خجسته کیهان: نویسندگان ایرانی به آپارتمان محدود شدهاند
پارسینه: خجسته کیهان معتقد است: ادبیات ما در مقایسه با ادبیات جهان فضای محدودی را تجربه میکند؛ اما نباید نویسندگان را سرزنش کرد، زیرا این اتفاق به خاطر بسته بودن فضای نگارش است.
پارسینه- گروه فرهنگی: خجسته کیهان درباره دلایل استقبال مخاطبان از ادبیات ترجمه گفت: تا آنجایی که به کارهای خود من مربوط است، به نظرم این استقبال ناگهانی نیست که در سالهای اخیر روی داده باشد. همیشه این استقبال وجود داشته است. قبلتر از این هم، حتا 20 - 30 سال پیش، همیشه مخاطبهای ایرانی برای اینکه ببینند آن سوی دنیا چه میگذرد و نویسندگان چه میگویند، شوق داشتهاند، چون ادبیات ما را با دنیاهای دیگر آشنا میکند و همیشه نسبت به این آشنایی علاقه وجود داشته است.
او ادامه داد: البته با توجه به مشکلات نشر، چون کمبود بودجه، تیراژ کتابها کاملا پایین آمده است و اگر الآن این احساس به وجود آمده که کتابهای تألیفی با اقبال کمتری روبهرو میشوند، دلیل این است که این کتابها کمتر هم چاپ میشوند.
کیهان در پاسخ به این سؤال که اکنون نویسندگان گمنام خارجی کتابهایشان با استقبال مواجه میشود، اما در مورد آثار بومی این اتفاق نمیافتد، گفت: شاید این مربوط به این باشد که نویسندگان ما به سوژههای محدودی میپردازند و چند تا کار که از این نویسندگان خوانده میشود، به نظر تکراری و خستهکننده میرسد و مخاطب دیگر دوست ندارد این کارها را بخواند.
او در ادامه تأکید کرد: مدتی ادبیات آپارتمانی باب شده بود که در فضای محدود میگذشت و من در مقایسه این آثار با آثار خارجی که خودم ترجمه کردهام، باید بگویم، این آثار فضای محدودتری دارند. نویسندهای چون پل استر خصوصا در رمانهای قبلیاش، فضاهای بسیار متفاوتی را تجربه میکرد. «دیوانگی در بروکلین» کتابی درباره طرز فکرها و آدمهای مختلف است و «کشور آخرین ها» درباره کشوری فرضی با آدمهای فرضی است که نویسنده آن را خلق کرده و قوه تخیل آدم با خواندن آن تحریک میشود و فضای این کشور در ذهن خواننده خلق میشود.
به گزارش ایسنا، او عنوان کرد: من کتابی از یوسا به نام «دختری از پرو» را ترجمه کردهام که این رمان در کشورهای اروپایی چون انگلستان و فرانسه و همچنین ژاپن، پرو و دیگر کشورها میگردد و دور میزند و آدمهای مختلف و افکار مختلف را مرور میکند. این اتفاق در کنار موضوع اصلی که موضوعی عاشقانه است، رخ میدهد و همین خواننده را سرگرم میکند. «ناامیدی» ناباکوف آدم را میبرد در ذهن یک آدم روانپریش و تا مدتها خواننده متوجه نمیشود کجاست. بعدا میفهمد که موضوع اصلا چیز دیگری است و او موضوع را به شکل دیگری احساس کرده است.
این مترجم تأکید کرد: من نمیگویم نویسنده ما در آثارش در کشورهای اروپایی سیر کند. اما من نویسندگان کمی را دیدهام که حتا در تهران چرخی بزنند. من به عنوان کسی که در تهران زاده شدهام، این شهر را نمیشناسم و تنها منطقههای اطراف محل زندگی خودم را میشناسم. امیرحسن چهلتن یکی از تنها کسانی است که در آثارش به تهران پرداخته است و این کمبود در میان آثار ایرانی احساس میشود.
کیهان در پاسخ به این سؤال که نویسندگان ایرانی چگونه میتوانند فضای ذهنی خودشان را گسترش دهند، گفت: نویسنده باید آزادی عمل بیشتری داشته باشد؛ در حالیکه فضا اکنون بسته است و گرفتن مجوز با دشواری همراه است. من نمیدانم که نویسنده چگونه باید به این فضا دست پیدا کند، اما تا وقتی فضا اینگونه باشد، نویسندگان ما خصوصا نویسندگان جوان با احتیاط مینویسند. من فکر میکنم اگر فضا کمی بازتر شود، این مشکل حل میشود.
او افزود: ما مشکل کمبود استعداد نداریم و اینطور نیست که فکر کنیم دانش ادبی یا ذوق ادبی ما کم است؛ بلکه محدودیتهایی هست که سبب میشود خودسانسوری در نویسندگان ایجاد شود و با این شرایط من کسی را سرزنش نمیکنم. اما امیدوارم همین استقبال کمی که از ادبیات ما میشود، همه را به فکر وادارد که درباره این موضوع فکر کنند و چارهای بیندیشند.
او ادامه داد: البته با توجه به مشکلات نشر، چون کمبود بودجه، تیراژ کتابها کاملا پایین آمده است و اگر الآن این احساس به وجود آمده که کتابهای تألیفی با اقبال کمتری روبهرو میشوند، دلیل این است که این کتابها کمتر هم چاپ میشوند.
کیهان در پاسخ به این سؤال که اکنون نویسندگان گمنام خارجی کتابهایشان با استقبال مواجه میشود، اما در مورد آثار بومی این اتفاق نمیافتد، گفت: شاید این مربوط به این باشد که نویسندگان ما به سوژههای محدودی میپردازند و چند تا کار که از این نویسندگان خوانده میشود، به نظر تکراری و خستهکننده میرسد و مخاطب دیگر دوست ندارد این کارها را بخواند.
او در ادامه تأکید کرد: مدتی ادبیات آپارتمانی باب شده بود که در فضای محدود میگذشت و من در مقایسه این آثار با آثار خارجی که خودم ترجمه کردهام، باید بگویم، این آثار فضای محدودتری دارند. نویسندهای چون پل استر خصوصا در رمانهای قبلیاش، فضاهای بسیار متفاوتی را تجربه میکرد. «دیوانگی در بروکلین» کتابی درباره طرز فکرها و آدمهای مختلف است و «کشور آخرین ها» درباره کشوری فرضی با آدمهای فرضی است که نویسنده آن را خلق کرده و قوه تخیل آدم با خواندن آن تحریک میشود و فضای این کشور در ذهن خواننده خلق میشود.
به گزارش ایسنا، او عنوان کرد: من کتابی از یوسا به نام «دختری از پرو» را ترجمه کردهام که این رمان در کشورهای اروپایی چون انگلستان و فرانسه و همچنین ژاپن، پرو و دیگر کشورها میگردد و دور میزند و آدمهای مختلف و افکار مختلف را مرور میکند. این اتفاق در کنار موضوع اصلی که موضوعی عاشقانه است، رخ میدهد و همین خواننده را سرگرم میکند. «ناامیدی» ناباکوف آدم را میبرد در ذهن یک آدم روانپریش و تا مدتها خواننده متوجه نمیشود کجاست. بعدا میفهمد که موضوع اصلا چیز دیگری است و او موضوع را به شکل دیگری احساس کرده است.
این مترجم تأکید کرد: من نمیگویم نویسنده ما در آثارش در کشورهای اروپایی سیر کند. اما من نویسندگان کمی را دیدهام که حتا در تهران چرخی بزنند. من به عنوان کسی که در تهران زاده شدهام، این شهر را نمیشناسم و تنها منطقههای اطراف محل زندگی خودم را میشناسم. امیرحسن چهلتن یکی از تنها کسانی است که در آثارش به تهران پرداخته است و این کمبود در میان آثار ایرانی احساس میشود.
کیهان در پاسخ به این سؤال که نویسندگان ایرانی چگونه میتوانند فضای ذهنی خودشان را گسترش دهند، گفت: نویسنده باید آزادی عمل بیشتری داشته باشد؛ در حالیکه فضا اکنون بسته است و گرفتن مجوز با دشواری همراه است. من نمیدانم که نویسنده چگونه باید به این فضا دست پیدا کند، اما تا وقتی فضا اینگونه باشد، نویسندگان ما خصوصا نویسندگان جوان با احتیاط مینویسند. من فکر میکنم اگر فضا کمی بازتر شود، این مشکل حل میشود.
او افزود: ما مشکل کمبود استعداد نداریم و اینطور نیست که فکر کنیم دانش ادبی یا ذوق ادبی ما کم است؛ بلکه محدودیتهایی هست که سبب میشود خودسانسوری در نویسندگان ایجاد شود و با این شرایط من کسی را سرزنش نمیکنم. اما امیدوارم همین استقبال کمی که از ادبیات ما میشود، همه را به فکر وادارد که درباره این موضوع فکر کنند و چارهای بیندیشند.
ارسال نظر