طنز / تاريخ چرا نداره
پارسینه: كرميكه تمام رگهاي بابازميني را خورده بود تا سيبزمينيها براي هميشه به موجوداتي بيرگ بدل شوند هرگز عاقبتبهخير نشد.
كرميكه تمام رگهاي بابازميني را خورده بود تا سيبزمينيها براي هميشه به موجوداتي بيرگ بدل شوند هرگز عاقبتبهخير نشد. نه تنها كرمهاي نسل بعد كه او را مسبب بيرگي سيبزمينيها و بيغذايي خود ميدانستند، كه سيبزمينيهاي جوانتر نيز هر جا گير ميكردند و مشكلي سر راهشان سبز ميشد از كرمها به عنوان فحش استفاده ميكردند تا به خيال خودشان متلكي به جامعه كرمها انداخته باشند.
مثلا مواقعي كه درگيري بين بچهها پيش ميآمد به يكديگر لقب «كرمكي» ميدادند يا وقتي بزرگترها با هم گلاويز ميشدند اين درگيري تا جايي ادامه پيدا ميكرد كه يكي از آنها بگويد:«اي كرم تو بدنت». به اينجا كه ميرسيد سيبزمينيها ياد مصيبت قديميميافتادند و همگي از اين سرافكندگي تاريخي به خود ميباليدند و با كف و سوت و اجراي سرودهاي ملي جشن مختصري برگزار ميكردند.
معمولا جشن با سخنراني يكي از گلهاي سيبزميني آغاز ميشد: دوستان من، عزيزان من، ياران من... اگر امروز ما تا اين اندازه بدبخت و فلكزده هستيم (سوت و جيغ حضار) آرام باشيد سيبزمينيها، آرام باشيد لطفا ... اگر امروز ما تا اين اندازه بدبخت و فلكزده هستيم (سوت و جيغ مجدد حضار) ... كرمكيها آرام باشيد! يكبار جيغ زديد خنديديم، بسه ديگه... تا گند يه كاري رو در نياريد ول كن نيستيد... (سكوت سيبزمينيها) اگر ما امروز ميتوانيم با سرهايي فرو آمده به سرافكندگي خود بباليم، همه از لطف پدران ماست. اگر آن روز بابازميني و بابازمينيها نبودند ... (سكوتي مرگبار حكمفرما ميشود) ... ببينيد من ديشب خوب نخوابيدم، حرف هم زياده، خلاصه اينكه اگر بابازميني نبود خيلي بد ميشد!
به اينجا كه رسيد سيبزميني مبارز تاب نياورد و گفت: چرا بد ميشد؟ بيشتر توضيح بده.
گل سيبزميني با طمائنينه پاسخ داد: تاريخ چرا نداره... براي من جالبه كه فقط تو و كرمهاي خاكي اين سوالها رو ميپرسيد. نكنه با هم هماهنگ هستيد. هدفت از طرح اين سوالها چيه؟ به چي ميخواي برسي؟
سيبزميني بارز فرياد زد: بهحقيقت
گل سيبزميني داد زد: شب شد، بخوابيد!
به ثانيه نكشيد كه صداي خروپف سيبزمينيها مزرعه را پر كرد. سيبزمينيهايي كه البته بيدار ماندنشان خود خوابي با چشمهاي باز بود.
منبع: روزنامه قانون / احسان پيربرناش
ارسال نظر