گوناگون

"احمدي‌نژاد، رياست‌جمهوري خود را مديون رضايي است"

اميرعلي اميري از فرماندهان سابق سپاه و از همرزمان هميشگي محسن رضايي است. او مديرمسئول سايت تابناک، پربيننده‌ترين سايت ايراني است. البته اميري، خود هم به اين موضوع اذعان دارد که تابناک وامدار مرام و شيوه بازتاب است و صد البته خود را در هر دو شريک مي‌داند. اميري اصرار دارد که ارتباط تابناک و بازتاب با محسن رضايي تنها ارتباط فکري و عقيدتي است. گرچه در تمام طول مصاحبه، موفق نشد ما را در اين ادعا با خود همراه کند. دفتر او در طبقه سوم ساختمان ‎گرانيتي و بسيار شيک دبيرخانه مجمع تشخيص مصلحت نظام، در خيابان نفت تهران است. با او در دفترش که بر در آن تابلو «معاونت بين‌الملل» نصب شده بود، به گفت‎وگو نشستيم.

ارتباط دو سايت بازتاب و تابناك با آقاي رضايي چگونه تعريف مي‌شود؟ آيا اين ارتباط، مالي و تشکيلاتي است؟

ارتباط ما با آقاي رضايي فقط و فقط ارتباط فکري است. اين ارتباط هم به‎دليل حضور افراد نزديک به وي در سطوح مختلف سايت است. در سايت تابناک بنده مديرمسئول هستم و به‎صورت ‎قانوني هم پاسخگوي مسايل‎ حقوقي اين رسانه هستم. هزينه‌‎هاي سايت بازتاب هم، از طريق تبليغات در سايت، به‎صورت کامل تامين مي‌شود. بنده به‎عنوان‎ مديرمسئول و رييس‎ شوراي سياست‌گذاري سايت، از سال 1358 و تأسيس ‎سپاه تاکنون در حوادث و شرايط گوناگون کشور در کنار آقاي رضايي بوده‌ام و به‎دليل همين ارتباط، نزديکي فکري بسيار بالايي با هم پيدا کرده‌ايم. اين ارتباط فکري از هر ارتباط ساختاري و تشکيلاتي مستحکم‎تر و بالاتر است.

فکر مي‌کنم باور اين مسئله که اين ارتباط تنها يک ارتباط فکري است، کمي براي مخاطبان سايت شما غيرممکن است. «اگر روزي در موضوعي بين شما و محسن رضايي اختلافي به‎وجود آمد، تکليف تابناک چيست؟

اين مسئله خيلي بعيد است. در حادترين شرايط سياسي کشور، ما با هم اختلاف پيدا نکرديم. اما طبيعتا اگر اختلافي بين ما به‎وجود بيايد، به‎دليل همان نزديکي فکري برطرف مي‌شود. اگر آقاي صادقي و افرادي مثل او با آقاي رضايي اختلاف پيدا کردند، به‎دليل اين بود که سابقه همراهي چنداني با آقاي رضايي نداشتند. سابقه همراهي صادقي و آقاي رضايي به دوران فعاليت بازتاب محدود مي‌شود. اما اگر بر فرض محال اختلافي هم پديد بيايد،‌ خوب طبيعي است که سايت با نظر مدير مسئول اداره مي‌شود. سايت تابناک و اعضاي شوراي سياست‌گذاري آن بر اصول و مرامنامه خود پايدارند. اگر آقاي رضايي هم از اين اصول زاويه پيدا کند، مورد نقد جدي ما قرار مي‌گيرد. البته در آن فرض اختلاف، ممکن است بنده و آقاي رضايي با هم مصالحه کنيم و به‎دليل اثرگذاري وي بر اين سايت و اعتباري که نزديکي محسن رضايي براي سايت و نام آن پديد آورده است، بنده سايت را به آقاي رضايي اهدا کنم و خودم به دنبال فعاليت رسانه‎اي مستقل حرکت کنم.

به‎سراغ عملکرد سياسي آقاي رضايي برويم. جريان حضور ايشان در انتخابات سال 1384 چه بود؟ چرا شرکت کردند؟ و در نهايت چرا انصراف دادند؟

در انتخابات نهم هم ابتدا تلاش داشتند که ائتلاف حداکثري ميان اصول‎گرايان اتفاق بيفتد. به همين دليل با اين‎که تفاوت‌ها و اختلافات جدي با اعضاي شوراي هماهنگي انقلاب اسلامي داشتند، حاضر شدند خود را در دايره اين شورا تعريف کنند و وقتي شوراي هماهنگي موفق نشد که فرآيند عادلانه انتخاب کانديداي واحد را پي‎گيري کند، تلاش کردند تا با توافق با چهار نامزد اصول‎گراي ديگر يعني توکلي، احمدي‌نژاد ،لاريجاني و قاليباف، در ساختاري غير از شوراي هماهنگي، اصول‎گرايان را گرد هم بياورند. البته به جز آقاي توکلي که انصراف دادند، چهارکانديداي ديگر هرکدام بنا به دلايلي راه خود را رفتند و به‎دليل عدم رعايت مفاد تعهد از سوي آقاي احمدي‌نژاد، آقاي رضايي هم راه ديگري را انتخاب کرد. البته آقاي رضايي با کناره‌گيري در روز‎هاي آخر، نشان داد که اصراري بر ماندن به هر قيمت ندارد. در واقع وقتي تلاش‌ها براي رسيدن به کانديداي واحد به نتيجه نرسيد، به‎نفع جريان اصول‎گرايي و نه به‎نفع فرد خاصي انصراف دادند.

پس در حقيقت آقاي رضايي هم چندان به اين ائتلاف‌ها و وحدت اصول‎گرايان پايبند نبوند؟

اتفاقا کانديداي ما به‎دليل همين پايبندي کناره‌گيري کرد. البته اين‎جا بايد تاکيد کنم که ما معتقديم آقاي احمدي‌نژاد رأي خود و حضور در دور دوم انتخابات دوره نهم را مديون کناره‌گيري آقاي رضايي هستند. اگر آقاي رضايي در انتخابات حضور پيدا مي‌کرد، رأي اصول‎گرايان بيشتر شکسته مي‌شد و سبد رأي اصول‎گرايان به جاي سه نفر، در آراي چهار نفر تقسيم مي‌شد. در آن صورت احتمال زيادي داشت که آقاي احمدي‌نژاد نتواند با اختلاف اندک 300 يا 400 هزار رأي نسبت به آقاي کروبي، به دور دوم راه پيدا کند. ضمن اين‎که آقاي رضايي قبل از کناره‌گيري، آقاي احمدي‌نژاد را به‎عنوان معاون اول خود معرفي کرده بود و به همين دليل بعد از کناره‌گيري، اکثر ستاد‎هاي ما به آقاي احمدي‌نژاد رأي دادند.

قبل از انتخابات نهم آقاي رضايي جريان سياسي نزديک به‎خود را نه اصول‎گرا و نه اصلاح‌طلب مي‌دانستند. و خود را در يک دسته‌بندي جديد، رهبر جريان سوم تعريف مي‌کردند. اما در انتخابات نهم خود را در دايره اصول‎گرايان تعريف کردند و حتي وارد شوراي هماهنگي شدند. اين رفتار سياسي به‎دليل نزديکي بيشتر با اصول‎گرايان بود يا تلاش براي قطع جريان حضور اصلاح‌طلبان در قدرت؟

تعريف ما از مرزبندي سياسي، تعريفي است که رهبر انقلاب از اصول‎گرايي دارند. من اين جمله را در موبايلم ذخيره کرده‌ام و از رو براي شما مي‌خوانم: «اصول‎گرايي به حرف نيست، اصول‎گرايي در مقابل نحله‌‎هاي سياسي رايج هم نيست. اين غلط است که ما کشور يا فعالان سياسي را به اصول‎گرا و اصلاح‌طلب تقسيم کنيم يا اصول‎گرا و فلان. اصول‎گرايي متعلق به همه کساني است که به مباني انقلاب معتقد و پايبند و آن‎ها را دوست مي‌دارند.» اين که ما بپرسيم: «آقاي رضايي تکليف خود را مشخص کند، که اصول‎گراست يا اصلاح‌طلب» سئوال غلطي است. من از شما مي‌پرسم، آقاي لاريجاني اصول‎گراست يا آقاي احمدي‌نژاد؟ آقاي توکلي اصول‎گراست يا آقاي عسگراولادي؟ آقاي زاکاني اصول‎گراست يا آقاي ناطق نوري؟ به همه اين افراد و جريان‎هاي متبوع آن‎ها، مي‌گويند اصول‎گرايي. ولي واقعا کجاي اين جريان‌ها مثل هم است؟ در اصلاح‌طلبان هم همين مسئله هست. ما وزرايي از دولت آقاي خاتمي داريم که به محض اتمام مسئوليتشان در دولت اصلاحات، مقام معظم رهبري برايشان حکم مسئوليت جديد صادر مي‌کنند. پس معلوم مي‌شود که در دولت آقاي خاتمي هم اصول‎گرا به اين معني که رهبري مي‌گويند وجود دارد. ببينيد اگر به‎دنبال اصول‎گراي واقعي با اين تعريف رهبري هستيد، به نظر من مصداق بارز آن، آقاي رضايي است.

بالاخره متوجه نشدم که اين مرزبندي را ميان اين جريان‌ها قبول داريد يا خير؟ اين که بخواهيم مصداقي برخورد کنيم، خيلي منطقي نيست؟ من منظورم جريان اصول‎گرايي و جريان اصلاح‌طلبي است. آيا محسن رضايي و همفکران ايشان، از اين دو جريان مرزبندي مشخصي دارند يا خود را متعلق به يکي از اين جريان‌ها مي‌دانند؟

اگر منظور شما خط مرز مشخص با برخي از اصلاح‌طلبان است، بله. ايشان در همين اتفاقات اخير مبنا را قانون‌اساسي و رهبري مي‌دانند و همين مرز مشخص ايشان با اصلاح‌طلبان است. به‎عنوان مثال اصلاح‌طلبان با اين توجيه که به انتخابات و وقايع پس از آن معترضند، با آقاي منتظري که آن شرايط را با امام داشتند و امام به صراحت با ايشان مخالف بودند، متحد شدند. ما اصلا اين مواضع را قبول نداريم. البته اين افراطيون اصلاح‌طلب هستند. اما اين را هم به شما بگويم که اگر آقاي رضايي کانديدا‎هاي انتخاباتي دو طرف را يعني آقاي احمدي‌نژاد و آقاي موسوي را قبول داشتند، خودشان کانديدا نمي‌شدند. البته آقاي رضايي خود را در چهارچوب گفتمان اصول‎گرايي به‎معناي پايبندي به اصول انقلاب و امام و رهبري مي‌دانند و حضور طرز تفکري که در دوم خرداد و در دولت اصلاحات خودنمايي کرد را در فضاي سياسي کشور، به مصلحت نمي‌دانند و براي جلوگيري از حاکم شدن آن طرز فکر، هر کاري که لازم باشد از جمله ائتلاف سياسي يا کناره‌گيري از انتخابات خواهد کرد. البته در اين مسئله، نگراني در مورد جريان مقابل هم وجود دارد. يعني انحراف جريان مقابل را هم جدي مي‌دانند و دغدغه انحراف جريان تندرو در اصول‎گرايان، از مسير اصلي انقلاب را دارند.

به مقطع انتخابات نهم بازگرديم. در مورد شوراي هماهنگي با شما هم‎عقيده‌ام. اما در ناموفق بودن ائتلاف چهارکانديداي اصول‎گرا، آقاي رضايي هم مقصر بودند. بالاخره ايشان هم مي‌توانستند علي‌رغم خلف وعده احمدي‌نژاد، مثل آقاي توکلي خيلي زودتر و به نفع کانديداي داراي مقبوليت بيشتر کناره‌گيري کنند.

آقاي توکلي خيلي زود کناره‌گيري کردند. ضمن اين‎که در ناموفق بودن اين ائتلاف، ما آقاي احمدي‌نژاد که رسما از اين ائتلاف کناره‌گيري کردند، مقصر اصلي مي‌دانيم. بعد از خروج ايشان هم، ديگر اين ائتلاف اثر خود را از دست داده بود. ضمن اين‎که نظر آقاي رضايي هم بر اين بود که تصميم‌گيري در آن مقطع براساس نظرسنجي‌ها کمي زود بود و بايد تأمل بيشتري صورت مي‌گرفت. البته فراموش نکنيد که آقاي احمدي‌نژاد هم اصلا پايبند نبود و در آخر هم آقاي رضايي انصراف دادند.

خوب ايشان مي‌توانستند طبق همان توافق، خيلي زودتر و به نفع کانديداي مقبول کناره‌گيري کنند.

ما فکر مي‌کنيم عدم انصراف آقاي رضايي به‎نفع يک کانديداي خاص و در نهايت به‎نفع کل اصول‎گرايان تمام شد. به اين معني که پايگاه رأي آقاي رضايي از افراد و تفکرات مختلفي تشکيل مي‌شد. اگر ايشان مي‌خواستند که طرفداران خود را به‎سمت يک کانديداي خاص هدايت کنند ممکن بود که اصلا اين انتخاب را از سوي آقاي رضايي نپذيرند و برعکس به‎سمت اصلاح‌طلبان تمايل پيدا کنند.

به‎سراغ انتخابات اخير برويم. اکثريت اصول‎گرايان با اين استدلال که خطر بازگشت دوم خرداد و اصلاح‌طلبان هنوز جدي است و در عين حال آقاي احمدي‌نژاد کانديداي بالفعل و البته داراي مقبوليت بالاي مردمي در ميان اصول‎گرايان است، علي‌رغم انتقادات جدي به ايشان از معرفي کانديداي ديگر پرهيز کردند و به‎صورت رسمي يا غير رسمي از ايشان حمايت کردند. اما آقاي رضايي در مقابل اين تفکر ايستادند و خودشان وارد صحنه شدند. فکر نمي‌کنيد اين رفتار، خلاف رفتار چهار سال پيش ايشان در تلاش براي وحدت اصول‎گرايان براي جلوگيري از حضور دوباره اصلاح‌طلبان بود؟

اشکال اساسي انتخابات دهم و اصول‎گرايان اين بود که حضور آقاي احمدي‌نژاد را حتمي گرفته بودند. در صورتي‎که معيار‎هاي اصول‎گرايانه آقاي احمدي‌نژاد، نه تنها عملکرد قابل‎دفاعي نداشت، بلکه بسيار ضعيف بود. در واقع ايشان نبايد در انتخابات حضور پيدا مي‌کردند. در صورتي‌که آقاي احمدي‌نژاد، مانند چهار سال قبل به هيچ تعهد و توافقي پايبندي نداشت و حاضر به کناره‌گيري نبود. اگر احمدي‌نژاد کناره‌گيري مي‌کرد و يک کانديداي مورد توافق همه اصول‎گرايان کانديدا مي‌شد، چنين مشکلي پيش نمي‌آمد. همان پيشنهادي که در دولت ائتلافي آقاي رضايي مطرح کردند. از طرف ديگر ما فکر مي‌کنيم که حضور آقاي رضايي به نفع اصول‎گرايان بود. چون در پايگاه رأي اصول‎گرايان، افرادي بودند که علي‌رغم وابستگي به اين جريان به هيچ عنوان حاضر نبودند به آقاي احمدي‌نژاد رأي بدهند. ضمن اين‎که آقاي موسوي قبل از انتخابات، ژست اصول‎گرايانه‎اي به خود گرفته‌بودند و به‎عنوان نخست‌وزير امام و مقام معظم رهبري وارد صحنه شدند. بنابراين ممکن بود اين بخش از اصول‎گرايان به‌ موسوي رأي بدهند. حضور آقاي رضايي مانع از اين کار شد. يعني اصول‎گرايان، با انتخابي غير از آقاي احمدي‌نژاد مواجه بودند.

شما در اين تحليل فقط به طيفي از اصول‎گرايان که قطعا به احمدي‌نژاد رأي نمي‌دادند توجه مي‌کنيد و خيل مردم و اصول‎گرايان مردد را ناديده مي‌گيريد. بسياري از مردم و نيرو‎هاي جريان اصول‎گرا ممکن بود با هر تحليلي، آقاي رضايي را به آقاي احمدي‌نژاد ترجيح بدهند و آن موقع، رأي اصول‎گرايان تقسيم بر دو مي‌شد و به راحتي کانديداي اصلاح‌طلبان، رأي لازم را کسب مي‌کرد.

نه! من اين را قبول ندارم. ببينيد تحليل ما قبل از انتخابات اين بود که انتخابات به احتمال زياد به دور دوم کشيده مي‌شود و هيچ‎کدام از کانديداها توانايي کسب اکثريت آرا در دور اول را ندارند. از طرفي اگر آقاي احمدي‌نژاد و موسوي به دور دوم بروند حتما موسوي برنده انتخابات مي‌شد.
با همين تحليل اعتقاد داشتيم، تنها حضور آقاي رضايي مي‌تواند اين فضا را بشکند و اگر آقاي رضايي موفق به حضور در دور دوم انتخابات با موسوي يا احمدي‌نژاد شود، حتما برنده انتخابات خواهد بود.

منبع: پنجره

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار