گوناگون

از کنسول های گیم دوری کنید

پارسینه: پسرم سوارماشین می شود...

پسرم سوارماشین می شود و قبل از اینکه فرصت پیدا کنم پشت رل بنشینم و کمربندم را ببندم , آی پد خود را در دست گرفته و کمربندش را می بندد.

چرا که می داند تا زمانی که کمربندش را نبندد نمی تواند از از آی پدش استفاده کند.

او با بازی مورد علاقه اش(mr crab) شروع می کند.موسیقی وحشتناکی دارد. گیم پلی خوبی داشته و به خصوص برای 4 ساله ها سرگرم کننده است.

گفتن داستان گیم بازی کردن او برای والدینی که از مادر پدر بودن خود شکایت دارند جالب است و نقل آن برای آشنایانی که بچه ندارند می تواند جذاب و سرگرم کننده باشد.(شبیه چرت و پرت هایی که در باره داستان بی سر و ته بازی می گوید که به تازگی هم برایم اتفاق افتاد و وقتی با گربه سخنگو تام کت، که صداها را وارونه تقلید می کند حرف می زند، یاوه گویی هایش پایانی ندارد)

حرف زدن پسرم با شخصیتهای گیم و انجام محاوره با بازیکنان "توکا باند" و یا انگری بردز و نیز دادن اخطارهای سخت گیرانه و انجام سرزنش های دوستانه و یا سخنان مهمل به AI در کنار حرف زدن محاوره ای روزانه اش ، زندگی خود و ما را تحت تاثیر قرار داده است.

"جمله زشت و عجیب ......" از تکیه کلام های اوست اما من هرگز نمی خواهم این اصطلاحات عجیب و غریب را یاد بگیرم.و امیدوارم که او هرگز آنها را به طور کامل نیاموزد.

به همین دلیلی که اجازه نمی دهم آی پدش را به خانه بیاورد خودم نیز وقتی از اومراقبت می کنم سعی می کنم به گوشی تلفن دست نزنم. دوست دارم به من توجه کند. از آنجا که آزادی عمل در تبلت بیشتر است، کنترل آن نیز باید به مراتب بیشتر باشد.

من نمی گویم حتی زمانی که در ماشین هم نیستیم از تصاویر متحرک دوری کنیم. ما با قطعات LEGO بازی می کنیم. روی سه پایه نقاشی می کشیم و روی زمین نشسته و ماشیتهای مشابه را روی فرش می چینیم.

همچنین تلویزیون تماشا می کنیم و گاهی به من اجازه می دهد Phinead and Ferb را که به آن علاقه مندم تماشا کنم. البته به جای Handy Manny.

با تماشای تلویزیون هنوز می توانم او را سرگرم کنم.می توانیم در مورد چیزهایی که اتفاق می افتد با هم صحبت کنیم.او مشتاق است درباره آنچه هر دومی بینیم همه چیز را بازتعریف کند منتها با کمی تغییر در جزییات.
("خوشحالم که جنگ ستارگان را دوست دارد.این سرنوشت اوست.")
ما بازی های مبتنی بر کنسول در خانه انجام نمی دهیم. نه اینکه نداشته باشیم چرا که من یک PS3 و ایکس باکس 360 دارم که هر دو را جمع کرده ام تا ببرم. از PS3 به عنوان اجرا کننده دی وی دی استفاده می کنم. او عاشق جنگ ستارگان است. خوشحالم که او جنگ ستارگان را دوست دارد. این سرنوشت او بود. من ایکس باکس را تا وقتی او نزدیکش هست، استفاده نمی کنم. البته فقط یک بار.

برایش برخی از بازیها روی Kinect را خریده ام. سعی کردم برخی از بازی های ساده ، که همانند آن را در تبلتش بازی کرده بود در اختیارش بگذارم.. از آن لذت برد، اما به اندازه کافی با آن هماهنگ نبود و نمی توانست حرکات بازیگر را به دقت اجرا کند.همچنین تسلطش در استفاده از کنترل خوب نبود.در استفاده از تاچ اسکرین استاد است ولی نمی تواند حرکان یک کارکتر را به خوبی تقلید کند و این موضوع هنگام آموزش حرکات موزون توسط کارکتر بازی مشهود است.

او همچنین با دسته های بازی و کنترلر ها خوب کار نمی کند. با یک صفحه نمایش لمسی، او یک استاد است، اما دکمه ها و جوی استیک ,او را گیج می کند.
خلاصه اخیرا چیز خوبی را کشف کردم که ممکن است همه والدین آن را کشف کرده باشند: اگر شما یک کنترلر به دست بچه بدهید و او را روبروی تلویزیون بنشانید می توانید برای نیم ساعت یا بیشتر با خوشحالی بازی را با دسته خودتان انجام دهید. کودکتان خیال می کند که او در حال بازی است.حتی فکر می کند که او برنده بازی است.او فکر می کند که زمان بندی بی عیب و نقصش موجب شده که لارا را از زیر آوار ستونها که یکی پس از دیگری فرو می ریخت نجات دهد. هیچوقت این موضوع را که شما به جای او بازی می کردید متوجه نخواهد شد.و در نهایت خسته می شود و از شما می خواهد که دنبال بازی دیگری بروید.

در یک کلام می خواهم بگویم که چرا این ترفند خطرناک است.اما می خواهم اول به نکته دیگری اشاره کنم. بچه من از بازی های ویدئویی قبل از بازی من خسته شده بود. البته، محدوده توجه او کوتاه بود و من تلاش می کردم چاره ای بیابم. سعی کردم به او بیاموزم تمرکزش را بیشتر کند.ما کتابهای فصلی را جایگزین کتابهای تصویری کردیم.به او اجازه ندادم که ساخت یک مدل لگو را به سرعت کنار بگذارد. ما سعی می کنیم یک برنامه تلویزیونی را به طور کامل ببینیم بدون اینکه در بین تماشای آن مشغول بازی شویم.
من می خواهم تمرکز کردن را به او بیاموزم.اما به نظر نمی رسد که تمرکز بر روی بازی های ویدئویی نتیجه درستی دهد. مطمئنا، او توجه و علاقه به بازیها را می آموزد. نشستن در میان آر پی جی های بسیار و همصحبتی با آدمهای نادانی که با لباسی مبدل در شهری چوبی زندگی می کنند و پرندگان سر در هوا برای ساعتها و الی آخر. (جدا از تو متنفرم Final Fantacy). شاید این نوع تمرکز درست نباشد.



از اینجاست که می فهمیم چقدر ظالمانه است که جوی استیک به دست او بدهیم تا آن را تکان دهد و خودمان مشغول بازی شویم؟

خوب، اول از همه مانند انداختن لیزر روی در و دیوا رو بازی با یک گربه برای گرفتن نور لیزر است. گربه وقت زیادی دارد که نقطه را تعقیب کند. اما آنچه که گربه واقعا می خواهد گرفتن آن نقطه است اما گلوی خود را با چنگ و دندان تیز خود پاره می کند. مانند پسر من. او ممکن است به موازات اینکه من توطئه ارتش دشمن را خنثی می کنم از بازی لذت ببرد، اما او به راستی می خواهد پیروز شود. او می خواهد خوب عمل کند. از آن لذت می برد چون واکنشهایش موجب خونسردی و رضایتمندی اش بر روی صفحه نمایش می شود.

اگر او حقیقت را می دانست بازی را متوقف می کرد و کمتر به من اعتماد می کرد. او حتی ممکن نبود باور کند واقعا بازی می کرده است.این خیانت ممکن است برای او بسیار گران تمام شود. این یک دروغ بی رحمانه است ، حتی اگر به این معنی باشد که من هیچ زمانی در هفته برای بازی نداشته باشم.

یک روز پسر من به خانه آمد و شروع کرد به صحبت درباره بازی های سرگرم کننده ای که در خانه آقای بیل بازی کرده بود. آقای بیل به پسرم در شکست کمانداران و نجات شاهزاده خانم هلو کمک کرده بود. پسرم توضیح داد که رابطه خانوادگی عجیب و غریبی بین ماریو و لوئیجی وجود دارد. من به او گفتم که اگر Yoshi سوار می شد بسیار لذت می برد. او از اینکه من نام شخصیتها و نقششان را در بازی می دانستم بسیار شوکه شده بود.

اینکه او هنگام بازی به من وابسته نیست احساس خوبی است. به من خرده نگیر. دوست دارم بازی کنم.من واقعا بازی کردن را دوست دارم.در تاریکترین لحظات مشغول بازی می شوم تا زمان را پشت سر گذارم و خود را التیام بخشم .من در روزهای تنهایی با یک وسیله الکترونیکی اوقاتم را می گذرانم. من نیازی به اثبات جدیت در بازی ام ندارم. تعجب می کنم اگر بازی به جای اینکه برایم مفید باشد موجب زیانم شود.

پاسخی ندارم، اما احساس می کنم مشکلی دارم. نیاز به فعایت بیشتری دارم. باید بیشتر فعال باشم وقتی نیمی از دوستانم وارد تیمهای ورزشی شده اند و نیمی دیگر در حال کشف Sonic و Earthworm Jimهستند. من معتاد بازی نیستم. این نمی تواند مشکلی جدی باشد.من به ندرت بازی می کنم.

من روابط دوستانه و دیگر فرصتها را به خاطر بازی از دست نمی دهم.لم دادن روی تخت کمک زیادی به من نمی کند.
برای با هم بودن پسرم را از کنسول دور نگه می دارم. تنها جایی که او بازی های دیجیتالی می کند صندلی عقب ماشین است. جایی که یکی از طاقت فرسا ترین مکانها بر روی زمین برای یک کودک است و من یک هیولا نیستم. در خانه، هیچ بازی رایانه ای وجود ندارد.

این مطلب را همچنین برای مادرش خطرنشان می کنم نه به نحوی آمرانه بلکه بیشتر برای اینکه بدانیم چه باید کنیم و چرا باید در مورد آن فکر کنیم. من حسود نیستم.به این فکر نمی کنم که آقای بیل در کنار مادرش با او بازیهای ویدیویی انجام می دهد. من تصور می کنم که وقتی دوست فرزندم، برای اولین بار با او روبرو شود، برای او راحت ترباشد تا برگردد و مشغول بازی شود. ممکن است سرگرم کننده باشد و شما به سرعت به آن علاقه مند شوید. من شاید خودم این کار را انجام دهم.

منبع:سیتنا

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار