گوناگون

من یک "لباس شخصی" به زحمت ۱۵ سال دارم!/درباره لباس شخصی ها

قبل از باز کردن بحثم جا داره خاطره ای نقل کنم از چندهفته پیش که شایدخالی از لطف نباشه.

چند هفته پیش در جایی درجمع چند نفره ای بودم(پس داشته باش : مکان،زمان،هویت افراد،تعداد و...نامعلوم) یادم میاد یه بنده خدایی بودهر وقت باهاش حرف میزدی بی جهت بحث رو می کشوندیه طرف ومی گفت توی جلسه ای بودم،مثلا دیروز که نمی تونم بگم کیا بودند واین حرف مطرح شد! مثل اینکه منم یاد گرفتم.

بگذریم،داشتیم خیلی معمولی گپ میزدیم که یهو بحث رفت به سمت کل انداختن وپته ی هم رو به آب دادن.بر ما واضح شدکه برادرانی که در خدمتشون بودیم از جمع مجهول الهویه ی لباس شخصی ها بودند وجمیعا در جریان کوی ودیگر موارد خیابانی وغیرخیابانی شرکت فعال داشتند.

اولی: "بابا من خودم سر آزادی ده بار باتوم رو از دستت گرفتم،واسه ما کلاس نذار..."

دومی :" نذار بگم اون شب توی کوی چطور در اتاقها رو که با چرخوندن دستگیره باز می شدمی شکستی میرفتی تو..."

سومی: "مگه خودت بالگد نرفتی توی یخچال طرف پرتش کردی وسط اتاق..."

چهارمی: " خودتم گاز انداخته بودی توی اتاق روبروییش خوب..."

پنجمی: ...

در اون لحظه ی ناب حس کردم که به عنوان یک برادر چقدر عقبم پی بردم که وقتی سهمیه ی باتوم وکلاه وگاز وغیره رو توزیع می کردند احتمالا در حال فکر کردن به مولفه های زندگی جهادی بودم.در مورد مکان این مکالمه باید عارض بشم خدمتتون که دریکی از ادارات بسیار دولتی بودو یک نکته ی کوچیک دیگی اینجا اضافه کنم،در کنار صندلی هر کدوم از کارمندای اون اتاق ،روی زمین یه کلاه ضدشورش به حالت آماده باش جا خوش کرده بود.

بگذریم. فراموش کردم بگم که چند روز پیش در جمع فعالین تشکلهای دانشجویی خدمت رهبری رسیدیم.جای همتون خالی بود.اون روز با تمام وجود حس کردم مظلومیت رهبری چقدر واقعیه.وقتی آقا تاکید کرد که با عاملین جریان کوی قطعا برخورد میشه وبدون توجه به وابستگی سازمانیشون به سزای عملشون میرسند،حس کردم عده ای توی جمع زیر چشمی یه چپ وراست نگاه می کنند.حس کردم اگر این حرف بخواد عملی بشه،توی جلسه ی سال بعد عده ی کثیری از کسایی که همین الان زیر این منبر شانه به شانه نشستند وندای "وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد" سر میدند وبعضا در اون جریان دخیل بودند،باید قاعدتا جای دیگه ای باشند.وگرنه که بازم مثل ده سال پیش عمل به مصلحت میشه.مصلحتی که به فرموده ی آقا ،گاهی نه تنها مقابل حقیقت نیست،که خودش حقیقته.



من، یک لباس شخصی،به زحمت پانزده سال دارم !

چند هفته پیش که به یمن پیگیری کارای جهادی که گذشت تهران بودم،به یمن حضور در منزل یکی از دوستان درحوالی میدان انقلاب،تقریبا هر روز ازاین محل عبور میکردم.یک روز بعدازظهر که دقیقا یادم نیست مناسبتش چی بود،با جمع سی چهل نفره ای نوجوون روبرو شدم که مجهز به باتوم وسپر وکلاه و...ردیف کنار خیابون نشسته بودند.جالب بود که درحالت ایستاده بعضا قدشون کمی از سپر ضدشورش بلندتر بود.توی اون خستگی و بی رمقی پایان ساعت اداری داشتم با خودم فکر میکردم که اگه خدای نکرده اینجا شلوغ بشه، کی میخواد اینا رو از زیر دست وپا دربیاره وتجهیزات زبون بستشون قطعا توسط ملت به یغما میره.اونروز اونقدر خسته بودم که حتی راهمو برا زدن یه لگد به شکم فرماندشون کج نکردم والحمدلله رفتم ویه لحاف پیدا کردم وسرمو کردم زیرش. با خودم می گفتم با این کوته فکریها وبی تدبیریها ،خدا آخر وعاقبتمون وآخر وعاقبتشون رو ختم به خیر کنه.



پست بعد انشالا با عنوان" تبارشناسی لباس شخصی ها "، حاصل مجادلات ذهنی ما درطول سفر اخیر ومحض مسیرطولانی سفر!

پی نوشت : دیدار با آقا ومراسم افطار حاشیه های مهمی داشت که انشالا درپست آتی بهشون میرسم.

پی نوشت ۲ :از تمامی دوستان ودشمنان لباس شخصی وغیر شخصی عزیز استدعا دارم آقا میخوای فحش بدی توی نظرای خصوصی وبدون اسم ورسم نباشه که هر چی اونجا بگی خودتی !

پینوشت3 : دوستی در همون ابتدا حرف متینی زدند که چرا این پست رو زدم.دوست داشتم مفصل توی پست آینده به اهمیت موضوع به طور خاص بپردازم ولی محض خالی نموندن عریضه مختصری خدمتتون عرض می کنم.برادر من،خواهر من، شمافکر می کنید چرا رهبری چند روز پیش تاکید کردند که قطعا به پرونده ی اینها رسیدگی میشه؟چون عمل اینها نقاطی از نظام رو هدف گرفته که بسیار خطرناکه وحیثیت نظام رو لکه دار می کنه واین مطمئنا بواسطه ی سالها انکار وجود اونهاواین چنین تابو دیدن پرداختن به اونهاست،.

قتی رهبری میگه " در هر پست سازمانی که باشند با اونها یرخورد میشود" باور کنید من آرزو می کنم اینها در هیچ پست سازمانی مشغول نباشند وبه قول دکتر افروغ اینها اخراجیهای سازمانهای امنیتی ونظامی باشند،چون قطعا سابقه ی اون سازمان وبقیه ی نیروهای مخلص اون سازمان رو زیر سوال می برند.بعد هم باید ببینیم منظور ما از لباس شخصی کیه .بذارید یه کم مساله رو براتون بازکنم.من نوعی به عنوان یک نیروی تحت تکفل فلان سازمان، اگه فرماندم بگه برو سر اون خیابون فلانی رو بگیر برام بیارش،اول ازهمه به چیزی نیاز دارم به نام حکم ماموریت.اگه تجربش کرده باشید میدونید که توی اون حکم نام ومشخصات و رتبه ی سازمانی شما،تعداد نفراتی که همراه شما هستند،تاریخ ومدت ماموریت،تجهیزاتی که باشماست وحتی وسیله ای که با اون به محل ماموریت میروید قید شده ودر پایان فرمانده ی مربوطه با مهر وامضای اون سازمان وامضای خودش به حکم رسمیت می بخشه.علاوه بر اون شما نسبت به ماموریتتون توجیه هستید ودر مدت ماموریت تحت پوشش بیمه ی غرامتید.


پس در اینجا ما به نکات نسبتا جالبی برخوردیم.مثل وجود فرماندهی وسازماندهی به این معنی که درصورت تخلف شما از چارچوب ماموریت مربوطه ،شما توسط فرماندهی توبیخ ودرصورت نیاز مجازات می شید.منظور ما از واژه ی لباس شخصی فرد یا افرادیه که بدون پشتیبانی و سازماندهی ونظارت متعاقب اون، دست به اقداماتی میزنند.این اقدامات میتونه قالب سواستفاده رو داشته باشه.یعنی شماممکنه از اختیارات وامکانات قانونی خودتون استفاده ی خارج از چارچوب کنید.همه ی حرفای من برمیگرده به جریان کوی وجریانات مشابه اون.

در جریان کوی،فرماندهانی که ازشون گفتیم منکر دادن دستور واحکامی برای حمله هستند.ما با افرادی مواجهیم که به ظاهر به صورت خودسر وحداکثر از سر غیرت شخصی دست به این اقدامات زدند واقدامات اونها خساراتی رو به بار آورده که به دلیل همون ماهیت خودسرانه امروز قائدتا کسی پاسخگو نیست. مساله اینجاست که اقدامات اونها به پای من نوعی هم تا امروز نوشته شده ومردمی که باید قضاوت کنند متاسفنه تفکیکی بین نیروهای خودسر وبقیه قائل نیستند.رهبری هم اون روز فرمودند که این یکی از معضلات دستگاههای اجرائی ماست.به همین دلیل هم بود که فرماندهی محترم سپاه دیروز متعاقب سخنان رهبری اعلام کردند که دادگاه پرونده ی متهمین لباس شخصی تا آخر این ماه برگزار خواهد شد. العاقبۀ للمتقین

منبع:وبلاگ زندگی جهادی(احمد آرام)

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار