در حالی که دورش پر از آدم است از کسی کمک نمی‌گیرد. گاری‌کشی قهرمانی است. آدمی است که وقتی می‌خواهند خری را که دارد سقط می‌شود راحت کنند، می گوید «بیژن جان [همان جان گفتن کذایی] ما برای کشتن نیامده‌ایم». واقعا جایی بهتر از این برای کاشتن این دیالوگ نمی‌شد پیدا کرد؟ این تصویر یک اسطوره که هیچ، تصویر یک آدم عاقل است؟

چمران فیلم چمرانی است که در سال ۵۸ حول و حوشش بحث چمران خمینی یا چمران بازرگان رواج دارد و به قضاوت اصغر وصالی چمران بازرگان است نه چمران خمینی. این‌ها هم از عوارض نگاه ایدئولوژیک است و هم از عوارض تحقیق انبوه اما بی‌مایه. صریح‌تر اگر بگویم، این‌ها از عوارض قوچانی‌زدگی و رواج افسانه‌بافی در روزنامه‌نگاری ایران است که به تحقیق فیلم «چ‍» هم رخنه کرده است.

چمرانی که مثل توهم توطئه‌ای‌ها وقتی می‌بیند عنایتی باش کنار نمی‌آید می‌گوید «بوی اسرائیل می‌شنوم» و کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس هم وقتی نمی‌تواند سند معقولی همراه این ادعای عجیب حمایت اسرائیل از گروه‌های مارکسیستی کند، این جمله‌ی تاییدی را به زور توی دهان عنایتی می‌چپاند که «از گرسنگی است».

ی. دکتر عنایتی

قهرمان بی‌رقیب فیلم. کسی که از هیچ و در عین گرسنگی در کوه‌های کردستان به اعتراف چمران فیلم یک ارتش کامل ساخته است. کسی که سوال‌هایی از جنس سوال‌های آدم معمولی در بحران‌های روزگار دارد. کسی که حتا وقتی گروگان نارنجک چمران است از صدور دستور فرمان حمله «به نام خلق» لحظه‌ای ابا نمی‌کند. عاقل و دوراندیش و آرمان‌گرا.

طبیعی هم هست. وقتی بنا است بار تمام گروه‌های چپ را که در آن زمان در کردستان فعالیت می‌کردند، از سازمان چریک‌های فدایی خلق تا حزب دموکرات کردستان و حزب کومله و گروه خباط، همه را یک نفر در فیلم به دوش بکشد، این یک نفر لاجرم کار همه‌ی آن‌ها را به تنهایی انجام می‌دهد و کسی که به تنهایی این همه کار کند، لاجرم قهرمان می‌شود.

ک. بیگ پروداکشن و تریپل چک

وقتی یک کار بزرگ تولید می‌کنیم، عاقلانه است تک‌تک جزئیات را سه باره بیازماییم که خطا نباشند. من خیلی به جزئیات گیر نمی‌دهم. دو مورد را می‌گویم و می‌گذرم.

یک. به نظر شما دکمه‌ی پلی ضبط صوت، دومین دکمه از سمت چپ است؟ در فیلم آقای سید این دکمه را می‌زند و پیام امام پخش می‌شود.

دو. به گمان شما نارنجک دستی با نارنجک دستی فرق دارد؟ نارنجک‌هایی که جلوی حیاط خانه‌ی پاسدار منفجر می‌شوند چه حجمی از آتش و دود برپا می‌کنند، اما نارنجک چمران که در ماشین عنایتی منفجر می‌شود، فقط چند ساچمه می‌پراند.


ل. بگو به میهن

استفاده از یک اثر هنری بدون اجازه‌ی پدیدآورندگانش کار زشتی است. زشت‌تر استفاده‌ی بدون اجازه و به همراهش مثله و مخدوش کردن کار است. باز هم زشت‌تر چنین کاری را با کسی در صف مقابل سیاسی و ایدئولوژیک کردن است، یعنی از آثار هنری مخالفینت در کاری که علیهشان می‌سازی استفاده کنی بی این که نام سازندگانش را ببری. آهنگ پایانی فیلم آهنگ سرودی از سرودهای سازمان چریک‌های فدایی خلق است به نام «پرنیان شفق» که در رثای بیژن جزنی ساخته شده است و بیت معروفش این است: بگو به میهن که خون بیژن ستاره گشت و از آن چه سان شراره دمید.


م. رنگ و لعاب

قهرمانان این فیلم نه خاکی می‌شوند و نه خونی. بر کت و شلوار چمران یک ذره گرد هم نمی‌نشیند. این نگاه شیک آفت یک کار جنگی تاریخی واقع‌گرا است.


ن. روضه‌خوان ناشی

روضه‌خوان‌های استخوان‌دار، معمولا داستان را تا لب گودال قتلگاه می‌گویند و بعد با خواندن آیه‌ی «و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون» کارشان را تمام می‌کنند، چون می‌دانند مرور جزئیات خون‌بار قساوت قلب می‌آورد و این با هدف اصلی روضه منافات دارد. اما روضه‌خوان‌های ناشی دائم دنبال راه‌هایی برای شقه‌شقه‌تر کردن اجساد شهدا می‌گردند. در ماجرای سقوط هلیکوپتر، حاتمی‌کیا نشان داد روضه‌خوان ناشی‌ای است، ناشی‌تر از راوی اصلی این ماجرا، مصطفی چمران.

س. حرف بسیار است، حوصله اما مدتی است تمام شده است.

ارسال نظر

  • Jafar

    اين بنده خدا هم خودش يه سري برنامه و آنتني صدا و سيما دستش بود من از برنامه ها و حرف هايش سر در نمي آوردم

  • نگاه

    خیلی خیلی نقد بدی بود
    فقط همه چیز رو کوبونده
    حتی به گریه بچه هم گیر داده!( ونگ می زند!!!)
    نقد فیلم باید منصفانه باشه چیزی که اصلا تو دید و کلام این شخص نیست که نیست

  • مهدی

    باسلام
    ارزش چندین بار خوانده شدن را دارد
    هر بار به هدف نویسنده بیشتر پی میبری...
    متاسفانه به نظر من مقداری بزرگنمایی شده است
    میتوان نگاه بهتری به این فیلم داشت
    درست است...فیلم است نه چیز دیگری
    همیشه و در همه جا موافق ها و مخالف ها وجود دارند
    به امید داشتن نقدی بیطرف...

  • ناشناس

    نگاه دقیق و نکته سنجانه ای بود. کاش اقای حاتمی کیا به گوش بگیرد که قطعا بع دوام سینمایش کمک می کند وگرنه به پایان ابراهیم نزدیک می شویم

  • کاظم

    بسیار مگاه موشکافانه ودقیقی به فیلم و کلیه ی عوامل آن داشتند/براستی خسته باشید
    البته با این موضع حق به جانب و جاهلانه ای که حاتمی کیا به منتقدبنش داره گمان نمی کنم این حرفها و نوشته های نقادانه (که میتونه سرمایه ی خوبی برای کارای آینده این کارگردان_ معمولی اماخود بزرگ بین باشه)اثری روی ذهن اون داشته باشه
    البته امیدهست که سایر عوامل فیلم ازاین نوشته ها بهره ببرند.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار