گوناگون

جزئیات اتاق محکمه و تفتیش عقاید در زیرزمین مؤسسه آیت الله مصباح

سفیر: صادق چهرقانی در ماهنامه نسیم بیداری نوشت: شاید این مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین محسن غرویان، صریح ترین مصاحبه ای باشد که او انجام داده است؛ چه آن که شاگرد سابق آیت الله مصباح یزدی در این مصاحبه خواندنی، علت اصلی جدایی خود از جریان آیت الله مصباح را تشریح می کند، مخصوصا آن جا که عنوان می کند در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) که وابسته به آیت الله مصباح یزدی است، اتاقی در زیرزمین آن وجود داشت که تحت عنوان اتاق تفتیش عقاید و اتاق محکمه بود و با اساتید و طلابی که انتقادی به روش آیت الله مصباح و شاگردان او داشتند، برخورد های خیلی غیر اخلاقی صورت می گرفت. محسن غرویان در این گفت وگو با بیان این که دولت احمدی نژاد برآمده از تفکر آیت الله مصباح یزدی است، گفت: در سال های اخیر در تفکر آیت الله مصباح یزدی نسبت به مسائل سیاسی کاملا چرخش کرد؛ او در بخش دیگری از این گفت وگو تفاوت ها و شباهت های تفکر آیت الله مصباح یزدی با تفکر انجمن حجتیه را مورد بررسی قرار می دهد و در خصوص جریان جداشدن آیت الله مصباح و شاگردانش از مدرسه حقانی قم می گوید: در مدرسه شهید حقانی علاوه بر آیت الله مصباح یزدی، شخصیت هایی مثل آیت الله شهید بهشتی، آیت الله جنتی و آیت الله شهید قدوسی هم تدریس داشتند، اما به دلیل مخالفت های تند و افراطی آیت الله مصباح یزدی با دکتر شریعتی، بسیاری از طلاب این مدرسه علمیه به اعتراض آیت الله مصباح بر می خیزند که در نهایت باعث می شود که آیت الله مصباح نتواند در آن مدرسه ادامه فعالیت دهد و به این ترتیب به مؤسسه در راه حق می رود.


مشروح این گفت وگو خواندنی در ادامه می آید:

*هر از چند گاهی در فضای سیاسی ایران مطرح می شود که محمود احمدی نژاد و روی کار آمدن دولت او در سال 84، بر آمده از تفکر و اندیشه آیت الله مصباح یزدی است؛ آیا شما این نظریه را قبول دارید؟

من در این جا باید به چند نکته اشاره کنم؛ باید ما حمایت های اولیه آیت الله مصباح یزدی از آقای احمدی نژاد در نظر بگیریم و ببینیم این حمایت ها، روی چه مقدماتی صورت گرفت. آیا این حمایت های شدید روی شناخت فکری و علمی بود یا روی شناخت جهاتی دیگر؟ کسانی وجود دارند که تحلیل شان این است که آیت الله مصباح یزدی شخصیتی هستند که بر اساس شناخت علمی و فرهنگی و شناخت نسبت به افکار، آقای احمدی نژاد را تأیید کردند، بنابراین تأییدات ایشان بر اساس شناخت هایی است که ایشان از افکار و اندیشه های آقای احمدی نژاد داشتند؛ بنابراین می توانیم دولت آقای احمدی نژاد را از این جهت، محصول حمایت های آیت الله مصباح یزدی بدانیم؛ به خصوص این که آیت الله مصباح یزدی در جلساتی که برای انجمن بسیجیان اساتید دانشگاه داشتند و آقای احمدی نژاد هم در آن جلسات شرکت می کرد و خود بنده هم دو جلسه از طرف آیت الله مصباح یزدی، برای اداره و سخنرانی آن جلسه رفتم، حضور داشتند. یعنی دو جلسه ای که آیت الله مصباح یزدی نمی توانستند بروند، بنده رفتم.

*سال 88 بود؟

نه؛ قبل از این جریانات.

*سال 84؟

بله؛ در آن زمان ها جلسه ای بود در مسجد نارمک تهران که در زیرزمین آن، بسیجیان اساتید دانشگاه در آن جا تجمع داشتند؛ جلسه ماهانه ای بود؛ یکی دو جلسه خود بنده رفتم. به هر حال در آن جا، آقای احمدی نژاد با تفکرات آیت الله مصباح یزدی، آشنا شد و تا حدودی می توان این سخن را تأیید کرد.

*چقدر شاگردان آیت الله مصباح یزدی در عرصه سیاسی ایران نقش آفرینی کردند؟ از ابتدای انقلاب تا کنون؟

ببینید! شاگردان آیت الله مصباح یزدی متفاوت هستند؛ برخی از این شاگردان، نماینده مجلس بودند، مثل آقای حسینی شاهرودی که نماینده شاهرود در مجلس بود و بعد به رحمت خدا رفت؛ خود آقای ابوترابی که الان نائب رئیس مجلس هستند، ایشان هم از شاگردان آیت الله مصباح یزدی در مؤسسه در راه حق هستند و جزو گروه ((ب)) هستند که ما جزو گروه ((ج)) بودیم؛ یعنی این ها یک گروه از ما جلو تر بودند؛ برخی از این شاگردان هم خیلی در کار سیاسی وارد نشدند و بیشتر در کارهای علمی و فرهنگی بودند، ولی کم و بیش افرادی از این شاگردان، وارد بحث های سیاسی و فعالیت های سیاسی شدند.

*چقدر حضور شان در عرصه سیاسی ایران نقش آفرین بوده است؟ بیشتر آن هایی که فعالیت های سیاسی داشتند مورد نظر است، نه آن ها که فعالیت علمی داشتند؟

چقدرش را نمی توان به طور خط کشی شده مشخص کنیم، ولی به هر حال هر کسی وارد عرصه ای می شود، بالاخره یک نقشی دارد و تأثیر گذاری خود را خواهد داشت، اما حد و اندازه اش، به طور دقیق، خیلی مشخص نیست. به هر حال در حد خودشان تأثیر گذاری هایی داشتند، به خصوص تأثیر گذاری بیشتر از جانب جریان آیت الله مصباح یزدی، از همین انتخاب آقای احمدی نژاد در سال 84 به بعد شروع شد.

*گفته می شود که در زمان رهبری حضرت امام خمینی(ره)، تفکر آیت الله مصباح یزدی در عرصه سیاسی ایران نفوذ نداشت و این نفوذ فکری و سیاسی بعد از رحلت امام خمینی(ره) پیدا شد؛ این سخن از نظر شما درست است یا نه؟ لطفا توضیح دهید.

در زمان حضرت امام خمینی(ره) و پیروزی انقلاب، فعالیت حاج آقای مصباح یزدی، بیشتر فعالیت فرهنگی و علمی بود؛ تدریس مباحث فلسفه و تفسیر قرآن و ... داشتند، و بعد از انقلاب هم مخصوصا در اوایل سال های حکومت نظام جمهوری اسلامی، آیت الله مصباح یزدی، مثل مقام معظم رهبری یا مثل شهید بهشتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی، وارد متن کارهای نظام و انقلاب نشدند و بیشتر به همان کارهای حوزوی و علمی پرداختند، اما کم کم، به خصوص از سال 84 به بعد، ایشان وارد این بحث های سیاسی شدند و حمایت های خیلی شدید و افراطی از آقای احمدی نژاد داشتند که می توان این دولت 8 ساله را منصوب به جریان آیت الله مصباح یزدی دانست.

*فرمودید این ظهور و بروز تفکر آیت الله مصباح یزدی و اطرافیان ایشان در فضای سیاسی ایران، از سال 84 به بعد شروع شد، در حالی که در دولت آقای سیدمحمد خاتمی هم شاهد بودیم که حضور سیاسی طیف آیت الله مصباح به طور ویژه ای در عرصه سیاسی ایران وجود دارد که از جمله آن ها، کفن پوشی های شاگردان آیت الله مصباح یزدی به بهانه های مختلف بر علیه دولت اصلاحات بود؛ حضور سیاسی طیف آیت الله مصباح یزدی به آن شکل را چگونه تحلیل می کنید؟

در زمان آقای خاتمی، موضع گیری های آیت الله مصباح یزدی، بیشتر در زمینه های فکری و عقیدتی و ایدئولوژیک بود؛ مثلا بحث آزادی، بحث دین و رابطه اش با آزادی و بعد بحث های دکتر سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت و آن نظریه هایی که دکتر سروش می داد؛ آن ها بحث های شان بیشتر ماهیت علمی، فکری و فلسفی داشت، اما از سال 84 به بعد، شاهدیم که جریان آیت الله مصباح یزدی، کاملا ورود در عرصه رییس جمهور، تعیین رئیس جمهور، معرفی رئیس جمهور و تشکیل یک حزب و گروه و جبهه ای برای به دست گرفتن کرسی های مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی، داشتند؛ یعنی بیشتر فعالیت های آیت الله مصباح یزدی و شاگردان و جریان پیرامونی ایشان، ماهیت سیاسی پیدا کرد و آن ماهیت علمی و فلسفی خود را کم کم از دست داد.

*می توان تفکر آیت الله مصباح یزدی و شاگردان و جریان پیرامونی ایشان را به عنوان حلقه مصباح نامید؟ کما این که امروز در کشور جریان های فکری مختلفی همچون حلقه کیان و ... نیز وجود دارد؟

اشکال ندارد؛ این ها کلماتی است که رایج است و این اصطلاحی است که می توان به کار برد.

*فکر نمی کنید فعالیت های سیاسی حلقه مصباح خصوصا د ر سال های اخیر، باعث آن شد تا فعالیت های علمی، فکری و پژوهشی این حلقه کمتر شده و یا کلا به حاشیه برود؟

چرا؛ کاملا درست است؛ انتقادی هم که ما داریم و خیلی از شاگردان قدیم آیت الله مصباح یزدی به ایشان مطرح می کنند، همین است که حرکت علمی ایشان، تقریبا محو شده و تحت الشعاع سیاسی کاری قرار گرفته و از این رو فعالیت های علمی آیت الله مصباح یزدی و مؤسسه تحت امرشان، خیلی ظهور و بروز ندارد؛ امروزه شخصیت آیت الله مصباح یزدی بیشتر از آن که یک شخصیت علمی باشد، یک شخصیت سیاسی شده، چرا که آن حرکت علمی ایشان و جریان پیرامونی ایشان رنگ باخته و تحت الشعاع حرکت سیاسی قرار گرفته است.

*رهبر انقلاب در سال های دورتر یک بار آیت الله مصباح یزدی را شهید مطهری زمان نامیده بودند، و این در حالی بود که در آن زمان که این اتفاق افتاد، تمرکز آیت الله مصباح یزدی روی فعالیت های فکری و علمی معطوف بود؛ اما امروزه همان طور که خودتان نیز اشاره داشتید، فعالیت های علمی آیت الله مصباح یزدی و جریان پیرامونی ایشان به دلیل فعالیت های سیاسی و آن هم فعالیت های تند سیاسی رنگ باخته و تقریبا محو شده است؛ به نظر شما رهبر انقلاب آیت الله مصباح یزدی را در مسائل سیاسی هم مطهری زمان نامیده بودند؟

بله؛ من هم همین اعتقاد را دارم؛ شما خودتان می گویید مقام معظم رهبری گفته اند، مطهری زمان؛ کدام زمان؟ آن زمان؛ در حالی که آن زمان، آیت الله مصباح یزدی در بطن فعالیت های علمی بودند؛ بنابراین بنده هم برداشتم این است که به لحاظ علمی، مقام معظم رهبری این فرمایش را مطرح فرمودند، نه به لحاظ سیاسی.

*برخی از صاحب نظران سیاسی و از جمله شناخته شده ترین آن ها حجت الاسلام و المسلمین محتشمی پور، بسیار تأکید داشتند که تفکرات حلقه مصباح یزدی، همان تفکرات انجمن حجتیه است؛ چقدر شما این نظریه را می پذیرید؟ و آیا واقعا تفکرات آیت الله مصباح و حلقه پیرامونی او، تفکر پالایش شده انجمن حجتیه است؟

نه؛ این موضوع را من خیلی و به این شکل کلی قبول ندارم. ببنید! خود انجمن حجتیه هم باید از جهات مختلف خود، تجزیه و تحلیل شود و بعد ببینیم این جریان آیت الله مصباح همان جریان انجمن حجتیه هست یا نه؛ این حرف که تفکر آیت الله مصباح یزدی و جریان او تفکر انجمن حجتیه است، به لحاظ آن جشن نیمه شعبانی مطرح می شود که امام خمینی(ره) در یک سالی گفته بودند، به دلایل خاصی، در نیمه شعبان جشن نگیرید، اما در مؤسسه در راه حق که آیت الله مصباح یزدی در آن بودند، جشن گرفتند و انجمن حجتیه هم روی جشن نیمه شعبان خیلی تأکید کرد و از آن جا، این بحث پیش آمد که مؤسسه در راه حق و آیت الله مصباح یزدی، همان مشی انجمن حجتیه را دارند؛ ولی باید توجه داشت که تفاوت هایی هم وجود دارد.

*چند نمونه از تفاوت ها را بیان کنید؟

مثلا انجمن حجتیه خیلی با فلسفه میانه ای ندارند، اما آیت الله مصباح یزدی با فلسفه معروف اند و بیشتر بحث های ایشان بحث فلسفی است. یعنی این ها تفاوت هاست؛ من این موضوع را به طور 100 درصد قبول ندارم که تفکر آیت الله مصباح، همان تفکر انجمن حجتیه است؛ یک مشترکاتی دارد و یک سری مختلفات و وجوه امتیازی؛ این را باید اهل اطلاع بنشینند و کاملا حلاجی و تحلیل کنند و آن وقت وجوه امتیاز و اشتراکش معلوم می شود. تفاوت دیگر این است که در خود انجمن حجتیه هم دو دستگی و بلکه چند دستگی وجود داشت؛ مثلا بعضی از افراد انجمن حجتیه، اصلا قائل به تشکیل حکومت دینی قبل از ظهور امام زمان(عج) نیستند و با اصل حکومت دینی و ولایت فقیه مخالفند و می گویند تشکیل حکومت اسلامی، کار امام زمان(عج) است، ولی آقای مصباح یزدی این طور نبودند و قائل به تشکیل حکومت دینی و اسلامی اند و این هم باز تفاوتی است.

*حالا چند نمونه از شباهت های انجمن حجتیه با تفکر جریان آیت الله مصباح یزدی را بیان کنید؟

مثلا خیلی تأکید روی سنت و نیز روی بی اعتنایی به رأی مردم و نظر مردم و این جور چیزها؛ می توان گفت این ها شباهت است؛ البته من باید در یک فرصت بیشتری در یک میزگردی این بحث را تحلیل کنیم و الآن خیلی به طور مبسوط نمی توان به این موضوع پرداخت.

*نسل سوم ما نسبت به ماهیت انجمن حجتیه و چگونگی شکل گیری آن بی اطلاع است؛ همچنین به دلیل حضور آیت الله مصباح یزدی در مدرسه شهید حقانی قم و بعد از آن مؤسسه در راه حق، هر از چند گاهی نام این دو مرکز علمی قم، با انجمن حجتیه گره می خورد؛ لطفا در خصوص این موارد توضیح دهید؟

ببینید؛ انجمن حجتیه غیر از این هاست؛ انجمن حجتیه تشکیلاتی بود که زیر نظر آیت الله شیخ محمود حلبی فعالیت می کرد و به نام انجمن ضد بهائیت شناخته می شد؛ این انجمن در تمام ایران هم شعبه داشت و بسیاری از این دانشگاهیان و حوزویان عضو این انجمن بودند؛ یک سری درس های عقایدی می دادند و بعد آشنایی با کتاب های بابیت، بهائیت و ... بود و هدفشان نیز مبارزه با بهائیت و بعد آشنایی با مسئله امام زمان(عج) و مهدویت و این مسائل بود؛ این خلاصه تشکیلات آقای شیخ محمود حلبی بود که تحت عنوان انجمن حجتیه معروف شدند؛ اما مدرسه حقانی و مؤسسه در راه حق در قم بود. مدرسه حقانی، یک مدرسه تحت برنامه و نظام آموزشی مشخصی بود که آیت الله جنتی، آیت الله مصباح، آیت الله شهید بهشتی، آیت الله شهید قدوسی و ... در آن تدریس می کردند؛ این افراد شناخته شده این مدرسه را تأسیس می کنند که فرد خیری به نام حاج آقای حقانی بودجه و هزینه این مدرسه را می دهد و بعد از این اساتیدی که نام بردم، در این مدرسه استفاده می شد. این مدرسه جزو اولین مدرسه های علمیه ای بود که طلبه ها را به شکل کلاسیک امروزی و به صورت منظم در کلاس ها، برای شان تدریس کرده و آموزش می دادند. آیت الله مصباح یزدی هم یکی از اساتید مدرسه علمیه حقانی بودند. نوع تفکر مدرسه حقانی به چند بخش تقسیم می شد، یک بخش آن گرایش به نوع اندیشه های آیت الله مصباح یزدی داشت که به خصوص ضد دکتر شریعتی بودند و یک عده هم به سمت آیت الله شهید بهشتی گرایش داشتند؛ خود آن طلبه های مدرسه شهید حقانی هم دو دسته می شوند؛ یک عده دنبال اندیشه های آیت الله مصباح یزدی را می گیرند و الآن هم هستند، مثل آقاتهرانی و ...، و یک عده هم به دنبال اندیشه های شهید بهشتی و ... می روند. شهید بهشتی نسبت به دکتر شریعتی تند نبود بلکه معتدل بودند، ولی آیت الله مصباح یزدی در این زمینه خیلی تند بودند. بعد آیت الله مصباح به همراه عده ای از شاگردان خود از آن مدرسه جدا می شوند و بعد همان گروه به مؤسسه در راه حق می آیند؛ آن جا کلاس ها را برگزار می کنند و کلاس ها در آن جا ادامه پیدا می کند تا بنیاد فرهنگی باقرالعلوم(ع) و بعد هم مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) که الآن در حال فعالیت است، توسط آیت الله مصباح ایجاد می شود. جریان آقای مصباح و مدرسه شهید حقانی رابطه شان این بوده است.

*چرا آیت الله مصباح یزدی و شاگردان او از مدرسه شهید حقانی جدا شدند؟

به خاطر همان که آیت الله مصباح یزدی در آن جا خیلی تند علیه دکتر شریعتی صحبت می کردند؛ بسیاری از طلبه ها اعتراض می کنند و بعد آقای بهشتی و این ها هم همراه آنان می شود؛ خلاصه طوری می شود که آیت الله مصباح یزدی نمی توانند با آن ها در مدرسه حقانی همکاری کنند و به این ترتیب از این مدرسه جدا می شوند.

*مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) که وابسته به آیت الله مصباح یزدی است، در سال 74 افتتاح شد؟

قبل از مؤسسه امام خمینی(ره) بنیاد فرهنگی باقرالعلوم را آیت الله مصباح یزدی تأسیس کردند و قبل از آن هم در بخش آموزشی مؤسسه در راه حق فعالیت داشتند.

*مؤسسه در راه حق چگونه و توسط چه افرادی ایجاد شد؟

مؤسسه در راه حق را آیت الله خرازی، شهید حقانی که در حزب جمهوری اسلامی عضو بودند و به شهادت رسیدند و آیت الله استادی تأسیس کردند.

*یکی از سؤال هایم را دوباره می خواهم تکرار کنم، چون می خواهم بیشتر روی آن توضیح دهید؛ چرا این قدر این مباحث مطرح می شود که تفکر حلقه مصباح یزدی همان تفکر انجمن حجتیه و به عبارتی انجمن حجتیه مدرن است که آقای محتشمی پور هم بارها روی آن تأکید داشتند؛ اصولا چرا این مباحث مطرح می شود؟

خب! یک شباهت هایی وجود دارد. آیت الله مصباح یزدی در آن اوایل و سال های ابتدایی انقلاب، خیلی وقت برای مسائل سیاسی نمی گذاشتند و می گفتند وظیفه ما کار علمی است و این شباهت به کار انجمن حجتیه داشت که می گفتند ما وظیفه ای برای تشکیل حکومت و این مسائل نداریم؛ می گفتند کار ما آشنا کردن مردم با امام زمان(عج) است و حکومت دینی را خود امام زمان(عج) باید تشکیل دهند؛ آیت الله مصباح یزدی هم یک دوره ای خیلی به مسائل سیاسی نمی پرداختند و لذا این شباهت وجود داشت. ولی یک چرخش کاملی در تفکر سیاسی آیت الله مصباح یزدی، در این سال های اخیر به خصوص از سال 84 به این طرف پیدا شد و کاملا چرخش بسیار بارز و آشکاری دیده می شود؛ و لذا جریان مؤسسه امام خمینی(ره) هم که ابتدا یک مؤسسه علمی و پژوهشی بود، کاملا چرخش کرده و الآن به عنوان پایگاه سیاسی مطرح است. می توان گفت که بار سیاسی و فعالیت سیاسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) که وابسته به آیت الله مصباح یزدی است، کاملا بر کار علمی اش می چربد.

*پیرو فرمایشات تان که فرمودید آیت الله مصباح یزدی در سال های ابتدایی انقلاب خیلی به فعالیت های سیاسی توجهی نداشتند، گفته می شود که جریان پیرامونی آیت الله مصباح یزدی و شاگردان ایشان، در سال های جنگ تحمیلی و دفاع مقدس، به دفاع مقدس کم توجه بوده و حضورشان در جنگ کمرنگ بوده است؛ نظر شما در این خصوص چیست؟

حضور در جنگ بود؛ چرا؛ من خودم یادم هست که نوبتی، طلبه ها را از مؤسسه در راه حق به جبهه ها می فرستادند، ولی جبهه که می رفتند برای کار تبلیغی و کار فرهنگی بود؛ ولی نه؛ از طرف مؤسسه در راه حق، افرادی به جبهه اعزام می شدند، ولی به شکل پر رنگ نبود، اما بود؛ رفتن به جبهه وجود داشت و حتی چندین نفر از طلاب مؤسسه در راه حق شهید شدند، مثل شهید علی فرزین که از دوستان خود من بود و در جبهه به شهادت رسید و چند نفر دیگر؛ نمی شود گفت هیچ نبوده، بوده، ولی تمرکز مؤسسه در راه حق بیشتر روی همین کارهای علمی، فرهنگی و فلسفی و ... بود.

*به عنوان سؤال آخر بفرمایید که چرا در خبرها و مصاحبه هایی که از شما در سایت ها، خبرگزاری ها، روزنامه ها و ... منتشر می شود، عنوان شاگرد سابق آیت الله مصباح برای شما ذکر می شود؟ جریان جدا شدن شما از آیت الله مصباح یزدی چیست؟

من از نظر علمی و فلسفی شاگرد آیت الله مصباح بودم و خیلی هم از ایشان استفاده کردم و این حق را قائل هستم؛ و ایشان از نظر علمی، حق استادی به گردن بنده دارند، ولی سر این مسائل افراطی که در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) اتفاق افتاد، من دیگر نتوانستم در مسائل سیاسی و اجتماعی، با آن ها همکاری داشته باشم و استعفای خودم را نوشتم و استعفای مکتوب من هم آن جا موجود است. چون این ها وارد جریانات سیاسی شدند، مثل جریان بهم زدن سخنرانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در حرم حضرت معصومه(س) در 15 خرداد سال 85؛ داستانش مفصل است؛ من در این جور کارها گفتم که نمی توانم با آن ها همکاری کنم و لذا همکاری خودم را با آن جا قطع کردم. یک کارهای خیلی شدید افراطی در آن جا انجام می شد؛ مثلا در زیرزمین مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، یک اتاقی بود که اتاق محکمه و اتاق تفتیش عقاید بود و آن جا برخوردهای خیلی غیر اخلاقی با افراد می کردند؛ برخوردها به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی بود که حالا من فعلا بنا ندارم آن ها را خیلی باز کنم و توضیح دهم؛ لذا دیگر از نظر سیاسی و اخلاقی من نتوانستم آن روش های تند و افراطی، و نیز بد اخلاقی های سیاسی و اجتماعی آنان را تحمل کنم، لذا ادامه همکاری ندادم و استعفا کردم.

*این برخورد باطلاب خود مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) بود یا طلاب خارج از مؤسسه؟

نه؛ در همان جا، یک محکمه ای تشکیل داده بودند که برخوردهای خیلی توهین آمیزی با طلاب و اساتید می کردند.

*منظورم این است که برخوردی که صورت می گرفت با طلاب خود مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) بود یا با طلاب حوزه های علمیه دیگر قم هم برخورد می شد؟

طلاب خود مؤسسه؛ اگر استادی مثلا انتقادی می کرد یا مخالفتی با مشی و روش آن ها می کرد و مقاومتی در برابر خواسته های آنان داشت، آن ها برخوردهای بسیار بسیار غیر اخلاقی با او می کردند و به هر حال با توهین، افترا و تهمت و این جور چیزها سعی می کردند او را از صحنه خارج کنند.

*سخن پایانی خود را هر طور که صلاح می دانید بیان بفرمایید؟

من از ایجاد التهاب و بد اخلاقی بدم می آید، اما من بعضی حرف هایی را که می زنم برای اصلاح است. یعنی خودم خوش ندارم همین مطالب که قسمتی از آن را برای شما گفتم بگویم، اما چون احساس تکلیف می کنم و احساس وظیفه می کنم و احساس می کنم یک جریان انحرافی در جامعه پیش آمده و بالاخره ما وظیفه داریم نقش خود و روشنگری خودمان را انجام دهیم، این حرف ها را می زنم. سعی کنید التهاب آفرینی نباشد و روشن گری باشد. با تمام احترامی که برای برخی بزرگان قائلم، اما فکر می کنم برخی روشنگری ها، برای نسل جوان و دانشجویان و طلاب جوان لازم است و وظیفه ماست که این کارها را انجام دهیم.

ارسال نظر

  • مسلمان

    خدایا عاقبت همه را ختم به خیر بفرما

  • مهاجر

    در روشنگري عالي بود اميد وارم همه علما ومسئو لين ومردم مشي اعتدال را بذيرا وعامل باشند

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار