طنز/ پیام ظریف به «افبیآی»
پارسینه: اشک در چشمانم جمع شد و گفتم: «محمود بیا جلو ببوسمت» زنگنه کمینگاهش کرد و گفت: «خدا وکیلی ایشون دیگه بوسیدنی نیست!»
23 شهریور 1392؛
ساعت 10:15 صبح
زنگنه ، علوی (اطلاعات)، صالحیامیری (ورزشوجوانان)، فانی (آموزشوپرورش)، توفیقی (وزارت علوم) و ظریف جلوی در خانهام نشسته بودند. با تعجب پرسیدم: «اینجا چهکار میکنید؟» گفتند: «تحصن کردیم!» زنگنه و علوی پلاکارد بزرگی در دست داشتند با این عنوان: «آقای رئیسجمهور، ما دوماه است معارفه نشدهایم. شما چطور؟!» به علوی گفتم: «محمود تو دیگه چرا؟» با لبخند لطیفی گفت: «راستش دیدم بیژن میخواد تحصن کنه، گفتم مردم بدونن وزارت اطلاعات با تجمع مسالمتآمیز مشکلی نداره.» همینطور با
لبخند ملیح نگاهم میکرد.
اشک در چشمانم جمع شد و گفتم: «محمود بیا جلو ببوسمت» زنگنه کمینگاهش کرد و گفت: «خدا وکیلی ایشون دیگه بوسیدنی نیست!» با عصبانیت نگاهش کردم و گفتم: «تو حرف نزن فتانه! آتیش این فتنه زیر سر توئه!» گفت: «خسته شدم بابا؛ هنوز بهم نامه میزنن میگن وزیر محترم نفت، جناب آقای رستم قاسمی! یه معارفه مگه چقدر وقت میبره؟ به اسحاق بگو جات بیاد.» سری تکان دادم و رو کردم به صالحی و فانی و توفیقی، گفتم: «شما که هنوز وزیر نیستید چی میخواید اینجا؟!» گفتند: «همین دیگه.
مشکل همینه که ما سردرگمیم. نمیدونیم از کار قبلیمون استعفا بدیم یا نه. زود تکلیف مارو معلوم کنین.» به ظریف نگاه کردم و گفتم: «تو که معارفه شدی تو چی میخوای؟!» با لبخند از پشتش یک پلاکارد بیرون آورد، روی آن نوشته بود: «روحانی یادت باشه، فیس بوک باید باشه» یکهو همه شاکی شدند و دادن زدند: «ما با جواد مرزبندی داریمها! این همش شعارهای ساختارشکنانه میده!» داشتند دعوا میکردند که فلنگ را بستم.
ساعت 14:15بعدازظهر
بعد از ناهار سری به خبرگزاریها زدم. از صفحه فیسبوک ظریف نقل شده بود که امشب عازم نیویورک است! خیلی تعجب کردم. به موبایلش زنگ زدم گفتم: «جواد میخوای برنامه سفر میذاری قبلش با من هماهنگ کنی؟! بعد توی همان هواپیما عزلت کنم ناراحت میشی!» گفت: «آقا به جان خودم دیشب اومدم بگم.
مسیج خصوصی افبی رو داشتم جواب میدادم یادم رفت.» ترسم آمد تا بیخ گلویم. گفتم: «جواد نری با افبیآی مفبیآی نامهنگاری کنی کار دستمون بدی؟!» کمیفکر کرد و گفت: «هان! «افبیآی» نه دکتر! «افبی»؛ مخفف فیسبوکه.» زیرلب فحشی به زوکربرگ دادم که گفت: «دکتر میگم صحبت کنید اتوماسیون داخلی دولت رو به فیسبوک تغییر بدن راحت در ارتباط باشیم.»
ساعت 17:30عصر
وزیر بهداشت آمد توی اتاقم. گفت: «آقا بودجه بهداشت و درمان امسال 13 هزار میلیارد بوده. فقط 2600 میلیارد به ما دادین. پول کم آوردیم.» گفتم: «حسن جان قربون چشمات برم، پول ندارم دستم تنگه.» کلی اصرار کرد ولی پول نداشتیم. آخر سر با دلخوری داشت میرفت بیرون که صدایش زدم و از کمد دومیمیزم 200 میلیارد درآوردم دستی بهش دادم. ناراحتتر شد و گفت: «این چیه دکتر؟ جلوی گدا بندازی نمیگیره!» گفتم: «بحث نکن بردار برو الان جنتی میاد میگه پول بده میخوام کار فرهنگی کنم، اون وقت همینم دیگه نداری.»
ساعت 22:50 شب
داشتم میخوابیدم که علی ربیعی اساماس زد: «دکتر میخوام معلولان اماس رو تحت پوشش بهزیستی قرار بدم.» گفتم: «اتفاقا اونایی که تحت پوشش بهزیستی هستن دارن التماس میکنن ما رو از تحت بهزیستی بکش بیرون! عوض این کارها برو ببین بهزیستی چیکار میکنه که هیچکی زیر تحتش دوام نمیاره.»
وقایعنگار 23 شهریور 1392:
زنگنه هنوز معارفه نشده است
سفر ظریف به نیویورک
200 میلیارد از بودجه 13هزار میلیاردی بهداشت و درمان پرداخت شد
ربیعی: معلولان اماس تحت پوشش بهزیستی قرار میگیرند.
منبع: قانون
ارسال نظر