"آقای رئیس جمهور! در سلایق روحانی و در رویکرد هاشمی باشید"

پارسینه: دولت سازندگی منجر به دولت اصلاحات شد ولی دولت اصلاحات به دولت آقای احمدی نژاد ختم شد! نام دولت سازندگی مهر تأییدی بر کارآمدی ان محسوب می شود اما...

متن این یادداشت بدین شرح است:
پیش از این در ذهن حقیر شما رقیب بودید ولی پس از پیروزی تان رئیس جمهور کشورم هستید و همان طور که خود گفتید رئیس جمهور همه ی مردم کشور هستید و بنده به عنوان یک شهروند جمهوری اسلامی که از قضا دست به قلم است و دستی بر تحلیل دارد، با توجه به درس های گذشته و با نگاه به آینده - البته نه با ایدئولوژی خود بلکه با اولویت هایی که خود شما در ایام تبلیغات و نیز پس از آن فرمودید و دولتتان را دولت تدبیر و امید خواندید، پیشنهادهایی خدمتتان عرض و از زاویه ی دید خود، مسائلی را بازگو نمایم.
1-ابتدا به نظرم لازم است تا خواستگاه این نوشته و فلسفه ی وجودی اش را خدمتتان صریحاً بیان کنم؛ از زمان پیروزی شما، جریان های مختف اعم از اصلاح طلبان و حتی اصول گرایان سعی در مصادره ی شما دارند. بنده از طرفی اصلاً این فضای دو قطبی را نمی پسندم و تفکراتم ذیل هیچ یک تعریف نمی شود - اما شاید گرایشاتم عموماً متمایل به اصول گرایان است - اما از طرف دیگر قصد ندارم ذره ای گرایشاتم را در تحلیلم دخالت دهم و فقط و فقط به عنوان یک جوان می خواهم آن چه به ذهنم می رسد خدمتتان عرض کنم.
2-در انتخابات امسال، شما با رأی 71/50 در کمال ناباوری همگان حتی هم جناحی هایتان پیروز شدید. نکته ی اصلی این است که شما حتی یک رأی از اصول گرایان نداشتید که خود نیز بدان واقفید. بحث بنده در این باب است که آیا شما رأیتان تمام و کمال رأی اصلاح طلبانه بوده است یا خیر. قطعاً اگر آقای عارف به نفع شما انصراف نمی داد، در دور اول نمی توانستید پیروز میدان باشید و بنا بر نتیجه ی نهایی آراء و تحلیل جامعه ی هدف هر نامزد، هیچ یک از آراء آقای قالیباف به سبد رأی آقای عارف ریخته نمی شد؛ پس رأی قالیباف باز هم تقریباً همین می بود که هست.
بدین ترتیب انتخابات به دور دوم می کشید و با توجه به اجماع همه ی اصول گرایان بر روی آقای قالیباف و از بین رفتن فضای هراس از گفتمان وضع موجود و آقای جلیلی، معلوم نبود که برخی کسانی که به رأی داده بودند، در فضای دور دوم هم مجدداً شما رأی دهند یا خیر. چون در آن فضا جنگ گفتمانی به طور محسوسی فرو می کاست و مردم -جز قشر اصلاح طلب سیاسی- با شاخص هایی هم چون کارآمدی و توانمندی به انتخاب دست می زدند. آن طیفی که اصلاح طلب اجتماعی بودند، نه سیاسی، و بعضاً به شما رأی داده بودند، با توجه به فعالیت های اجتماعی و فرهنگی فراوان آقای قالیباف در شهرداری تهران، ممکن بود به ایشان اقبال نشان دهند.
پس تا این جا مشخص شد که آقای عارف برای به دور دوم نرفتن انتخابات کمک محسوسی به شما کرده است.
3-آن چه در این میان مغفول واقع می شود، این است که آقای عارف نماینده ی اصلاح طلبان و شما نماینده ی فراجناحی مایل به اصلاح طلبان و به عبارت دقیق تر کلمه نزدیک به آیت الله هاشمی رفسنجانی بودید.
در تحلیل ها و مصاحبه های بسیاری تحلیل گران و حتی خود آقای خاتمی، دقت کردم و دریافتم که یا فراموش کرده اند و یا ترجیح می دهند بازگو نشود که اصلاً چرا آقای عارف به نفع شما انصراف داد و آقای خاتمی و آیت الله هاشمی به ایشان گفتند که کناره گیری کند و نه به شما. پاسخ مشخص است؛ همان طور که آقای هاشمی اشاره کرده بودند، ایشان هم شما را می پسندید و هم آقای ولایتی را ولی چون شما در نظرسنجی ها محبوبیت بیشتری داشتید، از شما حمایت کردند. در این جا باید این سؤال طرح شود که اگر شما در نظرسنجی ها بالاتر بودید، پس چطور اصلاح طلبان ادعا می کنند که آن ها شما را بر این کرسی نشانده اند حال آن که در آخرین نظرسنجی ها پیش از انصراف آقای عارف، در بهترین حالت ایشان 7 درصد رأی داشت!
بدین ترتیب رأی شما برای دور اول کفاف نمی داد اما باز هم با اعلام حمایت آیت الله هاشمی رأی اول بودید. اصلاً هدف نادیده گرفتن کمک آقای عارف به شما برای پیروزی در دور اول نیست؛ قطعاً بدون کمک وی شما در دور اول نمی توانستید پیروز شوید. مقصود این است که مردم با چه نگرشی به شما رأی داده اند! آیا مردم خواسته اند نگرش و گفتمان اصلاح طلبی حاکم شود و به عبارت دیگر گفتمان دوم خرداد و آقای خاتمی مسلط گردد؟
پاسخ این سؤال هم اصلاً پیجیده نیست؛ اگر توقع این بود، آقای عارف با سابقه ی معاون اولی آقای خاتمی و تأکید مؤکد وی به علاقه و ارادات وافر به گفتمان آقای خاتمی و شعارها و فضای دوم خردادی شدید، کاملاً مورد حمایت آن طیف اصلاح طلب سیاسی بود که نکته ی تعیین کننده برای انتخابشان، نزدیک تر بودن به آقای خاتمی بود.
ایشان حتی در ظاهر هم سعی کردند شبیه سازی شان را با آقای موسوی حفظ کرده و با همسر محترمشان در انظار و سخنرانی های سیاسی ظاهر شوند تا با حرکتی نمادین رأی بخشی از طرفداران دوم خرداد با گفتمانی خاص را به دست آورند. اما با تمام تفاسیر فوق آقای عارف رأیی بالاتر از 7 درصد به دست نیاورد.
واقعیت امر این است که طیفی از جامعه که به شما رأی دادند هم به دلایل شخصیتی شما بود و نیز به دلایل حمایت هایی که از شما شد. واقعیت امر این تحلیل خیالی و وهم گونه است که بگوییم حمایت آیت الله هاشمی رفسنجانی از شما و حتی آقای خاتمی بی تأثیر بوده است؛ اما نکته ای ظریف در این میان حائز توجه است.
افرادی بودند که در این میان بسیار نقش آفرین ظاهر شدند و اتفاقاً توسط مردم هم به چشم آمدند و توانستند رأیی را برای شما رقم بزنند. شاخص ترین نمونه ی این افراد آقای علی مطهری بود که برای بسترسازی حضور آیت الله هاشمی به قم سفر کرد و بسیار در اقناع ایشان برای حضور مؤثر واقع شد. قطعاً آقای مطهری اصلاح طلب نبود با دید فراجناحی از اعتبار و آبرویش برای آیت الله هاشمی صرف کرد که پس از اعلام آیت الله هاشمی از شما، رسماً از شما نیز اعلام حمایت نمود.
بسیاری را سراغ دارم که پیرو حمایت آیت الله هاشمی و آقای مطهری و این طیف به شما رأی دادند. البته قشری هم بودند که از هفت درصد تجاوز نمی کرد که به تبعیت از آقای خاتمی به شما روی آوردند که همان طرفداران آقای عارف بودند. حمایت صرف آقای هاشمی باعث جهش شما در نظرسنجی ها شد حال آن که این اتفاق با حمایت آقای خاتمی از شما امکان پذیر نبود. نشان به آن نشان که کسانی که انتخابات مجلس نهم را به دلیل دلخوری های سال 88 تحریم کرده بودند، انتخابات مجلس را نیز تحریم کردند ولو این که آقای خاتمی هم در حوزه ی دماوند در انتخابات شرکت کرد.
کسانی که به تبعیت از آقای خاتمی تحریم خود را شکستند و حرف شنوی نشان دادند، بر اساس نظرسنجی ها در کل کشور باز هم از هفت درصد تجاوز نمی کردند (که البته آمار اقبال به انتخابات به دلیل رأی آقای خاتمی پایین تر از هفت درصد هم بود).
4-آن چه باعث شد بخشی از مردم با انتخابات آشتی کنند رفتاری دو سویه بود از مقام معظم رهبری و آیت الله هاشمی؛ به این ترتیب که رهبری فرمودند "حتی اگر با نظام مشکل دارید، بیایید و برای کشورتان در انتخابات شرکت کنید" و نیز آقای هاشمی تمام قد از شما اعلام حمایت کردند. واقعیت این است که علی رغم محبوبیت آقای خاتمی در جامعه، اما در اذهان عمومی دولت وی به عنوان دولتی کارآمد شناخته نمی شود؛ اگرچه عوم مردم کارآیی اقتصادی دولت وی را از دولت های نهم و دهم بسیار بیشتر می دانند. دولت آقای خاتمی، دولتی بود که بنای گفتمان سازی، حاکمیت دوگانه و مدیریت اتوبوسی را حاکم کرد.
شاهدی بهتر از خود شما نیست که در آن دوران به خاطر دارید که اتفاقی که می افتاد، جا به جایی و کن فیکون کردن مدیران باتجربه و کارآمد با این توجیه بود که "شما اتفاق دوم خرداد را درک نکرده اید! خوش آمدید". این اتفاق در حالی رقم می خورد که در دولت قبلی که به سکان داری آیت الله هاشمی هشت سال که بحرانی ترین مقطع انقلاب بود را مدیریت کرد و با تجمیع و مشارکت همه ی جناح ها و گرایش های سیاسی، بدون تنش و هزینه آفرینی، قدمی رو به جلو برداشت بدون دلخوری طیف های مختلف و ایجاد فضای دو قطبی. پس از اتمام دولت ایشان هم دولت آقای خاتمی پیروز شد.
اما توجه داشته باشید که دولت سازندگی منجر به دولت اصلاحات شد ولی دولت اصلاحات به دولت آقای احمدی نژاد ختم شد! نام دولت سازندگی مهر تأییدی بر کارآمدی ان محسوب می شود اما نام دولت اصلاحات، نامی است که فقط نشانه ی یک طیف سیاسی است و بس. طیفی که خود را اصلاح طلب می نامیدند حاکم شدند و اتفاقاً نه فضای آزادی بیان تبیین شد و نه فضای جامعه ی مدنی به طور منطقی پیش رفت و نه توسعه ی سیاسی صورت پذیرفت.
توسعه ی سیاسی وقتی نطفه اش بخواهد با مدیریت اتوبوسی بسته شود، قطعاً جز حرکتی فرمایشی با دستور ریاست جمهوری نخواهد بود. آزادی بیان و توسعه ی سیاسی و جامعه ی مدنی یک ابلاغیه نبود که دولت اصلاحات گمان می کرد با سخنرانی های آقای خاتمی در اماکن آکادمیک و فضاهای دانشگاهی یا در میان نخبگان بتواند آن را به سرانجام برساند یا تبیین کند.
اگر ایشان توانسته بود به مقصودش برسد، قاعدتاً بلافاصله پس از تحویل دولت، همه چی زیر و زبر نمی شد! آقای خاتمی روبنایی کار کرد و تزئینی و فرمایشی! گمان کرده بود چون رئیس جمهور است می تواند علی رغم بازی ندادن گروه های سیاسی دیگر - که از اساسی ترین نیازهای نهادینه کردن توسعه ی سیاسی، آزادی بیان و جامعه ی مدنی است- فقط با شعار دادن می توان این مهم را محقق کند. در ابتدای دولت آقای خاتمی یک ذوق زدگی و هیجان کاذب در دل بسیاری از اقشار روشن فکر و جوان شعله ور شد که واقعیت امر ناشی از توقعاتی بود که از اختیار رئیس جمهور خارج است! حتی بعضاً این توقعات با اساس نظام و انقلاب مغایرت ماهوی داشت. برخی تصورات این قدر خام بود که بعضی مردم و جوانان گمان می کردند که با آمدن آقای خاتمی قانون اساسی استحاله می شود و یا حجاب سهل و ممتنع خواهد شد!
این توهمات حتی تا انتهای دولت ایشان ادامه یافت تا آن جا که دو ثمره به بار داد؛ طرفداران و حامیان ایشان با حس سرکوب شدگی و جوانی ناکام را پیدا کردند و حزب اللهی ها احساس بغض و کینه! صرفاً یادآوری می کنم چون شما قطعاً بیشتر از بنده در جریان هستید! برای مثال در آن دوران در خاطره ها ثبت شده که عده ای سخنرانی می کردند در باب تقابل اسلام و دموکراسی و این که اگر چنین اتفاقی بیفتد باید اسلام در مقابل دموکراسی سر تعظیم فرو بیاورد و افرادی دیگر از مضحک بودن تقلید و غیر قابل باور بودن عمر طولانی امام زمان. عده ای با این سخنان ذوق زده می شدند و عده ای دیگر بغض و کینه پیدا کرده و در مقابل آن بخش از مردم صف آرایی می کردند. فضای کشور پرتنش شده بود چون همه ی دولت در تسخیر یک جریان خاص قرار گرفته بد و هیچ حرکت و موضع تندی با عکس العمل از داخل دولت مواجه نمی شد و هر کس هم از خارج دولت نقد یا مخالفتی می کردند، مسئولین دولت اصلاحات می گفتند که هر چند روز یک بار برای ما بحران آفرینی می کنند.
همان طور که هشت سال دولت سازندگی منجر به توسعه و حرکت رو به جلو شد، هشت سال اصلاحات باعث شد که کشور در تب و تاب فضای دو قطبی انحصار گرایانه بسوزد. 5-سوابق اعتدال گرایانه ی شما به عنوان عضوی از جامعه ی روحانیت مبارز و نائب رئیس مجلس پنجم و نیز مواضع مقتدرانه و بی تساهل و تسامحتان در اتفاقات هفتاد و هشت و هشتاد و دو، نشان می دهد که رویکرد و گفتمانتان فراجناحی و مستقل از فضای دو قطبی است. بسیاری از افرادی که به شما رأی داده اند نیز حسب این مواضعتان بوده و نه حمایت اصلاحات از شما. حتی بودند کسانی که به شما رأی دادند ولی اگر خاتمی می آمد قطعاً هیچ میلی به وی نداشتند مثل علی مطهری که پس از آیت الله هاشمی و آقای خاتمی، اثرگذارترین حامی شما بود.
6-رأی 71/50 نشان می دهد که در صورت عدم استفاده از نیروهای جریانات اصول گرا و میل به سمت دولتی اصلاحاتی و دوم خردادی، رأی شما نیز میل می کند به سمت رأیی اصلاحاتی که خود به فراگیر نبودن آن واقفید. پس قاعدتاً در صورت تمایل به پیروزی در انتخابات 96، باید بخشی از رأیی که در انتخابات 92 به رقبایتان اختصاص پیدا کرد را به خود اختصاص دهید زیرا با تجربه ی تلخ و عبرت آموزی که رقبای اصول گرا گرفتند، در دور بعد به متحدانه ترین نحو ممکن شرکت خواهند کرد.
7-پیرو تحقق حماسه ی سیاسی و نیز صعود تیم ملی فوتبال ایران -که ان شاء الله از یمن قدوم شما بوده است- در 25 خرداد و 27 خرداد امسال شاهد شادی زاید الوصف مردم کشورمان بودیم که خودش نوید بخش شروعی توام با رضایت ملی و نیز ثبات سیاسی است. اما از آن جا که جناب عالی حقوق دان هستید، از شما خواهشمندم تا در نظر داشته باشید که اگرچه اکثریت مردم در چارچوبی پسندیده و خوشایند به شادمانی پرداختند و اندکی بودند که با انجام حرکات ناشایست و زننده به رفتاری حرام و نیز خلاف قانون پرداخته که اگرچه تا حدی اجتناب ناپذیر است ولی تکرار آن و نیز رویه شدنش، موجب همان بغضی خواهد شد که در مقاطع مختلف و در دوران دوم خرداد ایجاد شد. متأُسفانه درصدی اندک هستند که مترصد فرصتند تا در هر موقعیتی و به هر بهانه ای، شهر را فضایی برای هرج و مرج و فساد و بی قانونی تبدیل کنند؛ گویی ملک شخصی آن هاست و می توانند در آن به اعمال حرام بپردازند و در وسط میدان شهر پارتی و مجلس طرب برپا کنند.
از شما خواهشمندیم به عنوانی شخصیتی فراجناحی که با سوابق اصول گرایانه ی خود ثابت کرده اید که مقید به تقیدات شرعی و قانونی مخصوصاً در باب مسائل فرهنگی و اجتماعی هستید، از مسأله ی فرهنگ در دولتتان غافل نشوید و آن جمله ی ما قل و دل امام خمینی را که می فرمایند "فرهنگ مبدأ همه ی بدبختی ها و خوشبختی ها یک ملت است" را سرلوحه ی سیاست گذاری ها، مدیریت و رویکرد خرد و کلان و از صدر تا ذیل دولت فخیمه ی تدبیر و امید قرار دهید و پیرو این مهم، وزیری کارآمد و اندیشمند -که بتواند سکان داری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به نحو احسن نماید- را انتخاب فرمایید؛ وزیری که هم از جانب جنابتان و نیز از جانب مردم کشور ما که دل در گرو تقیدات مذهبی دارند معتمد و محبوب باشد . از شما خواستاریم تا در دولتتان که همانا راهش را اعتدال در نظر گرفته اید، اثبات کنید که شادی و خوشحالی همان طور که در تعالیم اسلامی و قرآن و احادیث مکررا اشاره شده، اگر تؤام با گناه و فساد شود، شادی نیست که همانا نگون بختی و موقتی است.
بستر و امکاناتی را فراهم آورید و تدبیری بیاندیشید تا نه تنها در مقاطعی خاص، بلکه همواره کل کشور را در همه ی اقشار شادمانی فراگیرد اما به مقدسات و شعائر اسلامی و انقلاب خدچه ای وارد نشود که همانا موجب وهن نظام است. امید است که ان شاء الله عیان باشد کلمه به کلمه ی این متن برگرفته از دغدغه های یک جوان کشور شما و منتقدی دلسوز است و هدف ما جز نیل هرچه بهتر و سریع تر شما و دولتتان به اهداف مدبرانه و پرامید -که همانا خوشبختی ملت ایران را ان شاء الله رقم خواهد زد- نباشد.
بسیار خوب بود