گوناگون

چگونه «آسمان قهوه ای به عمق ۲۰ متر» بسازیم؟

چگونه «آسمان قهوه ای به عمق 20 متر» بسازیم؟

پارسینه: صابر ابر: تو «سیزده 59» من یه پسر بی عرضه افسرده ام که به خودم هم نمی تونم کمک کنم چه برسه به دیگران و هیچ وقت هم به آرزوهام نمی رسم، خلاصه بدبختم.

پیش تولید: برای ساختن آسمان قهوه ای به عمق 20 متر لوازم زیر مورد نیاز است:

1- یک عدد بانویی که دیگر 15 سال ندارد و دیگر برای خودش خانومی شده است.

2- یک عدد پیکان جوانان گوجه ای که با سبز چمنی کمپوزیسیون خوبی را ایجاد کند.

3- یک عدد پراید متالیک آبی نفتی نو که البته با این وضع قیمتی ممکن است بودجه فیلم به خرید آن نرسد؛ پس در نتیجه مدل 81 هم پیدا کردید بخرید، خوب است.

4- یک عدد منزل اکازیون، 50 سال ساخت، نورگیر، بدون ایزوگام، با انباری و بدون آسانسور
5- یک عدد صابر ابر!

تست بازیگر:

کارگردان: خُب صابر جان، شروع کن.

صابر ابر: چطور بازی کنم خوبه؟

کارگردان: مثل همیشه. همیشه چطور بازی می کنی، اونطوری بازی کن.

صابر ابر: آخه مثل کدوم فیلمم مثلا؟

کارگردان: هر کدوم رو که خواستی انتخاب کن. فرقی نمی کنی.

صابر ابر: آخه یعنی چی فرقی نمی کنه؟ کلی اون نقش ها با هم فرق می کردن. مثلا «اینجا بدون من» با « سیزده ۵۹».

کارگردان: فرق این دو تا نقش با هم چیه؟

صابر ابر: تو «سیزده 59» من یه پسر بی عرضه افسرده ام که به خودم هم نمی تونم کمک کنم چه برسه به دیگران و هیچ وقت هم به آرزوهام نمی رسم، خلاصه بدبختم.

کارگردان: تو «اینجا بدون من» چی؟


صابر ابر: اون فرق می کنه. من اونجا یه پسر بی عرضه افسرده ام که به خودم هم نمی تونم کمک کنم چه برسه به دیگران و هیچ وقت هم به آرزوهام نمی رسم، بدبختم.

کارگردان: این دو تا چه فرقی با هم داشت؟

صابر ابر: ته جمله «خلاصه» نداشت تو دومی... حالا کدوم رو بازی کنم؟

کارگردان: سیزده 59 رو بازی کن. خلاصه می خوام خودت باشی. خود همیشه ات.

صابر ابر : اگر می خوای خودم باشم پس مجبورم اینجا بدون من رو بازی کنم.

کارگردان: خدا حفظت کنه. پس حله. فردا می ریم برای ضبط.

نقد و داستان فیلم:

فیلم درباره مشکلات مالی و فشارهای ناشی از آن و نیز سختی امر ازدواج است. مهران که یک عکاس از طبیعت بوده است، می بیند که این کار برایش نان و آب نمی شود و برای اینکه بتواند ازدواج کند، مجبور می شود در یک بنگاه املاک کار کند.

مواجهه مهران با افزایش قیمت های لحظه به لحظه ای مسکن وی را به مرور زمان عصبی و هیستیریک می کند. از سوی دیگر مهران عاشق غزل شده است که نه تنها از هر انگشتش یک هنری بیرون می ریزد، بلکه اصل هنرش حرکات موزون است.

این هنرمند از آنجایی که در جامعه به هنرش بهایی داده نمی شود مجبور می شود در مهد کودک مشغول به کار شده و آنجا هنرش را به نمایش بگذارد. عدم درک متقابل کودکان از این هنر، تنزل کیفیت موسیقی های لس آنجلسی و ورود سبک های جدید dancing باعث می گردد که در یک سفر تفریحی به همراه خانواده ماشین را به ته دره بفرستد. البته تا انتهای فیلم مشخص نمی شود که این کار عمدی بوده یا به علت کیفیت کم خودرو یا ایمنی کم جاده ها اتفاق افتاده است. هنوز که هنوزه بین خودروسازان، پلیس راهور و نیز وزارت راه و شهرسازي سر این موضوع اختلاف و بحث است.



حال فکر کنید در این شرایط مهران و غزل می خواهند ازدواج کنند. شما بودید، چه می کردید؟ آیا با هزینه بالای مسکن، افزایش روزانه قیمت طلا و دلار و نبود کسب و کاری مناسب اگر شما هم جای این زوج جوان بودید، خُل و چِل نمی شدید؟

به همین دلیل یواش یواش مهران و غزل هم مشکلات روحی و روانی پیدا می کنند. آنها که از هزینه ای بسیار بالای پوشک و خورد و خوراک بچه خبردار می شوندف تصمیم می گیرند به جای بچه واقعی، بچه های خیالی داشته باشند و آنها را بزرگ کنند که البته با تدابیر ویژه ریاست جمهوری و اختصاص یک میلیون تومان به هر فرزند در اواخر فیلم متوجه می شویم که غزل خانم باردار هستند.

فیلم لایه های اجتماعی و جامعه شناختی بسیاری دارد. یکی از این لایه ها بررسی معضلات خانه های خالی است. در حین فیلم متوجه می شویم که در این خانه متاسفانه بساط لهو و لعب برپا می شده است که به خوبی در فیلم این کار نقد شده است به گونه ای که در انتهای فیلم می بینیم این خانه فساد را دارند می کوبند تا جای آن یک برج یا مجتمع بسیار زیبا با استاندارهای روز بسازند که تلویحا می تواند به پروژه های مسکن مهر هم اشاره داشته باشد.

فیلم در تصویر زندگی عاشقانه و ایده آل یک زوج جوان هم موفق بوده است. دوست مهران و خانمش که تازه چند ساعتی است با هم ازدواج کرده اند، زندگی بسیار عاشقانه و توام با محبتی دارند. شوخی های یدی و لفظی آن دو با هم روح لطافت و زیبایی را در فیلم به جریان می اندازد. دوست مهران که از امتحان ازدواج در این شرایط بحرانی سربلند بیرون آمده است، سرخوش و سرمست است و مدام در طرب و سماع سیر می کند.

می توان به لایه های دیگری نیز در فیلم اشاره کرد که در این مجمل نگنجد و مجال دیگری باید.

پارسینه/حامد تأمّلی

ارسال نظر

  • محمدعلی

    شما کلا فیلم رو نفهمیدی دوست عزیز. ضمنا طنز با هجو فرق میکنه.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار