گوناگون

چرا پروژه‌ «جبهه‌ پایداری» شکست خورد؟

پارسینه: حالا می توان پرسید که پروژه ی سیاسی که با آن حجم هیاهو و با بهره گیری از سرمایه های اجتماعی مختلف شروع شد، چرا چنین پایان ناکامی داشت؟

پارسینه - عباس آلادخواه: انصراف کامران باقری لنکرانی به نفع سعید جلیلی را می توان شکست و پایان پروژه ی «جبهه پایداری» دانست. حالا می توان پرسید که پروژه ی سیاسی که با آن حجم هیاهو و با بهره گیری از سرمایه های اجتماعی مختلف شروع شد، چرا چنین پایان ناکامی داشت؟

ابتدا شاید لازم باشد که نگاهی به پیشینه ی این جریان سیاسی داشته باشیم. جبهه پایداری، حرکتی از سوی برخی چهره های سیاسی (عمدتا از نظر فکری نزدیک به آیت الله مصباح یزدی) بود که سودای بازگشت به گفتمان سوم تیر یا «احمدی نژاد پیشا-مشایی» داشتند؛ خیالی که از ابتدا خام به نظر می آمد، چرا که احمدی نژاد بدون مشایی بی معنا بود. اساس این تمنا، فرضی بود مبنی بر اینکه احمدی نژاد قبلا خوب بوده است و بعدا توسط مشایی منحرف (و یا جادو) شده است.

https://www.shafaf.ir/files/fa/news/1390/5/8/19402_440.jpg

به عنوان موضع سیاسی، اساس تشکیل این جبهه با هدف تاسیس یک دولت حزب اللهی و خالص (با قرائت آیت الله مصباح یزدی) بود، بنابراین بار اصلی فعالیت خود را روی انتخابات ریاست جمهوری پیش رو متمرکز کرده بود. البته لازم به ذکر است که عمده ی اعضای اصلی این جبهه سیاسیونی بودند که به واسطه ی حمایت از احمدی نژاد و با اسم و رسم احمدی نژاد، هویت سیاسی یافته بودند. به طور مثال، قاضی زاده (سخنگوی جبهه پایداری) از کسانی بود که در ستاد انتخاباتی محمود احمدی نژاد در سال 84 مسئولیت داشت و البته ورود وی به هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز به لطف حضور در فهرست حامیان دولت بود.

در مورد انتخابات یازدهم، اعضای این جبهه از ابتدا با تردید و ناپایداری وارد عرصه شدند. گفته می شد که جبهه پایداری در انتخاب بین لنکرانی و جلیلی مردد است. پس از اینکه نوعی اطمینان موقت کسب کردند که سعید جلیلی قصد کاندیداتوری ندارد، اعلام کردند که با تلاش فراوان برای تشخیص اصلح، «کامران باقری لنکرانی» را به عنوان کاندیدای این جبهه انتخاب کرده اند. چهره ای که حضور وی از ابتدا با برخی حواشی نامطلوب روبرو شد. اعلام نامزدی وی نیز طی مراسمی ویژه و با جلوس در محضر آیت الله مصباح انجام شد.

به طور کلی کاندیداتوری ریاست جمهوری به روحیه ای داغ و مزاجی دموی نیاز دارد که لنکرانی با رفتار آرام و لطیف خود، فاقد آن به نظر می رسید.

مهمترین موضع انتخاباتی جبهه پایداری در این میان، نه انتخاب لنکرانی به عنوان کاندیدای اصلح، بلکه سخنان سخنگوی این جبهه بود مبنی بر اینکه جلیلی قرار نیست بیاید و اگر هم بیاید، «لنکرانی به نفع او کنار نخواهد رفت.» جبهه پایداری فصل ممیز خود را با دیگر جریان های سیاسی، «تکلیف گرایی» و عدم اعتقاد به ائتلاف بیان کرد.

از این موعد تا روز پایانی ثبت نام کاندیداها، لنکرانی همچون دیگر اعضای جبهه متبوع، ضمن سخنرانی های خود بر روی نقد دولت فعلی متمرکز شد. در روز ثبت نام نیز تیمی از شاخص ترین پایداران وی را در وزارت کشور معیت کردند که حضور «علی مصباح یزدی» در میان آنها بسیار معنادار بود. یکی از اعضای جبهه پایداری این حضور را به معنای «بیعت» با لنکرانی توصیف کرد.

https://www.zohur12.ir/wp-content/uploads/2012/02/48767.jpg

همه چیز تا روز و ساعات پایانی مهلت ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری به نظر خوب می آمد. با توجه به عدم حضور یا اظهار تمایل «سعید جلیلی»، بدنه ی حزب اللهی و ارزشی جامعه ی ایران اقبال نسبتا مناسبی به کاندیدای پایداری نشان دادند و شخص لنکرانی هم جدیت بیشتری در اعلام مواضع سیاسی خود به خرج داد.

گذشته از کاندیداتوری هاشمی و مشایی که به طور کلی معادلات سیاسی انتخابات را زیر و رو کردند، حضور سعید جلیلی پای میز ثبت نام ضربه ی اصلی را به حرکت جبهه پایداری زد و برخی هواداران این جبهه را در بهت فرو برد. از ابتدا مشخص بود که لنکرانی به هیچ وجه کاریزما و مقبولیت جلیلی را ندارد. اگرچه چنانچه جبهه پایداری در ادعای «تکلیف مداری» خود صادق بود، این مسئله نباید برای آنان خللی ایجاد می کرد. قرار بر صلاحیت بوده است و نه مقبولیت.

روز گذشته «لنکرانی» به عنوان آخرین نفر از موج انصرافی ها، به نفع جلیلی کنار رفت و بدین ترتیب، پروژه ی جبهه پایداری به نوعی به پایان رسید. همانطور که گفته شد، محکمترین موضع جبهه پایداری، تاکید بر عدم ائتلاف یا انصراف به نفع دیگر کاندیداها بود. احتمالا سعید جلیلی تمایلی برای انتساب به جبهه پایداری نخواهد داشت، اگرچه از ظرفیت این گروه در انتخابات نهایت بهره را خواهد برد.

گفتنی است که اعضای این جبهه به وضوح از انصراف لنکرانی به نفع جلیلی ناراضی هستند. وب سایت رسمی جبهه پایداری کماکان در حال و هوای لنکرانی است و هنوز تغییری به نفع جلیلی نکرده است. به غیر از بیانیه ی انصراف لنکرانی، دیگر اعضای این جبهه نیز تا این لحظه در اعلام موضع رسمی نسبت به اتفاق رخ داده، مردد بوده اند. حتی تبلیغات کنار سایت رجانیوز همچنان روی وب سایت حامیان مردمی لنکرانی باقی مانده است.

مهمترین نشانه بر عقب نشینی پایداری را می توان در اظهار نظر رئیس دفتر آیت الله مصباح پس از انصراف لنکرانی جستجو کرد. جلالی اعلام کرده است که ادامه ی حرکت پایداری، «گفتمانی» خواهد بود و افزوده است: «اگر بنا باشد جبهه پایداری گفتمانی وارد عرصه انتخابات شود ورود مصداقی نخواهد داشت اما با این حال تصمیم نهایی در شورای مرکزی جبهه پایداری گرفته خواهد شد.» تغییر رویکرد از مشی تشکیلاتی به گفتمانی در حالی است که پیش از این زهره طیب زاده اعلام کرده بود که جبهه پایداری دیگر حالت گفتمانی ندارد و به وضع تشکیلاتی در آمده است.

حال چه عواملی را می توان در ناکامی پایداری دخیل دانست؟

اصلی ترین نقیصه ی جریان پایداری، «واکنشی بودن» و «انفعالی بودن» این جریان بود. جبهه پایداری بیش از آنکه حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد، سعی در نفی دولت و جریان موسوم به انحرافی داشت که البته در برخی موارد شاید به تخریب دولت نیز منجر شده باشد. واکنشی بودن شاید با معیارهای ارزشی تعارضی نداشته باشد، اما در فضای سیاسی ایران جوابگو نیست. این مسئله شامل شعارها و اعلام برنامه های کلی مانند رفع فقر و گسترش ارزشها نیز می شود.

خصوصا اینکه اکثریت تشکیل دهندگان این جریان، پیش از این از حامیان سینه چاک دولت بوده اند که قطعا در اعتمادزدایی میان جامعه، بی تاثیر نیست. ادعای اینکه یک دولت در ابتدا «دولت امام زمان» باشد و رئیس آن «معجزه ی هزاره ی سوم»، و روز دیگری «دولت شیطانی» و رئیس آن «منحرف و جن زده»، در افکار عمومی پذیرفته نیست. در این میان، ریزش های خود جبهه پایداری مانند جدا شدن حمید رسایی و مهدی کوچک زاده را نباید دور از نظر داشت.

معضل دوم، توهمی در میان اعضا و هواداران جبهه پایداری بود مبنی بر اینکه نه تنها از توان ایجاد ظرفیت و محبوبیتی مشابه فضای سوم تیر برخوردارند، بلکه قادر به رقابت با جریان دولت در این عرصه هستند. ذهنیت باطل جبهه پایداری، آنها را به این نتیجه رساند که بازسازی سوم تیر منهای احمدی نژاد در عرصه ی عمل ممکن است. اعضای این جریان خیال کردند که می توانند فضای سال 84 را از احمدی نژاد تجرید و تنزیه کنند. آنچه در عمل اتفاق افتاد، ثابت کرد که محیط پیرامونی پایداری از لحاظ مقبولیت، شور و نشاط به مراتب ضعیف تر از بدنه ی حامی احمدی نژاد در سال 84 بود.

مسئله ی سوم پایداریان، نوعی تصورات غیر واقع بینانه نسبت به خود و دیگران بود. اعضای جبهه پایداری موضع خود را بر حق و خود را خالصان جامعه تلقی می کردند و در مقابل، حتی نسبت به گروه های اصولگرای دیگر هم خوش بینی نداشتند. این جریان با معرفی خود به عنوان «جبهه پایداری انقلاب اسلامی»، تلویحا جریانها و چهره های رقیب را «ناپایدار» و ناخالص تلقی کردند. این جبهه در یک اقدام بدیع اعلام کرد که برای فعالیت های سیاسی خود، «شورای فقهی» منصوب کرده است و متاسفانه در این میان از برخی سرمایه های مذهبی نیز هزینه شد. به طور مثال، پس از فوت آیت الله خوش وقت، اعلام شد که ایشان لنکرانی را اصلح می دانسته اند؛ خبری که نشان از درس نگرفتن از تجربه های 84 و 88 داشت. نکته ی حیاتی این بود که برخی چهره های محبوب اصولگرایان مجلس همچون علی مطهری که در مقابله با دولت بسیار فعالتر بودند، از ابتدا موضعی بسیار منفی علیه جبهه پایداری اتخاذ کردند که این تضاد در تردید میان مخاطبان بی تاثیر نبوده است. علی مطهری در اظهار نظر رسمی، جبهه پایداری را ابزار دست مشایی لقب داده است.

نکته ی پایانی در ناکامی پایداری، رویکرد ایده آلیستی و حتی ساده انگارانه ی این جبهه نسبت به معادلات سیاست و قدرت، خصوصا در جامعه ی ایران بود. اعضای جبهه پایداری تصور می کردند که با تکیه ی صرف بر شعارهای ارزشی مانند «تکلیف گرایی» و «تقدم صلاحیت بر مقبولیت»، توان حضور و رقابت در انتخابات ریاست جمهوری ایران را دارند. این مسئله شاید در زمانهای گذشته پاسخگوی نیاز یک جریان سیاسی می توانست باشد. اما از آنجا که انتخابات ریاست جمهوری یک فرایند کاملا مدرن برای دستیابی به قدرت مدرن در یک ساختار مدرن است، و با توجه به اینکه ساختارهای مدرن خواه ناخواه تابع قواعد و روابط اخلاقی مدرن و نه سنتی است، نتیجه چنین شد که پایداری به مدل این جبهه، جواب نداد.

ارسال نظر

  • ناشناس

    حالا خدائی حیف نیست که ولایتی نشود رئیس جمهور ؟؟؟؟؟؟

  • هانی

    سلام این تحلیل دارای چند اشکال عمده است، نویسنده از فهم سرمایه اجتماعی و جنبش اجتماعی شکل گرفته از سال های 80 که سوم تیر سال 84 هم تبلوری از آن است، نا توان بوده است و با تحلیلی سیاسی، احمدی نژاد را که موج سوار این تحول اجتماعی بود را به جای این سرمایه اجتماعی، اصیل می پندارد. جبهه پایداری مزیتش به فهم این واقعیت یا لا اقل همراهی با آن است و لنگ ماندن دوستانی مثل آقایان قالیباف و زاکانی و ولایتی و حتی الان احمدی نژاد به سبب عدم فهم این حقیقت اجتماعی است.

  • حمید دانافر

    واقعا حرف زدن و تحلیل بیخودی واجبه!!!!!!
    آخه چه جوری و با چه معیاری علی مطهری را که یه مهره هاشمی نسب و کاملا ضد اصولگراییه را شما اصول گرا دانستید!!!!!!!
    این تحلیلهای صد من یه غاز به درد بچه مدرسه ای ها میخوره.

  • دختر آبی

    با حمید دانافر موافقم.
    خیلی خیلی خیلی خیلی!
    هممون ژست روشن فکر می گیریم و بدون آشنایی با متن قضیه، جلدایی رو که دیگران برامون پیچیدن تحلیل می کنیم.

  • صدرا

    فعلا که آقای جلیلی هستند و عضو جبهه هم می باشند. کاندیدای جبهه هم به نفع ایشون رفته کنار. حالا الان شکستش کجاست؟

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار