گوناگون

آموزش جنسي به کودک؛چرا، چه وقت، چگونه؟

پارسینه: متاسفانه در «آداب تربيت» شماره 436 که «سلامت» به موضوع فيلم «هيس! دخترها فرياد نمي‌زنند» پرداخته بود‌،‌ نتوانستم درباره سوءاستفاده جنسي و روش‌هاي پيشگيري از آن در کودکان نکته‌هايي را بنويسم. مراسم سالگرد پدرم بود و فرصت تماشاي فيلم را نداشتم...

متاسفانه در « آداب تربيت » شماره 436 که «سلامت» به موضوع فيلم «هيس! دخترها فرياد نمي‌زنند» پرداخته بود‌،‌ نتوانستم درباره سوءاستفاده جنسي و روش‌هاي پيشگيري از آن در کودکان نکته‌هايي را بنويسم. مراسم سالگرد پدرم بود و فرصت تماشاي فيلم را نداشتم...

از خوانندگاني که در مراجعه حضوري يا از طريق تماس با « سلامت » چنين ايرادي را به «آداب تربيت» گرفته‌اند، عذر مي‌خواهم. به عقيده من ساخت اين فيلم بهانه‌اي است تا کارشناسان مسائل تربيتي مدام در اين‌باره اطلاع‌رساني کنند.

در آغاز روي صحبتم به برنامه‌سازان رسانه ملي و صداوسيماست؛ از همه برنامه‌سازان و از تمام مجري‌هايي که در تلويزيون و برنامه کودک مخاطب ثابت دارند، تقاضا مي‌کنم بحث آموزش جنسي و پيشگيري از سوءاستفاده جنسي و حتي مباحث آشنايي کودکان با حقوق خود را در اين برنامه‌ها بگنجانند.

اگر بچه‌ها اين صحبت‌ها را از دهان عموپورنگ، خاله‌سارا و... بشنوند اين مباحث برايشان ترسناک و عجيب و غريب نخواهد بود. به جاي گفت?و?شنودهاي بي‌هدف و صرفا خنده‌دار، مي‌شود اين سکانس‌ها را تکرار کرد تا در ذهن کودک نهادينه شود که غريبه‌‌ها هميشه آدم‌هاي مطمئني نيستند. مي‌توان با کارشناسان مشورت کرد و در قالب داستان و نمايش و با شخصيت‌هاي کارتوني که محبوب بچه‌ها هستند اين آموزش‌ها را به آنها داد. بحث ارتباط با غريبه‌ها و مهم‌تر از آن، موضوع شناخت حريم خصوصي بدن و محترم دانستن آن با توجه به اينکه بيشتر سوءاستفاده‌کنندگان از بچه‌ها، محارم و آشنايان آنها هستند، قطعا در اين قالب راحت‌تر مي‌گنجد.

نکته بسيار مهمي که والدين بايد توجه کنند، اين است که هرگز امکان ندارد کودک شما ناگهان مورد آزار جنسي قرار گيرد و کسي يکباره با او رابطه خشن جنسي برقرار کند بلکه آن فرد کم‌کم و طي زمان به کودک شما نزديک مي‌شود و مي‌تواند از ناآگاهي کودک سوءاستفاده و به او آسيب‌ نهايي را وارد کند.

اغلب بچه‌هايي که براي جسم خود ارزش و احترام قائلند، مورد سوءاستفاده قرار نمي‌گيرند. همان‌‌طور که در اين فيلم نمايش داده شده بود، والدين اين دختر هيچ‌گونه آموزشي به او نداده بودند. اگر از 2 سالگي که مفهوم توالت رفتن را به کودک مي‌آموزيد مفهوم اعضاي خصوصي بدن را به او آموزش دهيد و همچنان تا 4-3 سالگي اين خصوصي بودن و اينکه نبايد کسي از تو بخواهد به قسمت‌هاي خصوصي بدن که با مايو پوشانده مي‌شود (براي دختر و پسر 4 ساله‌تان نام ببريد، آلت‌تناسلي، باسن و پستان‌‌ها) نگاه کند يا به اين قسمت‌ها دست بزند را در مواقع مناسب به او يادآوري کنيد، کودک خود را در برابر اين خطر بيمه کرده‌ايد.

منظورم از موقع مناسب، هنگام حمام کردن است که در محيطي شاد و دوست‌داشتني مي‌شود راجع به اين موضوع حرف زد: «خب حالا دلت رو شستم؛ بگذار کمکت کنم جاهاي خصوصي‌ بدنت را بشويي (آنها را نام ببريد) فقط من و بابا و فقط موقع شستن در حمام يا توالت مي‌توانيم اين قسمت‌هاي خصوصي را ببينيم.»

اگر شما مفهوم حريم خصوصي را به او آموزش مي?دهيد، دقت کنيد خودتان هم براي اين حد و مرز احترام قائل شويد. او را مجبور نکنيد جلوي ديگران برهنه شود تا لباسش را عوض کنيد يا برخلاف ميلش اصرار نکنيد به کسي محبت کند.

دستور ندهيد «برو خاله را ببوس» يا وقتي تمايل ندارد او را به زور در آغوش نکشيد. اگر اين رفتارهاي متناقض با آموزه قبلي را با بچه داشته?باشيد، سردرگم مي‌شود. بچه‌ها با اين اصرار شما مي‌‌آموزند گاهي مجبورند برخلاف احساس دروني‌شان محبت خود را ابراز کنند يا محبت کسي را بپذيرند.

در سال پنجم زندگي و با ورود او به اجتماع‌هاي کوچک مهد و مدرسه، بايد علاوه بر مرور نکته‌هاي اساسي خصوصي بودن بدن، به او بياموزيد اگر کسي با دست زدن به بدن تو، حتي با نوازش، تو را ناراحت مي‌کند بگو «نه» و سپس از او دور شو.

حتي ما به والدين مي‌گوييم جداي از بحث سوءاستفاده جنسي، به بچه‌ها بگويند اگر کسي مي‌خواهد تو را ببوسد و تو تمايل نداري در آغوش او بروي و او را ببوسي بگو «نه، لطفا مرا نبوس» به او يادآوري کنيد در مقابل ديگراني که قصد محبت دارند با ادب رفتار کند اما به احساس دروني خود هم احترام بگذارد: «دوست ندارم بوسم کني عموجون!» ما بزرگ‌ترها هم گاهي تمايل نداريم بعضي از محارم خود مانند دايي‌ها و عموها را ببوسيم و تنها با آنها دست مي‌دهيم يا آنها در آغوش مي‌گيريم.

شايد وقت آن رسيده که براي بچه‌ها هم به‌عنوان انسان‌هايي کامل مثل خودمان حق قائل باشيم. نکته آخر در مورد اين فيلم، آزارهاي جنسي هستند که با هيچ‌گونه تماس خوب يا بد همراه نيست و شايد خيلي از والدين و بزرگ‌ترها نادانسته به بچه‌ها آسيب مي‌زنند. نمونه آن، دادن اطلاعات جنسي بي‌مورد و بيشتر از قدرت درک و سن بچه‌هاست.

گاهي هم ما بچه‌ها را در معرض و مواجهه با فيلم‌ها و عکس‌هايي قرار مي‌دهيم که کاملا جنسي است و مناسب آنها نيست. متاسفانه در اين مورد پدري را مي?شناختم که دو پسر داشت؛ يکي نوجوان و يکي پيش‌دبستاني که همراه آنها به تماشاي فيلم‌هاي نامناسب مي‌نشست و در اعتراض مادر مي‌گفت دير يا زود خودشان مي‌روند و مي‌بينند پس بگذار در حضور خودم باشد!

گاهي هم والديني را مي‌بينيم که از همسرشان جدا شده‌اند و بدون در نظر گرفتن بچه‌هايي که شاهد گفتار و رفتار آنها هستند و در سنين مختلف نوپا، خردسال و نوجوان آسيب مي‌بينند؛ درصدد رفع نياز جنسي خود برمي‌آيند. اينها هم دارند به نوعي فرزندانشان را مورد آزار جنسي قرار مي‌دهند و اين کودکان نيز درست مانند کودکاني که قرباني سوءاستفاده مي‌شوند آسيبي جبران‌ناپذير خواهند ديد.

پاسخ «آداب تربيت» به پرسش‌ شما

آقاي تابان از تهران: سلام. شما در «آداب تربيت» بارها مطرح کرديد نبايد با اقدام‌هاي نسنجيده به بچه آسيب بزنيم. همه زندگي‌ من تنها پسرم است و از هيچ چيزي براي او دريغ ندارم و دلم مي‌خواهد برايش سنگ تمام بگذارم. اين حرفتان مرا بدجور به فکر برده چرا اين‌طوري دل آدم را خالي مي‌کنيد؟ منظورتان چيست؟ پسرم کلاس اول راهنمايي است.

اتفاقا هدف ما از ستون «آداب تربيت» همين است که همه والدين را به سوي کامل شدن يا بهتر بگوييم کفايت، هدايت کنيم. در مقابل پدر و مادرهايي که هيچ کاري به کار بچه ندارند و او را رها مي‌کنند، بعضي والدين دوست دارند با ديگران مسابقه بگذارند و محيط زندگي بچه‌ها را غني‌سازي کنند و به قول خودشان سنگ‌تمام بگذارند. اين رفتارهاي رقابتي با ديگر والدين، گاهي تا آنجا پيش مي‌رود که محيط زندگي براي بچه‌ها آزاردهنده مي‌شود. بگذاريد واضح‌تر بگويم؛ اگر رفتارهايي مانند آنچه خواهم گفت داريد، جزو اين دسته از والدين هستيد و با اين رفتارها به فرزندانتان آسيب جدي مي‌زنيد:

اگر مرتب فرزندتان را مجبور مي‌کنيد حتي در اوقات فراغت کوتاه خود از يک کلاس فوق‌العاده به کلاس ديگر برود و دائم با فرستادن فرزندتان به انواع کلاس‌هاي متعدد آموزشي او را مشغول مي‌کنيد. اگر هنگام بازي کردن او حس مي‌کنيد در حال تلف کردن وقت است و با فرياد کشيدن سرش يا بحث با همسرتان در اين‌باره، ناراحتي خود را ابراز مي‌كنيد و گمان مي‌کنيد فرزندتان مرتب بايد در حال فعاليت آموزشي باشد، به او آسيب مي‌زنيد چون بچه‌ها از زمان‌هاي آزاد و بازي بهره مي‌برند و چه بسا آن لحظه‌ها برايشان مفيدتر از آموزش‌هاي کلاسيکي باشد که در انواع کلاس‌ها دريافت مي‌کنند.

اگر گويا به بچه‌ها سيستم جي‌پي‌اس وصل کرده‌ايد و لحظه به لحظه او را کنترل مي‌کنيد، اگر موضوع مورد علاقه شما فرزندتان است و به جز او هيچ اشتغال ذهني ديگري نداريد و هم و غم شما فقط تربيت او است، بدانيد اين حالت بيمارگونه است. اگر دائم در حال جمع‌آوري اطلاعات متعدد هستيد تا بدانيد چطور مي‌توان تربيت فرزند و شيوه‌هاي فرزند‌پروري را ياد گرفت و حتي حالا که فرزندتان به سن نوجواني رسيده، اجازه داشتن هويت مستقل به او نمي‌دهيد و دائم به دنبال شيوه‌هاي ارتباط با او هستيد و اصلا حواستان به غريزه والد بودن خودتان نيست و در نهايت اگر خيلي بچه خود را با ديگران مقايسه مي‌کنيد و مي‌ترسيد مبادا از ديگري کمتر باشد و به اين ترتيب جو متشنج براي او فراهم مي‌کنيد، حتي اگر گاهي در ابراز عشق مادر يا پدري هم شرط و شروط مي‌گذاريد، مثلا مي‌گوييد: «اگر معدلت 19 به بالا شد دوستت دارم وگرنه دوستت ندارم!» بدانيد که بايد در رفتارهاي خود تجديدنظر کنيد.


دخترم 7 ساله است و هميشه 4صبح مي‌خوابد. مقصر خودمم، اما الان نمي‌دانم چه کنم که اول مهر براي رفتن به مدرسه و بيدارشدن صبح زود اذيت نشود؟0939****114

در مورد اينکه چرا و چطور اين همه اختلاف بين ساعتي که بايد به‌طور طبيعي به خواب برود و ساعتي كه در حال حاضر مي‌خوابد، به وجود آمده است، چيزي ننوشته‌ايد اما اين غفلت از ساعت خواب طبيعي بچه‌ها واقعا مي‌تواند به سلامت و رشد طبيعي‌شان آسيب بزند. خواب مفيد بچه‌ها بين ساعت 10 شب تا 7 صبح است، در غير اين صورت چرخه طبيعي خوابشان مختل مي‌شود و مجموعه اتفاق‌هايي که بايد در زمان خواب در بسياري از قسمت‌هاي بدن بيفتد؛ از ترشح هورمون رشد گرفته تا ديگر رخدادها، مختل مي‌شود.

گمان نکنيد با جبران ساعت خواب حتي تا حوالي ظهر اين کمبود و اختلال ايجاد شده رفع مي‌شود پس نبايد به سادگي از کنار اين موضوع بگذريد. با توجه به زمان محدودي که داريد، توصيه مي‌کنم دخترتان را زودتر به رختخواب بفرستيد و حتي اگر تا پاسي از شب بيدار ماند، او را صبح ساعت 7 يا 8 بيدار کنيد. امکان دارد روزهاي اول سختش باشد و کمبود خواب اذيتش کند اما اگر يکي دو روز سختي بکشد، شب به موقع و ساعت 9 تا 10 مي‌خوابد و تا روز اول مدرسه روي روال مي‌افتد. حتما کمکش کنيد نکته‌هاي لازم در بهداشت خواب را بشناسد و رعايت کند تا از خواب مفيد و فوايد ثابت شده آن روي عملکرد تحصيلي و زندگي‌اش لذت ببرد.

خودتان هم بايد با آغاز مدرسه‌ها در برنامه خواب و خوراک خانواده تجديدنظر كنيد تا صبح بتوانيد سرحال براي آماده کردن بچه‌ها و تهيه صبحانه و راهي کردنشان بيدار شويد و اين نظم را به بهانه شروع مهر در خانه بياوريد.

براي پسرم تشخيص بيش‌فعالي گذاشتند. به پزشکي که اين تشخيص را داده اعتماد داريم اما به‌عنوان مادر نمي‌دانم واقعا درمان اين مشکل با اين همه رفت‌و‌آمد و دارو و هزينه فايده ‌دارد يا نه؟ مگر قديم‌ها که تشخيص و درماني نبود، چه مي‌شد؟ خواننده‌اي از رشت

خوشحالم اين سوال را پرسيديد تا مجالي شود براي مطرح کردن اين موضوع. مادر گرامي! حتما شما با افرادي برخورد کرده‌ايد که بدون هيچ محرکي از کوره درمي‌روند، به يکديگر پرخاش مي‌کنند، کارهايشان را نيمه‌کاره رها مي‌کنند و از اين شاخه به شاخه ديگر مي‌پرند، تحمل حرف کسي را ندارند و معمولا بي‌قرارند. اينها همان بچه‌هاي ديروز مبتلا به بيش‌فعالي هستند که به بزرگسالاني تبديل شده‌اند که نه خودشان از زندگي لذت‌ مي‌برند و نه خانواده‌شان.

جالب اينکه مردم فکر مي‌کنند اين حالت‌هاي آنها جزو خصوصيات رفتاري‌شان است و با خود مي‌گويند اخلاق فلاني اينطور است! در حالي که اين رفتارهاي خاص، ناشي از بيماري بيش‌فعالي درمان نشده‌ است. در قديم چون شرايط زندگي و سيستم خانواده‌ها متفاوت بود، اين بچه‌ها در کنار بچه‌هاي همسن و سالشان همين‌طور بزرگ مي‌شدند و اين نداشتن مهارت‌ها و علايم بيماري گم و ناشناخته مي‌ماند.

اگر هم مشکل تشخيص داده مي‌شد، والدين حاضر به درمان و بردن بچه‌ها به مطب روان‌پزشک نمي‌شدند و از بيمار رواني خواندن فرزند‌شان مي‌ترسيدند اما امروز که تا حدي اين مساله انگ‌زدايي شده است.خوشحالم که مانند برخي والدين درباره دارو مقاومت نداريد. جمله «بچه‌ام به دارو معتاد مي‌شود!» براي ما آشناست و متاسفانه گاهي افراد ناآگاه با دادن اطلاعاتي غلط درباره درمان دارويي، والدين را مضطرب مي‌کنند. از شما مي‌خواهم به هزينه‌اي که اين انجام نشدن درمان براي خود شما، پسرتان و حتي جامعه دارد، فکر کنيد.

شما دائم در جدال با بچه‌اي هستيد که مايه خجالتتان در جمع مي‌شود، درس نمي‌خواند و هزار مشکل ديگر. خود بچه به‌دليل اينکه رفتارهايش هميشه باعث تنبيه و نکوهش او شده، دچار کاهش اعتماد‌به‌نفس است. جامعه هم نمي‌داند آدم‌هايي را که مهارت‌هاي زندگي ندارند (بيماران روان‌پزشکي به دليل راندمان پايين کار و غيبت‌هاي مکرر سربار جامعه‌اند)، چطور در خود بپذيرد.


منبع: هفته نامه سلامت

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار