گوناگون

علت سرخوردگی اصولگرایان جوان چیست؟

اين روزها اگر با دوستان اصولگرا و جوانان حزب‌اللهي هم‌كلام شويم و يا سري به وبلاگ‌هاي آنها بزنيم، تا حدودي متوجه دلسردي و سرخوردگي و افسردگي آنها خواهيم شد. اين سرخوردگي كاملا مشهود است و نمي‌توان آنرا ناديده گرفت. در ديدار اخير دانشجويان با رهبر معظم انقلاب هم، بخش اعظم صحبت‌هاي نمايندگان تشكل‌هاي دانشجويي، به گونه‌اي بود كه اين حس را منتقل مي‌كرد.

اين احساس ناراحتي و عدم نشاط سياسي محصول عوامل متعددي است كه مي‌توان آنها را به دو دسته كلي عوامل دروني و بيروني تقسيم كرد. يعني عواملي كه از بيرون جبهه اصولگرايي باعث اين سرخوردگي شده و عواملي كه از درون جبهه اصولگرايي اين حس را بوجود آورده است.

منظور من از عوامل بيروني حوادث و ماجراهايي است كه بعد از انتخابات رياست‌جمهوري در كشور اتفاق افتاد. نيروهاي جوان اصولگرا به عنوان بخش بزرگي از حاميان آقاي احمدي‌نژاد، با انرژي و نشاط فراواني كه داشتند، براي پيروزي وي در انتخابات زحمت كشيدند و هرگز انتظار حوادث روزهاي بعد از انتخابات را نداشتند. حوادثي كه با ادعاي تقلب توسط ميرحسين موسوي، آغاز شد و با به خيابان آمدن جمعي از حاميان وي در تهران ادامه پيدا كرد. اين اعتراض ساده كه بر اساس توهم و ناديده گرفتن آراي اكثريت مردم ايران شكل گفته بود، كم‌كم از حالت آرام خود خارج و با سوءاستفاده عناصر فرصت‌طلب، به اغتشاش و آشوب و درگيري و آتش زدن بانك‌ها و اتوبوس‌ها و ناامني تبديل شد.

بنابراين بخشي از ناراحتي نيروهاي جوان اصولگرا به حوادث روزهاي بعد از انتخابات مربوط مي‌شود. به نظر مي‌رسد كه نيروهاي اصولگرا و مخصوصا جوانان اين طيف كه هنوز طعم شيرين پيروزي را كاملا نچشيده بودند، با مشاهده اعتراضات و آشوب‌هايي كه با بهانه تقلب و ابطال انتخابات صورت مي‌گرفت، غافلگير شدند.

البته در روزهاي بعد و با ادامه اعتراضات و اغتشاشات، حوادث به گونه‌اي رقم خورد كه شرايط را پيچيده‌تر كرد. ميرحسين موسوي و اطرافيان وي كه بدون ارائه مدرك و سند براي اثبات ادعاي تقلب،‌ اين جريان را به وجود آورده بودند، ديگر قادر به كنترل آن نشدند، تا جايي كه اين آشوب‌ها منجر به مجروح و كشته شدن عده‌اي از هم‌وطنان ما نيز شد. موسوي و كروبي كه تا ديروز به بهانه تقلب به خيابان‌ها مي‌آمدند و با آراي ميلون‌ها ايراني به راحتي بازي مي‌كردند، اين بار خون افراد كشته شده را بهانه كردند و ماجرا را باز هم ادامه دادند.

البته موسوي و كروبي تلاش زيادي كردند و مي‌كنند كه وانمود كنند در حوادث روزهاي پس از انتخابات، تنها حاميان منتسب به آنها دچار آسيب و جراحت شده‌اند؛ اما واقعيت آن است كه در اين درگيري‌ها از افراد هر دو طرف و نيز مردم عادي غيروابسته به جريان‌هاي درگير آسيب ديدند و يا متاسفانه كشته شدند.

در اين ميان صدا و سيماي كشور ما هم كه در روزهاي تبليغات انتخاباتي، با برنامه‌ها و مناظراتي كه ارائه داده بود، نقش زيادي در تحريك و تحرك مردم و البته تا حدودي هم التهاب در جامعه داشت، در حوادث بعد از انتخابات، ناگهان تغيير موضع داد و تا چند روز سياست سكوت را در پيش گرفت. گويي صدا و سيما نيز از مشاهده چنان وضعيتي دچار انفعال شده بود!

صدا و سيماي ما كه كوچكترين حوادث كشورهاي ديگر دنيا را در صدر اخبار خود منعكس مي‌كند، اخبار راهپيمايي معترضان، تجمعات، آشوب‌ها و از همه مهمتر كشته شدن عده‌اي در تهران را علنا سانسور كرد. صدا و سيما كه به راحتي مي‌توانست با پخش و انتشار لحظه به لحظه اخبار، اين فرصت را از شبكه‌هاي خارجي و ضدانقلاب بگيرد، با سكوت و انفعال خود، اين فرصت را با دست خود به همان رسانه‌ها داد و بخشي از مردم را به سمت و سوي آن شبكه‌ها سوق داد. طبعا نبايد انتظار داشت كه شبكه‌هاي مخالف جمهوري اسلامي ايران، بر اساس خواست و ديدگاه ما به انتشار و انعكاس اخبار بپردازد.

به عنوان مثال در قضيه قتل ندا آقاسلطان، صدا و سيما مي‌توانست با انعكاس خبر اين جنايت و بيان موضع نظام و مسئولان نيروي انتظامي، فرصت عرض اندام از بي‌بي‌سي و راديو آمريكا را بگيرد، اما با سكوت كامل در برابر اين جنايت، به عناصر فرصت طلب اجازه داد كه با انتشار گسترده فيلم و تصاوير قتل آقاسلطان و صحنه‌هاي ديگر از طريق بي‌بي‌سي و سايتهاي مختلف، از اين مسائل براي تحت فشار قرار دادن نظام استفاده كنند.

طبعا پخش و انتشار اين تصاوير، نگراني و سوالات زيادي را در ذهن مردم و نيز اصولگراها بوجود مي‌آورد كه همچنان با ديده بهت و حيرت به حوادث نگاه مي‌كردند. از سوي ديگر همين اصولگراها كه خودشان هم به چنين مسائلي اعتراض داشتند و احيانا در آشوب‌ها دچار صدمه و جراحت شده بودند، از سوي رسانه‌ها و سايت‌ها و وبلاگ‌هاي مخالف و اصلاح‌طلب به عنوان بسيجيان خشونت‌طلب متهم مي‌شدند!

در حوادث بعد از انتخابات، قطعا جناياتي هم اتفاق افتاده است كه اصلا و ابدا قابل توجيه و كتمان نيست از جمله حمله به كوي دانشگاه و ضرب و شتم دانشجويان، ماجراي بازداشتگاه كهريزك و… اين قبيل مسائل هم نقش زيادي در ايجاد روحيه جديد جوان‌هاي جريان اصولگرا داشت، چرا كه اين سوال را در ذهن آنها بوجود آورده بود كه چرا نظام در برابر چنين جناياتي، موضع قاطع و محكم اتخاذ نمي‌كند؟

اما عوامل دروني؛ از ديگر عواملي كه تا حدود زيادي نشاط و شادابي حاصل از پيروزي را از نيروهاي جوان اصولگرا گرفت، رفتارهاي اخير محمود احمدي‌نژاد بود. رفتارهايي كه آنها هرگز انتظار ديدنش را نداشتند. اين ناراحتي را مي‌توان دقيقا از صحبت‌هاي نمايندگان گروه‌هاي مختلف دانشجويي در ديدار با رهبر معظم انقلاب متوجه شد.

رفتار احمدي‌نژاد در انتخاب مشايي به عنوان معاون اول و نيز اصرار و پافشاري او بر اين انتخاب و برخي اخبار منتشر شده‌ي ديگر، همگي باعث ايجاد دلخوري، دلسردي و سرخوردگي نيروهاي جوان حزب‌اللهي شد، مساله‌اي كه حتي رهبري هم قبلا آنرا به احمدي‌نژاد گوشزد كرده بود.

آنها انتظار نداشتند كه در گيرو دار حوادث بعد از انتخابات كه كشور در بحران و فتنه‌ي عجيبي قرار داشت، شاهد ماجرايي مانند انتخاب مشايي هم باشند، اما اين مساله و حرف و حديث‌هاي پس از آن اتفاق افتاد. غالب هواداران جوان احمدي‌نژاد كه در ميان آنها دانشجويان بي‌شماري نيز حضور داشتند، اين بار محافظه‌كاري را كنار گذاشتند و به صراحت در مقابل اين تصميم احمدي‌نژاد ايستادند.

پافشاري احمدي‌نژاد بر تصميم خود و برخورد او با وزراي مخالف مشايي و حذف آنها و انتشار برخي اخبار ديگر باعث شد كه روز به روز ناراحتي دانشجويان اصولگرا از احمدي‌نژاد بيشتر شود. البته اين مساله از آنجا ناشي مي‌شود كه بسياري از حاميان احمدي‌نژاد در 4 سال گذشته، او را نماد بي‌عيب و نقص جريان اصولگرايي كشور مي‌دانستند و آنقدر در اين مساله دچار افراط شدند كه ديگران را نيز بر اساس محور احمدي‌نژاد مي‌سنجيدند و چه بسا افراد زيادي را صرفا بر اساس رابطه‌شان با احمدي‌نژاد از اردوگاه اصولگرايي اخراج كرده بودند. اما امروز بيشتر جوانان و دانشجويان اصولگرا با كنار زدن اين پرده‌هاي توهم و فارغ از تعصبات گروهي و جناحي، ديگر مانند گذشته فكر نمي‌كنند و متوجه برخي اشتباهات خود شده‌اند و هركسي را به اندازه خودش قبول دارند، نه بيشتر از آن!

آنها امروز متوجه شده‌اند كه يك جريان مرموز در اثر برخي القائات غيرواقعي 4 سال گذشته، دايره اصولگرايي را آنقدر تنگ كرده است كه امروز تنها خود احمدي‌نژاد و عده‌اي از نزديكان و اطرافيان وي در آن جاي گرفته‌اند و افرادي چون لاريجاني و قاليباف و توكلي و زاكاني و حتي برخي وزراي دولت نهم و نزديكان احمدي‌نژاد هم جرو اصولگراها به حساب نمي‌آيند!

مساله دشمني اصولگراها با احمدي‌نژاد، كه تا حدود زيادي بر اساس توهم به جوانان حامي رييس‌جمهور القا مي‌شد، حتي از افراد سياسي و نمايندگان مجلس هم فراتر رفت و دامن علما و مراجع تقليد را هم گرفته بود. تا جايي كه بر اثر اين القائات نادرست، در اذهان بسياري از حاميان رييس‌جمهور اين مساله وجود داشت كه علما و مراجع تقليد هم مثل افراد سياسي با احمدي‌نژاد دشمني دارند! و متاسفانه در اثر همين القائات، اين جسارت و جرات بوجود آمده بود كه بايد در برابر همه دشمنان رييس‌جمهور ايستاد! به عنوان مثال مي‌توان به برخورد و اعتراض و اهانت گروهي از حاميان آقاي احمدي‌نژاد به شخصيت گرانقدري چون آيت‌الله جوادي آملي اشاره كرد.

امروز جوانان اصولگرا متوجه اين اشتباه هم شده‌اند. آنها مي‌دانند كه اين علما همان‌هايي هستند كه در دوران اصلاحات هم چندين بار در برابر اصلاح‌طلبان قرار گرفته بودند و اگر با دولت اصولگرا هم مخالفت‌هايي داشته‌اند، بخاطر برخي رفتارهاي آقاي احمدي‌نژاد و مشايي بود نه مساله‌اي ديگر.

اينها مسائلي بود كه به نظر من در ايجاد روحيه ياس و دلسردي جوانان و دانشجويان اصولگرا نقش فراواني داشت. يعني «عدم احساس نشاط حاصل از پيروزي در انتخابات بخاطر حوادث بعد از انتخابات» از يك سو و از سوي ديگر «مشاهده رفتارهايي از رييس‌جمهور» كه هرگز انتظارش را نداشتند.

به نظر من بايد به سرعت از اين احساس سرخوردگي و دلسردي عبور كرد چرا كه تنها دشمنان ملت ايران و نيز عوامل اصلي اغتشاش و آشوب از اين روحيه ياس و نااميدي، بهره‌برداري لازم را مي‌كنند. بيانات و نصايح رهبر معظم انقلاب در ديدار اخير ايشان با دانشجويان نشان‌دهنده همين مساله است.

تاكيد رهبر انقلاب بر برخورد قاطع با عوامل جنايات بازداشتگاه كهريزك و كوي دانشگاه و نيز تحليل جامع ايشان درباره نقشه و توطئه‌اي كه در صدد زير سوال بردن حضور 40 ميليوني مردم ايران در انتخابات رياست‌جمهوري است، بايد مدنظر ما و همه نيروهاي اصولگرا باشد.

البته سخنان ايشان در خصوص نقد دولت و احمدي‌نژاد هم كاملا منطقي و راهگشا بود. ايشان فرمودند كه رييس‌جمهور هم مانند هر انسان ديگري نقاط ضعف و قوتي دارد كه من تنها از نقاط قوت او حمايت مي‌كنم. شايد اين حرف بديهي و روشن نياز به توضيح نداشته باشد، اما همين بيان ساده و كاملا بديهي، نكات مهمي در خود جاي داده است:

اول اينكه رهبري با اين توضيح، بسياري از انتقادات مطرح شده در آن جلسه را نسبت به رييس‌جمهور وارد دانست. بويژه آنكه اين صحبت‌ها و انتقادات عليه رييس‌جمهور (به غير از بخشهايي) از تلويزيون هم پخش شد. همچنين رهبري به نكته ظريف ديگري هم اشاره كردند و آن اينكه بزرگنمايي و تكيه بر ضعف‌ها و علني كردن آنها، صحيح نيست البته تا زماني كه چاره‌ي ديگري نباشد. شايد علني شدن نامه محرمانه رهبري به احمدي‌نژاد در خصوص بركناري مشايي از همين جنس باشد. (جالب اينكه هنوز هم درباره افشاي نامه رهبري به رييس‌جمهور، توجيهات و تحليل‌هاي غيرقابل باوري توسط خود احمدي‌نژاد و حاميان متعصب وي مطرح مي‌شود!)

حرف آخر اينكه در ايجاد چنين اوضاعي، خيلي‌ها مقصر بودند كه بايد خودشان به صحنه بيايند و براي پاك كردن اذهان مردم از شبهات و ناراحتي‌ها و نارضايتي‌ها و جبران خسارات مادي و معنوي اقدام كنند. در اين ميان برخي از مسئولان كشور، اين مساله را درك كرده و برخي هم هنوز بر طبل اختلاف و دشمني خود مي‌كوبند. خوشبختانه نظام درصدد جبران اشتباهات صورت گرفته شده است. تصميم قاطع براي برخورد با جنايت‌كاران و مسببان حوادث كهريزك و كوي دانشگاه و دلجويي از آسيب‌ديدگان از اين قبيل است. مواضع اخير آقاي هاشمي رفسنجاني هم اميدواري‌هايي را ايجاد كرده، اما موسوي و كروبي و خاتمي و … به عنوان افرادي كه با ادعاي تقلب در انتخاب نقش بزرگي در ايجاد بحران در كشور داشتند، همچنان بر همان راه اشتباه خود تاكيد دارند. البته احمدي‌نژاد هم سعي چنداني براي جبران اشتباهات خود نكرده است!

منبع: وبلاگ آهستان(امید حسینی)

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار