گوناگون

ایام سخت اسفندیار رحیم مشایی

ایام سخت اسفندیار رحیم مشایی

پارسینه: "در حمایت‌های احمدی‌نژاد از مشایی که کوچک‌ترین خللی به وجود نیامده است؛ اما در جایگاه هر دوی مشایی و احمدی‌‎نژاد؛ در سپهر سیاسی ایران لرزه‌های بسیاری افتاده است."

پارسینه/محمد منصوری بروجنی: اگر اسفندیار رحیم‌مشایی پیش از انتخابات مجلس نهم یک‌باره از سپهر سیاسی ایران حذف می‌شد، نظم سیاسی ایران به شدت به هم می‌ریخت! بر خلاف آن‌چه در نظر اول فهمیده می‌شود، مشایی از آن دست عناصری است که وجودش برای همه اصول‌گرایان ضروری و بلکه مفید است.

مشایی شاید با هدف نهادینه‌سازی احمدی‌نژادیسم و فراتر بردن دامنه تاثیرگذاری سیاست‌های دولت احمدی‌نژاد از شخص احمدی‌نژاد؛ حضورش را در عرصه عمومی کلید زد، اما حاصل سخنرانی‌های پرتنش او بقا یا قدرتمندسازی طیف‌های مختلفی از اصول‌گرایان بوده و بیش از همه به تضعیف احمدی‌نژاد و خودش انجامیده است.

مشایی جز در لسان همان‌هایی که در رسانه‌های اصول‌گرا موسوم به جریان انحرافی هستند محبوب یا ممدوح نیست . مخالفان اصول‌گرای «جریان انحرافی» سرور و شادمانی خود را از ظهور مشایی مخفی می‌کنند اما آیا صادقانه می‌توانند منکر این باشند که مشایی نور امیدی بود که در تاریک‌ترین لحظات حیات سیاسی آنان درخشید؟

اسفندیار اینک خاموش دولت، در سال 90، بهانه‌ای شد برای جدا کردن حساب احمدی‌نژاد از نظام و انتقادهای تند و تیز به او و دولتش، زمینه‌ای شد برای بازگشت توام با تاثیرگذاری چهره‌هایی هم‌چون عماد افروغ، الیاس نادران و علی مطهری به عنوان شاخص‌های اصول‌گرایان منتقد، دشمن فرضی جبهه متحد اصول‌گرایان شد برای انتخابات مجلس و از همه مهم‌تر دلیلی داخلی شد برای رفع و رجوع بسیاری از بحران‌ها در مراحل ابتدایی از اختلاس گرفته تا ترقی سکه و ارز. کدام عقل سلیمی در میان اصول‌گرایان از این مشایی ناراضی است؟ اما کسی بر زبان نمی‌آورد آن‌چه را در دل دارد.

با همه این‌ها 1390، سال غروب ستاره اقبال رحیم‌مشایی نیز به شمار می‌رفت، مگر سحر و جادو او را از این نشیب فراموشی و اضمحلال نجات دهد؛ که نمی‌دهد.

او از نیمه دوم سال 88 و به مدد اظهارات عجیب و غریب در حوزه‌های معرفتی حرکت رو به رشد خود را در افکار عمومی آغاز کرد و در سال 89 روزی بی‌خبر از وی طی نشد تا اخبار وی به داغ‌ترین و پرتوجه‌ترین اخبار رسانه‌ها تبدیل شود. شاید تنها صادق زیباکلام، پیش از او چنین موقعیتی را در میان کنش‌گران رسانه‌ایتجربه کرده بود و گویی تنها اخبار زرد می‌توانستند با اخبار مربوط به مشایی رقابت کنند! این رشد سریع توام با حمایت بی‌دریغ احمدی‌نژاد از او، برای بسیاری زنگ خطر را به صدا در آورد؛ تا در دست‌اندازهای بهار 90 به گذرگاه سکوت و چه بسا پژمردگی سیاسی بیافتد.سالی که گذشت برای او سال خوبی نبود تا بداند خانه‌ای که بر شالوده‌ای جز سرمایه اجتماعی بنا می‌شود از خانه عنکبوت سست‌تر است.

اگر مشایی 89 کنش‌گری مورد توجه و اما کم‌اثر از نظر سیاسی به شمار می‌رفت؛ در سال 90 معادله برعکس شد. مشاییِ غایب به مهم‌ترین پارامتر تاثیر‌گذاری در معادلات سیاسی تبدیل شد، بعد و قرب از او یا حب و بغض به او تبدیل به یکی از مشخصه‌های اساسی فعالین سیاسی اصول‌گرا شد. اما قطار خوش‌بختی مشایی از کجا در نشیب پایان ماه عسل افتاد؟

نوروز جادویی

در ماه‌های میانی سال 89 هنگامی که یکی از سایت‌های خبری اصول‌گرا -که همانند بی‌‌شمار همزادش از منابع خبری رانتیر تغذیه می‌شود- از گفت‌وگوی دو نماینده سرشناس مجلس، درباره رجوع مادر یکی از مسئولین به دعانویس برای شکستن طلسم فرزندش خبر داد، کسی باور نمی‌کرد باید خبرهایی از این عجیب‌تر هم بشنود. خبر دعانویسی سیاسی خیلی زود تمام شد تا روز بیست و دوم بهمن ماه که حضور مشایی در تظاهرات با اعتراض گروهی که گفته می‌شد خانواده داود احمدی‌‌نژاد، برادر رئیس دولت هستند روبرو شد و در آن میان کسی از مشایی پرسید: «ارتباط شما با علی یعقوبی چیست؟» مشایی البته ارتباط خود را با کسی که از «فعالان مسئله‌دار آخرالزمان و مهدویت» معرفی می‌شد، تکذیب کرد. اما گمانه‌زنی‌های ماورایی درباره مشایی متوقف نشد. جدا از فعالیت‌های منتسب به او در تولید مستند «ظهور نزدیک است»، سال 1390 پایان رودربایستی با مرد خاص دولت دهم در امور ماورایی بود.

اگرچه نخستین بار یکی از سایت‌های نزدیک به مشایی، یعنی آزادی‌نیوز، با انتشار تمسخرآمیز خبر توسل داود احمدی‌نژاد به یک دعانویس شهر ری برای «شکستن برخی طلسم‌ها» و «باطل کردن سحر برخی از اطرافیان محمود» سعی در مدیریت فضا داشت؛ اما اظهارات چند روز بعدتر آیت‌الله مصباح یزدی در گفت‌وگو با هفته‌نامه شما، حدس‌ها را تقویت کرد. وی درباره احمدی‌نژاد گفته بود: « بهره هوشی این شخص به تصدیق دوست و دشمن از حد متعارف بالاتر است، پس چگونه شیفته یک شخص عادی می‌شود؟ آن هم شیفتگی‌ای که چنین حرکات نامعقولی از او سر بزند! یک وقتی به برخی از دوستان نزدیکم گفتم که بیش از 90 درصد معتقدم که او سحر شده است! این وضعیت ابداً طبیعی نیست».

مشایی در آخرین اظهارات عمومی خود در سال 90 نیز به همین مسئله پرداخته بود: «چرانمی‌توانید سحر مراباطل ‌کنید و احمدی‌نژاد را نجات دهید؟» آخرین اظهاراتی که البته در فروردین ماه 1390 بیان می‌شدند. برکناری وزیر اطلاعات و خانه‌نشینی 10 روزه احمدی‌نژاد و اتفاقات متعاقب آن آفت درخت سخنوری آقای پر سر و صدا شد.

اردیبهشت دشوار: همسایگی یاران مشایی با اصلاح‌طلبان در اوین

انتشار مستند ظهور نزدیک است، آن قدر حساسیت‌برانگیز بود که علاوه بر نهادهای دینی، مراجع امنیتی نیز وارد مدیریت آن شوند. ظاهرا مدتی پس از آن که از ارتباط علی یعقوبی با مشایی سوال می‌شود، شخصی به نام عباس غفاری که رسانه‌ها او را جن‌گیر و رمال نامیدند نیز بازداشت و در اوین، هم‌سلولی یکی از مقامات کابینه خاتمی شده بود.

همین قسم دستگیری‌ها رابطه احمدی‌نژاد با وزیر اطلاعاتش را شکرآب کرد. اول از همه با انحلال هیئت مدیره روزنامه ایران، دست وزیر اطلاعات را از نظارت بر آن کوتاه کردند و برکنار شدن معاون نزدیک به مشایی در وزارت اطلاعات، بهانه‌ای شد تامحترمانه عذر حیدر مصلحی را بخواهند و او تصمیم به ترک کابینه گرفت. مقام رهبری با این تصمیم مخالفت کرد و متعاقب آن احمدی‌نژاد در خانه‌اش بست نشست. امیرحسین ثابتی از اعضای ارشد بسیج دانشجویی دانشگاه تهران مدعی شده بود احمدی‌نژاد برای بازگشت، معاونت اولی مشایی و برکناری مصلحی راشرط کرده است. شرط‌هایی که هیچ‌گاه محقق نشدند و احمدی‌نژاد در ضعیف‌ترین موقعیت سیاسی خود طی شش سال گذشته به پاستور بازگشت.

ابقای مصلحی، زمینه را برای برخورد با بسیاری از اطرافیان مشایی فراهم کرد. اتهام اصلی این افراد یا در رابطه با مستند «ظهور نزدیک است» بود یا در رابطه با علوم غریبه. بر اساس اخبار منتشره قریب 25 نفر در این ارتباط بازداشت شدند که هیچ‌گاه اطلاعات دقیقی درباره افراد بازداشتی به دست نیامد. مثلاً شش ماه بعدتر خبر محکومیت یک روحانی به نام غضنفری خوانساری، تحت عنوان مرجع تقلید جریان انحرافی منتشر شد.


در جریان این احضارها،عباس امیری‌فر که امام جماعت نهاد ریاست جمهوری و از مدافعان پر و پا قرص مشایی به شمار می‌رفت پایش به اوین کشیده شد.آزاده اردکانی، رئیس سابق موزه ملی و حامل منشور کوروش از همان زمان ناپدید شد و بنا بر بعضی اقوال از کشور گریخت. پریوش سطوتی، همسر مرحوم دکتر فاطمی نیز بازداشت شد و بعضی سایت‌های خبری از اعتراف وی به ارتباط با سرویس جاسوسی انگلستان خبر دادند.اخبار عجیب و غریب پیرامون بازداشتی‌های مدعی جن‌گیری و رمالی فضای سیاسی اردیبهشت ماه را شوکه کرده بود، اما اسفندیار رحیم‌مشایی که متهم ردیف اول همه این اتفاقات به شمار می‌رفت ساکت مانده بود.

گشوده شدن پرونده‌های مالی

در اواخر خردادماه محمدشریف ملک‌زاده که دبیری شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور را بر عهده داشت به معاونت وزارت امور خارجه برکشیده شد. حرف و حدیث درباره شورای ایرانیان فراوان بود، خاصه آن که از بازوهای اجرایی مهم سیاست‌های مشایی نیز به شمار می‌‌رفت؛ همین که ملک‌زاده به این سمت رسید، صدای نمایندگان مجلس بلند شد و فشارها به تسلیم او و پشتیبانش انجامید.معاونت ملک‌زاده به هفته هم نرسید.

او استعفای خود را تقدیم صالحی کرد و نوشت: «این‌جانب کلیه اتهامات ناجوانمردانه نسبت داده شده به خود را باصراحت هرچه تمام‌ تر تکذیب می‌نمایم. این‌جانب تاکنون درهیچ محکمه‌ای دارای پرونده نبوده وفاقدهرگونه سابقه سو می‌باشم»، بلافاصله پس از استعفا، ملک‌زاده بازداشت و روانه زندان شد. اسماعیل کوثری، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، اتهامات ملک‌زاده را مالی عنوان کرد.

اما این تنها بازداشت‌های مرتبط با پرونده‌های مالی نبودند، چند تن از مدیران مناطق آزاد نیز به همین اتهام دستگیر شدند. علیرضا مقیمی و علی‌اصغر پرهیزکار، مدیران مناطق آزاد اقتصادی ارس و اروندرود نیز در بحبوحه بازداشت ملک‌زاده دستگیر و روانه زندان شدند. اگرچه هیئت تحقیق و تفحص مجلس در کار مهیا کردن پرونده‌ای از تخلفات این دو نفر بود، اما احد خیری نماینده مردم بستان‌‌آباد در آن زمان خبر داد که بازداشت این دو نفر مربوط به پرونده‌های آنان در زمان فعالیت در میراث فرهنگی بوده است.

«مقیمی» چند ماه قبل‌تر به ریاست این منطقه آزاد رسیده بود و تا پیش از آن از مدیران میراثی به شمار می‌رفت. او رئیس مجموعه فرهنگی نیاوران بود و هم‌او خبر کشف کیف شاه مخلوع در صندوق عقب رولزرویس سلطنتی را منتشر کرده بود. مقیمی در اعترافاتش عنوان کرد که این مسئله ساختگی و صرفاً برای به حاشیه بردن اظهارات جنجال‌ساز بقایی درباره ترکیه بوده است. به نوشته فارس «پرهیزکار» نیز که از زمان مسئولیت مشایی در رادیو تهران با وی همکاری می‌کرده، «در زمان ریاست مشایی در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، مدیرعامل صندوق تازه‌ تأسیس حفظ و احیای آثار تاریخی می‌شود و با انتصاب حمید بقایی به عنوان رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، پست مدیرعاملی کانون اتومبیل‌رانی و جهانگردی را از آن خود می‌کند». او نیز اعتراف کرد ماجرای مزایده خودروی احمدی‌نژاد یک نمایش تبلیغاتی بوده، ضمن آن که برخی سایت‌ها از حاتم‌بخشی‌های وی در مقام مدیرعامل منطقه آزاد اروند خبر داده بودند. پرونده‌های مالی سابقاً میراثی‌ها نیز باعث نشد تا مشایی سخن بگوید.

حتی بعدتر که ماجرای اختلاس پیش آمد در گام نخست انگشت اتهام به سمت مشایی و آن‌چه جریان انحرافی خوانده می‌شود، گرفته شد. سایت مشرق در نخستین روزهای رونمایی از اختلاس بزرگ بانکی، فتوکپی کاغذی را با امضای اسفندیار رحیم‌مشایی منتشر کرد که بنا به ادعای این سایت، «براساس این نامه سهام شرکت فولادخوزستان بدون برگزاری تشریفات قانونی مزایده به گروه امیرمنصورآریادرقالب شرکت خدمات مهندسی (تراورس) واگذارمی‌شود». برخی نظیر سید عباس نبوی پا را از این فراتر گذاشته و به مسئله‌ای بیش از ارتباط مشایی با گروه اختلاس‌گر معطوف شدند. نبوی در شهریورماه با بیان این که «لیدر اصلی جریان انحرافی و مفاسد اقتصادی دیگر در حال حاضر تقریباً یکی شده‌اند و فاصله‌ای باقی‌ نمانده است»، نسبت به فرار لیدر این جریان از کشور هشدار داد و اضافه کرد:

«منابع مالی انتخابات واختلاس 3 هزار زارمیلیاردی ازمسایل موجوداست واین جریانی برنامه درازمدت دراین زمینه داشته است، ». کم‌تر از دو ماه بعد، حمید پورمحمدی، قائم مقام بانک مرکزی نیز در ارتباط با اختلاس بازداشت و روانه زندان شد و محمود احمدی‌نژاد آن را پروژه‌ای برای تخریب مشایی قلمداد کرد: «به قائم مقام بانک مرکزی پس ازدستگیری می‌گویند اگربگویی که کارمشایی بوده تو را آزاد می‌کنیم اما وی درپ اسخ می‌گویدآن فرد بیگناه است». البته پیش از آن که لازم باشد مشایی در این باره موضعی بگیرد، صاحبان این ادعا کم کم از تاکید بر نقش مشایی در اختلاس کاستند. پرونده‌های مفتوح میراث فرهنگی و مناطق آزاد، مشایی را به حرف نیاورد، چه رسد به اختلاسی که معلوم میزان ارتباطش به مشایی مشخص نبوده و نیست.



حاشیه‌های ایران و سخنگوی عصر عسرت

مشایی درست چند روز پیش از آن که به خواب پاییزی فرو رود، به همراه جوانفکر و سیدمحمد حسینی، وزیر ارشاد، در جلسه‌ای شرکت کرد که موضوع آن سرپرستی و هدایت روزنامه ایران بو.، کاوهاشتهاردی از مدیریت روزنامه ایران کنار گذاشته شد تا دلخوری مشایی از این که طی چهار سال گذشته عکس او در صفحه اول روزنامه چاپ نشده، برطرف شود. پس از مدتی، جوانفکر به عنوان مدیر خبرگزاری جمهوری اسلامی خود سرپرستی روزنامه ایران را بر عهده گرفت و با سرمقاله‌های گاه به گاه خود نشان داد اوست که در ایران تصمیمات اصلی را می‌گیرد. پس از چند روز و با پیش‌آمد حاشیه‌های مربوط به خانه‌نشینی احمدی‌نژاد که مشایی سکوت اختیار کرد، این علی‌اکبر جوانفکر بود که در صف مقدم اظهار مواضع رسانه‌ای دولت قرار گرفت. همین شد که روزنامه ایران هر چه کرد و جوانفکر هر چه گفت، همه را به پای مشایی نوشتند؛ خاصه آن که روزنامه ایران نیز چندان بی‌حاشیه نبود.

حساسیت‌ها درباره روزنامه ایران وقتی اوج گرفت که این جریده ویژه‌نامه‌ای درباره حجاب و عفاف منتشر کرد. در صفحاتی از این جریده، مهدی کلهر، چادر مشکی را سوغات فرنگ ناصرالدین‌شاه قاجار خوانده بود. انتشار این صفحات داغ در روزهای آخر مرداد تبدیل به موجی علیه دولت محمود احمدی‌نژاد شد. حملات تند از تریبون‌های عمومی انگشت اتهام را به سمت جریان انحرافی نشانه می‌گرفت. به خاطر این ضمیمه نمایشگاه مطبوعات هم با تنش‌هایی برای روزنامه ایران همراه بود، چه این که برخی روزنامه‌نگاران اصول‌گرا در برابر غرفه این روزنامه شعار مرگ بر مشایی سر دادند. جوانفکر به دادگاه احضار شد. وی در مصاحبه با اعتماد به انتقاد و گلایه از فضای به وجود آمده برای حامیان دولت پرداخت و مدعی شد در جریان برخوردهای بهار و تابستان 90 با نزدیکان و یاران مشایی، بدرفتاری‌های غیرقابل توجیهی صورت گرفته است. این اظهارات، نه تنها توقیف اعتماد را در پی داشت که به تلاش دادستانی برای بازداشت وی در میانه کنفرانس مطبوعاتیش انجامید. حاشیه پشت حاشیه، درگیری شدید در موسسه ایران به زخمی شدن یکی از خبرنگاران این موسسه انجامید و روزنامه ایران در فردای آن روز بدون تیتر منتشر شد. تمام این حواشی پیرامون روزنامه ایران و جوانفکر در حالی پیش آمد که همه این مسائل به حساب مشایی نوشته شد. در غیاب سخنگوی اصلی، جوانفکر با مصاحبه‌ها و یادداشت‌هایش یک‌تنه مسئولیت اظهار نظر را بر عهده گرفت. اقدامی که شاید بعدها برای او بسیار گران تمام خواهد شد.

رفیقان می‌روند نوبت به نوبت

سال 90، سال اعلام رسمی جدایی بسیاری از یاران دیروز احمدی‌نژاد از وی بود. اگرچه محمود احمدی‌نژاد در لیست رفقای مهجورمانده از خود، از عماد افروغ تا علی مطهری و از محمد خوش‌چهره تا داود دانش‌جعفری را دارد، اما در سال 90 کسانی بر کوس جدایی از احمدی‌نژاد زدند که پر و پاقرص‌ترین حامیان وی به شمار می‌‌رفتند و همه برای این اقدام خود، بی‌هیچ پرده پوشی، یک دلیلداشتند، نه کمتر و نه بیش‌تر: «حضور مشایی در کنار احمدی‌نژاد». جدای از اعلام رسمی جدایی مصباح یزدی از احمدی‌نژاد در همان بهار 90، قطار پیاده کردن کسانی که تمام هویت سیاسی‌شان طی 6 سال گذشته با واژه دولت، در قالب حامیان دولت یا وکیل‌الدوله‌ها پیوند خورده بود نیز طی این سال سرعت مضاعفی گرفت.

خرداد، ماه خوبی برای احمدی‌نژاد نبود، چرا که شمار زیادی از طرفداران وی که آبشان با اصول‌گرایان استخوان‌خردکرده در یک جوی نمی‌رفت، نشان دادند که از ماندن زیر بلیط احمدی‌نژاد خسته شده اند. جبهه پایداری با چهره‌های از کابینه‌برگشته‌ای هم‌چون صادق محصولی، مسعود میرکاظمی، باقری لنکرانی و وکلای پشت به دولت‌کرده‌ای نظیر حمید رسایی، علی‌اصغر زارعی و مرتضی آقاتهرانی برای حضور در رقابت‌های انتخابات مجلس شورای اسلامی تشکیل شد. بسیاری در ابتدا این را تاکتیک جدید احمدی‌نژاد می‌دانستند و به ویژه حضور صادق محصولی در مرکزیت این جبهه را تردید‌برانگیز و مشکوک می‌خواندند، اما این گمانه‌زنی‌ها با واکنش جدی اعضای این جبهه روبه‌رو شد. علی‌اصغر زارعی، نماینده مردم تهران در مجلس گفت: «اتهام ارتباط جبهه پایداری بامشایی نابجاست چراکه این جبهه زمانی شکل گرفت که این انحرافات مطرح شد». در اوایل شکل‌گیری جبهه پایداری در بهار 90 حمید رسایی گفته بود: «ما به احمدی نژاد بدون مشایی اعتماد و اعتقاد داریم». این تئوری بارها و بارها از سوی اعضای جبهه پایداری تکرار شد، تا خود را به عنوان یک ظرفیت در دسترس و موجود برای محمود احمدی‌نژاد مطرح کنند، ظرفیتی که فاصله اراده جدایی احمدی‌نژاد از مشایی را - در صورت طرح- تا عملی شدنش به حداقل می‌رساند. با این همه رئیس دولت در پاییز صریحاً اعلام کرد که هیچ ارتباطی با جبهه‌های شکل‌گرفته برای انتخابات مجلس ندارد.

ماجرا به وکلای مجلس و اخراجی‌های کابینه محدود نمی‌شد. برخی خودخواسته از کابینه جداشده و دلیل اقدام خود را هم مشایی عنوان می‌کردند. ناصر سقای بی‌ریا، مشاور سابق احمدی‌نژاد در امور روحانیت از آن جمله بود. وی به بهانه ریاست دفتر جامعه مدرسین بار هجرت از تهران به قم را بست و پس از اتفاق خانه‌نشینی، اعلام کرد: «راس جریان انحرافی گفته بود شش سال اول،زمان مدارابا نظام اسلامی است ودوسال آخر،زمان ساختارشکنی است. اینهاقصدشان این بودکه نظام راباچالش مواجه کنند». پس از سقای بی‌ریا، تا مدت‌ها کسی مشاورت امور روحانیون را نپذیرفت. از جمله کاندیداها، قاسم روانبخش، دبیر سیاسی نشریه پرتو سخن بود که در واکنش به این خبر اعلام کرد: «مشاور در امور روحانیت را مشایی تعیین می‌کند و از آنجا که بنده ارتباط خوبی با او ندارم، لذا به مشاورت من فکر نکنید».

در میانه تابستان هرچه قدر فشار بر مشایی و نزدیکان افزایش می‌یافت، احمدی‌نژاد نیز فشار را بر منتقدان دولتی مشایی افزایش می‌داد. گویی به ازای هر دستگیری یک اخراج را در دستور کار خود قرار داده بود. در اواخر تیرماه، علی ثمری، به دلیل انتقادات فراوان از مشایی، از دبیری هیئت گزینش کنار گذاشته شد و در میانه مردادماه، داود احمدی‌نژاد از سمت دبیری کمیته پدافند غیرعامل عزل شد. این اخراجی‌ها، اما مثل بذرپاش نبودند که در لاک سکوت بخزند. یاران غار دیروز، در انتقاد کم نگذاشتند. خصوصاً داود احمدی‌نژاد که حتی در آبان‌ماه خبر از ورود جریان انحرافی به فاز نظامی داد! هرچند سابقه اظهارات داود نشان می‌دهد گفته‌های او چندان پایه استواری ندارد، اما چیزی که بیش از همه جلب توجه می‌کرد این بود که چه طور مشایی باعث شد همه رو در روی محمود بایستند. حتی نماینده‌ای مثل اسماعیل کوثری که هیچ گاه در دفاع از دولت کم نمی‌‌گذاشت، در پاییز ساز جدایی را کوک کرد و گفت: «به جز آنها که هنوز در دولتند و اعضای جریان انحرافی، دیگران تا پیش از این خودشان را حامیان آقای احمدی ​ نژاد می ​ دانستند. اما آنها که با جریان انحرافی از اول فاصله گرفته بودند، الان هم چون احمدی ​ نژاد از این جریان حمایت می ​ کند، دیگر از خود او هم فاصله گرفته ​ اند». 90 سال وزن‌کشی خاموش مشایی بود، مجموعه جدایی‌ها نشان داد در نظر محمود احمدی‌نژاد، یک اسفندیار رحیم‌مشایی به چندین و چند فعال سیاسی اصول‌گرا می‌ارزد.

رسانه‌بازی و رسانه‌سازی

شاید کمتر کسی بداهتاً این به ذهنش خطور می‌کند که اسفندیار رحیم‌مشایی تمام ماه‌های پس از فروردین را به سکوت سپری کرده باشد و این تنها یک دلیل دارد؛ آن هم رسانه‌سازی و رسانه‌بازی مفرط رحیم‌مشایی بود. او نه تنها هماهنگی کامل روزنامه ایران با خود را به دست آورد که در کار تاسیس روزنامه مستقل و نزدیک به خود شد. آرش خوش‌خو که سابقاً سردبیر تهران امروز (نزدیک به محمدباقر قالیباف) بود، ماموریت یافت تا روزنامه هفت صبح را راه‌اندازی کند. سابقه فعالیت خوش‌خو در نشریات اصلاح‌طلب و گردآوری تیمی از روزنامه‌نگاران حرفه‌ای چنان جنجالی در روزهای منتهی به سال 90 میان روزنامه‌نگاران برپا کرد که هیچ مسئله صنفی ولو پراهمیت‌تری نمی‌توانست جای آن را بگیرد. اصول‌گراها نیز با فاکتور گرفتن سابقه خوش‌خو در روزنامه تهران امروز، مشایی را متهم به همراهی با جریان فتنه کردند. بسیاری غوغای هفت صبح را بیش‌تر مربوط به حضور خوش‌خو و حواشی ناشی از ارتباطات خاص او با روزنامه‌نگاران می‌دانند تا روزنامه مشایی بودن. هفت صبح با سر و صدای زیاد و بدون آن که رویکرد سیاسی داشته باشد، روی دکه‌ها آمد؛ اگرچه حضورش کم‌رمق‌تر از آن چیزی بود که انتظار می‌رفت.

با این حال روزنامه تنها ابزار مشایی نبود، سایت‌های بی‌شماری در سال نود راه‌اندازی شدند و بعدتر یا فیلتر شدند یا از دسترس خارج شدند و باز به جای آن‌ها چند سایت جدید سبز شد. آزادی‌نیوز، تماشانیوز، هفت صبح، یکشنبه، ابصار نیوز، محرمانه‌آنلاین، همت‌آنلاین، باکری‌آنلاین، رهاپرس، خردادپرس، زمان‌نیوز و .... همه و همه سایت‌های با سیاست خبری افشاگرانه و حامی دولت بودند که در این سال راه‌اندازی و یکی یکی از دور خارج شدند. گزاف نیست اگر بگوییم این لیست لحظه به لحظه در حال تغییر است، شماری می‌روند و شماری می‌آیند. پس اگر در زمانی که این گزارش را می‌خوانید با سایت‌های تازه‌ای مواجهید، تعجب نکنید!

استفاده از راهروهای دادگاه کیفری

البته که بازداشت و بازجویی از تنی چند از نزدیکان اسفندیار رحیم‌مشایی در سال 90، باعث نشد تا او با قوه قضائیه قهر کند و از ظرفیت‌های اساسی این قوه در مسیر سیاست‌ورزی استفاده نکند. مشایی اما این بار هم سکوت خود را نشکست، بلکه وکیل بیست و چندساله او، پیش افتاد و سخنگوی قضایی مشایی هم شد و چند مصاحبه هم با رسانه‌ها داشت. علی‌اصغر حسینی که تا همین یکی، دو سال پیش در دانشگاه شهید بهشتی تحصیل می‌کرد، پس از وکالت تنی چند از متهمان حوادث پس از انتخابات 88؛ وکالت مشایی را عهده‌دار شد و درباره محورهای مورد شکایت موکلش به باشگاه خبرنگاران جوان گفت:

«مشایی تاکنون ازشهردارتهران،مطبوعات،مداحان،وسایتهای خبری دردادسرای تهران به اتهام افترا،نشراکاذیب وتوهین طرح شکایت کرده است». با این حال گویی چندان جدیتی در رسیدگی به این پرونده‌ها وجود نداشت. او پس از مدتی با بیان این که مداحان به دادگاه احضار نمی‌شوند،اضافه کرده بود: «این پرونده ها از نظر حقوقی پیچیده نیست و دادسرا اگر بخواهد می‌تواند یک هفته ای به این پرونده‌ها رسیدگی و قرار نهایی صادر کند».

منصور ارضی، مداح سرشناس تهرانی، رئیس دفتر احمدی‌نژاد را راس جریان نفاق خوانده و او را متهم به تلاش برای ایجاد حکومت خودگردان صهیونیستی با استفاده از ظرفیت‌های ایرانیان خارج از کشور در درون ایران کرده بود.

مشایی پارلمانتاریست؟

انتخابات، انتخابات و انتخابات؛ این اصلی‌ترین سرفصل مخالفان رحیم‌مشایی در اظهاراتشان طی سال گذشته بوده است. این که آن‌چه به جریان انحرافی شهرت یافته قصد دارد تا نیمی از کرسی‌های مجلس را تصاحب کند و برای این کار برنامه‌های جدی دارد. هر حرکت جدیدی در انتخابات به دیده تردید نگریسته می‌شد: «آیا این اقدامی به سود جریان انحرافی است؟» با این همه آن‌چه در پس این همه سخن و حرف معلوم نشد، کاندیداهای احتمالی این جریان انحرافی بودند. بسیاری از نمایندگان کنونی مجلس از خطر جریان انحرافی سخن گفتند. از محسن رضایی تا مصباح یزدی و مهدوی کنی؛ همه جبهه‌های سیاسی هوادار خود را تشکیل دادند و از چند ماه قبل‌تر ستادهای خود را فعال کرده اند؛ اما تا لحظه نگارش نخستین ویراست این گزارش؛ که سه هفته به انتخابات مجلس مانده بود، هیچ ردی از فعالیت‌های انتخاباتی حامیان مشایی و احمدی‌نژاد دیده نشد. گویی جریان انحرافی در انتخابات، نقش غول دریاچه نس را بازی می‌کند؛ افسانه می‌گوید که لیستی قرار است منتشر شود که حامیان مشایی هستند. انتخابات آمد و رفت؛ اما باز هم خبری از مشایی نشد. کاندیداهای مشایی در انتخابات مجلس از لباس پادشاه هم نادیدنی‌تر بودند.

از تمام این های و هوی؛ مشاهدات میدانی نه ستادی را نشان می‌داد، نه کاندیدایی را و نه همایشی. جز چند نفری هم چون بهمن شریف‌زاده و عباس امیری‌فر که حضورشان بیش‌تر برای باوراندان افسانه حضور جریان انحرافی در انتخابات بود و دو همایشی که احمدی‌نژاد در آن‌ها سخنرانی کرد؛ چیزی از فعالیت‌های انتخاباتی مشایی در دست نیست. به نظر می‌رسد هر کدام از اضلاع درگیر این شایعه سودی از مطرح شدن آن می‌برند. یکی دشمن مشترک می‌تراشد که وحدت را میسر کند؛ دیگری رقیب علم می‌کند که رای حزب‌الله را بگیرد و مشایی و نزدیکان احمدی‌نژاد که سکوت کرده اند؛ شاید در پی آنند که از بزرگ‌نمایی رسانه‌ای رقبایشان برای القای اهمیت و عظمت خویش استفاده کنند، آن هم پس از سالی که سرشار از شکست سیاسی بود.

دو همایشی که تحت عنوان گردهمایی حامیان گفتمان انقلاب اسلامی برگزار شد و برخی مانند اسماعیل کوثری درباره آن معتقدند نه نشست انتخاباتی حامیان دولت که به واسطه ترکیب گزینشی آن، نشست حامیان جریان انحرافی بوده، بیش‌تر تریبونی برای حرف‌های نه چندان رسمی و تا حدی افشاگرانه محمود احمدی‌نژاد بوده است: «از قوه قضائیه خواستم 700 هکتاری که کسی در اطراف تهران تصرف کرده بگیرد و به بیت المال برگرداند. اگر هر متر مربع آن را صد هزار تومان حساب کنیم می شود 700000000000 تومان!» هر چند مشایی در این نشست‌ها حضور نداشت، اما احمدی‌نژاد در آن‌ها جواب برخی منتقدان مشایی، از جمله آیت‌الله مصباح یزدی را داد: «یک آقایی که تندروی کرد و گفت بزرگترین خطر از صدر اسلام تا کنون و هفته بعد گفت اینها عددی نیستند، پیغام دادم که نگران شما هستم. پیغام دادم که این دولت را خدا بر سرکار آورده و اگر کسی در ذهنش این باشد که او دولت را آورده، خدا حالش را می گیرد و به جایی می رساند که همه بفهمند او نبوده».

آیا این نشست‌ها انتخاباتی بوده و آیا مشایی لیستی برای مجلس بسته بود؟ در جریان انتخابات که کاندیداهای نزدیک به مشایی را فقط با ذره‌بین می‌جستند؛ احتمالاً در مجلس هم نمایندگان نزدیک به او، جز با ذره‌بین یافتنی نباشند.

سکوت و برکناری؛ تاکتیک دفاع از موضع رئیس دولت

اسفندیار رحیم‌مشایی در سال 90 از برخی مسئولیت‌های خود کنار گذاشته شد: سرپرستی نهاد ریاست جمهوری و ریاست کمیسیون فرهنگی از جمله سمت‌هایی بود که از مشایی بازپس گرفته شد. کسی این سلب مسئولیت را به معنای فاصله گرفتن مشایی از احمدی‌نژاد تفسیر نکرد، چنان که وقتی فاضل موسوی، از احتمال برکناری مشایی و بقایی از سمت‌هایشان به خاطر پرونده‌ای که در کمیسیون اصل 90 پیرامون آن‌ها گشوده شده، سخن گفت؛ کسی وقعی به حرف‌های او ننهاد. در کنار این کاستن از شمار مسئولیت‌ها، مشایی در سال 90 هم سکوت اختیار کرده بود، سکوتی که بسیار حرف و حدیث داشت. مثلا محمد کرمی‌راد، نماینده مردم کرمانشاه در مردادماه گفته بود: «خبر ندارم مشایی کجاست. برخی می‌گویند حصر خانگی است. برخی می‌گویند فقط به محل کار باید برود. تعدادی هم می‌گویند که مشایی در دفتر کارش است». اما سکوت مشایی به این معنا نبود که او در برابر هجمه مخالفت‌ها و انتقادها کوتاه آمده است. احمدی‌نژاد در اواخر مهرماه تکلیف همه را با زمزمه‌های برکناری مشایی روشن کرد: «دولت برای مشایی هزینه‌های زیادی پرداخت کرده است اوحتی اگرخودش هم بخواهدکناربکشدمن قبول نمیکنم».

به نظر می‌رسد این سکوت تاکتیکی از جهتی به نفع او بوده؛ اینک معادله معکوس و در مقاطعی احمدی‌نژاد زبان رئیس دفتر خود شده است. مثلا در اجلاس استانداران سراسر کشور گفت: «۲۵سال است که مشایی را می شناسم و در این مدت نماز شبش ترک نشده، او همچون شهید بهشتی مظلوم است و شک ندارم خداوند مزد مظلومیت او را طوری خواهد داد که همه متحیر خواهند شد». او در مراسم تودیع روح‌الله احمدزاده در سازمان میراث فرهنگی، در مقام تجلیل از مشایی گفت: «اززمانی که مشایی به این سازمان آمده‌،این سازمان متحول شدو حتی دربعضی ازبخش‌هابه اندازه ۵۰- ۶۰ سال قبل کارانجام شده است».

در حمایت‌های احمدی‌نژاد از مشایی که کوچک‌ترین خللی به وجود نیامده است؛ اما در جایگاه هر دوی مشایی و احمدی‌‎نژاد؛ در سپهر سیاسی ایران لرزه‌های بسیاری افتاده است. با تمام تاثیری که مشایی در معادلات تاثیرگذار و تعیین‌کننده سال 90 داشت، بی برو و برگرد؛ شیب منحنی کامیابی‌های او دیگر نزولی شده است. گل توفیق مشایی در بهار سرشناسی اسیر خزان شد و هیچ نشانه‌ای از بهبودش به نظر نمی‌رسد. بعید به نظر می‌رسد در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری مشایی کارکردی حتی به اندازه آن‌چه در انتخابات مجلس داشت، داشته باشد. چهره محمود احمدی‌نژاد و اسفندیار مشایی به سیاست‌مداران خسته‌ای می‌ماند که دیگر جست و خیزی از آن‌ها انتظار نمی‌رود. درست شبیه هشت سال پیش سیدمحمد خاتمی؛ در همین روزها که چهره‌ای چون قالیباف را رئیس منصوب خود کرد در ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز. کسی چه می‌داند، شاید احمدی‌نژاد هم در بهار 92 همان حرف خاتمی را در بهار 84 تکرار کند؛ کسی چه می‌داند شاید هم مثل ققنوس این دو یار دیرین باز از خاکستر خود برخیزند. هرچند این دومی بیش‌تر به قصه شبیه است.

ارسال نظر

  • یکی

    آب رو بریز برادر
    نگذار بیشتر بسوزه
    زمان رسواییتون نزدیکه

  • آزادی نیوز

    با سلام واحترام خدمت مدیر مسوول سایت پارسینه
    بدینوسیله به اطلاع میرساند سایت آزادی نیوز هیچگونه وابستگی به جریانات و جناح های موجود در کشور ندارد
    وهمانگونه که تاکنون بارها تاکید واعلام داشته ایم مشی ما اطاعت از مقام معظم رهبری وحمایت از قوای سه گانه
    است و برهمین اساس ضمن بیان نقد دلسوزانه، از تخریب قوای مورد تایید رهبرمعظم انقلاب به شدت پرهیز داریم
    لذا خواهشمند است در نوشته خود دقت بیشتری بعمل آورید.
    با احترام مجدد
    مدیر مسوول سایت آزادی نیوز

  • ناشناس

    ممدی کلا نمدی چه تحلیلی زدی

  • ناشناس

    آقا گیریم همه حرفای شما درست! پس چرا کسی نمی تونه مشایی رو بازداشت کنه...؟!

  • ناشناس

    هر وقت هاشمی رو بزداشت کردن اونهم بازداشت میکنن

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار