گوناگون

آیا شهر قم واقعا فضیلت خاصی دارد؟

آیا شهر قم واقعا فضیلت خاصی دارد؟

پارسینه: چرا نگین انگشتر سلیمان، گل خلق پرندگان توسط عیسی علیه السلام، چوب عصای موسی، آب غسل حضرت مهدی علیه السلام و... از قم تهیه می‌شود...

به گزارش سرویس دین و اندیشه پارسینه؛ بی‌بی‌زینب حسینی و مهدی جلالی از اساتید دانشگاه یاسوج و مشهد تحقیقاتی در زمینه "بررسي روايات فضايل شهر قم" داشته اند که فصلنامه علوم حديث -به صاحب امتیازی دانشگاه علوم حدیث- آن را منتشر کرده است.

متن کامل این تحقیق به شرح ذیل است:

چکیده
فضایل شهرها از جمله موضوعاتی است که خاستگاه بسیاری از روایات ساختگی است. در این نوشتار ما در پی آنیم که روایات فضایل شهر مقدس قم را ارزیابی سندی و متنی داشته باشیم. این روایات اولین بار از طریق حسن بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (برادر میانی شیخ صدوق)، عابدی زاهد و عزلت نشین _ که بهره‌ای از فقه نداشت _ برای حسن بن محمد بن حسن سائب اشعری قمی نقل شد. بعد‌ها این روایات توسط مؤلفان جوامع حدیثی متأخر، مانند علامه مجلسی، شیخ حرعاملی، میرزا حسین نوری در متون حدیثی مشهور شدند. اکثر این روایات دارای اسناد ضعیف و متونی نقدپذیر هستند.


درآمد
بازبینی و بررسی سندی و متنی روایات در حوزه‌های مختلف علوم اسلامی _ که به صورت جزئی از فرهنگ مسلمانان در آمده _ امری روشن و ضروری است که متأسفانه در همه موارد، بدان توجه لازم نمی‌شود.
با بررسی تاریخ حدیث روشن می‌شود که دروغ‌پردازان، در مقاطعی، با انگیزه‌های گوناگون اقدام به جعل حدیث نموده و با اسناد ساختگی احادیث مجعول را در حوزه روایات اسلامی وارد کرده‌اند. این معضل از زمان پیامبر شروع شد و پس از آن نیز دروغگویان سخنانی را به دروغ به ائمه اطهار علیهم السلام نسبت دادند. بنا بر این، همان‌قدر که تعلیم و تعلم روایات صحیح ارزشمند است،«اعرفوا منازل الناس علی قدر روایاتهم عنا» (وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۷۹). تفکیک روایات معتبر از غیر معتبر نیز مهم و ضروری است. لزوم بررسی سندی و متنی روایات احکام از گذشته مورد توجه فقها بوده است و اخیراً نگاه نقادانه به روایات تفسیری و سایر روایات و اخبار نیز مورد توجه بسیاری از محققان قرار گرفته است. یکی دیگر از این حوزه‌ها، شناخت صحت و سقم اخبار و روایاتی است که بر فرهنگ جامعه تأثیر گذار است که روایات بیانگر مناقب و مثالب اقوام و بلاد، بخشی از آن است. در این نوشتار، در پی آنیم که به بررسی روایات مربوط به فضایل شهر قم و قمیان بپردازیم؛ روایاتی که هر از چند گاهی بر روی پرده نوشته‌ها در حرم حضرت معصومه علیها السلام دیده می‌شود و برخی نیز اقدام به جمع آوری کتب چهل حدیث برای فضیلت قم نموده‌اند و گاه یک روایت را دو تا سه بار تقطیع کرده و آن را دو یا سه روایت مستقل نموده‌اند؛ امری که این تصور را بر می‌انگیزد که روایات مربوط به فضایل قم فراوان و در نتیجه غیر قابل انکار است.

قم
طبق برخی شواهد و مدارك تاریخی، شهر قم پیش از ظهور اسلام وجود داشته و از شهرهای آباد ایران بوده است و بنای آن را به تهمورث نسبت داده‌اند. در مقابل، بسیاری از مورخان آن را یك شهر تازه‏ساز و از آثار قرن اول هجری می‏دانند. قدیمی‌ترین منبعی كه قم را از شهرهای مستحدثه اسلامی معرفی كرده، سفرنامه منسوب به ابی‏دلف است. این منطقه را در«دوران باستان» براوستان می‏گفتند و حوزه روستایی آن، كُمیدان و مركز روستا را به نام «كُم» می‏خواندند. در قرن اول اسلامی نیز این شهر به نام «كُم» معروف بوده و از توابع اصفهان به شمار می‏آمد. شهر قم در سال ۲۳ هجری به دست لشکر اسلام فتح شد و اسلام در آن‌جا به گونه‏ای نفوذ پیدا كرد كه به سرعت مردم به مذهب تشیع علوی متمایل گردیدند. از سال ۹۴ هجری اشعری‌ها به قم آمدند و در آبادانی آن تلاش فراوان كردند و از سال ۱۴۲ق، از دادن خراج به خلفای دوران امتناع كردند. از آن تاریخ، قم به صورت یك سرزمین نیمه خودمختار در حكومت اسلام در آمد، در سال ۱۸۹ق، از اصفهان جدا گردید و به صورت شهر مستقلی درآمد و جایگاه پرورش دانشمندان و فقیهان شیعی شد.

قم بعد از دفن حضرت معصومه علیها السلام رونقی بسزا یافت و پناهگاه مطمئنی برای دوستان اهل‏بیت علیهم السلام و شیعیان گردید. از آن زمان به بعد، مردم به تدریج منازل خود را به مدفن حضرت معصومه علیها السلام نزدیك كردند تا از زیارت قبر ایشان بهره‏مند گردند. همچنین علما و دانشمندان زیادی در جوار كریمه اهل‏بیت علیها السلام پرورش یافتند و به نشر و گسترش اسلام پرداختند؛ دانشمندانی همچون احمد بن محمد بن حسن بن ولید، شیخ صدوق، عیسی بن عبدالله قمی، و یا خاندان اشعری‌ها و سادات حسینی و موسوی و شخصیت‌های فراوان دیگری که مکتب فکری قم را به وجود آوردند؛ مکتبی که در کنار بغداد یکی از دو گرایش فکری مهم شیعه را در دوران پیش و پس از غیبت حضرت حجت علیه السلام تشکیل می‌داد.

در طول قرون و اعصار، شهر مقدس و مذهبی قم، صدمات جبران‏ناپذیری از طرف ستمگران بر جان خریده و در حملات متعددی این شهر ویران شد و مردم آن قتل عام گردیدند. این ظلم و ستم در قرن اخیر هم به دست رضاخان و فرزندش ادامه پیدا كرد تا این كه با شروع نهضت اسلامی این شهر به یکی از مراكز مهم پایه‌گذاری انقلاب اسلامی مبدل شد.

روایات فضایل قم
قدیمی‌ترین اثر در باره قم _ که نام آن در مآخذ و کتاب شناسی‌ها آمده _ رساله‌ای از سعد بن عبد الله اشعری دانشمند و محدث سده سوم هجری (درگذشته در حدود ۲۹۹_ ۳۰۱ ق)، با نام فضایل قم وکوفه و فضایل مردمان آن است؛ اما اولین کتابی که به دست ما رسیده، اخبار البلدان، اثر ابوبکر شهاب الدین احمد بن محمد بن اسحاق بن ابراهیم همدانی اخباری (م۲۵۵ق)۲ و پس از آن، تاریخ قم از حسن بن محمد بن حسن قمی (م۳۷۸ق) است که کتاب اخیر فصل بزرگی را به روایات فضایل قم اختصاص داده است. سپس روایات همین دو کتاب به آثاری چون: الخصال شیخ صدوق (م۳۸۱ق)، الروضه البهیه شهید ثانی(م۹۶۵ق) و بعد‌ها به بحارالانوار علامه مجلسی (م۱۱۱۰ق) و وسائل الشیعه شیخ حر عاملی (م۱۱۰۴ق) راه یافته است.

روایات مربوط به فضایل قم، با حذف مکررات، در حدود چهل روایت است که در ده‌ها کتاب به صورت‌های مختلف روایت شده‌اند. بیشتر این کتاب‌ها، با اهدافی غیر از اغراض روایی نوشته شده‌اند و فقط برای تبیین جایگاه و ویژگی‌های بلاد به صورت عام و شهر قم به صورت خاص نوشته شده است
از یک منظر کلی شاید بتوان این روایات را به دو دسته کلی روایات قابل پذیرش و روایات غیر قابل پذیرش تقسیم نمود.

روایات قابل پذیرش
الف. روایاتی که در باره افراد خاصی از اهالی قم و فقط برای اثبات وثاقت این افراد از جانب ائمه علیه السلام صادر شده، اما به تدریج در برداشت از این روایات تحریف معنوی صورت گرفته و این روایات به تمام اهالی قم تعمیم داده شده و به عنوان یک قاعده کلی برای همه مردم قمَدر آمده است که در ذیل نمونه‌ای از آن را می‌بینید:

۱. عن محمد بن مسعود و علی بن محمد معاً، عن الحسین بن عبید الله، عن عبد الله بن علی، عن أحمد بن حمزة، عن عمران القمی، عن حماد الناب قال: «كنا عند أبی عبد الله علیه السلام و نحن جماعةً إذ دخل علیه عمران بن عبد الله القمی فسأله وبَرَّهُ وبَشَّهُ، فلما أن قام قلت لأبی عبد الله علیه السلام: من هذا الذی بَررتَ به هذا البر، فقال: من أهل البیت النجباء، یعنی أهل قم ما أرادهم جبار من الجبابرة إلا قصمه الله».محمد بن مسعود، و علی بن محمد، قالا: حدثنا الحسین بن عبد الله، عن عبد الله بن علی، عن أحمد بن حمزة، عن عمران القمی، عن حماد الناب، قال: کنا عند أبی عبد الله علیه السلام و نحن جماعة إذ دخل علیه عمران بن عبد الله القمی فسأله وبره وبشه، فلما أن قام، قلت لأبی عبد الله علیه السلام: من هذا الذی بررته هذا البر؟ فقال: هذا من أهل بیت النجباء، ما أرادهم جبار من الجبابرة الا قصمه الله (اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۶۲۴). احتمالاً عبارت «یعنی اهل قم» اضافه توضیحی شیخ مفید است و بعدها به عنوان جزئی از روایت تلقی شده است.

برخی این عبارت را بر این نکته حمل کرده‌اند که هیچ گاه آسیب و بلایی به قم و قمیان نمی‌رسد؛ در حالی که با توجه به روایت اختیار معرفة الرجال _ که قید یعنی اهل قم را ندارد _ می‌تواند خبری در باره خاندان عمران بن اعین یا دعایی در حق آنان باشد.

ب. روایاتی که مربوط به فضیلت زیارت امام رضا علیه السلام و یا حضرت معصومه علیها السلام است و برای تشویق مردم به زیارت این دو بزرگوار صادر شده است، اما به خطا فضیلتی خاص برای اهالی قم و یا شهر قم قلمداد شده است؛ در حالی که الفاظ این روایات صراحتی در این مضمون ندارد:
۱. و عن محمد بن أحمد السنانی، عن أبی الحسین محمد بن جعفر الأسدی، عن سهل بن زیاد، عن عبد العظیم الحسنی قال: سمعت علی بن محمد العسكری علیهما السلام یقول: «أهل قم و أهل آبه مغفور لهم، لزیارتهم لجدی علی بن موسی الرضا علیه السلام بطوس، ألا فمن زار فأصابه فی طریقه قطرة من السماء حرم الله جسده علی النار».

۲. حدثنا تمیم بن عبد الله بن تمیم القرشی رضی الله عنه قال: حدثنا أبی قال: حدثنا أحمد بن علی الأنصاری، عن أبی الصلت الهروی قال: كنت عند الرضا علیه السلام فدخل علیه قوم من أهل قم فسلموا علیه فرد علیهم و قربهم، ثم قال لهم الرضا علیه السلام: «مرحباً بكم و أهلاً فأنتم شیعتنا حقاً و سیأتی علیكم یوم تزورونی فیه ‏تربتی بطوس ألا فمن زارنی و هو علی غسل خرج من ذنوبه كیوم ولدته أمه».

ج. روایاتی که از شیعیان ایران، بویژه قم تمجید می‌کند. البته این تمجید به قم اختصاص ندارد و در مورد بسیاری از بلاد دیگر چون خراسان و ری و طبرستان و... نیز صادر شده است:

۱. روی عن أمیر المؤمنین علیه السلام أنه قال: «سلام الله علی أهل قم و رحمة الله علی أهل قم، سقی الله بلادهم الغیث، و تنزل علیهم البركات، فیبدل سیئاتهم حسنات، هم أهل ركوع و خشوع و سجود، و قیام و صیام، هم الفقهاء العلماء، هم أهل الدین و الولایة و العبادة، و حسن العبادة».
۲. عن یعقوب بن یزید، عن محمد بن أبی عمیر، عن جمیل بن دراج، عن زرارة بن أعین، عن الصادق علیه السلام قال: «أهل خراسان أعلامنا، و أهل قم أنصارنا، و أهل كوفة أوتادنا، و أهل هذا السواد منا و نحن منهم...».
به نظر می‌رسد پذیرش روایات سه دسته فوق هیچ مشکلی ندارد؛ علاوه بر این که با قراین تاریخی و خارجی دیگر کاملاً سازگار است و آن، این که در حد فاصل زمان امام موسی کاظم تا امام هادی نقش شیعیان قم نسبتاً پر رنگ است.

روایات غیر قابل پذیرش
دسته‌ای از روایات، قابل نقد و بررسی است و غیر قابل قبول به نظر می‌رسد.

تقریباً همه روایات این گروه، اولین بار در کتاب تاریخ قم آمده‌اند. تاریخ قم نیز یکی از اصلی‌ترین منابع خود را اخبار البلدان ابن الفقیه همدانی معرفی می‌کند؛ اما چنان که اشارت شد، نسخه‌های خطی موجود در کتابخانه آستان قدس رضوی فاقد روایات مربوط به فضایل قم است.
سرنوشت کتاب تاریخ قم سرنوشت نامعلومی است و حتی متن اصلی _ که عربی بوده _ به دست علامه مجلسی نیز نرسیده است و صاحب بحارالانوار روایات خود را از ترجمه این کتاب گرفته است که به نوبه خود برای اصالت این دسته از روایات و اخبار نقطه ضعفی به حساب می‌آید؛ اگر چه ما در این فصل همه روایات را ذکر نمی‌کنیم، اما سعی بر آن است که تمام روایاتی که حاوی مضمون مستقلی است، در این فصل احصا شود. این گروه از روایات خود به چند دسته قابل تقسیم است:

الف. روایاتی که به صراحت، فضایل خاصی را که با قرآن و یا سنت متواتر در تناقض است، برای شهر قم بیان می‌کند:
۱. و عن أبی مقاتل الدیلمی نقیب الری، قال: سمعت أبا الحسن علی بن محمد علیه السلام یقول: «إنما سمی قم به لأنه لما وصلت السفینة إلیه فی طوفان نوح علیه السلام قامت، و هو قطعة من بیت المقدس».

بررسی سند روایت
۱) ابی مقاتل دیلمی مجهول است.
۲) سند این روایت منقطع است؛ چون بیش از چند راوی قبل از دیلمی تا امام ساقط شده است.
۳) این روایت از جهت متنی و سندی غریب است.

بررسی متن روایت
۱) این روایت با ظاهر قرآن تناقض دارد؛ چرا که در قرآن چنین آمده است:
«وَ قِیلَ یَأَرْضُ ابْلَعی مَاءَكِ وَ یَسَمَاءُ أَقْلِعی وَ غِیضَ الْمَاءُ وَ قُضىِ‏َ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلی الجُْودی‏ِ وَ قِیلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّلِمِینَ»؛۵.
و گفته شد: ای زمین آب خود فروبر و ای آسمان باز ایست. آب فرو شد و كار به پایان آمد و كشتی بر كوه جودی قرار گرفت و ندا آمد كه ای لعنت باد بر مردم ستمكاره.
در اکثر تفاسیر جودی را نام کوهی در ناحیه موصل عراق دانسته‌اند و هیچ کس تا به حال نگفته است که جودی نام قم است:
«وَ اسْتَوَتْ عَلی الْجُودِیِّ»، أی استقرت السفینة علی الجبل المعروف. قال الزجاج: هو بناحیة آمد. و قال غیره: بقرب جزیرة الموصل.۱
۲) همچنین این روایت با شواهد حسی در تناقض است؛ چرا که قم به لحاظ جغرافیایی با بیت المقدس فاصله بسیار دارد و نمی‌تواند جزئی از آن باشد.
۲. روایت کرد مرا حسن بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه (برادر میانی شیخ صدوق) به اسانید صحیح از ابی عبدالله الصادق علیه السلام۲ که مردی به حضرت بزرگوار در آمد... امام صادق علیه السلام فرمود: همه مردم بیت المقدس محشر و منشر بود، الا بقعه‌ای به زمین جبل که آن را قم گویند که اهل آن موضع و شهر را در گور ایشان محاسبه کنند و از گورها به جنت حشر کنند. بعد از آن فرمود که: اهل قم مغفور و آمرزیده‌اند... امام فرمود: حدیث کرد مرا پدرم، از پدرش امام زین العابدین و او از جدش _ صلوات الله و سلامه اجمعین- که او فرمود که: در آن شب که مرا از این کلمه غبرا بر آن گنبد خضرا آوردند، نظر صائب من بر زمین افتاد، به زمین جبل، به غایت سبز و خرم و زمین آن از زعفران نیکو‌تر و بوی آن از مشک خوش‌تر، پس در این میان ناگاه بدان موضع پیری را دیدم به زانو درآمده و تکیه بر سر هر دو زانوی خود کرده و برنسی بر سر نهاده، یعنی کلاه بارانی پس جبرئیل علیه السلام فرمود: یا رسول الله، این بقعه را قم گویند و در این بقعه شیعه وصی تو و پسر عم تو علی بن ابی طالب علیه السلام باشند. پس گفتم: این پیر که در این جا به زانو در آمده، چه کسی است؟ گفت: این ابلیس _ لعنه الله علیه _ است. گفتم: از ایشان چه می‌خواهد؟ گفت: می‌خواهد این طایفه را از وصی تو برگرداند. پس گفتم (به شیطان): ای ملعون، برخیز و به طایفه مرجئه (مزجیه) ملحده مشارکت کن...

بررسی سند روایت

۱) سند این روایت مرسل است.
۲) در کتاب تاریخ قم حسن بن محمد بن حسن (م۳۷۸ق)، از سعد بن عبدالله ابی خلف (م۳۰۱ق) بلا واسطه روایت می‌کند؛ در حالی که عادتاً نمی‌توانسته وی را ملاقات کرده باشد.

بررسی متن روایت
۱) برانگیخته شدن مردم از گورها در روز قیامت در بیت المقدس با روایاتی که محل حشر را وادی السلام معرفی می‌کنند، در تناقض است.عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ رَفَعَهُ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ: إِنَّ أَخِی بِبَغْدَادَ وَ أَخَافُ أَنْ یَمُوتَ بِهَا. فَقَالَ: مَا تُبَالِی حَیْثُمَا مَاتَ، أَمَا إِنَّهُ لَا یَبْقی مُؤْمِنٌ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا إِلَّا حَشَرَهُ اللهُ رُوحَهُ إِلی وَادِی السَّلَامِ. فَقُلْتُ لَهُ: وَ أَیْنَ وَادِی السَّلَامِ؟ قَالَ: ظَهْرَ الْکُوفَةِ، أَمَا إِنِّی کَأَنِّی بِهِمْ حَلَقٌ حَلَقٌ قُعُودٌ یَتَحَدَّثُونَ (بحار الانوار، ج۶، ص۲۶۸). شاید چون غلات قمی دوست نداشتند در کوفه محشور شوند، ارواح آنها بدون این که در کوفه حاضر شوند، مستقیماً وارد بهشت می‌‌شود.

۲) این که مردم قم، بر خلاف سایر مردم، بدون محاسبه در صحرای محشر منحصراً در گور خود محاسبه می‌شوند و از آنجا مستقیماً و میان‌بر وارد بهشت می‌گردند، با آیات ذیل تناقض دارد:

«وَ إِن مِّنكمُ‏ْ إِلَّا وَارِدُهَا كاَنَ عَلی‏ رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا». و هیچ یک از شما نیست که وارد جهنم نشود [هرچند گذرا وشتابان]، و این حکمی است حتمی از جانب پروردگار تو (سوره مریم، آیه ۷۷). «یَوْمَ یُنفَخُ فی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا».
روشن است که تخصیص قرآن با خبر واحد غیر معتبر امکان ندارد و شک در عمویت خبر قطعی به واسطه خبر ضعیف چیزی را ثابت نمی‌کند.
۳) در روایت اشاره به این موضوع دارد که پیامبر خدا در شب معراج از سرزمین قم عبور کرد و در آنجا شیطان را دید و به او فرمان داد برخیز؛ در حالی که این حکایت با آیه اول سوره اسرا منافات دارد که مسیر حرکت را از مکه به مسجد الاقصی ترسیم نموده است. خداوند می‌فرماید:
«سُبْحانَ الَّذی أَسْری‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلی الْمَسْجِدِ الْأَقْصی».
مسیری که اصلاً شخص به قم نزدیک نمی‌شود، بلکه از آن دورتر هم می‌شود.

اگر روایت در باره اسرا نیز نباشد، با آیه «ان عبادی لیس لک علیهم سلطاناً» سازگاری ندارد؛ چون که اگر مردم قم مؤمن باشند، نیازی به صدور این نهی از جانب پیامبر نیست.

۴) مهم‌تر این که در بخش پایانی این روایت، سخن از مرجئه یا مزجیه میان آمده است که با توجه به تاریخ فرق و مذاهب می‌تواند قرینه‌ای بر جعلی بودن این روایت باشد.
۵) این روایت با قراین تاریخی وجه تسمیه قم سازگاری ندارد؛ چرا که در منابع تاریخی و از جمله در خود این کتاب علت تسمیه را مضمونی دانسته‌اند:
قم در ابتدا کم بوده و سراسر این جلگه را کم می‌گفتند و دیه‌ها که هر یک نام مخصوصی داشتند دیه‌ها کم بوده است تا آن زمان که شهری در آن بنا نهادند و آن را به همان نام خود کم نامیدند و چون اشعریون عرب بودند، شیوه ایشان تعریب و تصرف در صورت الفاظ بیگانه است، کاف را به قاف تبدیل نمودند.
۶) این روایت حتی فاقد یک متن عربی است و علامه مجلسی که اکثر روایات تاریخ قم را در بحار الانوار آورده، این روایت را در کتاب خود ذکر نکرده است. لَقَدْ صَلی فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله حَیْثُ انْطَلَقَ بِهِ جَبْرَئِیلُ علی الْبُرَاقِ، فَلَمَّا انْتَهی بِهِ إِلی وَادِی السَّلَامِ، وَ هُوَ ظَهْرُ الْکُوفَةِ، وَ هُوَ یُرِیدُ بَیْتَ الْمَقْدِسِ قَالَ لَهُ: یَا مُحَمَّدُ! هَذَا مَسْجِدُ أَبِیکَ آدَمَ علیه السلام وَ مُصَلی الْأَنْبِیَاءِ، فَانْزِلْ، فَصَلِّ فِیهِ، فَنَزَلَ رَسُولُ اللهِ، فَصَلی ثُمَّ انْطَلَقَ بِهِ إِلی بَیْتِ الْمَقْدِسِ، فَصَلی، ثُمَّ إِنَّ جَبْرَئِیلَ علیه السلام عَرَجَ بِهِ إِلی السَّمَاءِ (بحار الانوار، ج۱۸، ص۳۸۴).
ب. روایاتی که مربوط به آخر الزمان است و اهل قم را به عنوان یاران امام زمان علیه السلام و حجت خدا بر روی زمین معرفی می‌نماید. اگر چه این اخبار معارض عقلی و نقلی ندارد، لیکن عموماً دارای اسناد ضعیف و غیر قابل اعتماد است و همان طور که در مباحث علامات احادیث جعلی بیان شده است، یکی از بسترهای اخبار جعلی، اخبار آخر الزمان است؛ چون سنجش صحت و سقم این روایات در بستر واقعیات و وقابع تاریخ _ که هنوز نیامده‌اند و به تاریخ دور دستی در آینده موکول شده‌اند _ عملاً ناممکن است؛ امری که به دروغ پردازان فرصت می‌دهد در این عرصه خبرهای ساختگی جعل کنند و عرضه دارند.

۱. و فی خطبة الملاحم لأمیر المؤمنین علیه السلام التی خطب بها بعد وقعة الجمل بالبصرة قال: یخرج الحسنی صاحب طبرستان مع جم كثیر من خیله و رجله حتی یأتی نیسابور فیفتحها و یقسم أبوابها ثم یأتی إصبهان، ثم إلی قم، فیقع بینه و بین أهل قم وقعة عظیمة یقتل فیها خلق كثیر فینهزم أهل قم، فینهب الحسنی أموالهم و یسبی ذراریهم و نساءهم و یخرب دورهم، فیفزع أهل قم إلی جبل یقال لها «وراردهار»۱ فیقیم الحسنی ببلدهم أربعین یوما، و یقتل منهم عشرین رجلاً، و یصلب منهم رجلین ثم یرحل عنهم.

بررسی سند روایت
۱) روایت فوق مرسل است.
۲) این روایت در نهج البلاغه و در مستدرکات آن نیز وجود ندارد و در بین مجامیع حدیثی فقط در بحار الانوار به چشم می‌خورد.

بررسی متن روایت

۱) این روایت با سایر روایاتی که سید حسنی را شخص مثبتی معرفی می‌کند، سازگار نیست؛ چرا که مردم قم بر اساس همین روایات مردمی مغفور و عالم و عابد بودند. پس قتل عام آنها چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

۲) این روایت با روایاتی که مردم قم را ایمن از بلا معرفی می‌کند، سازگاری ندارد.
در کتاب اخبار البلدان ابن الفقیه همدانی روایتی آمده که در منابع بعدی همین مضمون تکرار شده است.
روی ابو موسی اشعری قال: سألت علی بن ابی طالب _ رضی الله عنه _ عن اسلم المدن و خیر الموضع عند نزول الفتنة و اظهار السیف، فقال: اسلم المواضع یومئذ ارض الجبل، فاذا اضطربت بخراسان و وقعت الحرب بین جرجان و طبرستان فاسلم المواضع یومئذ قصبه قم تلک التی یخرج منها انصار خیر الناس اباً و اماً و جداً و جدةً و عماً و عمةً تلک التی تسمی الزهراء بها قدم جبرئیل یوم نزل الی قوم لوط و هو الموضع الذی نبع منه الماء الذی من شرب منه امن الداء و من ذلک المآجن المسیح الطیر الذی یعمل منه کهیئة الطیر و منه یغتسل المهدی و منه خرج کبش ابراهیم علیه السلام و عصاء موسی و خاتم سلیمان و هی اعظم المدن شأناً و اکبرها سلطاناً فیه الامن و الخصب و العزو و الظفر.

همین روایت در کتاب‌های بعدی با اضافاتی وجود دارد که ساخته و پرداخته خیال مؤلفان آن است؛ مانند: زمین‌ها در قم به حدی گران خواهد شد که زمینی به مساحت پوست گاوی پانصد دینار به فروش می‌رسد.

جای این پرسش باقی است که چرا نگین انگشتر سلیمان، گل خلق پرندگان توسط عیسی علیه السلام، چوب عصای موسی، آب غسل حضرت مهدی علیه السلام و... از قم تهیه می‌شود. نگاهی به منازعات بین غلات کوفه و قم شاید بتواند پاسخ درستی برای همه این فضایل عجیب و غریب داشته باشد.

۳) از همه مهم‌تر باید از خود پرسید که گفتن این سخنان در حال رفتن یا باز گشتن از جنگ جمل برای عامه مردم و در یک خطبه چه مفهومی می‌تواند داشته باشد؛ مردمی که نه قم را می‌شناسند، نه جبل« وراردها»، نه سید حسنی را؟ حال اگر این سخنان در جمعی خصوصی بیان می‌شد، شاید بیان حقایق برای اهل معرفت بود، لیکن ضمن یک خطبه عمومی در جمع مردم بصره که از امام علیه السلام شکست خورده و عموماً دشمن اویند و با آن حضرت جنگیده‌اند، منطقی و مقبول نمی‌نماید.
۲. و عن علی بن عیسی، عن أیوب بن یحیی الجندل، عن أبی الحسن الأول علیه السلام قال: رجل من أهل قم یدعوا الناس إلی الحق، یجتمع معه قوم كزبر الحدید، لا تزلهم الریاح العواصف، و لا یملون من الحرب، و لا یجبنون، و علی الله یتوكلون، و العاقبة للمتقین...

بررسی سند روایت

۱) علی بن عیسی در میان ده نفر مشترک است.
۲) ایوب بن یحیی الجندل مجهول است.
۳) سند این روایت غریب است و فقط در بحار الانوار دیده شد. و آن نیز روایت را از کتاب تاریخ قم گرفته است.
۳. و بإسناده عن عفان البصری، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قال لی: أتدری لم سمی قم؟ قلت: الله و رسوله و أنت أعلم. قال: إنما سمی قم لان أهله یجتمعون مع قائم آل محمد _ صلوات الله علیه _ و یقومون معه و یستقیمون علیه و ینصرونه.

بررسی سند روایت
۱) عفان البصری مجهول است.
۲) سند روایت منقطع و غریب است. انقطاع به خاطر آن است که سلسله سند قبل از صحابی موجود نیست و غریب است؛ چون متن روایت تنها در بحار الانوار آمده و وی نیز این روایت را چونان روایات قبلی از تاریخ قم گرفته است. این روایت در منابع دیگر وارد نشده است، دلیل آن این بوده که برادر میانی شیخ صدوق این روایات را تنها برای حسن بن محمد سائب اشعری قمی روایت کرده و وی راوی به شمار نمی‌آمده است.

بررسی متن روایت
۱) این روایت، چنان که در روایات قبلی هم بیان شد، با وجه تسمیه واقعی قم منافات دارد.

۲) توجه به علل و انگیزه جعل روایت علت وجود چنین روایاتی را می‌تواند به خوبی توجیه کند؛ روایاتی که اسناد آنها غریب است و متن آنها در هیچ یک از جوامع حدیثی متقدم و یا اصول مشهور و معتبر وارد نشده است؛ روایاتی که فقط در کتابی آمده است که حداقل دو قرن مفقود بوده و هیچ اطلاعی از آن در دست نبوده است؛ کتابی که حتی متن عربی روایات در آن نیست. چگونه می‌توان به این روایات اعتماد کرد، حال آن که می‌دانیم در روایات محل وقوع اکثر اخبار آخر الزمان و اتفاقات مهم، شهر کوفه معرفی شده است،نیز می‌دانیم که که در برهه‌ای از تاریخ بین این دو شهر (قم و کوفه) منازعاتی وجود داشته و در این زمان غالیان و دروغپردازان از بافتن هر یاوه‌ای ابا نداشتند و در برابر اکثر روایاتی که در فضیلت قم آمده است، می‌توان روایتی برای کوفه یافت. این‌ها همه بدبینی به این نوع روایات را تشدید می‌کند؛ در این حال، چگونه از نسبت دادن این سخنان به ائمه معصوم علیه السلام واهمه‌ای نداشته باشیم.
۴. و عن علی بن عیسی، عن علی بن محمد الربیع، عن صفوان بن یحیی بیاع السابری قال: كنت یوماً عند أبی الحسن علیه السلام فجری ذكر قم و أهله و میلهم إلی المهدی علیه السلام فترحم علیهم و قال: رضی الله عنهم. ثم قال: إن للجنة ثمانیة أبواب و واحد منها لأهل قم، و هم خیار شیعتنا من بین سائر البلاد، خمر الله تعالی ولایتنا فی طینتهم.

بررسی سند روایت
۱) علی بن عیسی و علی بن محمد الربیع مشترک‌اند.

۲) سند این روایت با هیچ کدام از طرق این راویان (علی بن عیسی، علی بن محمد الربیع، صفوان بن یحیی بیاع سابری) انطباق ندارد. بنا بر این، این طریق غریب است و چنین طریقی تنها در بحار الانوار یافت شد. و او نیز این روایت را چونان روایات گذشته از تاریخ قم گرفته است.

بررسی متن روایت

۱) در باره درهای بهشت، در روایات، اوصاف متعددی وجود دارد؛ برخی آن را به تعداد اعمال نیک مثل روزه، نماز، وضو یا مراتب عرفانی صبر، رضا، شکر، ... و برخی آن را بر طبق اصناف مختلف صالحان، انبیا، شهدا، صدیقان، .. شناسایی می‌کنند. در این بین، روایات محدودی وجود دارد که آن را طبق شهرها تقسیم بندی کرده‌اند؛ قمی‌ها، قزوینی‌ها، همدانی‌ها، اهوازی‌ها،

۲) این روایت با روایت دیگری که سه در از درهای بهشت را از آن قمی‌ها می‌داند، سازگار نیست.

۳) باید توجه داشت انبیا و صدیقان با هم از یک در و شهدا و صالحان نیز از یک در وارد می‌شوند؛ اما قمی‌ها سه در یا یک در انحصاری دارند.

۴) در روایت دیگر آمده است که هر کس خویشتن را از گناهان باز دارد و به تکالیف خویش عمل نماید و محبت خاندان اهل بیت علیهم
السلام را در دل بپرورد، از هر دری از درهای بهشت که بخواهد، می‌تواند وارد شود. به نظر می‌رسد این روایت با مفهوم انحصاری درهای بهشت برای گروه‌های مختلف چندان سازگار نیست.

ج. روایاتی که اگر با روایات مرتبط مقایسه شوند، احتمال می‌رود که اصل یا حداقل بخشی از آنها در زمان‌های بعد ساخته شده و به روایت افزوده شده است؛ در هر کدام از روایات، ذیل تنها محل امن در زمان بلایا و فتن شهر قم وکوفه معرفی شده است:۱عن محمد بن عمر بن سالم، عن الحسن بن عبد الله بن محمد الرازی التمیمی، عن أبیه، عن الرضا، عن آبائه علیهم السلام قال: ذکر علی علیه السلام الکوفة، فقال: یدفع البلاء عنها کما یدفع عن أخبیة النبی صلی الله علیه و آله؛ و فی نهج البلاغة: عنه علیه السلام قال: کأنی بک یا کوفة تمدین مد الأدیم العکاظی، ترکین بالنوازل، و ترکبن الزلازل و إنی لأعلم أنه ما أراد بک جبار سوءاً إلا ابتلاه الله بشاغل، و رماه بقاتل؛ عن محمد بن سهل بن الیسع، عن أبیه، عن جده، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: إذا فقد الامن من البلاد، و رکب الناس علی الخیول، و اعتزلوا النساء و الطیب، فالهرب الهرب قلت: جعلت فداک! إلی أین؟ قال: إلی الکوفة و نواحیها (این روایات بیان‌گر امن بودن کوفه در هنگام ناامنی‌هاست و این که بلای بدخواهان به خواست خدا به کوفیان نمی‌رسد؛ همان طور که روایت مشابهی برای قم وجود داشت). السید الرضی فی الخصائص: عن أمیر المؤمنین علیه السلام أنه قال فی مدح الکوفة:. یا کوفة! ما أطیبک و أطیب ریحک! (مشابه این روایت، روایاتی است که برای قمی‌ها واژه طوبی لهم را تکرار می‌کند) (مستدرک الوسائل، ج‏۱۰، ص۲۰۶). بررسی صحت و سقم این روایات مستلزم مقاله‌ای مجزاست، اما هدف ما از ذکر این روایات نشان دادن رقابت موجود بین کوفه و قم است؛ همان طور که قبلاً نیز اشاره کردیم. و عن یعقوب بن یزید، عن أبی الحسن الكرخی، عن سلیمان بن صالح قال: كنا ذات یوم عند أبی عبد الله علیه السلام، فذكر فتن بنی عباس و ما یصیب الناس منهم، فقلنا: جعلنا فداك! فأین المفزع و المفر فی ذلك الزمان؟ فقال: إلی الكوفة و حوالیها.

۲. و عنه علیه السلام قال: إذا عمت البلدان الفتن و البلایا، فعلیكم بقم و حوالیها و نواحیها، فإن البلایا مدفوع عنها.۳و عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن الحسن بن محبوب، عن أبی جمیلة المفضل ابن صالح، عن رجل، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: إذا عمت البلدان الفتن فعلیکم بقم و حوالیها و نواحیها، فإن البلاء مدفوع عنها (همان، ج۵۷، ص۲۱۴). این روایت بدون ذکر سند و مرسل آمده است.
و روی مرفوعاً إلی محمد بن یعقوب (همان، ج۵۷، ص۲۱۷). این روایت اگر چه از طریق کلینی نقل شده، اما در الکافی وجود ندارد و باز هم مرسل است.
و عن سعد بن سعد عن الرضا علیه السلام قال: إذا عمت البلدان الفتن و البلایا فعلیکم بقم و حوالیها و نواحیها، فإن البلایا مدفوع عنها. این روایت نیز مرسل است (همان، ج۵۷، ص۲۲۸).

مسأله قابل ذکر، این است که این روایت را علامه مجلسی از کتاب تاریخ قم ذکر کرده، اما به سند آن اشاره‌‌ای نکرده و این روایت در هیچ یک از جوامع حدیثی قبلی ذکر نشده است.شاید علت عدم اشاره مجلسی به سند به آن جهت باشد که بر خواننده روشن می‌‌شود که اکثر روایات وی از تاریخ قم است و تمامی این اسناد منقول از تاریخ قم است (تاریخ قم، ص۹۵- ۱۰۰) و این ترجمه عربی روایاتی است که در اصل رسیده به دست علامه مجلسی فارسی بوده است. و بإسناده عن عبد الواحد البصری، عن أبی وائل، عن عبد الله اللیثی، عن ثابت البنانی، عن أنس بن مالك قال: كنت ذات یوم جالساً عند النبی صلی الله علیه و آله إذ دخل علیه علی بن أبی طالب علیه السلام، فقال صلی الله علیه و آله: إلی یا أبا الحسن، ثم اعتنقه و قبل [ما] بین عینیه و قال: یا علی! إن الله عز اسمه عرض ولایتك علی السماوات، فسبقت إلیها السماء السابعة فزینها بالعرش، ثم سبقت إلیها السماء الرابعة فزینها بالبیت المعمور، ثم سبقت إلیها السماء الدنیا فزینها بالكواكب، ثم عرضها علی الأرضین فسبقت إلیها مكة فزینها بالكعبة، ثم سبقت إلیها المدینة فزینها بی، ثم سبقت إلیها الكوفة فزینها بك، ثم سبق إلیها قم فزینها بالعرب و فتح إلیه باباً من أبواب الجنة.

بررسی سند روایت
۱) عامر الأحول و یا همان ابن عبد الواحد بصری، أحمد بن حنبل در باره او گفته است: عامر الأحول لیس بقوی و ضعیف فی الحدیث.
۲) ثابت بن اسلم البنانی: شیخ او را در رجالش تضعیف نموده است، اما ابن حجر وی را توثیق نموده است.
۳) عبد الله لیثی مجهول است.
۴) انس بن مالک از کسانی است که حدیث غدیر را کتمان کرد و امام علی علیه السلام او را نفرین نمود. بنا بر این، عدالت وی مخدوش است. و بنا بر دیدگاه صحابه چون از صحابه است عدالتش محرز است.
۵) عبد الواحد بصری نیز ظاهراً طریقی به انس بن مالک ندارد.
۶) این روایت نیز از کتاب تاریخ قم و از منقولات شفاهی است که حسن بن محمد سائب از برادر میانی صدوق از سعد بن عبدالله ابی خلف بی واسطه روایت کرده که با هم حدود یک قرن فاصله دارد.

بررسی متن روایت
در روایت اخیر بخش «ثم سبق إلیها قم فزینها بالعرب و فتح إلیه باباً من أبواب الجنة»، به روایت اضافه شده است.

۴. از همین نوع است، روایاتی که قم را کوفه کوچک معرفی می‌کند و یا مقر حکومتی امام زمان علیه السلام در کنار کوفه معرفی می‌کند:
و عن جماعة من أهل الری، أنهم دخلوا علی أبی عبد الله علیه السلام، إلی أن قالوا: فقال علیه السلام:. إن لله حرماً و هو مكة، و إن للرسول صلی الله علیه و آله حرماً و هو المدینة، و إن لأمیر المؤمنین علیه السلام حرماً و هو الكوفة، و إن لنا حرماً و هو بلدة قم.
چنین به نظر می‌رسد که فضیلت‌تراشان برای شهر قم فضیلتی تراشیده و به روایت چسبانیده‌اند.
بررسی تاریخ حدیث، وجود نوعی رقابت بین مکتب روایی قم را با مکتب روایی کوفه در برهه‌ای از تاریخ تأیید می‌کند؛ زمانی که قمی‌ها روایات کوفه را رد می‌کردند و نقل روایت از کوفیون را دال بر ذم راوی و روایت ایشان را مشتمل بر غلو می‌دانستند. شاید همین مسأله در قرن سوم و چهارم هجری باعث ورود این دست روایات به کتب حدیث شده باشد. نمونه دیگری از این روایات _ که تقابل بین کوفه و قم را نشان می‌دهد _ به این شرح است:
۵. و عن محمد بن قتیبة الهمدانی و الحسن بن علی الكشمارجانی، عن علی ابن النعمان، عن أبی الأكراد علی بن میمون الصائغ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: إن الله احتج بالكوفة علی سائر البلاد و بالمؤمنین من أهلها علی غیرهم من أهل البلاد، و احتج ببلدة قم علی سائر البلاد، و بأهلها علی جمیع أهل المشرق و المغرب من الجن و الإنس، و لم یدع الله قم و أهله مستضعفاً، بل وفقهم و أیدهم. ثم قال: إن الدین و أهله بقم ذلیل، و لولا ذلك لأسرع الناس إلیه فخرب قم و بطل أهله، فلم یكن حجةً علی سائر البلاد، و إذا كان كذلك لم تستقر السماء و الأرض، و لم ینظروا طرفة عین و إن البلایا مدفوعة عن قم و أهله، و سیأتی زمان تكون بلدة قم و أهلها حجةً علی الخلائق، و ذلك فی زمان غیبة قائمنا علیه السلام إلی ظهوره و لولا ذلك لساخت الأرض بأهلها، و إن الملائكة لتدفع البلایا عن قم و أهله، و ما قصده جبار بسوء إلا قصمه قاصم الجبارین، و شغله عنهم بداهیة أو مصیبة أو عدو، و ینسی الله الجبارین فی دولتهم ذكر قم و أهله كما نسوا ذكر الله. خداوند کوفه را حجت بر بلاد مسلمین و قم را حجتی بر شرق و غرب عالم قرار داد و علت ضعف مردم قم آن است که به این واسطه از نابودی حفظ شود و قم قدرت خود را در زمان حکومت امام زمان علیه السلام به دست می‌‌آورد. این روایت به اخبار آخر الزمان نیز مربوط است.

بررسی سند روایت

۱) سند روایت غریب است و این متن تنها به این سند در کتب روایی نقل شده است.
۲) محمد بن قتیبه همدانی مجهول است و برای او هیچ طریقی به علی بن نعمان وجود ندارد.
۳) علی بن نعمان مشترک بین سه نفر جعفی، نخعی و رازی است که دو نفر مهمل هستند و نفر اول ثقه و از اصحاب امام رضا علیه السلام است و روایت وی از ابی الاکراد باید با واسطه باشد، چرا که ابی الاکراد از صحابه امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهم السلام است۲
و بعید است که صحابه امام رضا علیه السلام به تنهایی این صحابی پیر صادقین علیهما السلام را درک کرده باشد.
۴) متن و سند این روایت از کتاب تاریخ قم گرفته شده است.
ارزیابی کلی سند: راوی اول و دوم مجهول، راوی دوم مشترک بین یک ثقه و دو نفرمهمل، راوی سوم حسن است.۳ بنا بر این، سند ضعیف و غیر قابل اعتماد است.

بررسی متن روایت
۱) روایت فوق همه بلایا را از قم دفع شده دانسته است؛ در حالی که در سال ۱۳۱۳ سیل مهیبی به طرف قم سرازیر شد و خرابی‌های فراوانی از خود برجا گذاشت. و یا قحطی شدیدی در سال ۱۲۸۸ق، در قم که حتی چندین گزارش از آدمخواری در این شهر وجود دارد. در سال ۱۳۸۸ش، سیلی در قم سرازیر شد که بر اثر آن، چهار نفر کشته، سه نفر مفقود، پانصد واحد مسکونی تخریب شد و...و مصادیق فراوانی از بلایای طبیعی و اجتماعی می‌توان برای قم بر شمرد که ما هم اکنون در پی آن نیستیم.

۲) این روایت قم را حجت خدا روی زمین دانسته است که در باره مخالفت این سخن با سنت و قرآن ذیل روایت بعدی سخن خواهیم گفت.

۳) در این روایت خداوند مردم کوفه را _ که امام علی علیه السلام نیز جزو ایشان بود، بر مردم سایر بلاد برتری داد، اما مردم قم را بر تمام عوالم انس و جن.

۴) این روایت از یک طرف می‌گوید که خداوند مردم قم را رها نمی‌کند و از طرف دیگر می‌گوید دین و اهل قم در این شهر ذلیل‌اند. دقت کنید که مفهوم ذلت با ضعف مغایر است.

۵) در این روایت آمده است که ملائکه بلا و ظلم ظالمان را از اهل قم باز می‌گردانند و نمی‌گذارند آسیبی به مردم قم برسد، در حالی که در دوران دفاع مقدس شهر قم شاهد بمباران‌های بسیاری بود و تعداد زیادی از مردم شهید شدند. آیا این افراد مصداق همان افرادی نیستند که ملائکه باید از ایشان در برابر جباران حمایت کنند.

۶) در این روایت آمده است که خداوند یاد و خاطره قمی‌ها را از ذهن دشمنان اسلام پاک می‌کند؛ همان طور که ایشان خدا را فراموش کردند تا نتوانند به قم آسیبی برسانند. این در حالی است که دشمنان اسلام در عصر حاضر لحظه‌ای از مخالفت و معاندت با حوزه‌های علمیه بویژه حوزه‌ علمیه قم غافل نیستند. و حتی به باور برخی، افرادی را به بهانه‌های مختلف و برای جاسوسی به قم می‌فرستند.

۶. و روی بأسانید عن الصادق علیه السلام أنه ذكر كوفة و قال: ستخلو كوفة من المؤمنین و یأزر عنها العلم كما تأزر الحیة فی جحرها، ثم یظهر العلم ببلدة یقال لها قم، و تصیر معدناً للعلم و الفضل حتی لا یبقی فی الأرض مستضعف فی الدین حتی المخدرات فی الحجال، و ذلك عند قرب ظهور قائمنا، فیجعل الله قم و أهله قائمین مقام الحجة، و لولا ذلك لساخت الأرض بأهلها و لم یبق فی الأرض حجة، فیفیض العلم منه إلی سائر البلاد فی المشرق و المغرب، فیتم حجةالله علی الخلق حتی لا یبقی أحد علی الأرض لم یبلغ إلیه الدین و العلم، ثم یظهر القائم علیه السلام و یسیر سبباً لنقمة الله و سخطه علی العباد، لان الله لا ینتقم من العباد إلا بعد إنكارهم حجة.

بررسی سند روایت

۱) سند این روایت همان سند روایت قبلی است و ضمیر مستتر هو در «قال»، به صاحب کتاب تاریخ قم بر می‌گردد که علامه مجلسی از وی نقل می‌کند و ضمیر مستتر هو در «روی» به برادر میانی شیخ صدوق برمی‌گردد و مرادش از اسانید، همان سند روایت قبل است.

۲) بنا بر این، این سند نیز دارای همان جهات ضعف در سند قبلی است.

بررسی متن روایت

۱) در این روایت، تقابل بین کوفیان و قمی‌ها مشهود است و روایت می‌گوید که کوفه مرکزیت علمی خود را از دست خواهد داد و این مرکزیت به قم منتقل خواهد شد و قم حجت خدا بر روی زمین خواهد بود و اگر قم نباشد، هر آینه زمین مردم را فرو می‌خورد و آن قدر پیش می‌رود که انکار حجت بودن قم باعث عذاب و نقمت است و قم را در جایگاه ولی خدا قرار می‌دهد.

۲) بررسی مفهوم حجت و حجیت _ که در دو روایت پیشین مطرح شد _ مسأله مهمی است که واکاوی آن امری ضروری است. در لسان‌العرب تحت واژه الحُجَّة چنین می‌خوانیم:
البُرْهان؛ و قیل: الحُجَّة ما دُوفِعَ به الخصم؛ و قال الأَزهری: الحُجَّة الوجه الذی یكون به الظَّفَرُ عند الخصومة.

۳) نگاهی به کاربرد قرآنی و روایی حجه آن را دلیل قطعی و غیر قابل خدشه‌ای معرفی می‌کند که تبعیت از آن لازم است و تخطی از آن مستوجب عذاب است:

ِلئَلَّا یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْكُمْ حُجَّةٌ.۳ قلْ فَللهِ‏َِّ الحُْجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَئكُمْ أَجْمَعِین.۴ رُسُلًا مُّبَشرِِّینَ وَ مُنذِرِینَ لِئَلَّا یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلی اللهِ حُجَّةُ بَعْدَ الرُّسُلِ.

بنا بر این، حجت در قرآن تنها در باره معجزات، کتب آسمانی، پیامبران، براهین قطعی به کار رفته است.


۴) در روایات نیز از حجه به معنای دلایل عقلی و پیامبران یاد شده است:
قال ابوالحسن موسی بن جعفر علیه السلام: یَا هِشَامُ! إِنَّ لِلهِ عَلی النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً، فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّة.

به نظر می‌رسد نسبت دادن حجیت به یک شهر و یا مردم یک شهر امری پیچیده و دور از ذهن باشد که برای توجیه آن باید دست به دامن مجاز و تأویل خاص شد و با توجه به کاربرد لغوی حجه در قرآن و روایات متوجه می‌شویم که محدوده حجج الهی مصادیق اندکی است که شامل قرآن، سنت، براهین عقلی، ... است. و نمی‌توان یک شهر را _ که دارای قدرت ناطقه نیست _ و یا مردم یک شهر و حتی علمای یک شهر را _ که گروهی غیر معصوم هستند _ با اختلاف نظرات وسیعی که دارند، حجت بر مردم دانست.

۵) از آن بالاتر، آن که شیعه، کلام اصحاب امامان علیهم السلام را مادامی که کاشفیت آن از قول معصومان علیه السلام احراز نشده باشد، حجت نمی‌داند، چگونه در این روایت، کل مردم قم و شهر قم را جانشین امام زمان علیه السلام می‌شناسد؛ در حالی که وجود افراد فاسق و فاسد در هر شهری و از جمله قم، و لو اندک، مسلم است. این سخنی بالاتر از توثیق کل صحابه در میان اهل سنت است.

۶) حتی اگر این روایت را مربوط به آخر الزمان بدانیم، این امر بی‌فایده‌ای است؛ چرا که تاریخ دقیق آخر الزمان روشن نیست و اساساً این روایت ثمره علمی و عملی در بر نخواهد داشت؛ در حالی که ظاهر روایت در پی تشویق به اطاعت از قمیان است.

برخی عبارات دیگر نیز بر افواه مردم قم رایج است که با وجود جست و جوی وسیع، هیچ مستندی برای آن یافت نشد: مانند آن که هر کس سه شب در قم بخوابد، بهشت بر او واجب می‌شود.

نتیجه
بررسی علمی و بی‌طرفانه در عرصه حدیث نشان می‌دهد که:
برخی از روایات _ که به عنوان حقایقی مسلم بر تفکر جامعه سایه افکنده است _ با بررسی سندی و متنی از حالت قطعیت خارج می‌شود و چنان که دیدیم، اگر حکم به جعلی بودن برخی از این روایات نکنیم، حداقل این کاوش‌ها نشان می‌دهد که کدام‌یک از این روایات ضعیف و غیر قابل اعتماد و کدام‌یک معتبر است. امام صادق علیه السلام فرمود: حدیث تدریه خیر من الف ترویه. و از امام رضا علیه السلام روایت شده است: کونوا دراة و لا رواة.

از مباحث مطرح شده می‌توان چنین نتیجه گرفت که در مرحله‌ای از تاریخ در اثر رقابت‌ها و منازعات بین دو مکتب حدیث مهم شیعه، یعنی کوفه و قم و تنشی که در جو علمی آن دوران حاکم بوده است، برخی روایات توسط افراد مغرض وارد متون حدیثی شده و توسط افراد ساده‌انگار و زودباور این روایات اشاعه یافته است.

اساساً روایاتی که فضایل عجیب و غریب برای مردم یک شهر بیان می‌کند، چه کارکرد سودمندی می‌تواند داشته باشد؟ آیا صدور این نوع روایات با آیات زیادی از قرآن کریم که دائماً انسان را تهدید می‌کند «أ فأمنوا مکر الله فلا یأمن مکر الله الا القوم الخاسرون» (سوره اعراف، آیه ۹۹). و هیچ پشتوانه‌ای جز عمل صالح را مایه نجات و سعادت انسان نمی‌داند، «لیس للانسان الا ما سعی» (سوره نجم، آیه ۳۸). با این نوع روایات سازگاری دارد؟

به نظر می‌رسد این نوع رویات با اهداف کلی شریعت _ که یکی از آنها مسئولیت پذیری «ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولاً» (سوره اسراء، آیه ۳۴). انسان در برابر اعمالش و هوشیاری همیشگی در برابر نیرنگ‌های شیطان است _ سازگاری ندارد.

ارسال نظر

  • سردار00

    و امان از جهل مردم

  • یک ایرانی

    والله از این نوشته ها که چیزی سر در نیاوردم اما می دانم که شهر قم به لحاظ زیرساختهای شهری و مدنی اصلا وضعیت قابل دفاعی ندارد و ما را به یاد شهرهای قدیمی در کشورهای عقب مانده آفریقایی و نظایر آن می اندازد.

  • ناشناس

    قم یک کلمه ترکی و بمعنی شن است. در آسیای میانه شهری وجود دارد که بواسطه وجود شن سیاه قره قم نام دارد. هر حرف دیگر، بقول حافظ چون ندیدند حقیقت ....

  • ناشناس

    آقای نویسنده ومحقق اگر همت خود را صرف شیمی وفیزیک می کردی بهتر نیود خودت هم خوب می دانی که تحقیقات این چنینی هیچ خریداری ندارد و کلمه قم را ترکها بر این شهر گذاشته اند وقوم همان ش وماسه ورمل است

  • علی

    حالا چرا یه عکس درب و داغون از قم گذاشتین!

    شما هم یه جورایی اره ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار